دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

عبدی جلالوندی
دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

مطالب این وبلاگ، مطالبی است که خالصانه و ساده و بی ریا، از اعماق قلبم بیرون می آید .
و امیدوارم که صادقانه، در گوشه ای از دل شما جا بگیرد .
متشکرم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

۱۰۴ مطلب با موضوع «اهل سنت :: پاسخ به شبهات از کتب معتبر خود اهل سنت» ثبت شده است

۱۷
مهر

حدیث عشره مبشره حدیثی است که ادعا می شود پیامبر صلی الله علیه و آله در آن به 10 نفر از اصحاب خود وعده بهشت داده اند؛ اما فارغ از بحث سندی این روایت، این حدیث با اشکالات متنی و دلالی متعددی رو به رو است که در ادامه به آن ها اشاره می شود.

بی‌اطلاعی خود این افراد از وعده پیامبر صلی الله علیه و آله:

یکی از افرادی که علمای اهل سنت آن را جزء عشره مبشره می‌دانند سعد بن ابی وقاص است؛ اما خود سعد بن ابی وقاص حدیث عشره مبشره را قبول ندارد؛ زیرا در روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله چنین نقل کرده است:

عن عامر بن سعد قال سمعت أبی یقول ما سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول لحی یمشى انه فی الجنة الا لعبد الله بن سلام

صحیح مسلم - مسلم النیسابوری - ج 7 ص 160

از سعد بن ابی وقاص نقل شده است که می‌گفت: من از پیامبر صلی الله علیه وآله نشنیدم که درباره زنده‌ای که بر روی زمین راه می‌رود به جز عبد اللَّه بن سلام بگوید: او اهل بهشت است.

طبق این حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله فقط به یک نفر وعده بهشت داده است و آن یک نفر عبد الله بن سلام است، حال اهل سنت یا باید دست از صحیح بودن کتاب مسلم بکشند و بگویند این روایتی که برای عبد الله بن سلام نقل شده است کذب است یا این که بگویند حدیث عشره مبشره دروغ است؛ چون امکان ندارد پیامبر به سعد بن ابی وقاص و 9 نفر دیگر وعده بهشت بدهد؛ اما خود آن سعد از این موضوع بی‌اطلاع باشد.

  • عبدی
۱۷
مهر

طبق اعتقاد اهل سنت، تمام صحابه عادل و از اولیاء الهی هستند، و تمام مطالبی که آن ها از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل کنند، به عنوان سنت قطعی واجب الإتباع است.

اما از دیدگاه محمد بن اسماعیل بخاری ، این مسأله عمومیت ندارد و تنها شامل کسانی می شود که با امیرمؤمنان علیه السلام دشمنی داشته اند؛ اما اگر کسی از اصحاب، از شیعیان و دوست داران امیرمؤمنان علیه السلام به حساب بیاید، نباید از او روایت نقل کرد.

ابن عساکر دمشقی و خطیب بغدادی دو تن از بزرگان تاریخ اهل سنت می نویسند:

کتب إلی أبو نصر بن القشیری أنا أبو بکر البیهقی أنا أبو عبد الله الحافظ قال سمعت أبا عبد الله یعنی محمد بن یعقوب الأخرم یقول:

وَسُئِلَ: لِمَ تَرَکَ الْبُخَارِیُّ حَدِیثَ أَبِی الطُّفَیْلِ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَةَ، قَالَ: " لأَنَّهُ کَانَ یُفْرِطُ فِی التَّشَیُّعِ "

از ابو عبد الله محمد بن یعقوب اخرم پرسیدند: چرا امام بخاری از ابوطفیل عامر بن واثله روایت نقل نمی کند؟

او در پاسخ گفت: زیرا ابوطفیل در تشیع افراط می کرد.

ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله (متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج 26 ص 128،تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - 1995.

البغدادی، ابوبکر أحمد بن علی بن ثابت الخطیب (متوفای463هـ)، الکفایة فی علم الروایة، ج 1 ص 131، تحقیق: ابوعبدالله السورقی، إبراهیم حمدی المدنی، ناشر:المکتبة العلمیة - المدینة المنورة.

  • عبدی
۱۸
شهریور

پژوهشی در دوازده حدیث از منابع اهل سنت

عناوین اصلی کتاب شامل:

 حدیث اول : اُمّت و دو گوهر گران بها؛

حدیث دوم : اهل بیت چه کسانی اند؟؛

حدیث سوم : راه علی علیهم السلام حق است.؛

حدیث چهارم : آل پیامبر صلی الله علیه و آله چه کسانی اند؟؛

حدیث پنجم : آن که بمیرد و امام زمانش را نشناسد...؛

حدیث ششم : استواری و عزّت اسلام به دوازده جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله است؛

حدیث هفتم : بافته های ابوهُریره؛

حدیث هشتم : دروازة شهر علم پیامبر صلی الله علیه و آله؛

حدیث نهم : علی صلی الله علیه و آله با حق و حق با علی صلی الله علیه و آله است؛

حدیث دهم : علی علیه السلام «هارون» این اُمت است؛

حدیث یازدهم : عدالت اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله؛

حدیث دوازدهم : جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله چه کسی است؟؛

فرازهایی از : خطبـة غـدیـر؛

دانلود

  • عبدی
۱۸
شهریور

پاسخ های ما به پرسشهای اهل سنت

پاسخ به چند پرسش فقهی و اعتقادی


عناوین اصلی کتاب شامل:

مرقومه مبارکه آیة الله اشتهاردی؛ پیشگفتار؛ اختلاف ما با آنها در وضو؛ اوقات برگزاری نماز یومیه؛

گفتن اذان قبل از طلوع فجر؛ شهادت به ولایت علی در اذان و اقامه؛

گفتن «الصلوة خیر من النوم» در اذان صبح؛ حذف جمله «حی علی خیر العمل» از اذان و اقامه؛

فرستادن صلوات در موقع شنیدن نام مبارک حضرت محمد؛

خواندن نماز بلافاصله بعد از اذان؛ ایستادن در صفهای نماز جماعت؛

گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» در ابتدای سوره ها در نماز؛ بسته بودن دستها در حال نماز؛

آمین گفتن بعد از سوره حمد در نماز؛ خواندن سوره حمد در نماز جماعت توسط مأمومین؛

نخواندن یک سوره کامل در نماز بعد از سوره حمد؛ سجده بر فرش؛

پس از سجده دوم بلافاصله ایستادن...؛ قنوت در نماز؛ صلوات در تشهد نماز؛

صلوات بر محمد و آل محمد؛ منع از بلند فرستادن صلوات؛ تکان دادن انگشت سبابه در حال تشهد؛

برگرداندن صورت از قبله در موقع گفتن سلام؛ گفتن تکبیر بعد از سلام نماز؛

ممانعت عبور از جلوی نمازگزار؛ خواندن قرآن در مسجد النبی؛

اعتراض به دست به دعا برداشتن در مقابل قبر پیامبر؛ خواندن نماز پشت دیوار بقیع؛

بی تفاوتی نسبت به بعضی از صحابه؛ ممانعت از رفتن زن ها به زیارت اهل قبور؛

سرچشمه اختلافات؛ گفتن «یا رسول الله» و «یا علی» و... شرک است؛

زیارت حرم ائمه و نماز خواندن در آن و نذر کردن شرک است؛ متهم نمودن شیعه به بدعتگزاری؛

حرمت متعه (ازدواج موقت)؛ خوش خلقی شیعه؛

برگزاری نمازهای مستحبی به جماعت «تراویح» در شبهای ماه رمضان؛

عصمت ائمه و اهل بیت رسول الله؛ دعا و زیارات؛ به چه کسی شیعه می گویند؟؛

نهی از گریه و عزاداری بر مصائب اهل بیت ؛ خواندن سوره هایی که سجده واجب دارد در نماز؛

تقیه و معنای آن؛ علت حضور شیعیان در نماز جماعت اهل سنت؛ زیارت قبور و دعا در کنار آنها؛

سجده بر حصیر؛ خمس؛

نحوه انداختن جامه احرام؛

خواندن دعا و گفتن تلبیه در موقع محرم شدن

دانلود

  • عبدی
۱۶
مرداد

تبدیل زادگاه رسول خدا(ص) به محل خرید و فروش حیوانات توسط وهابیت

[مصادر اهل سنت]

جنایات فرقه ضاله وهابیت برای جامعه بشریت ضرب المثل شده و اگر در تمام نقاط جهان جنایتی رخ دهد پای پیروان محمد بن عبدالوهاب و ابن تیمیه حرانی _لعنة الله علیهما_ به میان می آید، در این مطلب یکی دیگر از دشمنی این فرقه که مدام از توحید و نبوت دم می زنند را به نمایش می گذاریم تا میزان ارادت این جماعت لامذهب به رسول خدا صلی الله علیه و آله آشکار شود

یوسف بن السید هاشم الرفاعی از علمای بزرگ کویت در کتاب "نصیحة للاخواننا علماء نجد" می نویسد:

حاولتم و لازلتم تحاولون و جعلتم دابکم هدم البقیة الباقیة من آثار رسول الله صلی الله تعالی علیه و آله وسلم ألا وهی (البقعة الشریفة التی ولد فیها)  التی هدم ثم جعات سوقا للبهائم ثم حولها بالحیلة الصالحون الی مکتبة هی (مکتبة مکة المکرمة)

زادگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله را ویران و به محل خرید و فروش حیوانات تبدیل کردید، که با تلاش افراد صالح و خیر، از چنگال وهابی ها در آمد و به کتابخانه مکه مکرمه تبدیل گردید

نصحیة للاخواننا علماء نجد.ص60.ط مکتبة الاسد

قضاوت با شما...

 

  • عبدی
۱۱
ارديبهشت

ابتدا تکلیف کسانی که پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم را آزار بدهند از کلام خدا در قرآن جویا شویم:

وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ . توبه:61

و آنها که رسول خدا را آزار می‌دهند، عذاب دردناکی دارند


إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِینًا . احزاب:57

آنها که خدا و پیامبرش را آزار می‌دهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور ساخته، و برای آنها عذاب خوارکننده‌ای آماده کرده است

.

جریان اول:
عن جَابِرِ بن عبد اللَّهِ رضی الله عنهما أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم خَرَجَ عَامَ الْفَتْحِ إلى مَکَّةَ فی رَمَضَانَ فَصَامَ حتى بَلَغَ کُرَاعَ الْغَمِیمِ فَصَامَ الناس ثُمَّ دَعَا بِقَدَحٍ من مَاءٍ فَرَفَعَهُ حتى نَظَرَ الناس إلیه ثُمَّ شَرِبَ فَقِیلَ له بَعْدَ ذلک إِنَّ بَعْضَ الناس قد صَامَ فقال أُولَئِکَ الْعُصَاةُ أُولَئِکَ الْعُصَاةُ.

جابر بن عبد اللَّه می گوید : پیامبر در سال فتح مکه در ماه رمضان با حالت روزه از شهر خارج شد ، به «کراع الغمیم» رسید، همراهان آن حضرت هم روزه بودند، ظرفی آب در خواست نمود و آن را بالا بالا برد تا مردم آن را ببینند، سپس آن را نوشید. پس از گذشتن لحظاتی، گفتند: برخى از مردم روزه هستند. فرمود: آنان سرکشان هستند ، سرکشانند

صحیح مسلم - کتاب الصّیام - باب جواز الصوم و الفطر فی شهر رمضان.. - ج 2 ص 785 ح 1114 

.

  • عبدی
۳۱
فروردين

حقیقت جاوید

اعتقادات و پاسخ به شبهات

عناوین اصلی کتاب شامل:

نفس علی (ع) همانند نفس پیامبر (ص)؛ نور و شجره واحده ؛ حدیث اخوّت ؛ دوستی علی (ع) سبب برائت از آتش ؛ وجوب اطاعت از علی (ع)؛ علی دارای علم کامل ؛ اوّلین مؤمن ؛ قسیم بهشت و جهنم ؛ مناظره مأمون با علمای اهل سنت

دانلود کتاب به فرمت pdf

  • عبدی
۲۸
فروردين

کمی در مورد علم عمر بن خطاب بدانیم!!

یکی از مواردی که پیرامونش بحث و گفتگو می باشد علم عمر بن خطاب می باشد.

اهل سنت او را جزو عالم ترین صحابه می دانند.

اما شیعیان در مورد عمر بن خطاب نظر دیگری دارند.

پیشنهاد میکنم این مطلب را مطالعه کنید

ا- (تمامی مردم از عمر بن خطاب فقیه تر هستند)

این روایت به چند نوع بیان شده است که ما به بعضی از آنها اشاره می کنیم:

نکته: اکثر علمای اهل سنت داستان این روایت را چنین بیان کرده اند:

( روزی جناب عمر بن خطاب به بالای منبر رفت و گفت: چرا مهریه ها چنین بالاست. و سپس برای مهریه مقدار معینی بیان کرد که از پشت پرده زنی از قریش گفت چگونه چنین میکنی در حال کنی بر خلاف آیات قران است حرفت و سپس خلیفه ثانی گفت (کل الناس افقه من عمر) و دوباره به بالای منبر رفت و از اشتباهش روی برگرداند.

الف: کل الناس افقه من عمر

المجموع – محیى الدین النووی – ج ۱۶ – ص ۳۲۷- دارالفکر

………… کل الناس أفقه من عمر ،

المبسوط – السرخسی – ج ۱۰ – ص ۱۵۲ – ۱۵۳- دارالمعرفه

فقه السنة – الشیخ سید سابق – ج ۲ – ص ۱۵۸- دار الکتاب العربی

شرح نهج البلاغة – ابن أبی الحدید – ج ۱ – ص ۱۸۲- دار إحیاء الکتب العربیة

تخریج الأحادیث والآثار – الزیلعی – ج ۳ – ص ۱۰- دار ابن خزیمة

کنز العمال – المتقی الهندی – ج ۱۶ – ص ۵۳۸- موسسه الرساله

کشف الخفاء – العجلونی – ج ۱ – ص ۲۶۹- دارالکتب العلمیه

تفسیر النسفی – النسفی – ج ۳ – ص ۲۰۶

تفسیر الرازی – الرازی – ج ۱۰ – ص ۱۳

تفسیر ابن کثیر – ابن کثیر – ج ۱ – ص ۴۷۸- دارالمعرفه

 الدر المنثور – جلال الدین السیوطی – ج ۲ – ص ۱۳۳- دارالمعرفه

تفسیر أبی السعود – أبی السعود – ج ۶ – ص ۲۷۶- دارحیاء التراث العربی

فتح القدیر – الشوکانی – ج ۱ – ص ۴۴۳- عالم الکتب

تفسیر الآلوسی – الآلوسی – ج ۴ – ص ۲۴۴

  • عبدی
۲۲
فروردين
  • عبدی
۲۲
فروردين

اهل سنت از آنجا که موضوع مهدی موعود را از جمله خبرهایی می دانند که پیامبر صلی الله علیه و آله به آن بشارت داده، لذا از این جهت در صورتی که ولو یک روایت صحیح در این زمینه وجود داشته باشد اعتباد و ایمان به آن را واجب می دانند.

حمود بن عبدالله تویجری می گوید:

«هر چه به طریق صحیح از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رسیده و حضرت به آن خیر داده ایمان به آن بر هر مسلمانی واجب است؛ زیرا در راستای اعتراف و شهادت به رسالت اوست، خداوند متعال می فرماید:

«و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی» (۱)

احمد بن حنبل گفته است هر آنچه از پیامبر به سند صحیح به اثبات رسیده به آن اقرار و اعتراف می کنیم، و اگر چنین نکنیم امر را بر خدا ردّ نموده ایم، خداوند متعال می فرماید:

( ما آتاکم الرسول فخذوا و ما نهاکم عنه فانتهوا).

  • عبدی
۰۱
آبان

راز ﺣﺪﯾﺚ ﭼﺸﻢ ﭘﺸﻪ

سوال : آیا مطلب و حدیث زیر صحیح است؟

«…چرا پیامبر به امام حسین فرمود بیا بالا، ای چَشمِ پشه…؟؟!!! میدونید یعنی چی؟حتما بخونید و برای عزیز دل زهرا اشک بریزید .

امام صادق علیه السلام فرمودند: بر بدن جد غریب ما ۱۹۵۰ زخم زدند. راوی سئوال کرد یابن رسول الله مگر امکان دارد چنین چیزی ( مگر یک بدن چقدر طاقت دارد مگر یک بدن چقدر حجم دارد).حضرت فرمودند: به خدا قسم نیزه برجای نیزه میزدند، شمشیر برجای شمشیر می زدند، تیر برجای تیر می زدند. در اینجا به یاد بیتی شعر افتادم :

 

“زخم ها بر پیکرت حک گشته است … جسم بی جانت مشبک گشته است”


مناقب ابن شهر آشوب نقل می کند:

پیغمبر صلوات الله علیه و آله بالای منبرمسجد نشسته بودند و برای مردم موعظه می کردند.

یک وقت امام حسین که در آن زمان چهار، پنج ساله بودند از در وارد شدند، امام حسین علیه السلام آمدند پائین پله ی منبر ایستادند، ناگهان پیغمبر اکرم صلوات الله علیه و آله شروع به گریه کردن نمودند و به حسین علیه السلام اشاره کرده فرمودند:

تَرَقَ عَینَ البَقَه
اگر خوب دقت کنیم معنی: ترق؛ یعنی بیا بالا ( از پله های منبر بیا بالا )

عین؛ یعنی چشم

بقه؛ یعنی پشه

  • عبدی
۲۵
مهر
  • عبدی
۱۳
شهریور

پاسخ های ما به پرسشهای اهل سنت

عناوین اصلی کتاب شامل:

اشاره؛ مرقومه مبارکه حضرت آیه اللَّه اشتهاردی دامت برکاته ؛

پیشگفتار؛ بیان آیه اللَّه العظمی حاج آقا حسین بروجردی قدس سره در لزوم تبعیت از

اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام)

دانلود

حجم: 2 مگابایت

  • عبدی
۰۵
ارديبهشت

طرح شبهه‌:

مردم مدینه نسبت قومى و خویشاوندى با پیامبر داشتند مادر پیامبر از آنجا بود و مادر عبدالمطلب (سلمی) نیز از قبیله قدرتمند خزرج بود به همین خاطر مردم مدینه (مخصوصا خزرج) خودشان را اخوال رسول (یعنى داییهاى پیامبر) مى‌دانستند.

افزون بر همه اینها پیامبر اکرم (ص) توانستند هزارا نفر فدایى تربیت نمایند که حاضر بودند در راه خدا و دفاع از ایشان و خانواده شان جانهایشان را فدا کنند. در صورتى که این مطلب دروغ را که دشمنان اسلام درست کرده‌اند بپذیریم چه شد که بنى هاشم، سیلى خوردن دختر رسولخدا و آتش گرفتن در خانه، کشته شدن محسن شش ماه و... را ببینید؛ ولى به یک باره لب فرو بسته و کوچکترین اعتراضى ننمایند؟

آنهمه مسلمان مخلص و فدایى و مخصوصا مردم مدینه که با پیامبر رابطه خویشاوندى و قومى داشتند چه شد همه یکپارچه سکوت نموده کوچکترین حرف و اعتراضى ننمودند؟

نقد و بررسی:

در ابتدا باید گفت که این مطلب تنها نوعى استبعاد است؛ نه دلیل؛ زیرا روایاتى که دلالت بر هجوم به خانه فاطمه زهرا و امیر مؤمنان مى‌کند، در کتب اهل سنت ( نه کتب شیعه) و با سند صحیح نقل شده است. بنابر این، این کلمات بیشتر کلماتى خطابى و بازى با احساسات است و نه بحث منطقی.

-

نقش قبیله اسلم در تحکیم حکومت ابوبکر:

قریش و در رأس ایشان ابوبکر و عمر حق امیر مؤمنان را در حالیکه ایشان مشغول دفن رسول خدا بودند، غصب نمود و سپس با تطمیع دیگران (مانند ابوسفیان) اکثر قریش را با خود همراه ساختند. و مشخص است که باقى قبایل قدرت رویارویى با قریش را ندارند.

ابوبکر و عمر نیز قبایل مختلف بیابان نشین را که به زور شمشیر اسلام آورده بودند، در مدینه جمع کردند و بسیارى از تازه مسلمانان را جلب کردند؛ زیرا امیر مؤمنان در تمام جنگ‌ها محور پیروزى اسلام بود و آن‌ها از امیر مؤمنان علیه السلام کینه داشتند و منافقان از همین کینه استفاده کردند. سپس با استفاده از فشار این گروه‌ها و نیز قبایل بیابان نشین اطراف مدینه خانه امیر مؤمنان را محاصره کرده و خواستند آن را به آتش بکشند.

طبرى در تاریخ خود، ماوردى شافعى در الحاوى الکبیر و عبد الوهاب نویرى در نهایة الأرب، مى‌نویسند:

وأقبلت أسلم بجماعتها حتى تضایقت بهم السکک فبایعوه، فکان عمر یقول: ما هو إلا أن رأیت أسلم فأیقنت بالنصر.

قبیله اسلم همگى در مدینه گردآمدند تا با ابوبکر بیعت کنند، آنقدر جمعیت زیاد بود که حتى بازارها نیز گنجایش ایشان را نداشت.

عمر گفت: قبیله اسلم را که دیدم یقین به پیروزى پیدا کردم.

الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر (متوفای310)، تاریخ الطبری، ج 2، ص 244، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت؛

الماوردی البصری الشافعی، علی بن محمد بن حبیب (متوفای450هـ)، الحاوی الکبیر فی فقه مذهب الإمام الشافعی وهو شرح مختصر المزنی، ج 14، ص 99، تحقیق الشیخ علی محمد معوض - الشیخ عادل أحمد عبد الموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - لبنان، الطبعة: الأولى، 1419 هـ -1999 م؛

النویری، شهاب الدین أحمد بن عبد الوهاب (متوفای733هـ)، نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج 19، ص 21، تحقیق مفید قمحیة وجماعة، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1424هـ - 2004م.

یعنى حتى اگر مردم مدینه هم مى‌خواستند، در چنین وضعیتی، توانایى مقابله با ابوبکر و عمر و طرفداران ایشان را نداشتند.

عدم دفاع بنی هاشم و انصار از دیدگاه امیر مؤمنان علیه السلام :

امیر مؤمنان علیه السلام دفاع نکردن صحابه (اعم از بنى هاشم و صحابه و انصار را ) از اهل بیت و علت آن را در بعضى خطبه‌هاى خویش بیان کرده که به بعضى از آن‌ها اشاره مى‌کنیم:

الف: استغاثه علی علیه السلام به درگاه حق:

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَعْدِیکَ عَلَى قُرَیْشٍ وَمَنْ أَعَانَهُمْ فَإِنَّهُمْ قَدْ قَطَعُوا رَحِمِی وَأَکْفَئُوا إِنَائِی وَأَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِی حَقّاً کُنْتُ أَوْلَى بِهِ مِنْ غَیْرِی وَقَالُوا أَلَا إِنَّ فِی الْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ وَفِی الْحَقِّ أَنْ تُمْنَعَهُ فَاصْبِرْ مَغْمُوماً أَوْ مُتْ مُتَأَسِّفاً فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَیْسَ لِی رَافِدٌ وَلَا ذَابٌّ وَلَا مُسَاعِدٌ إِلَّا أَهْلَ بَیْتِی‏ فَضَنَنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَنِیَّة....

نهج البلاغه، محمد عبده، ج2، ص 202 خطبه 217 و الإمامة والسیاسة، ابن قتیبة، ج 1 ص 134، و مجمع الأمثال، أحمد بن محمد المیدانی النیسابوری ( متوفی 528)، ج2، ص282 و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 6، ص 95 و ج 11، ص109

خدایا براى پیروزى بر قریش و یارانشان از تو کمک مى‌خواهم که پیوند خویشاوندى مرا بریدند، و کار مرا دگرگون کردند و همگى براى مبارزه با من در حقى که از همه آنان سزاوارترم،‌‌ متحد گردیدند و گفتند:

حق را اگر توانى بگیر، و یا اگر تو ر از حق محروم دارند، با غم و اندوه صبر کن و یا با حسرت بمیر.

به اطرافم نگریستم، دیدم که نه یاورى دارم،‌ و نه کسى که از من دفاع و حمایت مى‌کند، جز خانواده‌ام که مایل نبودم جانشان به خطر افتد.

نهج البلاغه، خطبه 217.

.

ب: تظلّم ودادخواهی علی علیه السلام:

روى کثیر من المحدثین انه عقیب یوم السقیفة تالم وتظلم واستنجد واستصرخ حیث ساموه الحضور والبیعة وانه قال وهو یشیر الى القبر (یا بن ام إن القوم استضعفونی وکادوا یقتلوننی)، وانه قال وا جعفراه ولا جعفر لى الیوم واحمزتاه ولا حمزة لى الیوم.

بسیارى از روایت کنندگان نقل کرده‌اند که او ( حضرت علی علیه السلام) پس از ماجراى سقیفه اظهار ناراحتى کرد و حق خود را خواسته و کمک طلبید و فریاد کشید؛ زیرا در نزد وى حاضر نشدند و بیعت نکردند. و او در حالیکه رو به سوى قبر رسول خدا کرده بود گفت:" اى فرزند مادرم، این قوم، مرا ناتوان یافتند و چیزى نمانده بود که مرا بکشند" و فرمود: واى جعفر من امروز جعفر ندارم؛ واى حمزه؛ من امروز حمزه ندارم!!!.

إبن أبی الحدید المدائنی المعتزلی، أبو حامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج ج 11، ص 65، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.

همین مضامین در کتب شیعه نیز به وفور آمده است:

.

ج: بیعت تحمیل شده با یادی از خویشان:

فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَیْسَ لِی رَافِدٌ وَلَا مَعِی مُسَاعِدٌ إِلَّا أَهْلُ بَیْتِی فَضَنِنْتُ بِهِمْ عَنِ الْهَلَاکِ؛ وَلَوْ کَانَ لِی بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَمِّی حَمْزَةُ وَأَخِی جَعْفَرٌ لَمْ أُبَایِعْ کَرْهاً وَلَکِنِّی بُلِیتُ بِرَجُلَیْنِ حَدِیثِی عَهْدٍ بِالْإِسْلَامِ الْعَبَّاسِ وَعَقِیلٍ، فَضَنِنْتُ بِأَهْلِ بَیْتِی عَنِ الْهَلَاکِ، فَأَغْضَیْتُ عَیْنِی عَلَى الْقَذَى، وَتَجَرَّعْتُ رِیقِی عَلَى الشَّجَى وَصَبَرْتُ عَلَى أَمَرَّ مِنَ الْعَلْقَمِ، وَآلَمَ لِلْقَلْبِ مِنْ حَزِّ الشِّفَار.

الحسنی الحسینی، رضی الدین أبی القاسم علی بن موسى بن جعفر بن محمد بن طاووس (متوفاى664هـ)، کشف المحجة لثمرة المهجة، ص249، ناشر: بوستان کتاب‏ ـ قم‏، الطبعة الثانیة، 1375ش‏؛

المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار، ج 30 ص 15، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403 - 1983 م.

امیر مؤمنان فرمود: نگاه کردم که نه کمک کارى دارم و نه یارى کننده‌ای؛ پس خواستم که خاندان خود را از نابودى حفظ کنم؛ و اگر براى من پس از رسول خدا عمویم حمزه و جعفر بودند با زور بیعت نمى‌کردم؛ ولیکن من مبتلا به دو نفر تازه مسلمان شدم؛ عباس و عقیل؛ پس خواستم که خاندان خود را از نابودى حفظ کنم؛ چشم خود را با وجود خار( در آن ) بستم و آب دهان را با وجود تیغ فرو بردم و بر چیزى تلخ تر از علقم ( گیاهى تلخ) صبر کردم؛ و بر چیزى درد آور تر از تیغ براى قلب، صبر نمودم.

.

د: شکوة علی علیه السلام از کمی یاران:

فَقَالَ الْأَشْعَثُ بْنُ قَیْسٍ [وَغَضِبَ مِنْ قَوْلِهِ‏] فَمَا یَمْنَعُکَ یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ حِینَ بُویِعَ أَخُو تَیْمِ بْنِ مُرَّةَ وَأَخُو بَنِی عَدِیِّ بْنِ کَعْبٍ وَأَخُو بَنِی أُمَیَّةَ بَعْدَهُمَا أَنْ تُقَاتِلَ وَتَضْرِبَ بِسَیْفِکَ وَأَنْتَ لَمْ تَخْطُبْنَا خُطْبَةً مُنْذُ کُنْتَ قَدِمْتَ الْعِرَاقَ إِلَّا وَقَدْ قُلْتَ فِیهَا قَبْلَ أَنْ تَنْزِلَ عَنْ مِنْبَرِکَ وَاللَّهِ إِنِّی لَأَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ وَمَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) فَمَا مَنَعَکَ أَنْ تَضْرِبَ بِسَیْفِکَ دُونَ مَظْلِمَتِکَ؟

فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ (علیه السلام) یَا ابْنَ قَیْسٍ [قُلْتَ فَاسْمَعِ الْجَوَابَ‏] لَمْ یَمْنَعْنِی مِنْ ذَلِکَ الْجُبْنُ وَلَا کَرَاهِیَةٌ لِلِقَاءِ رَبِّی وَأَنْ لَا أَکُونَ أَعْلَمُ أَنَّ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِی مِنَ الدُّنْیَا وَالْبَقَاءِ فِیهَا وَلَکِنْ مَنَعَنِی مِنْ ذَلِکَ أَمْرُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) وَعَهْدُهُ إِلَیَّ أَخْبَرَنِی رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بِمَا الْأُمَّةُ صَانِعَةٌ بِی بَعْدَهُ فَلَمْ أَکُ بِمَا صَنَعُوا حِینَ عَایَنْتُهُ بِأَعْلَمَ مِنِّی وَلَا أَشَدَّ یَقِیناً مِنِّی بِهِ قَبْلَ ذَلِکَ بَلْ أَنَا بِقَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) أَشَدُّ یَقِیناً مِنِّی بِمَا عَایَنْتُ وَشَهِدْتُ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا تَعْهَدُ إِلَیَّ إِذَا کَانَ ذَلِکَ قَالَ: إِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ وَجَاهِدْهُمْ وَإِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَاکْفُفْ یَدَکَ وَاحْقِنْ دَمَکَ حَتَّى تَجِدَ عَلَى إِقَامَةِ الدِّینِ وَکِتَابِ اللَّهِ وَسُنَّتِی أَعْوَاناً وَأَخْبَرَنِی (صلی الله علیه وآله) أَنَّ الْأُمَّةَ سَتَخْذُلُنِی وَتُبَایِعُ غَیْرِی وَتَتَّبِعُ غَیْرِی وَأَخْبَرَنِی (صلی الله علیه وآله) أَنِّی مِنْهُ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَأَنَّ الْأُمَّةَ سَیَصِیرُونَ مِنْ بَعْدِهِ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ وَمَنْ تَبِعَهُ وَالْعِجْلِ وَمَنْ تَبِعَهُ إِذْ قَالَ لَهُ مُوسَى یا هارُونُ ما مَنَعَکَ إِذْ رَأَیْتَهُمْ ضَلُّوا. أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَیْتَ أَمْرِی. قالَ یَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَلا بِرَأْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی وَقَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَکادُوا یَقْتُلُونَنِی وَإِنَّمَا [یَعْنِی‏ أَنَ‏ مُوسَى أَمَرَ هَارُونَ حِینَ اسْتَخْلَفَهُ عَلَیْهِمْ إِنْ ضَلُّوا فَوَجَدَ أَعْوَاناً أَنْ یُجَاهِدَهُمْ وَإِنْ لَمْ یَجِدْ أَعْوَاناً أَنْ یَکُفَّ یَدَهُ وَیَحْقُنَ دَمَهُ وَلَا یُفَرِّقَ بَیْنَهُمْ] وَإِنِّی خَشِیتُ أَنْ یَقُولَ لِی ذَلِکَ أَخِی رَسُولُ اللَّهِ ص [لِمَ‏] فَرَّقْتَ بَیْنَ الْأُمَّةِ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی وَقَدْ عَهِدْتُ إِلَیْکَ إِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً أَنْ تَکُفَّ یَدَکَ وَتَحْقُنَ دَمَکَ وَدَمَ أَهْلِ بَیْتِکَ وَشِیعَتِکَ فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) مَالَ النَّاسُ إِلَى أَبِی بَکْرٍ فَبَایَعُوهُ وَأَنَا مَشْغُولٌ بِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) بِغُسْلِهِ وَدَفْنِهِ ثُمَّ شُغِلْتُ بِالْقُرْآنِ فَآلَیْتُ عَلَى نَفْسِی أَنْ لَا أَرْتَدِیَ إِلَّا لِلصَّلَاةِ حَتَّى أَجْمَعَهُ [فِی کِتَابٍ‏] فَفَعَلْتُ ثُمَّ حَمَلْتُ فَاطِمَةَ وَأَخَذْتُ بِیَدِ ابْنَیَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ فَلَمْ أَدَعْ أَحَداً مِنْ أَهْلِ بَدْرٍ وَأَهْلِ السَّابِقَةِ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ إِلَّا نَاشَدْتُهُمُ اللَّهَ فِی حَقِّی وَدَعَوْتُهُمْ إِلَى نُصْرَتِی فَلَمْ یَسْتَجِبْ لِی مِنْ جَمِیعِ النَّاسِ إِلَّا أَرْبَعَةُ رَهْطٍ سَلْمَانُ وَأَبُو ذَرٍّ وَالْمِقْدَادُ وَالزُّبَیْرُ وَلَمْ یَکُنْ مَعِی أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی أَصُولُ بِهِ وَلَا أَقْوَى بِهِ أَمَّا حَمْزَةُ فَقُتِلَ یَوْمَ أُحُدٍ وَأَمَّا جَعْفَرٌ فَقُتِلَ یَوْمَ مُوتَةَ وَبَقِیتُ بَیْنَ جِلْفَیْنِ جَافِیَیْنِ ذَلِیلَیْنِ حَقِیرَیْنِ [عَاجِزَیْنِ‏] الْعَبَّاسِ وَعَقِیلٍ وَکَانَا قَرِیبَیِ الْعَهْدِ بِکُفْرٍ فَأَکْرَهُونِی وَقَهَرُونِی فَقُلْتُ کَمَا قَالَ هَارُونُ لِأَخِیهِ- ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَکادُوا یَقْتُلُونَنِی فَلِی بِهَارُونَ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ وَلِی بِعَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله)‏ حُجَّةٌ قَوِیَّةٌ.

اشعث بن قیس که از سخن علی علیه السّلام خشمگین بود گفت: اى پسر ابوطالب! چرا هنگامى که افرادى از تیم بن مرّة و بنى عدى بن کعب و پس از آنان بنو امیه با ابوبکر بیعت کردند، نجنگیدى و شمشیر نزدى؟ و از هنگامى که به عراق آمده‏اى در هر سخن و خطبه‏اى که با ما داشته‏اى نبوده که در پایان آن پیش از به زیر آمدن از منبر نگویى که: «به خدا سوگند! من از خود مردم به آنان سزاوارترم، از پگاه درگذشت رسول خدا هماره به من ستم شده است»؛ پس چرا در دفاع از حقت شمشیر نزدى؟!

علی علیه السلام فرمود: اى پسر قیس! گفتى و حال پاسخ را بشنو؛ این ترس و فرار از مرگ نبود که مرا از آن بازداشت، من بیش از هر کسى مى‏دانم که آنچه نزد خداوند است برایم از دنیا و آنچه در آن است بهتر مى‏باشد؛ ولى آنچه مرا از شمشیر کشیدن بازداشت وصیت و پیمان رسول خدا با من بود. رسول خدا صلّى اللَّه علیه و اله و سلّم مرا از آنچه امّت پس از حضرتش با من خواهند کرد خبر داده بود؛ بنابراین هنگامى که کردار امت را با خود دیدم بیش از آنچه از پیش مى‏دانستم که رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلّم به من گفته بود، نبود. گفتم: اى رسول خدا! آنک که چنان شود چه وصیت و سفارشی به من دارید؟

فرمود: «اگر یارانى یافتى با آنان جهاد کن و اگر نیافتى دست نگهدار و خون خویش حفظ کن تا که براى برپایى دین و کتاب خدا و سنت من یارانى بیابى».

رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلّم مرا خبر داد که به زودى امّت مرا رها خواهند کرد و با فردى جز من بیعت خواهند نمود و جز مرا پیروى خواهند کرد. رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلّم مرا خبر داد که من نسبت به او مانند هارونم نسبت به موسى، و اندکى پس از حضرتش سرنوشت امّت همانند هارون و پیروانش و گوساله و گوساله پرستان خواهد شد آنک که موسى به هارون گفت: اى هارون! چرا هنگامى که دیدى گمراه شدند، از آنان جدا نشدى، آیا مى‏خواستى مرا نافرمانى کنى؟! «گفت: اى برادر! این قوم مرا ناتوان ساختند و نزدیک بود مرا بکشند» و گفت: اى برادر! مرا سرزنش مکن، ترسیدم که بگویى میان بنى اسرائیل جدائى انداختى و وصیتم را بکار نبستى! یعنى هنگامى که موسى هارون را به جاى خود بر آنان گمارد، به وى فرمود اگر گمراه شدند و یارانى یافت با آنان جهاد کند و اگر نیافت دست نگهدارد و خون خویش را حفظ کند و پراکنده‏شان نسازد. و من ترسیدم که برادرم رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلّم به من چنین گوید که: چرا میان امت پراکندگى افکندى و وصیتم را به کار نبستى، به تو گفتم که اگر یارانى نیافتى دست نگهدارى و خون خود و اهل بیت و پیروانت را حفظ کنى؟

پس از درگذشت رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلّم مردم به ابوبکر روى آوردند و با وى بیعت کردند، در حالى که من سرگرم غسل و دفن رسول خدا بودم. سپس به قرآن پرداختم و با خود عهد بستم که جز براى انجام نماز ردایى برنگیرم و پاى بیرون ننهم تا که قرآن را در کتابى گرد آورم و چنین کردم، سپس فاطمه را برداشتم و دست پسرانم حسن و حسین را گرفتم و به خانه یکایک مجاهدان بدر و پیشگامان در اسلام از مهاجران و انصار رفتم و آنان را در باره حقّم به خدا سوگند دادم و آنان را به یارى خویش فراخواندم، از همه آنان تنها چهار نفر به دعوتم پاسخ دادند: سلمان، ابوذر، مقداد، و زبیر. از خاندانم نیز کسى نبود تا از من پشتیبانى کند؛ حمزه در نبرد احد کشته شده بود و جعفر در نبرد موته، من بودم و دو عامى تندخوى بدبخت ناتوان خوار؛ عباس و عقیل که تازه از کفر به اسلام روى آورده بودند. مردم مرا ناخوش داشتند و رها کردند، آن گونه که هارون به برادرش گفت، گفتم: اى برادر! همانا که این قوم مرا ناتوان ساختند و نزدیک بود مرا بکشند»، هارون برایم الگوى نیکویى است و عهد و پیمان رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلّم برایم حجّتى نیرومند!.

الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای80هـ)، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص666، ناشر: انتشارات هادى‏ ـ قم‏، الطبعة الأولی، 1405هـ.

المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار، ج 29، ص 468، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403 - 1983 م.

.

و در سخنى دیگر فرمود:

أَمَا وَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ إِنِّی لَوْ وَجَدْتُ یَوْمَ بُویِعَ أَخُو تَیْمٍ الَّذِی عَیَّرْتَنِی بِدُخُولِی فِی بَیْعَتِهِ أَرْبَعِینَ رَجُلًا کُلُّهُمْ عَلَى مِثْلِ بَصِیرَةِ الْأَرْبَعَةِ الَّذِینَ قَدْ وَجَدْتُ لَمَا کَفَفْتُ یَدِی وَلَنَاهَضْتُ الْقَوْمَ وَلَکِنْ لَمْ أَجِدْ خَامِساً [فَأَمْسَکْتُ‏] قَالَ الْأَشْعَثُ فَمَنِ الْأَرْبَعَةُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ علیه السلام: سَلْمَانُ أَبُو ذَرٍّ وَالْمِقْدَادُ وَالزُّبَیْرُ بْنُ صَفِیَّةَ قَبْلَ نَکْثِهِ بَیْعَتِی فَإِنَّهُ بَایَعَنِی مَرَّتَیْنِ أَمَّا بَیْعَتُهُ الْأُولَى الَّتِی وَفَى بِهَا فَإِنَّهُ لَمَّا بُویِعَ أَبُو بَکْرٍ أَتَانِی أَرْبَعُونَ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ فَبَایَعُونِی [وَفِیهِمُ الزُّبَیْرُ] فَأَمَرْتُهُمْ أَنْ یُصْبِحُوا عِنْدَ بَابِی مُحَلِّقِینَ رُءُوسَهُمْ عَلَیْهِمُ السِّلَاحُ فَمَا وَفَى لِی وَلَا صَدَقَنِی مِنْهُمْ أَحَدٌ غَیْرُ أَرْبَعَةٍ سَلْمَانَ وَأبو [أَبِی] ذَرٍّ وَالْمِقْدَادِ وَالزُّبَیْرِ....

قسم به کسى که دانه را شکافت و مردمان را خلق کرد اگر روزى که با ابوبکر بیعت شد ـ که تو به خاطر آن بر من عیب مى‌گیرى ـ چهل سرباز داشتم که هر کدام بینش آن چهار نفر را که یافتم داشتند، به طور قطع دست خود را کوتاه نمى‌نمودم و در مقابل این قوم مى‌ایستادم؛ ولیکن من پنجمى (براى این چهار نفر) پیدا نکردم؛ پس ( خود را) نگاه داشتم.

اشعث گفت: این چهار نفر چه کسانى بودند یا امیر المومنین؟ فرمود: سلمان و ابوذر و مقداد و زبیر بن صفیه پیش از شکستن بیعت من؛ پس بدرستى که او با من دو بار بیعت کرد؛ بار اول همان بود که به آن وفا کرد؛ هنگامى که با ابوبکر بیعت کردند چهل نفر از مهاجرین و انصار به نزد من آمدند و با من بیعت کردند و زبیر در میان ایشان بود. به آن‌ها دستور دادم که فردا صبح با سرى تراشیده همراه با سلاح درب خانه من جمع شوند؛ کسى از ایشان به وعده خود براى من وفا نکرد و کسى از ایشان مرا تصدیق نکرد؛ مگر چهار نفر؛ سلمان و ابوذر و مقداد و زبیر....

الهلالی، سلیم بن قیس (متوفای80هـ)، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص669، ناشر: انتشارات هادى‏ ـ قم‏، الطبعة الأولی، 1405هـ.

المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار، ج 29، ص 471، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403 - 1983 م.

.

و نیز فرمود:

ثُمَّ أَخَذْتُ بِیَدِ فَاطِمَةَ وَابْنَیَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ فَدُرْتُ عَلَى أَهْلِ بَدْرٍ وَأَهْلِ السَّابِقَةِ فَنَاشَدْتُهُمْ حَقِّی وَدَعَوْتُهُمْ إِلَى نُصْرَتِی فَمَا أَجَابَنِی مِنْهُمْ إِلَّا أَرْبَعَةُ رَهْطٍ سَلْمَانُ وَعَمَّارٌ وَأَبُو ذَرٍّ وَالْمِقْدَادُ... لَوْ وَجَدْتُ یَوْمَ بُویِعَ أَخُو تَیْمٍ أَرْبَعِینَ رَهْطاً لَجَاهَدْتُهُمْ فِی اللَّهِ إِلَى أَنْ أُبْلِیَ عُذْرِی...

دست فاطمه و دو فرزندم حسن و حسین را گرفته و نزد اهل بدر و سابقین رفتم وآنان را بر گرفتن حق خودم قسم داده و به یارى خویش دعوت کردم؛ کسى از ایشان جز چهار نفر به من پاسخ نداد؛ سلمان و ابوذر و مقداد و زبیر؛ افرادى که براى کمک به آنان دل بسته بودم همه رفتند... قسم به کسى که محمد را به حق فرستاد اگر در روزى که با ابوبکر بیعت شد چهل نفر مى‌یافتم در راه خدا مى‌جنگیدم تا وظیفه‌ام را انجام داده باشم.

الطبرسی، أبی منصور أحمد بن علی بن أبی طالب (متوفای 548هـ)، الاحتجاج، ج 1 ص 98، تحقیق: تعلیق وملاحظات: السید محمد باقر الخرسان، ناشر: دار النعمان للطباعة والنشر - النجف الأشرف، 1386 - 1966 م.

و در روایت دیگرى فرمود:

أَمَا وَاللَّهِ لَوْ کَانَ لِی عِدَّةُ أَصْحَابِ طَالُوتَ أَوْ عِدَّةُ أَهْلِ بَدْرٍ وَهُمْ أَعْدَاؤُکُمْ لَضَرَبْتُکُمْ بِالسَّیْفِ حَتَّى تَئُولُوا إِلَى الْحَقِّ وَتُنِیبُوا لِلصِّدْقِ فَکَانَ أَرْتَقَ لِلْفَتْقِ وَآخَذَ بِالرِّفْقِ اللَّهُمَّ فَاحْکُمْ بَیْنَنَا بِالْحَقِّ وَأَنْتَ خَیْرُ الْحَاکِمِین.

قسم به خدا اگر به اندازه تعداد یاوران طالوت یا تعداد اهل بدر نیرو داشتم و ایشان با شما دشمنى مى‌کردند ( یاور من مى‌شدند) شما را با شمشیر مى‌زدم تا به حق باز گردید و به راستى میل کنید؛ پس آن بهتر بود براى جمع کردن فاصله‌ها و نگهداشتن آرامش.

الکلینی الرازی، أبی جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای328 هـ)، الأصول من الکافی، ج 8 ص 32، ناشر: اسلامیه‏، تهران‏، الطبعة الثانیة،1362 ش‏.

.

جواب طبق مبناى اهل سنت: بنی هاشم و انصار از فرمان رسول خدا اطاعت کردند

اهل سنت برای مشروع جلوه دادن خلافت خلفا روایاتی را در کتاب‌هایشان نقل کرده‌اند که طبق آن‌ها رسول خدا صلی الله علیه وآله به اصحاب و یاران خود دستور داده است که از خلفای بعد از آن‌ها اطاعت نمایند ؛ هر چند که می‌دانند ، آن‌ها سنت رسول خدا را اجرا نمی‌کنند ، مال و اموال مردم را غارت می‌کنند و به جای هدایت مردم به سوی خداوند آن‌ها را به سوی ضلالت و گمراهی سوق می‌دهند .

هرچند که ما به جعلی بودن این روایات یقین داریم؛ اما از آن‌جایی که این روایات در صحیح‌ترین کتاب‌های اهل سنت آمده است، از باب جدال احسن و قاعده الزام خصم ، به آن‌ها تمسک کرده و می‌گوییم :

بنی هاشم و انصار و باقی اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله با این که می‌دانستند ابوبکر ، عمر و ... غاصب خلافت هستند ، سنت رسول خدا را اجرا نمی‌کنند ، اموال مردم (از جمله فدک و ...) را غارت می‌کنند و ... با این حال به فرمان رسول خدا گوش دادند و به خاطر مصالحی از قیام علیه آن‌ها خودداری کردند .

مسلم نیشابوری در روایتی از حذیفة بن یمان نقل می‌‌کند که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود :

یَکُونُ بَعْدِی أَئِمَّةٌ لَا یَهْتَدُونَ بِهُدَایَ ولا یَسْتَنُّونَ بِسُنَّتِی وَسَیَقُومُ فِیهِمْ رِجَالٌ قُلُوبُهُمْ قُلُوبُ الشَّیَاطِینِ فی جُثْمَانِ إِنْسٍ قال قلت کَیْفَ أَصْنَعُ یا رَسُولَ اللَّهِ إن أَدْرَکْتُ ذلک قال تَسْمَعُ وَتُطِیعُ لِلْأَمِیرِ وَإِنْ ضُرِبَ ظَهْرُکَ وَأُخِذَ مَالُکَ فَاسْمَعْ وَأَطِعْ .

بعد از من پیشوایانی بر مسند قدرت خواهند نشست که از هدایت من بهره‌ای نبرده‌اند ، به سنت من نیز عمل نمی کنند و در میان آن‌ها افرادی هستند که قلب‌هایشان قلب شیاطین در جسم آدمی زاد هستند . عرض کردم ای رسول خدا ! اگر ما آن روز را درک کردیم ، وظیفه ما چیست ؟ فرمود : به سخنان آن‌ها گوش داده و از فرمان‌شان اطاعت کنید ، اگر شما را مورد ضرب و شتم قرار دادند و اموال شما را نیز غارت کردند ، وظیفه شما اطاعت و فرمانبرداری است !!! .

النیسابوری، مسلم بن الحجاج ابوالحسین القشیری (متوفای261هـ)، صحیح مسلم، ج 3، ص 1476، ح1847، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.

بنابراین، عدم دفاع بنی‌هاشم ، انصار و بقیه صحابه از فاطمه زهرا سلام الله علیها و حق غضب شده امیر مؤمنان علیه السلام به دستور رسول خدا و به خاطر رعایت مصالحی بوده است که اهمیت آن‌ها بسیار بیشتر از قیام بر ضد ابوبکر بوده است .

-

موفق باشید

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)

  • عبدی
۱۸
فروردين

http://s3.picofile.com/file/8205267426/19.jpg

به همراه مثال با علم جفر

بسیار بسیار بسیار جالب و خواندنی

درباره اسم حضرت علی در قرآن تا برخی از ما می پرسند بلافاصله پاسخ منفی می دهیم  و آیاتی (حدود 300مورد)را بیان می کنبم که در شان حضرت بیان شده، خصوصا آیاتی که برادران اهل سنت نیز قبول دارند. اما باید دقت کرد که روزهای جمعه در دعای ندبه می خوانیم:

و بعض اتخذته لنفسک خلیلا و سألک لسان صدق فی الآخرین فأجبته و جعلت ذلک علیا.

در این فراز دعا، می گوییم که :

خدایا! برخی – حضرت ابراهیم- را برای خودت خلیل و دوست قرار دادی و حضرت ابراهیم  از تو خواست که «زبانی راستگو» از  میان اشخاصی که بعدا خواهند آمد به او عنایت کنی.

پس خداوندا! دعای ابراهیم را اجابت کردی و او را علی قرار دادی.

  • عبدی