دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

عبدی جلالوندی
دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

مطالب این وبلاگ، مطالبی است که خالصانه و ساده و بی ریا، از اعماق قلبم بیرون می آید .
و امیدوارم که صادقانه، در گوشه ای از دل شما جا بگیرد .
متشکرم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

http://ketabnak.com/images/covers/Shahzadeye_Aghim_1.png

در این داستان تاریخی، “جلال الدین میرزا “پسر سفاک فتحعلی شاه که به تازگی حکومت شیراز را به چنگ آورده در اندیشه ازدواج با دختری است که شاید او را صاحب فرزند کند، زیرا او پیش از این دختران بسیاری را که از او صاحب بچه نشده اند به قتل رسانده غافل از آن که خود نمی تواند صاحب فرزند شود .

ماجرای اصلی داستان از آن جا آغاز می شود که هیچ یک از اهالی شیراز حاضر به وصلت با شاهزاده نیستند و “حاج ابوالقاسم “از جمله کسانی است که فراشان شاهزاده، دختر او را برگزیده اند .

او نیز ناگزیر کنیز خود را به جای دخترش معرفی می کند که “نازنین “نام دارد .نازنین اینک با آگاهی کامل از وضعیت شاهزاده پای به حرمسرای او می گذارد و با ترفند تمام امور حرمسرا را در اختیار می گیرد و …

  • عبدی

نظرات  (۲)

من اصلا تاریخ رو دوس ندارم ولی وقتی تاریخ در قالب داستان روایت میشه واقعا جذاب میشه مثل این کتاب جذاب.
با تشکر از جلال وندی
پاسخ:
همانطوز که گفتین تاریخ بایستی با روایت داستانی گفته بشه.
وگرنه در قالب خشک و کلیشه ای هیچ گونه  جذابیتی نخواهد داشت.
موفق باشید.
دارم دانلود میکنم ... شنیدم محتوای خوبی داره ... عاشق تاریخ قبل از انقلابم ... متشکرم
پاسخ:
خوشحالم از اینک این پست به کار شما اومده. امیدوارم همیشه پیروز یاشید.