دختر که باشی باید حواست به درد پای مادرت باشد؛
دختر که باشی ساعت ها برایت مهم می شود تا مبادا پدر قرصش را فراموش کند؛
دختر که باشی می شوی سنگ صبور مادربزرگت؛
دختر که باشی سینه ات می شود صندوقچه اسرار برادر…
به سلامتی همه دخترای سرزمینم
نَصوح مردى بود شبیه زنان صدای نازک و صورت بى ریش داشت و مانند زنان داراى دو پستان بود او در یکى از حمام هاى زنانه آن زمان کارگرى مى کرده و شستشو و مشت مال دادن این زن و آن زن را به عهده داشت.
گر خداوند کسی را به خودش واگذار بکند ، فرد گناه می کند و اصلا هم پشیمان نمی شود .
خلاف می کند و از خلاف هم لذت می برد و احساس پشیمانی و ندامت هم به او دست نمی دهد .
اینها را خدا به خودشان واگذار می کند .
این افراد راحت گناه می کنند و افتخار هم می کنند و گردنکشی هم می کند و اگر به او نصیحت کنیم اصلا قبول نمی کند .
معمولا عمر زندگی مشترک کسانی که بر اساس معیارهای منطقی و منافع مشترک ازدواج میکنند بیش از زندگی زوجهایی است که تنها عشق را دستمایه شروع زندگی قرار دادهاند.
بعد از ازدواج و فروکش کردن شعلههای عشق، زن و مرد عاشق دیگر دلیلی برای ادامه زندگی مشترک ندارند؛ اما کسانی که براساس معیارهای منطقی ازدواج کردهاند، به دلیل ریشه دار بودن منافع مشترک (مانند مسائل مالی)، انگیزه بیشتری برای ادامه زندگی دارند.
چرا مردها زن ها را دوست دارند ؟
ـ چون همیشه احساس می کنند جوانند ، حتی وقتی پیر می شوند .
ـ چون هر وقت کودکی را می بینند لبخند می زنند .
ـ چون در همسرداری به گونه ای رفتار می کنند که ذهن هیچ غریبه ای به آن راه ندارد .
حرفم باشماست:
آره با شمایی که دل صاف وساده و مهربونی داری…
عزیز دلم دل نبند به جمله هایی امثال:
تو دنیای منی…
تو زندگیِ منی….
تو عشق منی…
تو بری من میمیرم….
تا ابد کنارت میمونم…
و…..
اینا همش
“کشکه”
دلتو سفت بچسب
آدمای این زمونه اونقدر معرفت ندارند که قدر دل پاکت و بدونن و نشکوننش …
برای عشق تمنا کن ولی خار نشو.
برای عشق قبول کن ولی غرورت را از دست نده.
برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو.
برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه.
برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن.
برای عشق جون خودتو بده ولی جون کسی رو نگیر.
برای عشق زندگی کن ولی عاشقانه زندگی کن.
برای عشق بمیر ولی کسی رو نکش.
برای عشق خودت باش ولی خوب باش
سکوت شب من، عاشقانه ترین ترنم جاودان بودن است.
شب من، عارفانه ترین تجلی حضور صحنه های با خود بودن است.
خدایا دهانم را بو کن، ببین...
بوی سیب نمی دهد!
من هیچ وقت آدمی نداشتم که برایم سیب بچیند.
خدایا تو میدانی یک حوا بدون آدمش
چقــــدر تنها می شود؟؟
میدانی محکوم بودن چقدر سخت است؟
وقتی گناهی نکرده باشی و
حتـی سیبِی نبوییده باشی؟؟
میدانی آدم بعضی از حواهایت . . .
می گذارند و می روند؟؟
میدانی میروند و جلوی چشم حوا
آدم دیگری میشوند؟؟
نمی دانــــــی!!
تو که آدمی نداشته ای هیچوقت!
ولی اگر هستـی، می بینـی، میدانی
و باور کرده ای خستگی ام را
این حوا را ببر پیش خودت .