«کتاب» و «امام» هر دو لغات عربی هستند و معانی مشخصی دارند که در قرآن کریم نیز به کار رفتهاند. پس خداوند متعال و نیز پیامبر اکرم (ص) در هر کجا که لازم بود به واژه «کتاب» و هر کجا که لازم بود به واژه «امام» اشاره نمودهاند.
و اگر در جایی به یک معنا باشد، منظور از «کتاب» لوح محفوظ میباشد و نه قرآنی مجلدی که در اختیار ماست.
مضاف بر این «کتاب» دیگر «کتاب زمان خود» ندارد و برای همگان در تمامی اعصار یک کتاب است.
- برادران اهل سنّت گمان میکنند که پذیرش «امامت» با اهل سنّت بودن آنها منافات دارد و این نگاه به خاطر عدم آشنایی آنان با تاریخچه پیدایش تسنن، اصل و باورهای آن از یک سو و تحریفات دیکته شده حکامی که به نام اهل سنّت حکومت کردند، از سوی دیگر است.
اما دگر دقت کنند متوجه میشوند که هیچ یک از سه خلیفهای که قبل از حضرت علی (ع) به حکومت رسیدند، ادعای «ولایت و امامت» نداشتند، بلکه فقط ادعای خلافت داشته و میگفتند: به خاطر شرایط مدتی حکومت در اختیار ما باشد و بعد طبق فرمان رسولاکرم (ص) به حضرت علی (ع) و بالتبع امامان بعدی سپرده شود.
- پس هیچ انسانی نمیتواند بدون «امام» باشد، چه پیرو امام حق باشد و چه پیرو امام باطل.
و این که میگویند:
«امام» ما همان «کتاب» است، گواه بر این است که آنها نیز ضرورت وجود «امام» را پذیرفتهاند.
لذا از آنان میپرسیم:
آیا فقط 12 امام معصوم (ع) را نمیپذیرید، ایا اساساً در زندگی هیچ امام و رهبر و الگویی ندارید؟