با توجه به روایت «وأن من مات ولم یعرف إمام زمانه مات میتة جاهلیة» آیا امام زمان ما قرآن است؟
«کتاب» و «امام» هر دو لغات عربی هستند و معانی مشخصی دارند که در قرآن کریم نیز به کار رفتهاند. پس خداوند متعال و نیز پیامبر اکرم (ص) در هر کجا که لازم بود به واژه «کتاب» و هر کجا که لازم بود به واژه «امام» اشاره نمودهاند.
و اگر در جایی به یک معنا باشد، منظور از «کتاب» لوح محفوظ میباشد و نه قرآنی مجلدی که در اختیار ماست.
مضاف بر این «کتاب» دیگر «کتاب زمان خود» ندارد و برای همگان در تمامی اعصار یک کتاب است.
- برادران اهل سنّت گمان میکنند که پذیرش «امامت» با اهل سنّت بودن آنها منافات دارد و این نگاه به خاطر عدم آشنایی آنان با تاریخچه پیدایش تسنن، اصل و باورهای آن از یک سو و تحریفات دیکته شده حکامی که به نام اهل سنّت حکومت کردند، از سوی دیگر است.
اما دگر دقت کنند متوجه میشوند که هیچ یک از سه خلیفهای که قبل از حضرت علی (ع) به حکومت رسیدند، ادعای «ولایت و امامت» نداشتند، بلکه فقط ادعای خلافت داشته و میگفتند: به خاطر شرایط مدتی حکومت در اختیار ما باشد و بعد طبق فرمان رسولاکرم (ص) به حضرت علی (ع) و بالتبع امامان بعدی سپرده شود.
- پس هیچ انسانی نمیتواند بدون «امام» باشد، چه پیرو امام حق باشد و چه پیرو امام باطل.
و این که میگویند:
«امام» ما همان «کتاب» است، گواه بر این است که آنها نیز ضرورت وجود «امام» را پذیرفتهاند.
لذا از آنان میپرسیم:
آیا فقط 12 امام معصوم (ع) را نمیپذیرید، ایا اساساً در زندگی هیچ امام و رهبر و الگویی ندارید؟
امام اعظم (ابوحنیفه) – امام شافع – امام حنبل – امام مالک و حتی امام عزالی کیستند؟
آیا ائمهی شما در فقه نمیباشند؟ و در سایر شئون زندگی نیز هیچ کس را «امام»، «رهبر»، «الگو» و «پیشوا» قرار ندادهاید و نمیدهید؟ پذیرش امامت که لفظ نیست. هیچ کس در عمل بدون امام نیست.
- برادران اهل سنّت دقت فرمایند که اگر «کتاب» به تنهایی هدایتگر و امام بود، خداوند متعال انبیا (ع) را ارسال نمینمود و اصلاً ضرورتی به وجود آنها باقی نمیماند. کتاب را میتوان به هر شخص دیگری نیز داد و اساساً میتوان به هر شخصی یک جلد کتاب داد. چنان چه امروزه مسلمان یا کافر میتوانند قرآن را بردارند و بخوانند.
اما فرمود: من فقط «رسول» را نفرستادم، بلکه به همراه او «کتاب» و نیز «میزان» را نازل نمودم. و جدا کردن «رسول»، «کتاب» و «میزان» در آیه بیانگر است که هر یک با دیگری متفاوت است:
«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ...» (الحدید، 25)
ترجمه: ما پیامبران خود را با معجزات فرستادیم و با ایشان کتاب و میزان را فرود آوردیم تا مردم براستى و داد برخیزند.
پیامبر اکرم (ص) نیز فرموند که از این سه محور هدایت، من از میان شما میروم و دو تای دیگر را باقی میگذارم که عبارتند از «کتاب» و «عترتم».
برادران شیعه و سنّی دقت کنند که دعوت الهی «به سوی کتاب» است، اما توسط «امام» صورت میگیرد که یا پیامبر اکرم (ص) هستند و یا ائمهی بعدی و کتاب نمیتواند خود به سوی خود دعوت و هدایت نماید.
- دقت شود که کار «امام» دعوت او به سوی «کتاب» که کلامالله است میباشد که شامل «جهانبینی» و نیز چه باید کردها و نباید کردها (احکام) است .
یعنی هدایت و رهبری مردم در صراط مستقیم و به سوی کمال (الله جلّ جلاله). لذا نوعی سنخیّت و همگونی بین امام و مأموم لازم است. پس امام حتماً باید از نوع «بشر» باشد تا بتواند بشر را رهبری کند.
اما، نکتهی مهم دیگر این است که اگر کسی واقعاً از کتاب تبعیت کند، خود را ناگزیر از تبعیت امام میبیند:
- الحمدلله کلامالله در قالب قرآن کریم، بین شیعه و سنّی واحد است و در اختیار همگان نیز میباشد. برخی مدعی هستند که فقط «کتاب»! لذا چارهای ندارند که بگویند: «آن هم ظاهر کتاب و هر چه خود میفهمیم». در واقع همان شعار «حسبنا کتاب الله – کتاب خدا برای ما کافیست»! اگر چه این شعار طبق همان ظاهر آیات قرآن و نیز سنّت رسول اکرم(ص) مبتنی بر هیچ منطقی نیست، اما همان ظاهر قرآن کریم نیز حجت است.
پس حالا با هم چند آیه تلاوت کنیم:
┤ خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید که رسولاکرم (ص) بهترین الگوی شماست (1).
آیا فقط اعراب سرزمین حجاز الگو میخواستند و سایر پیروان این دین جهانی و همیشگی الگو نمیخواهند و یا الگویشان از سنخ نوشتار است و نه بشر و انسان کامل؟! - خداوند متعال در کتابش فرمود از خدا و رسول و اولیالامرتان اطاعت کنید (2).
آیا مسلمانانِ پس از رحلت دیگر اولیالامری ندارند و این قسمت آیه منسوخ شده است؟
و یا آن که هر خلیفه جور و ظلمی را نیز اولیالامر خود بر میشمرند؟!
– خداوند متعال فرمود هر کجا به اختلاف و نزاع رسیدید، موضوع را به خدا (کتاب) و رسول (ع) ارجاع دهید (3).
اکنون ما مسلمان بر سر موضوع «امامت» اختلاف داریم، چه کنیم؟ طبق آیهی قرآن باید به رسول ارجاع داده و کسب تکلیف کنیم تا رجوع به دو عملی شده باشد و ایشان نیز بارها و به ویژه در غدیر خم [که اهل سنت نیز قبول دارند] اهل بیت (ع) را معرفی کردند و ما از کتاب و رسول (ص) اطاعت و تبعیت کردیم. اهل سنّت در این اختلاف چه میکنند؟ اگر به کتاب نیز رجوع کنند، کتاب آنها را به رسول اکرم (ص) ارجاع داده است.
خداوند متعال در کتابش فرمود که تمامی اعمال مردم و نیز آثار آن اعمال را در «امام مبین» جمع میکنم (4).
اگر منظور از امام در این آیه کتاب باشد نیز معلوم است که همان لوح محفوظ است و نه قرآنی که در دست ماست. چرا که با رحلت پیامبر اعظم (ص) باب وحی بسته شد و چیزی به این کتاب اضافه نمی شود، چه رسد به اعمال همهی انسانها و نیز آثار آن اعمال تا قیامت. – خداوند متعال در قرآن فرمود که روز قیامت هر کسی از آحاد انسان را با «امامش» فرا میخوانم (5).
آیا منظور «با کتابش» میباشد؟
در بیان قبل معلوم شد که همه انسانها امام دارند [چه حق و چه باطل]، اما آیا همه کتاب دارند و اساساً چه معنایی دارد که همه با کتابشان محشور شوند؟!
آن چه که شرط اصلی و زیربنایی مسلمانی است، پذیرش ولایت الله است (الله ولی الذین امنوا) که در پذیرش ولایت رسول (ص) تجلی پیدا کرده است و ولایت ایشان نیز (طبق آیاتی که شیعه و سنی قبول داشته و تصدیق کردهاند) در ولایت امام تجلی مییابد.
چرا که «ولی» باید زنده و حاضر باشد و کتاب نمیتواند «ولایت» داشته باشد.
لذا حتی یک آیه راجع به ولایت کتاب نداریم. ... و آیات دیگر.
پس، اگر بنا به اظهار خود فقط به کتاب نیز رجوع کنند و آن را امام قرار دهند، به ناچار باید به سراغ امامت رفته و بر امر رسولالله (ص) گردن نهند.
(1) - الأحزاب، 23
(2) – النساء، 59
(3) – همان آیه
(4) – یس، 12
(5) – الإسراء، 71
- ۹۴/۰۲/۲۸