دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

عبدی جلالوندی
دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

مطالب این وبلاگ، مطالبی است که خالصانه و ساده و بی ریا، از اعماق قلبم بیرون می آید .
و امیدوارم که صادقانه، در گوشه ای از دل شما جا بگیرد .
متشکرم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

۱۱۵ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

۰۳
آبان

وقتی از شبهایم برایت نوشتم آسمان تهی بود ٬ تهی از ستاره ٬ تهی از

 عشق ٬ تهی از تو ٬ از من .

تمام پنچره ها گم شده بودند ٬ غریب بودند به اندازه طلوع بر سر دیوار

 شب ٬ بیگانه بودند به اندازه لبخند بر روی لبهایم و تو بی ریا بودی

 مثل غروب و بی صدا رفتی همانند شبنم از سر گلبرگهای شقایق

  • عبدی
۰۳
آبان

کاش سراب خیالم با آب به پایان می رسید

کاش طناب نجاتم رنگ خون نداشت 

کاش سهم من ازاین راه کوتاه خاطره بود

به رنگ آبی آسمان

کاش نگاهم راپرنمی کردم ازگل رز

تمام راه رابه محبت اون باغبونی رفتم

که یک روز گل محبت رانشانم داد

  • عبدی
۰۳
آبان

نتیجه تصویری

کاش پیش من بودی

کاش دستانت در دستانم بود

و لطافت هزار ابر سپید بهاری را

در دست داشتم

و در اوج خوش بختی پرواز می کردم

کاش می توانستم به چشمانت نگاه کنم

و با هر نگاه من

هزار هزار واژه ناگفته عشق را

به یک باره به سوی تو روان می کردم

و با هر نگاه تو

شادی در چشمان من می جوشید

کاش می توانستم صدای گرم تو را بشنوم

تا چون آبشاری از نغمه های روح انگیز

بر عمق جانم جاری گردد

و همه غم های فراق را بزداید

کاش پیش من بودی

 

من با گرمای عشق تو زنده ام

چه زیباست

که تو تنها نیاز من باشی

و چه عاشقانه است

که تو تنها آرزویم باشی

و چه رؤیایی است

این لحظه های ناب عاشقی

و من همه زیبایی عاشقانه و رؤیایی را با فقط تو حس می

 کنم

و اگر غروری در من هست غرور عشق به توست

  • عبدی
۰۳
آبان

تنها در معبر آیینه ها نشسته ام شب را با مژگانم خلوتی

است.

دو ستاره غریب در کهکشانهای مردمکم سرگردانند .

به دنبال قتل گلی در کابوس برگی به خواب رفته بودم و

 اکنون در هذیان سیاره بی گناهی دست و پا می زنم .

من همان سایه ام که پس از گسترش کویرها و انسداد قنات ها

  کنار بابونه ای مجروح به زمین فرو رفته ام ...

اینک این هبات آیینه ای من است . من از مومیایی خاک به

 در آمده ام از خیالات ابرگیر و مه آلود واراسته ام و

 اکنون در سرزمینی سکونت دارم که اسباب بازی کودکانش

 زمان است .

دیگر مرا در حزن زمین بجویید که آوای من از فراسوی ابرها

 می آید ...

  • عبدی
۰۳
آبان

من

ایستاده با نگاهی نگران

 

در میان هجوم مردان هیز و زنان هرزه

 

در پی لبخندی صمیمی !

  • عبدی
۰۳
آبان

تنها در معبر آیینه ها نشسته ام شب را با مژگانم خلوتی

است.

دو ستاره غریب در کهکشانهای مردمکم سرگردانند .

به دنبال قتل گلی در کابوس برگی به خواب رفته بودم و

 اکنون در هذیان سیاره بی گناهی دست و پا می زنم .

من همان سایه ام که پس از گسترش کویرها و انسداد قنات ها

  کنار بابونه ای مجروح به زمین فرو رفته ام ...

اینک این هبات آیینه ای من است . من از مومیایی خاک به

 در آمده ام از خیالات ابرگیر و مه آلود واراسته ام و

 اکنون در سرزمینی سکونت دارم که اسباب بازی کودکانش

 زمان است .

دیگر مرا در حزن زمین بجویید که آوای من از فراسوی ابرها

 می آید ...

  • عبدی
۰۳
آبان

بازم احساس تنهایی میکنم. تنهای تنها در

 سرزمینی نا اشنا میان حقایقی که از آن

 گریزانم. در این هنگام دنبال کسی میگردم 

 تا حرف دلم رو برایش باز گوکنم اما وقتی 

 از همه کس وهمه چیز ناامید می شوم به خلوت 

 ترین مکان پناه می برم و به دور از چشم

 دیگران اشک می ریزم. اشک هایی که بیان

 کننده درد های درونی ام هستند و در میان

 اشک هایم تو را صدا می زنم و می خواهم که

 کنارم باشی.

ولی تو نیستی عزیزم .

و فقط یاد توست که به من ارامش میده.

 بیا پیشم

 امروز بیش از اندازه به تو محتاجم .

باورم کن...

  • عبدی
۰۳
آبان

خلوتم را نشکن

شاید این خلوت من کوچ کند

به شب پروانه

به صدای نفس شهنامه

به طلوع اخرین افسانه

و غروبی که در آن

نقش دیوانگی یک عاشق

بر سر دیواری پیدا شد

خلوتم را نشکن

خلوتم بس دور است

ز هوای دل معشوق سهند

خلوتم راه درازی ست میان من و تو

خلوتم مروارید است به دست صیاد

خلوتم تیر کمانی ست به دست سحر

خلوتم راه رسیده به خداست

خلوتم را نشکن

  • عبدی
۰۳
آبان

نتیجه تصویری

منتظر لحظه ای هستم که دستانت را عاشقانه زیر باران بگیرم .

چه عاشقانه دستم را گرفتی و با من حرف زدی ، می خواهم لحظه

ای کنار تو دوباره زیر باران قدم بزنم و با تو حرف بزنم .

عزیزترینم تو مرا را با عشق آشنا کردی ،

عشق تو در وجودمجاری شده است .

بگذار وقتی از خواب بیدار می شوم چشمان تو را ببینم،

بگذار دستان تو را در دستانم لمس  کنم .

بگذار از حضور تو آرامش بگیرم ، بگذار در دریای بی کران

چشمانت غرق شوم .

بگذار تو لالایی خواب خوش آواز من باشی ، بگذار قلبم را پر

از نور و عشق تو کنم .

بگذار بی صدا تماشایت کنم ،‌ بگذار قلبم را به تو هدیه کنم

، بگذار زندگی را با تمام وجود در کنارت احساس کنم .

بگذار برایت بنویسم و از فاصله ها گله کنم .

بگذار همه آوازهایی که برای تو  خواندم را به خاطر بیاورم

. بگذار شاخه ای گل را به تو هدیه کنم .

ای خوب من بگذار سر بر شانه هایت بذارم و درد دلهایم را به

تو بگویم .

بگذار بگوییم نام تو بهترین سرود برای من است .

بگذار دراین سکوت دستانت را بگیرم و با مشرق چشمانت شبم را روشن

کنم .

بگذار به تو بگوییم دوستت دارم ، بگذار بگویم سطر سطردفترم

تو هستی ، وجود توست .

دوستت دارم

  • عبدی
۰۳
آبان

چشای آبی تو مثل یه دریا میمونه


دل خسته منم مثل یه ماهی میمونه


ماهی خسته من می خواد تو دریا بمونه


ماهی خسته من نذار که تنها بمونه

ماهی دوست داره خونه ش همیشه تو دریا باشه


بوسه بر موج بزنه کنار ماهیها باشه


ماهی خسته من می خواد که تنها نباشه


ماهی خسته من بذار تو دریا بمونه


ماهی اگه تنها باشه خسته و دلگیر میشه


ماهی تو دریا نباشه اسیر ماهیگیر میشه


نکنه یکی بیاد چشماتو از من بگیره


ماهی دل بمیره دریاتو ماتم بگیره


ماهی خسته من نذار که تنها بمونه


ماهی خسته من نذار که تنها بمونه

  • عبدی
۰۳
آبان

یک نفر نیست که غمهای مرا بشناسد

 

یک نفر نیست که دنیای مرا بشناسد

 

یک نفر نیست که رویای مرا بشناسد

 

یک نفر نیست که در نیمه شب دلتنگی

 

غم پنهان ، غم پیدای مرا بشناسد

 

یک نفر نیست که از شعله سوزنده اشک

 

طلب عشق و تمنای مرا بشناسد

 

یک نفر نیست که در نیمه شب دلتنگی

 

غم پنهان ،  غم پیدای مرا بشناسد

  • عبدی
۰۳
آبان

نتیجه تصویری

دوستت دارم” هایت را به کسی نگو

نگه دار برای خودم
من جانم را

برای شنیدنش

کنار گذاشته ام . . .
.
.
.
می ترسم کسی نه خودت را،

که دوست داشتنت را از من بگیرد !
.
.
.
چیزی در کلامم نیست

جز دوستت دارم هایی

که واژه نیستند

مثل دم در پی بازدم

حیاتم را رقم می زنند
.

  • عبدی
۰۳
آبان

Chrome-cover

Chrome Browser – Google v53.0.2785.124

 

با Chrome Browser بر روی گوشی و تبلت خود با سرعت بالا وبگردی کنید. وارد حساب کاربری گوگل خود شوید تا با همگام سازی با مرورگر کروم در رایانه، این تجربه  را هرکجا که می‌روید به همراه داشته باشید.

ویژگی‌ها :

جست و جوی سریع: همزمان با تایپ، نتیجه جست و جو به نمایش در‌می‌آید.

رابط کاربری ساده و شهودی: هرتعداد که می‌خواهید تب باز کنید و به راحتی میان آنها حرکت کنید.

برای همگام سازی تب‌ها، بوکمارک‌ها، و اطلاعات امنی‌باکس وارد حساب کاربری خود شوید.

در حالت Incognito  به صورت خصوصی وب‌گردی کنید.

  • عبدی
۰۱
آبان

نام کتاب: انجیل به زبان فارسی

فرمت فایل: pdf

حجم فایل: 29.9 مگابایت

باذکر صلوات بر روی گزینه ی زیر کلیک نموده و دانلود نمایید

 

دانلود کتاب کامل انجیل(اینجا کلیک کنید)

  • عبدی
۰۱
آبان

ابن تیمیه و تطهیر اسلام اموی؛

امویان تا لحظات آخر در برابر سپاه اسلام مقاومت کردند و آن روزی که تسلیم شدند،چاره ای جز این کار نداشتند.بعد از این اتفاق به دنبال جریان سازی برای کسب قدرت مجدد بودند که در این مسیر،جنایات بسیاری مرتکب شدند که برخی سعی در تطهیر آن دارند.

گروه آیین و اندیشه فرهنگ نیوز، در آستانه ظهور دین مقدس اسلام، امویان از قبیله قریش، یکی از خانواده های با نفوذ در مکه تلقی می شدند که با ضعف اقتصادی بنی هاشم روز به روز بر قدرت سیاسی خود می افزودند و در اختیار گرفتن،نبض تجارت، عامل مهمی در این امر محسوب می شد.

ظهور اسلام ضربه مهلکی به امویان بود؛ چرا که جلو چپاولگری آنان را می گرفت و نمی گذاشت به طرق مختلف از جمله ربا، تفکر خرافی درباره پرستیدن بت ها...مردم را بنده و برده خود بسازند. از این رو از آنجایی که اسلام شعار برابری و برادری داشت و هیچ برتری وبزرگی در امویان نسبت به دیگر قبایل و انسان های نمی دید و سروری و بزرگی آنان در شبه جزیره را به رسمیت نمی شناخت، در برابر اسلام ایستادگی کرده و با تمام وجود و امکانات با اسلام و پیامبر(ص) مبارزه کردند.

دشمنی و مخالفت امویان با پیامبر(ص) تا سال هشتم هجری ادامه پیدا می کند. در این سال مقارن ورود سپاه اسلام به مکه، بزرگ خاندان اموی یعنی ابوسفیان در برابر سپاه باشکوه اسلام، دچار ترس و تردید بین پذیرش اسلام و باقی ماندن بر بت پرستی خود می شود. در چنین شرایطی ابوسفیان رو به عباس عموی پیامبر(ص) می کند و می گوید؛ پادشاهی برادر زاده ات بزرگ شده است که عباس بدو هشدار می دهد که کلمه پادشاهی معنا ندارد، این شکوه پیامبری است. ابوسفیان در نهایت چاره ای جز قبول اسلام و ایمان آوردن نمی بیند. 

  • عبدی