دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

عبدی جلالوندی
دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

مطالب این وبلاگ، مطالبی است که خالصانه و ساده و بی ریا، از اعماق قلبم بیرون می آید .
و امیدوارم که صادقانه، در گوشه ای از دل شما جا بگیرد .
متشکرم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

آیینه ها

دوشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۵، ۰۴:۱۱ ب.ظ

تنها در معبر آیینه ها نشسته ام شب را با مژگانم خلوتی

است.

دو ستاره غریب در کهکشانهای مردمکم سرگردانند .

به دنبال قتل گلی در کابوس برگی به خواب رفته بودم و

 اکنون در هذیان سیاره بی گناهی دست و پا می زنم .

من همان سایه ام که پس از گسترش کویرها و انسداد قنات ها

  کنار بابونه ای مجروح به زمین فرو رفته ام ...

اینک این هبات آیینه ای من است . من از مومیایی خاک به

 در آمده ام از خیالات ابرگیر و مه آلود واراسته ام و

 اکنون در سرزمینی سکونت دارم که اسباب بازی کودکانش

 زمان است .

دیگر مرا در حزن زمین بجویید که آوای من از فراسوی ابرها

 می آید ...

  • عبدی