«عمر مىگوید:... به «خمر» (مشروبات مست کننده) خمر گویند چه آنکه عقل انسان را مىپوشاند...»(1).
مطابق این قول هر که شرابخوار باشد بر عقل او سرپوشى گذاشته شده است.
مىخواهیم بدانیم آیا عمر که جمله فوق را گفته است خود از خمر پرهیز داشت؟
با کمال تأسف باید گفت: یکى از کسانى که در جاهلیت و اسلام -لا اقل تا سال هشتم هجرى- نتوانست از شرابخوارى دست بردارد شخص خلیفه ثانى عمر بن الخطاب بود.
قبل از ذکر مدارک شرابخوارى عمر به آنچه که در صحاح آمده توجه مىکنیم:
در منزل ابو طلحه انصارى مجلس شرابى ترتیب داده شد که در آن این افراد شرکت داشتند:
1 - ابو طلحه (صاحب خانه)، 2 - ابو عبیده جراح (گور کن مکه)، 3 - أبی بن کعب، 4 - ابو دجانه - سماک بن خرشه - ، 5 - سهیل بن بیضاء، 6 - معاذ بن جبل، 7 - ابو ایوب و مردانى از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله و گروهى از انصار و نیز انس بن مالک که جوانترین آنها و ساقى قوم بود(2).
در همین هنگام خبر رسید که شرب خمر حرام شد. (سال هشتم هجرت).
اینان ننوشتند که «مردانى از اصحاب» چه کسانى بوده اند.
ادعا شده است که رسول خدا (ص) لقب فاروق را به عمر بن خطاب دادند ! و در این زمینه به روایتی جعلی استدلال شده است :
32717 - إن الله جعل الحق على لسان عمر وقلبه وهو الفاروق فرق الله به بین الحق والباطل .
ابن سعد - عن أیوب بن موسى مرسلا ) .
کنز العمال ج 11 ص 262، اسم المؤلف: علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی الوفاة: 975هـ ، دار النشر : دار الکتب العلمیة - بیروت - 1419هـ-1998م ، الطبعة : الأولى ، تحقیق : محمود عمر الدمیاطی
این روایت حتى در کتب اهل سنت ، مدرک صحیح ندارد ! و مرسل است !
همچنین علمای اهل سنت، صریحا گفتهاند که یهود، عمر را فاروق نامیدند! و نه پیامبر خدا ( ص):
عمر در مدینه بود ؛ اما لشکریان خود را در ایران می دید و آن ها را راهنمایی می کرد !!!!
عمر بن خطاب ولایت تکوینی دارد و به رود نیل دستور می دهد که مبادا خشک شوی و ...
به راستی عمر بن خطاب خدا بود یا پیامبر خدا ؟!!!!
یا پیروان او غلو می کنند و دروغ می گویند؟!!!
چگونه است که اگر شیعیان چنین فضائلی را برای امیرمؤمنان علیه السلام نقل کنند، مشرک میشوند و باید کشته شوند ؛ اما اگر برای عمر نقل شود کرامت محسوب می شود؟
عمر صاحب کرامات زیادی بوده اونقدر تواضع که میگه کاش مدفوع شخص مومن بودم اونقدر سرعت داشته که مثل بز از کوه بالا رفته اونقدر سیاست و دیانت داشته که شخصی را به جرم زیبایی اول کچل کرد بعد تبعید چون نمیخواسته با او ... بکند کسی که چنین کمالاتی داره که چهار شگفت انگیز هم نداشتند حتما اینقدر تکنولوژی داشته که با وبکم یا دوربین مدار بسته تو ایران یاراش را ببینه
از عمر چه میخواهید ؟
جز اینکه تمام کارهای جاهلی را کنار گذاشت جز یک چیز و آنهم این بود که برایش فرقی نمیکند فاعل عمل قوم لوط باشد یا مفعول؟
باشد که خدا بین ما داوری کند با اینهمه تهمتی که بخاری و مسلم به عمر زدند
آرزوی همه ما آن است که انسانها با بینش و تحقیق یک مکتب را انتخاب کنند و به متابعت از اعتقادات پدرو مادر خود اکتفا نکنند که در برابر خداوند متعال این حجت محسوب نمیشود و ما وظیفه داریم که عقاید خود را مستدل و مستند بیاوریم و تقلید در عقاید سزاوار نیست.
ما بدون نظر به پیشینة وهابیت و مبدأ تکون آن، که مع الأسف جز ایجاد تفرقه و شکستن وحدت مسلمین آن هم با دروغ و نیرنگ و با استناد به اصل الحادی هدف وسیله را توجیه میکند عملی شایسته نظر از آن ندیدهایم، میگوییم در صحاح اهل سنت به نحو متواتر و قطعی این روایت وارد شده است که «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی (اهل بیتی) فان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی حتی یردا علی الحوض»
من بین شما دو اثر گرانبها میگذارم یکی کتاب خدا و دیگری اهل بیت و عترتم که اگر به آن دو تمسک کنید هرگز بعد از من گمراه نمیشوید تا اینکه روز قیامت بر من وارد شوید و هم فرمود که:
سؤال:
پیامبر صلی الله علیه وآله در زندگیاش چگونه سجده می کرد؟ آیا او از چیزهایی مثل سجده گاه استفاده می کرد یاخیر؟
جواب:
شیعه معتقد است که در حال نماز باید بر زمین یا آنچه که از آن مىروید (مشروط به آنکه خوردنى یا پوشیدنى نباشد) سجده کرد؛ و سجده بر غیر این دو در حال اختیار صحیح نیست.
در حدیثى که از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم روایت شده و اهل سنت نیز آن را نقل کرده اند، به این مطلب تصریح شده است:
«جُعِلَتْ لِیَ الْأَرْضُ مَسْجِداً وَ طَهُوراً » زمین، سجدگاه و مایه پاکیزگی برای من گردیده است[1]
طهور که ناظر به تیمم است، نشان مىدهد که مقصود از ارض زمین طبیعى است که از سنگ و خاک و مانند آن دو تشکیل مىشود.
«کتاب» و «امام» هر دو لغات عربی هستند و معانی مشخصی دارند که در قرآن کریم نیز به کار رفتهاند. پس خداوند متعال و نیز پیامبر اکرم (ص) در هر کجا که لازم بود به واژه «کتاب» و هر کجا که لازم بود به واژه «امام» اشاره نمودهاند.
و اگر در جایی به یک معنا باشد، منظور از «کتاب» لوح محفوظ میباشد و نه قرآنی مجلدی که در اختیار ماست.
مضاف بر این «کتاب» دیگر «کتاب زمان خود» ندارد و برای همگان در تمامی اعصار یک کتاب است.
- برادران اهل سنّت گمان میکنند که پذیرش «امامت» با اهل سنّت بودن آنها منافات دارد و این نگاه به خاطر عدم آشنایی آنان با تاریخچه پیدایش تسنن، اصل و باورهای آن از یک سو و تحریفات دیکته شده حکامی که به نام اهل سنّت حکومت کردند، از سوی دیگر است.
اما دگر دقت کنند متوجه میشوند که هیچ یک از سه خلیفهای که قبل از حضرت علی (ع) به حکومت رسیدند، ادعای «ولایت و امامت» نداشتند، بلکه فقط ادعای خلافت داشته و میگفتند: به خاطر شرایط مدتی حکومت در اختیار ما باشد و بعد طبق فرمان رسولاکرم (ص) به حضرت علی (ع) و بالتبع امامان بعدی سپرده شود.
- پس هیچ انسانی نمیتواند بدون «امام» باشد، چه پیرو امام حق باشد و چه پیرو امام باطل.
و این که میگویند:
«امام» ما همان «کتاب» است، گواه بر این است که آنها نیز ضرورت وجود «امام» را پذیرفتهاند.
لذا از آنان میپرسیم:
آیا فقط 12 امام معصوم (ع) را نمیپذیرید، ایا اساساً در زندگی هیچ امام و رهبر و الگویی ندارید؟
یکی از مسائلی که بین شیعه و سنی همیشه در اختلاف بوده است خطاب کردن اشخاص با القاب مختلف می باشد.
یکی از این القاب امیرالمومنین می باشد.
اهل سنت این لقب را برای همه خلفا از قبیل عمربن خطاب و… می دانند.
اما شیعه آنرا فقط مخصوص علی بن ابیطالب می داند
الف: عمر بن خطاب امیرالمومنین
طبق نقل شیعه و سنی اولین کسی که خویش را امیرالمومنین معرفی کرد جناب عمر بن خطاب بود.
مجمع الزوائد – الهیثمی – ج ۵ – ص ۱۹۹- دار الکتب العلمیة
فى مناقب عمر أول من سمى أمیر المؤمنین .
ترجمه: یکی از مناقب عمر بن خطاب این می باشد که او اولین کسی است که (امیرالمومنین) نام گرفت
کتاب الأوائل – ابن أبی عاصم – ص ۷- دار الخلفاء للکتاب الإسلامی
الأذکار النوویة – یحیى بن شرف النووی – ص ۳۶۱- دار الفکر
تاریخ مدینة دمشق – ابن عساکر – ج ۴۴ – ص ۹- دار الفکر
أسد الغابة – ابن الأثیر – ج ۴ – ص ۷۸- دار الکتاب العربی
تعجیل المنفعة – ابن حجر – ص ۲۱۷- دار الکتاب العربی
إسعاف المبطأ برجال الموطأ – جلال الدین السیوطی – ص ۸۰- دار الهجرة
إمتاع الأسماع – المقریزی – ج ۱ – ص ۷۸- دار الکتب العلمیة
البته شاید بگویید به به اولین نفر عمر بن خطاب بوده است و ثابت هم شد.
اما اجازه هست ببینیم این لقب را چه کسی به جناب عمر داده است؟
عمر بن خطاب این لقب را خودش به خودش اعطا کرد
البته دلیل جناب عمر بن خطاب هم جالب بوده است.
زمانی که مردم برای بیعت با او به نزدش امدند. چنین گفتند. ( خلیفه خلیفه رسول) عمر بن خطاب گفت اگر چنین شود کلام طولانی شود.شما مومنین هستید و من امیرتان پس از این به بعد مرا (امیرالمومنین) بخوانید.
تاریخ مدینة دمشق – ابن عساکر – ج ۳۰ – ص ۲۹۷- دار الفکر
فلما کان عمر بن الخطاب أرادوا أن یقولوا خلیفة خلیفة رسول الله ( صلى الله علیه وسلم ) قال عمر هذا یطول قالوا لا ولکنا أمرناک علینا فأنت أمیرنا قال نعم أنتم المؤمنون وأنا أمیرکم فکتب أمیر المؤمنین
ب: علی امیرالمومنین
در روایات اهل سنت پیامبر تنها یک نفر را به عنوان امیرالمومنین معرفی کرده است. آن شخص هم کسی نیست جز علی بن ابیطالب.
اما روایت مورد نظر:
۱- انس بن مالک
شرح نهج البلاغة – ابن أبی الحدید – ج ۹ – ص ۱۶۹- مؤسسة إسماعیلیان
الخبر التاسع : ” یا أنس ، أسکب لی وضوءا ” ، ثم قام فصلى رکعتین ، ثم قال : ” أول من یدخل علیک من هذا الباب إمام المتقین ، وسید المسلمین ، ویعسوب الدین ، وخاتم الوصیین وقائد الغر المحجلین ” . قال أنس : فقلت : اللهم اجعله رجلا من الأنصار ، وکتبت دعوتی ، فجاء على ، فقال : صلى الله علیه وسلم : ” من جاء یا أنس ” ؟ فقلت : على ، فقام إلیه مستبشرا
خلاصه ترجمه: پیامبر به انس بن مالک فرمود: اولین کسی که داخل شود از این باب اما متقین و سید مسلمین و ……………همانا امد علی بن ابیطالب
تاریخ مدینة دمشق – ابن عساکر – ج ۴۲ – ص ۳۸۶- دار الفکر
المناقب – الموفق الخوارزمی – ص ۸۵- مؤسسة النشر الإسلامی
مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول (ع) – محمد بن طلحة الشافعی – ص ۱۲۶ – ۱۲۷
ینابیع المودة لذوی القربى – القندوزی – ج ۲ – ص ۴۸۸- دار الأسوة
۲- ام المومنین ام سلمه
قال : یا أم سلمة اشهدی واسمعی هذا علی أمیر المؤمنین وسید المسلمین وعیبة علمی ، وبابی الذی اوتى منه ، أخی فی الدنیا ، وخدنی فی الآخرة ، ومعی فی السنام الاعلى
ترجمه: پیامبر به ام سمه چنین فرمودند: ای ام سلمه بشنو که این علی امیرمومنان و آقای مسلمین هست و دربی است که با او به من میرسی و برادرم هست در دنیا……………….
المناقب – الموفق الخوارزمی – ص ۱۴۲- مؤسسة النشر الإسلامی
حال چند سوال؟
الف: آیا عمر بن خطاب این روایات را نشنیده بود که تنها کسی که امیرالمومنین هست علی بن ابیطالب می باشد؟
ب: اگر اینگونه که برادران اهل سنت می گویند که هر کسی که زمامدار امور مسلمین باشد امیرالمومنین هست. پس باید به ملک عبدالله پادشاه عربستان بگویند (امیرالمومنین) ملک عبدالله شخصی است که در محفلی با جناب بوش میگساری کرده است.
باید به محمد رضا پهلوی می گفتند (امیرالمومنین)
باید به ملک عبدالله بگویند (امیرالمومنین) زیرا امور مسلمین و مومنین زیر نظرش هست.
{ولی امیرالمومنین جیره خوار آمریکا هم چیز جالبی هست واسه خودش}
البته می توانند توجیه کنند و بگویند منظور از زمامداری که عالم به احکام اسلام باشد.
خب یک سوال؟
اگر جناب عمر بن خطاب عالم به دستورات دین بود. چرا امر به رجم زن دیوانه میکرد؟
چرا امر به رجم زنی میکرد که بعد از ۶ماه فرزندش به دنیا آمد؟
و صدها چرای دیگر..
حال شما بگویید:
شیعه طبق نص کلام رسول به اشخاص لقب میدهد. یا برادران اهل سنت؟
با مشاهده تاریخ مورد قبول اهل سنت ، به مطالبی عجیب برمی خوریم ؛ یکی از این مطالب که امروز درپی بیان آن هستیم ، آرزوهای خلفای راشدین ، عمر بن خطاب و ابوبکر بن ابی قحافه است.
توجه : قصد ما توهین به کسی نیست و ما این مطالب را از کتب اهل سنت آورده ایم ، اگر هم اعتراضی است بر علمای بزرگ اهل سنت است که اینها را نقل کرده اند .
در صحیح بخاری ، در باب "مناقب عمربن خطاب" چنین آمده است :
هنگامی که عمر ضربه خورد ، از شدت درد ، ناله می کرد ، به ابن عباس گفت :
بخدا قسم اگر هرجا از زمین که بر آن آفتاب تابیده است طلا می شد و مال من بود ، همه ی آنها را فدیه می کردم تا شاید از عذاب الهی ، قبل از دیدارش رهایی یابم.
صحیح بخاری ، ج2 ، ص201
این سخن عمر را با آیاتی که در انتهای همین مطلب آمده است ، مقایسه کنید.
حجم: 335 kb
یک روز ابوبکر و عمر به همراه تعدادی از صحابه عادل!!!در سال هشتم (سال فتح مکه و بعد از تحریم و نزول آیه حرمت شراب) در منزل ابوطلحه زید بن سهل جمع شدند و مشروب خوردند و مجلس عیشی تشکیل دادند. ابوبکر پس از خوردن شراب و مست شدن بر کشته های مشرکین جنگ بدر افسوس خورد و با اشعار کفر آمیز زیر برایشان نوحه نمود !!! :
احیی ام بکر بالسلام............وهل لک بعد قومک من سلام
یحدثنا الرسول بان سحتا............و کیف حیاه اصل او هشام
و ود بنو المغیره لو فدوه...................بالف من رجال او سوام
کانی بالطوی طوی بدر................من الشیزی یکلل بالسنام
کانی بالطوی طوی بدر ................من الفتیان و الحلل الکرام
عمر نیز در آن مجلس مشروب خورد و مست کرد و همانند همکارش کفریات زیر را بر کشته های جنگ بدر نوحه سرایی نمود:
بخاری در صحیح خود روایاتی منصوب به پیامبر (ص) را آورده که فرمودند:
در امّت من گروهی می آیند که پوشیدن حریر و خورد شراب و آلات موسیقی را حلال می دانند.
صحیح بخاری 5/2123،ح5268
شوکانی در ((نیل الأوطار))نوشته است:
جواز غنا و گوش دادن به آن از گروهی از صحابه و تابعان روایت شده است و از جمله صحابه، عمر است.
نیل الأوطار 8:226(8:115)
و آن گونه که در (نیل الأوطار) آمده است،مبّرد و بیهقی در (المعرفة) در باره عمر نقل کرده اند:
عمر هر گاه داخل خانه می شد یک یا دو بیت ترنّم می کرد.
و ابن منظور در لسان العرب نوشته است:
عمر،غنای اعراب را اجازه داده بود.
لسان العرب 19:374(10/135)