سران وهابیت و پیروان آنها، با این که ادعای پیروی از پیامبر نور رحمت حضرت محمد بن عبد الله (ص) و دینش را دارند، اما عملاً ابزار محبت مسلمانان را به محضر آن حضرت به سخریه گرفته و به حرمت جشن و عید گرفتن در روز ولادت آن بزرگواران فتوا داده اند!
برای توضیح بیشتر و اطلاع رسانی به خوانندگان این نوشتار، ابتدا برخی از سخنان وفتاوای سران وهابیت را در خصوص بدعت دانستن این جشن، ذکر مینماییم آنگاه به صورت مفصل به پاسخ آن خواهیم پرداخت.
سخنان و فتاوای وهابیت در بدعت جشن ولادت فتاوا و سخنان توهین آمیز آنان در این باب فراوان است، و تنها از باب نمومه دو مورد آن ذکر مینماییم:
1. سخن ابن تیمیه :
ابن تیمیه از زمینه سازان فکری جریان وهابیت در این باره میگوید :
تفاوت مخالفت عمر با حضرت محمد (ص) در حدیث قرطاس و مخالفت علی(ع) با حضرت محمد مصطفی (ص) در صلح حدیبیه چیست؟
باید دید هر کدام بر سر چه مسئله ای با نبی اکرم (ص) مخالفت کرده اند.
خلاصه روایت قرطاس به شرح زیر است که به طور کامل می توانید به اسناد زیر مراجعه فرمایید:
صحیح البخاری، ج1، ص36، ح 114، کتاب العلم، ب 39 ، باب کِتَابَةِ الْعِلْمِ.
صحیح البخارى، ج4، ص 31، ح 3053، کتاب الجهاد والسیر ب 176 ، باب هَلْ یُسْتَشْفَعُ إِلَى أَهْلِ الذِّمَّةِ وَمُعَامَلَتِهِمْ.
صحیح البخاری، ج4، ص66، ح 3168، کتاب الجزیة باب اخراج الیهود من جزیرة العرب،
صحیح البخاری، ج5، ص137، ح 4431، کتاب المغازی، باب مرض النبى ووفاته.
صحیح البخاری، ج7، ص9، ح 5669، کتاب المرضى باب قول المریض قوموا عنّى.
صحیح البخاری، ج8، ص161، ح 7366، کتاب الاعتصام بالکتاب والسنة، ب 26 ، باب کَرَاهِیَةِ الْخِلاَفِ
خلاصه روایت قرطاس:
هنگامى حال رسول خدا (ص) کمى بهبود یافت، نگاهى به مردم کرده و فرمود:
دوات و شانه گوسفندى حاضر کنید تا مطلبى را بنویسم که پس از آن براى همیشه گمراه نشوید، در همان حال رسول خدا از حال رفت.
استاد حسینی قزوینی
در گذشته بحثهایی داشتیم پیرامون متهم ساختن شیعه بر بدعت که معتقد بر نصب امیرالمؤمنین (علیه السلام) بر خلافت هستند. شبهاتی که امروز، وهابیت مطرح میکند، چیز تازهای نیست. اگر شما کتابهایی که از دیر زمان، علیه شیعه نوشته شده، مانند کتاب العثمانیة جاحظ ـ متوفای 255 هجری ـ را ببینید، همین شبهات در آنجا هست. مرکز این شبهات در کتاب المغنی فی الإمامة قاضی عبد الجبار معتزلی ـ متوفای 415 هجری ـ آمده است و بعد از او هم ابنتیمیه همان حرفهای قاضی عبد الجبار را برداشته است و رنگ و رو داده و مقداری هم فحش و ناسزا و افترائات افزوده است و به صورت کتاب منهاج السنة در آورده است و به تعبیر آقای سقَاف ـ از علمای بزرگ اهل سنت اردن ـ که میگوید زیبنده است که این کتاب را منهاج البدعة بنامیم.
در رابطه با پاسخ این شبهه، مفصل سخن گفتهایم و إن شاء الله باز هم در آینده، ادله شیعه را به صورت فشرده برای خلافت امیر المومنین (علیه السلام) و امامت ائمه (علیهم السلام) خواهیم گفت.
اما آنچه که دوستان از ما تقاضا کردند روی آن بحث شود و در حوزههای ما، امروز در آن موضوع بحث نمیشود، این است:
حالا که اهل سنت ما را متهم میکنند شما که معتقد به خلافت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستید و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت علی (علیه السلام) به عنوان خلیفه نصب کرده است، بدعت است و دلیل بر بطلان مذهب شماست، خود اینها چه دلیلی دارند بر خلافت آقای ابو بکر و عمر و عثمان؟ آیا آنها هم به کتاب و سنت و روایت یا اجماع استناد میکنند یا خیر؟
عناوین اصلی کتاب شامل:
سادات منسوب به پیامبر (ص) هستند یا امیر المؤمنین (ع)؟؛ جمع بین نمازها برخلاف سنت پیامبر است؟؛ چرا علی (ع) وصیت کرد قبرش پنهان بماند؟؛ قدمت شیعه از زمان پیغمبر گرامی اسلام (ص)؛ دلایل توجه ویژه ی ایرانیان به تشیع ؛ محمد (ص) و علی (ع) از دیدگاه شیعیان به ویژه ایرانیان ؛ شیعیان و دلایل گفتن سلام و صلوات بر معصومین و امامان ؛ شیعیان چند گروه اند و کدام یک از آنها حق است؟
عناوین اصلی کتاب شامل:
انگیزه انکار مجاز از سوی سلفیه؛ انکار وضع از سوی سلفیه؛ ایرادهای سلفیه بر علایم حقیقت؛ نقد دیدگاه سلفیه در خصوص وضع
حجم : 394 KB
پاسخ :
این احادیث معتبرند. توضیح آنکه در ارزیابى سند احادیث مربوط به تعداد خلفا ، چند نکته قابل ذکر است :
الف . سند این احادیث در منابع کهن و معتبر اهل سنّت، به جابر بن سَمُره [۱] و ابو جحیفه [۲] مى رسد .
ب . گزارش جابر بن سَمُره [۳] در نزد اهل سنّت ، صحیح و معتبر است . بغوى در ارزیابى این حدیث مى گوید :
بر صحّت این حدیث ، اتّفاق وجود دارد .[۴]
افزون بر این ، آلبانى، برخى طُرُق این حدیث را صحیح مى داند .[۵] این حدیث همچنین در صحیح مسلم [۶]و صحیح البخارى [۷]روایت شده که این نقل ها نیز نزد اهل سنّت معتبر شمرده مى شوند ، هر چند در نقل بخارى به جاى «اثنا عشر خلیفة» ، «اثنا عشر أمیراً» آمده است .
ج . گزارش جابر بن سَمُره با همان اسنادى که در منابع اهل سنّت آمده ، در منابع حدیثى شیعه نیز نقل شده است .[۸]