«بر پایه شمارى از روایات، نام گذارى امام حسن و امام حسین علیهم السلام، توسّط پیامبر(ص) و با وحى الهى صورت گرفت.
این نام ها، نام فرزندان هارون، جانشین حضرت موسى(ع) است؛ همان «شَبَّر» و «شَبیر» که در زبان عربى، به «حسن» و «حسین» ترجمه مى شوند.
گفتنى است نام هاى «حسن» و «حسین»، در میان اعراب جاهلى وجود نداشته است.
کنیه(ع)، ابو عبد اللّه و کنیه خاصّ او ابو على است. القاب ایشان، بسیار است، از قبیل :
رشید، طیّب، وفىّ، سیّد، زکىّ، مبارک، مطهّر، سِبط رسول اللّه، سیّد الشهدا، سیّد شباب أهل الجنّه»
در کتاب علل الشرائع به نقل از زید بن على، از پدرش امام زین العابدین(ع) آمده است :
«چون حسین(ع) متولّد شد، خداى متعال به جبرئیل(ع) وحى کرد که : «پسرى براى محمّد، متولّد شده است. بر او فرود آى و شاد باش گو و به او بگو على براى تو، مانند هارون براى موسى است.
پس، او را به نام پسر هارون، نام بگذار». جبرئیل(ع) فرود آمد و از جانب خداى متعال به او شادباش گفت و سپس گفت:
«خداى عزوجل به تو فرمان مى دهد که او را به نام پسر هارون بنامى».
پیامبر(ص) فرمود: نام او چه بوده است؟
جبرئیل گفت: «شَبیر».
پیامبر(ص) فرمود : زبان من، عربى است.
جبرئیل گفت : « او را حسین نام گذاری کن»
الف. در تفسیر قول خداى سبحان:
«ها انتم هولاء تدعون لتنفقوا فى سبیلالله فمنکم من یبخل و من یبخل فانما یبخل عن نفسه والله الغنى وانتمالفقراء و ان تتولوا بستبدل قوما غیرکم ثم لایکونوا امثالکم».
سوره محمد(47)، آیه 38.
اینک شما کسانى هستید که فراخوانده مىشوید تا در راه خدا انفاق کنید، برخى از شما در انفاق بخل مى ورزد و کسى که بخل مىکند و خداوند بى نیاز است و شما نیازمندید و اگر روگردان شوید خداوند گروهى را غیر از شما جایگزینتان مى نماید و آنان مثل شما نیستند.
صاحب کشاف نقل کرده که از پیامبر، ص، درباره کلمه «قوم» که در آیه شریفه آمده است سؤال شد.
سلمان فارسى نزدیک پیامبر، ص، نشسته بود آن حضرت با دست مبارک خود به ران پاى سلمان زد و فرمود:
«به خدایى که جان من در دست و قدرت اوست، اگر ایمان به کهکشانها بستگى داشته باشد مردانى از فارس به آن دست مىیابند.»
اصغرآقا در نظر داشت که از صف ماشینها جدا شده، پس از پیمودن مسافتی دوباره به کاروان ملحق شود و در جلوی کاروان قرار گیرد اما او ندانسته ماشین را منحرف کرد و از کاروان جدا شد.
من به خاطر سفرهای متمادی میدانستم که بیابانهای عربستان بیسروته و بی انتهاست. لذا او را خیلی نصیحت کرده و اصرار نمودم که از قافله جدا نشود و طبق ترتیب کاروان حرکت کند اما او گوش نکرد. حاجیان دیگر هم سکوت کردند و با من همراهی نکردند.
اشاره
آیتالله شیخ اسماعیل نمازی شاهرودی از سلسلة سعادتمندان و زمرة نیک بختانی است که در سفر بیتالله پس از حادثهای هولناک به همراه جمعی از حاجیان و زائران خانة خدا، موفق به دیدار جمال دلربای حضرت بقیةالله ـ ارواحنا فداه ـ میشود.
حادثه از آن جا آغاز میشود که با اشتباه و غرور و حرف نشنوی یکی از رانندگان به نام «اصغرآقا» اتوبوس حامل حجّاج در برهوت و بیابانهای عربستان راه را گم میکند و پس از پیمودن مسافتی طولانی راه به جایی نمیبرند.
در این هنگام آب آشامیدنی و بنزین نیز به پایان رسیده و سرانجام حاجیان ناامیدانه دل بر مرگ مینهند. به درخواست آیتالله نمازی، توسلی به آستان فریادرس بیچارگان، امام زمان(ع) جسته میشود و این توسل و توجّه کارساز میافتد و عنایت امام عصر(ع) از آنان دستگیری مینماید و حاجیان نیمروز با حضرت بقیّةالله (ع) همسفر میشوند..
تجربه غروب روزهای جمعه، تجربه ای کاملا آشناست؛ احساس اندوهی خفیف، اضطرابی مبهم و نوعی بی قراری آزاردهنده، آن چیزی است که این روز را از بقیه روزهای هفته متمایز می کند. براستی راز این احساس ناخوشایند و مبهم در چیست؟
چرا با وجود چشم انتظاری یک هفته ای تا انتهای هفته برای بودن در کنار خانواده و فراغت از کار، آخر هفته ای چنین غمبار و دلگیر در انتظار ماست؟
آنچه از شواهد پیداست، این فقط ما نیستیم که به چنین عارضه ای دچاریم. غربی ها هم که روزهای یکشنبه را تعطیل هستند، این احساس غریب را سندرم روزهای یکشنبه نامیده اند و این همان احساسی است که شما در عصر روزهای جمعه تجربه می کنید.
عصر روزهای جمعه است که غرق در بی قراری، اضطراب، افسردگی، بی خوابی، فقدان انگیزه و انرژی، اندوه مبهم و اشتغال ذهنی برای کوهی از وظایف و کارهای هفته بعد هستید.
امام صادق(ع) در سفارش های خود به عبدالله بن جندب پس از هشدارشیعیان به دام های شیطان، ویژگی های برجسته دوستان حقیقی خود رابر می شمرد و سپس خصلت های دیگر شیعیان را بیان می کند.دو ویژگی ممتاز شیعیان از نگاه امام صادق(ع) عبارت است از:
1- آخرت
«لقد جلت الاخره فی اعینهم حتی ما یریدون بها بدلا... و انماکانت الدنیا عندهم بمنزله الشجاع الارقم و العدو الاعجم »
; آخرت در نگاه آن ها بسیار بزرگ است، به اندازه ای که چیزی را با آن عوض نمی کنند... و دنیا نزد آن ها همانند مارگزنده و دشمن بی زبان است.
پیروان حقیقی و دوستان واقعی خاندان نبوت علیهم السلام به چیزی جز آخرت نمی اندیشند و تمام کردارها و رفتارهای خود را با نگاه به آخرت می سنجند. دنیا در نظر مؤمن وسیله ای است برای رسیدن به هدفی بزرگ که همان زندگی جاودان آخرت است. دوستان حقیقی اهل بیت علیهم السلام از مواهب دنیوی بهره می برند، اما هرگز زندگی جاودان را با زندگی گذرای دنیا عوض نمی کنند.