کندن درب قلعه خیبر (2)+ سند
يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۰۰ ق.ظ
روایت سوم
حلبی روایتی را چنین نقل می کند:
وفی روایة أنه صلی الله علیه وسلم ألبسه درعه الحدید وشد ذا الفقار أی الذی هو سیفه فی وسطه وأعطاه الرایة ووجهه إلی الحصن فخرج علی کرم الله وجهه بها یهرول حتی رکزها تحت الحصن فاطلع علیه یهودی من رأس الحصن فقال من أنت قال علی بن أبی طالب فقال الیهودی علوتم وحق ما أنزل علی موسی ثم خرج إلیه أهل الحصن وکان أول من خرج منهم إلیه الحارث أخو مرحب وکان معروفا بالشجاعة فانکشف المسلمون وثبت علی کرم الله وجهه فتضاربا فقتله علی وانهزم الیهود إلی الحصن ثم خرج إلیه مرحب فحمل مرحب علیه وضربه فطرح ترسه من یده فتناول علی کرم اله وجهه بابا کان عند الحصن فتترس به عن نفسه فلم یزل فی یده وهو یقاتل حتی فتح الله علیه الحصن ثم ألقاه من یده أی وراء ظهره ثمانین شبرا قال الراوی فجهدت أنا وسبعة نفر علی أن نقلب ذلک الباب فلم نقدر قال بعضهم فی هذا الخبر جهالة وانقطاع ظاهر قال وقیل ولم یقدر علی حمله أربعون رجلا وقیل سبعون
در روایتی نقل شده است که پیغمبر صلی الله علیه و آله زره آهنین خود را در بر علی کرد و ذو الفقار را به کمر وی بست و پرچم را بدو داد و به سوی دژ فرستاد. ساکنان دژ به طرف علی شتافتند یک یهود از آمدن حضرت مطلع شد و گفت الان به حق آن چیزی که بر موسی نازل شده پیروزید سپس اهل قلعه خارج شدند و نخستین کسی که به مقابله او آمد، حارث برادر مرحب بود که در شجاعت آوازه داشت. مسلمانان عقب نشستند ولی علی (علیه السلام) پابرجا ماند. آنها با شمشیر با هم جنگیدند و علی او را کشت و یهودیان به دژ گریختند. سپس مرحب خارج شده و بر حضرت علی علیه السلام حمله کرد و با ضربه ای که به حضرت وارد آورد، سپر از دست حضرتش به زمین افتاد. علی علیه السّلام از فرصت استفاده کرد و در قلعه را از جا برکند همچنان در دستش بود و جنگ می کرد تا اینکه خداوند قلعه را برای ایشان فتح کرد سپس با دستش آن را به اندازه هشتاد وجب به پشت سرش انداخت.راوی گوید: من و هفت نفر دیگر تلاش کردیم تا در را برگردانیم، نتوانستیم
الحلبی، علی بن برهان الدین (متوفای1044هـ)، السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، الحلبیة ج2، ص 737، ناشر: دار المعرفة - بیروت - 1400
روایت چهارم
زرکشی روایتی را از جابر که توسط پسرش نقل شده چنین روایت می آورد:
ومنها ما رواه عن اسماعیل بن محمد بن الفضل ثنا جدی ثنا إبراهیم بن حمزة ثنا عبد العزیز بن محمد عن حرام بن عثمان عن أبی عتیق وابن جابر عن جابر ان علیا لما انتهی إلی الحصن اجتذب أحد ابوابه فألقاه بالارض فاجتمع علیه بعده سبعون رجلا فکان جهدهم ان اعادوا الباب
الزرکشی المصری الحنبلی، شمس الدین أبی عبد الله محمد بن عبد الله (متوفای794هـ)، اللآلئ المنثورة فی الأحادیث المشهورة المعروف بـ ( التذکرة فی الأحادیث المشتهرة )، ج1، ص166 تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1406 هـ ـ 1986م.
السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، اسم المؤلف: علی بن برهان الدین الحلبی الوفاة: 1044، دار النشر: دار المعرفة - بیروت - 1400
روایت پنجم
ابن العبری روایتی را از حضرت علی علیه السلام چنین نقل می کند:
وینقل عن علی بن أبی طالب أنه عالج باب خیبر واقتلعه وجعله مجناً وقاتلهم
از علی علیه السام نقل شده است که حضرت در خیبر را از جا کند و به عنوان سپر قرار داد و با انها جنگید
ابن العبری، غریغوریوس بن اهرون الملطی (متوفای: 685هـ)، تاریخ مختصر الدول، ج1، ص48، دار النشر
روایت ششم
حضرمی شافعی روایتی را در کتاب سیرة خود چنین نقل می کند:
قال الراوی: فإذا نحن بعلی قد أقبل وما کنا نرجوه، فقالوا: هاهو یشتکی عینیه، فدعاه وبصق فی عینیه، فبرأ لوقته، حتی کأن لم یکن به وجع، ثم أعطاه الرایة، فتقدم إلی الحصن، فأشرف علیه رجل من الیهود، فقال: من أنت ؟، قال: أنا علی، قال: علوتم الآن ورب موسی وهارون، فبرز له رئیسهم مرحب، فضرب ترس علی فطرحه، فتناول علی بابا کان عند الحصن فتترس به، ثم ضرب رأس مرحب فقتله، ثم کان الفتح علی یدیه، ولم یزل الباب بید علی رضی الله عنه إلی أن انقضی القتال، ثم طرحه. قال أبو رافع [ مولی رسول الله صلی الله علیه وسلم: فلقد رأیتنی ثامن ثمانیة نجهد أن نقلب ذلک الباب فلم نقلبه.
راوی گوید: طولی نکشید که علی علیه السلام را مشاهده کردیم همگان گفتند: چشمانش درد می کند او را بیاورید پیامبر صلی الله علیه و اله او را صدا زد و از آب دهان خود، به چشمان دردناک علی علیه السلام مالید و دعایش نمود، چشمان علی علیه السلام در همان وقت خوب شد و درد ساکت گشت، پیغمبر خدا پرچم را به علی داد. حضرت به طرف قلعه رفت که با مردی از یهودی روبرو شد. یهودی گفت: کیستی. حضرت فرمود: من علی هستم یهودی تا این حرف را شنید گفت شما الان به پروردگار موسی و عیسی قسم پیروزید.تا اینکه مرحب رئیسشان خود را بر علی علیه السلام نشان داد که ضربتی زد و سپر حضرت از دستش افتاد علی علیه السلام به طرف در قلعه رفته و آن را از جا کنده و به عنوان سپر قرار داد سپس با زدن ضربتی بر فرق مرحب او را کشد و فتح با دست حضرت بود که و در این مدت در قلعه در دستش بود تا اینکه جنگ تمام شد سپس در را بر زمین انداخت ابو رافع گوید: هشت نفر بودیم هرچقدر تلاش کردیم تا آن را برگردانیم نتوانستیم
الحضرمی الشافعی، محمد بن عمر بحرق منوفای: 930هـ، حدائق الأنوار ومطالع الأسرار فی سیرة النبی المختار، ج1، ص338، اسم المؤلف:، دار النشر: دار الحاوی - بیروت - 1998م، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد غسان نصوح عزقول
بررسی سند روایت اول
تا این جا شش روایت با این مضمون که امیرمؤمنان علیه السلام در قلعه خیبر را کنده است، نقل شد. از این میان ما تنها روایت اول را که بررسی و صحتش را ثابت خواهیم کرد.
تنها اشکالی که علمای اهل سنت به این روایت گرفته اند، این است که لیث بن أبی سلیم ضعیف است؛ بنابراین روایت قابل پذیرش نیست.
صالحی شامی بعد از نقل این روایت از بیهقی گوید:
رجاله ثقات إلا لیث بن أبی سلیم - وهو ضعیف. قال البیهقی: وروی من وجه آخر ضعیف عن جابر قال: اجتمع علیه سبعون رجلا، وکان أجهدهم أن أعادوا الباب، قلت: رواه الحاکم.
تمام رجال این روایت همه ثقه هستند غیر از لیث بن ابی سلیم که او ضعیف است و نیز بیهقی گفته که از طریقی دیگرکه ضعیف است از جابر روایت شده که گفت: سپس هفتاد نفر دور آن درب جمع شدند تا به زحمت توانستند آن را به جای اولش برگردانند و می گویم این را حاکم روایت کرده است
الصالحی الشامی، محمد بن یوسف (متوفای942هـ)، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج5، ص128، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1414هـ.
همچنین ابن کثیر دمشقی نیز بعد از نقل این روایت گوید:
وفیه ضعف أیضا
ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج4، ص190، ناشر: مکتبة المعارف - بیروت
ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای774هـ)، السیرة النبویة، ج3، ص111، طبق برنامه الجامع الکبیر.
عجلونی نیز بعد از نقل این روایت گوید:
لکن فی سنده لیث ضعیف والراوی عنه شیعی
العجلونی الجراحی، إسماعیل بن محمد (متوفای1162هـ)، کشف الخفاء ومزیل الإلباس عما اشتهر من الأحادیث علی ألسنة الناس، ج1، ص438، تحقیق: أحمد القلاش، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الرابعة، 1405هـ
ذهبی نیز بعد از نقل این روایت گوید:
هذا منکر رواه جماعة عن إسماعیل
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج5، ص139، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی،
ما در ادامه ثابت خواهیم کرد که این اشکال کاملا واهی و بی ارزش است و نمی تواند دلیلی بر ضعف این روایت شود. و برای اثبات این مطلب دلایل متعددی وجود دارد؛ از جمله:
1. جلال الدین سیوطی آن را «حسن» دانسته است:
سیوطی بعد از نقل این روایت از ابن ابی شیبه می گوید:
حسنٌ
السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای911هـ)، جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر)، ج16، ص253، طبق برنامه الجامع الکبیر.
در ادامه ثابت خواهیم کرد که روایت «حسن» از نظر حجیت هیچ تفاوتی با روایت «صحیح» ندارد و هر دو برای اهل سنت حجت هستند.
2. بسیاری از علمای اهل سنت لیث بن ابی سلیم را توثیق کرده اند:
درست است که برخی از علمای اهل سنت، لیث بن أبی سلیم را تضعیف کرده اند؛ اما تعداد بیشتری بر خلاف آن ها حکم به وثاقت روایت او کرده اند که در ادامه به گفتار برخی از آن ها اشاره خواهیم کرد.
البانی در جواب شخصی که روایتی را به خاطر لیث بن أبی سلیم تضعیف کرده است می گوید که روایات او «حسن» است و کسانی که او را تضعیف و روایاتش را رد کرده اند، به خاطر دفاع از حدیث رسول خدا صلی الله علیه وآله نبوده؛ بلکه به خاطر پیروی از هوای نفس بوده و به بهانه های واهی او را تضعیف کرده اند:
لکننی نبهت بهذا أن ضعفه لیس بشدید، ولذلک حسنت حدیثه کشاهد، فلم یجب عن ذلک بشیء، ولیست هذه طریقة العلماء الذین یدافعون بحق عن حدیث رسول الله - صلی الله علیه وسلم -، بل هی طریقة أهل الأهواء الذین یحکمون بالضعف علی الأحادیث الصحیحة، ثم یلتمسون لها عللاً غیر قادحة، وها هو المثال بین یدیک أیها القاریء الکریم؛ فإن لیثاً هذا لیس ضعفه شدیداً بحیث إنه لا یستشهد به کما أوهم هذا (المتزبب)؛ فقد أخرج له مسلم فی "صحیحه" مقروناً بغیره، وهذا صریح منه بأنه یستشهد به، وقد بین السبب الحافظ الناقد الإِمام الذهبی فقال فی "الکاشف": "فیه ضعف یسیر من سوء حفظه".وهذا معنی ما ختم به ابن عدی ترجمة لیث فی کتابه "الکامل" (6/87) بعد أن روی عن جمع تضعیفه: "له أحادیث صالحة، وقد روی عنه شعبة والثوری وغیرهما من الثقات، ومع الضعف الذی فیه یکتب حدیثه".
فهذا کله یدل علی أن مجرد کون الراوی ضعیفاً لا یعنی عند العلماء أنه لا یستشهد به، کما کنت شرحت ذلک فیما مضی، وهذا مما یجهله هذا الرجل، ولذلک ابتلی بالتوسع جدّاً فی تضعیف الأحادیث الصحیحة. والله المستعان.
لکن من هشدار دادم که ضعف لیث شدید نیست و لذا حدیث او را من حسن قرار دادم مانند شاهد. این نوع تضعیف کردن، شیوه علمای که از روایت پیامبر صلی الله علیه و اله دفاع می کنند نیست؛ بلکه این روش کسانی است که با هواهای نفسانی خود حکم به تضعیف روایات صحیح و سپس به علت های بی فایده تمسک می کنند.
آگاه باشید این مثال که در پیش روی شماست ای خواننده بزرگوار که لیث شدت ضعف ندارد تا اینکه به روایات او اشتشهاد نشود هم چنانکه این شخص متزبب چنین توهم کرده است در حالی که مسلم لیث را مقرون با دیگران آورده است که این صریح در این است که به روایات لیث می شود استشهاد کرد.
ذهبی که حافظ است و در نقد روایات تبحر دارد نیز می گوید که لیث ضعف کمی داشته است که آن هم به خاطر کم حافظ بودنش بوده است.
ابن عدی نیز بعد از اینکه تضعیفات لیث را نقل می کند درباره او چنین گوید: برای او روایات صالحی است و شعبه و ثوری و دیگرن که ثقه هستند از او روایت نقل کرده اند و با ضعف این چنینی که دارد روایتش نوشته می شود
پس همه اینها دلالت دارد که مجرد ضعف راوی دلالت بر این ندارد که علماء به روایت او استشهاد نکنند؛ همچنانکه قبلا توضیح دادم و این از چیزهایی است که این شخص نسبت به آن جاهل بوده است لذا در تضعیف روایات صحیح توسعه داده است
ألبانی، أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین، بن الحاج نوح بن نجاتی بن آدم، الأشقودری الألبانی (المتوفی: 1420هـ سلسلة الأحادیث الصحیحة وشیء من فقهها وفوائدها، ج1، ص19- 20. الناشر: مکتبة المعارف للنشر والتوزیع، الریاض، طبعة: الأولی، (لمکتبة المعارف
شمس الدین در سیر أعلام النبلاء به تفصیل در باره او سخن گفته و کلمات علمای علم رجال اهل سنت را نقل کرده است:
لیث بن أبی سلیم..ابن زنیم محدث الکوفة وأحد علمائها الأعیان.... قال أحمد بن حنبل لیث بن أبی سلیم مضطرب الحدیث ولکن حدث عنه الناس
وروی معاویة بن صالح بن یحیی قال لیث ضعیف إلا أنه یکتب حدیثه... أحمد بن یونس عن فضیل بن عیاض قال کان لیث بن أبی سلیم أعلم أهل الکوفة بالمناسک وقال أبو داود سألت یحیی عن لیث فقال لیس به بأس
ابن عدی...له أحادیث صالحة غیر ما ذکرت وقد روی عنه شعبة والثوری وغیرهما من الثقات ومع الضعف الذی فیه یکتب حدیثه
وقد قال عبد الوارث کان لیث من أوعیة العلم وقال أبو بکر بن عیاش کان من أکثر الناس صلاة وصیاما فإذا وقع علی شیء لم یرده
قال ابن حیان لیث بن أبی سلیم واسمه أنس ولد بالکوفة وکان معلما بها وکان من العباد ولکن اختلط فی اخر عمره حتی کان لا یدری ما یحدث به....
لیث محدث و یکی از علمای سرشناس کوفه بود و احمد بن حنبل می گفت لیث مضطرب الحدیث بود و لکن مردم از او نقل روایت می کردند.
معاویه از یحیی نقل می کند که او می گفت: لیث ضعیف است؛ اما روایتش نوشته می شود... احمد بن یونس از فضیل نقل می کند که لیث اعلم اهل کوفه به مسائل مناسک بود و ابوداود گوید از یحیی درباره لیث پرسیدم که یحیی گفت اشکالی در او نیست.
ابن عدی گوید: لیث روایات صالحی دارد. به تحقیق شعبه و ثوری و غیر این دو از ثقات از او روایت نقل کرده اند و با اینکه ضعیف است ولی حدیثش نوشته می شود
عبد الوارث درباره لیث گوید: او ظرف علم بود و ابوبکر بن عیاش نیز گوید نماز و روزه لیث نسبت به مردم بیشتر بود.
ابن حیان گوید: لیث در کوفه معلم و از عباد بود ولکن در اواخر عمرش دچار اختلاط شد طوری که نمی دانست چی نقل می کند.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج6، ص179 ـ182، تحقیق: شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ
ابن حجر عسقلانی در باره او گوید:
لیث بن أبی سلیم بن زنیم... صدوق اختلط جدا ولم یتمیز حدیثه فترک
لیث صدوق اما دچار اختلاطی شد که روایتش تمیز داده نمی شود پس ترک می شود
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، تقریب التهذیب، ج1، ص464، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولی، 1406 - 1986.
وی همچنین در تهذیب التهذیب درباره لیث گوید:
قال(ابی حاتم) وسمعت أبی یقول لیث عن طاوس أحب إلی من سلمة بن وهرام عن طاوس قلت ألیس تکلموا فی لیث قال لیث أشهر من سلمة ولا نعلم روی عن سلمة إلا بن عیینة وربیعة
وقال الآجری عن أبی داود عن أحمد بن یونس عن فضیل بن عیاض کان لیث أعلم أهل الکوفة بالمناسک
قال أبو داود وسألت یحیی عن لیث فقال لا بأس به قال وعامة شیوخه لا یعرفون
وقال بن عدی له أحادیث صالحة وقد روی عنه شعبة والثوری ومع الضعف الذی فیه یکتب حدیثه
وقال البرقانی سألت الدارقطنی عنه فقال صاحب سنة یخرج حدیثه....
وقال بن سعد کان رجلا صالحا عابدا وکان ضعیفا فی الحدیث..... قال محمد ولیث صدوق یهم...
وقال البزار کان أحد العباد إلا أنه أصابه اختلاط فاضطرب حدیثه وإنما تکلم فیه أهل العلم بهذا وإلا فلا نعلم أحدا ترک حدیثه
وقال یعقوب بن شیبة هو صدوق ضعیف الحدیث وقال بن شاهین فی الثقات قال عثمان بن أبی شیبة لیث صدوق ولکن لیس بحجة وقال وقال الساجی صدوق فیه ضعف کان سیء الحفظ کثیر الغلط کان....
وقال بن معین منکر الحدیث وکان صاحب سنة روی عن الناس إلی أن قال الساجی وکان أبو داود لا یدخل حدیثه فی کتاب السنن الذی ضعفه کذا قال وحدیثه ثابت فی السنن لکنه قلیل
ابی حاتم گوید: از پدرم شنیدم که می گفت: روایت لیث از طاووس نزد من محبوبتر است نسبت به روایت سلمه از طاووس.
به پدرم گفتم آیا مردم درباره لیث حرف و حدیث ندارند؟ او گفت لیث نزد من از سلمه مشهورتر است و کسی را سراغ ندارم که از سلمه غیر از عیینه و ربیعه نقل کرده باشد.
فضیل گوید: لیث عالمترین مردم اهل کوفه به مناسک بود
ابوداود نیز گوید: از یحیی درباره لیث پرسیدم که گفت: اشکالی در او نیست...
ابن عدی نیز گوید: او روایات صالحه نقل کرده و شعبه و ثوری نیز از او روایت نقل می کردند و هرچند دارای ضعف بود؛ ولی روایتش نوشته می شود
و برقانی گوید: از دارقطنی در باره لیث پرسیدم گفت: او صاحب سنت بود که حدیثش استخراج می شود و ابن سعد گوید: لیث مرد صالح و عابدی بود؛ ولی در نقل روایت ضعیف بود...
و محمد گوید لیث صدوق است و اهمال دارد... بزار گوید: لیث یکی از عباد بود الا اینکه دچار اختلاط شد و روایش مضطرب شد و اهل علم هم به خاطر همین درباره او چیزهایی می گویند و الا کسی را سراغ نداریم که حدیث لیث را ترک کند
و یعقوب بن شیبه نیز گوید: لیث صدوق است ولی روایش ضعیف است و ابن شاهین نیز او را در ثقات ذکر کرده است.
عثمان بن ابی شیبه نیز گوید لیث صدوق ولکن حجت نیست. ساجی نیز گوید: لیث بسیار راستگو بود؛ ولی ضعف داشت و حافظه بد(کند) و دارای غلط فراوان بود.
ابن معین نیز درباره او گوید: او منکر الحدیث و صاحب سنت بود و ساجی هم گوید ابوداود حدیثش را در سنن نقل نمی کرد تا اینکه گفته است روایتش در سنن ثابت است و لکن قلیل است
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، تهذیب التهذیب، ج8، ص418، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1404 - 1984 م.
عجلی نیز درباره لیث گوید:
لیث بن أبی سلیم کوفی جائز الحدیث
لیث کوفی و جائز الحدیث است
العجلی، أبی الحسن أحمد بن عبد الله بن صالح (متوفای 261هـ)، معرفة الثقات من رجال أهل العلم والحدیث ومن الضعفاء وذکر مذاهبهم وأخبارهم، ج2، ص231، تحقیق: عبد العلیم عبد العظیم البستوی، ناشر: مکتبة الدار - المدینة المنورة - السعودیة، الطبعة: الأولی، 1405 - 1985م.
زرکشی نیز لیث را از روات مسلم دانسته و سپس روایت کندن در خیبر توسط حضرت علیه السلام را از زبان او نقل کرده است:
لیث بن سلیم وحدیثه فی مسلم واثنی علیه غیر واحد ثنا أبو جعفر محمد بن علی بن حسین عن جابر ان علیا حمل الباب یوم خیبر وانه جرب بعد ذلک فلم یحلمه اربعون رجلا
لیث در صحیح مسلم حدیث دارد و افراد زیادی او را ستایش کرده اند
الزرکشی المصری الحنبلی، شمس الدین أبی عبد الله محمد بن عبد الله (متوفای794هـ)، اللآلئ المنثورة فی الأحادیث المشهورة المعروف بـ ( التذکرة فی الأحادیث المشتهرة )، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1406 هـ ـ 1986م
ملا علی قاری نیز گوید:
ولیث بن أبی سلیم وإن کان فیه ضعف من قبل حفظه، فقد روی له مسلم مقروناً وکان عالماً ذا صلاة وصیام.
لیث هرچند به خاطر حافظه اش( اختلاط) ضعیف است ولی مسلم از او روایت نقل کرده و او عالمی بود که نماز زیاد می خواند و زیاد روزه می گرفت.
ملا علی القاری، نور الدین أبو الحسن علی بن سلطان محمد الهروی (متوفای1014هـ)، مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج9، ص105 تحقیق: جمال عیتانی، ناشر: دار الکتب العلمیة - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1422هـ - 2001م.
3. لیث بن أبی سلیم از روات صحیح بخاری و مسلم است:
ذهبی می گوید که بخاری و مسلم از او روایت نقل کرده اند:
وقد استشهد به البخاری فی صحیحه وروی له مسلم مقرونا بأبی إسحاق الشیبانی.
بخاری به لیث در صحیحش استشهاد کرده است و مسلم نیز او را به همراه ابی اسحاق آورده است.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج6، ص181، تحقیق: شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ
وی در تاریخ الاسلام نیز به این نکته اشاره کرده است:
قلت: أخرج له مسلم مقروناً بغیره
می گویم: مسلم لیث را به همراه دیگران استخراج کرده است.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج9، ص261، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1407هـ - 1987م.
ابن حجر نیز در این باره گوید:
وروی له مسلم مقرونا م ع امحمد بن إسحاق
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، هدی الساری مقدمة فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج1، ص458، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، محب الدین الخطیب، ناشر:دار المعرفة - بیروت - 1379هـ.
همین یک دلیل کافی است که حجیت روایت لیث بن أبی سلیم ثابت شود؛ زیرا بزرگان اهل سنت تصریح کرده اند که هر کس روایتی در بخاری و یا مسلم داشته باشد، از پل گذشته و نیازی به توثیق ندارد.
ابن دقیق العید، یکی از بزرگان تاریخ اهل سنت در علم رجال و حدیث می گوید:
وکان شیخ شیوخنا الحافظ أبو الحسن المقدسی یقول فی الرجل یخرج عنه فی الصحیح هذا جاز القنطرة
یعنی بذلک أنه لا یلتفت إلی ما قیل فیه وهکذا یعتقد وبه نقول....
استاد استادان ابو الحسن مقدسی در باره شخصی که روایتی از او در صحیح بخاری نقل شده می گفت: او از پول گذشته است. یعنی وقتی در صحیح بخاری روایتی دارد، به سخنانی که علیه آن شخص گفته شده، توجه نمی شود. استاد ما چنین اعتقاد داشت و نظر ما نیز این چنین است.
ابن دقیق العید، تقی الدین أبی الفتح محمدبن علی بن وَهْب بن مُطیع قُشَیْری منفلوطی (متوفای702هـ)، الاقتراح فی بیان الاصطلاح، ج1، ص55، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1406هـ ـ 1986م
شمس الدین ذهبی در پاسخ به کسانی که اشکالاتی به أبان بن یزید العطار گرفته اند می گوید:
قلت هو جاز القنطرة واحتج به الشیخان وهو من طبقة همام.
از او پل گذشته است، زیرا بخاری و مسلم به روایت او احتجاج کرده اند و با همام در یک طبقه است.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، الرواة الثقات المتکلم فیهم بما لا یوجب ردهم، ج1، ص39، تحقیق: محمد إبراهیم الموصلی، ناشر: دار البشائر الإسلامیة - بیروت - لبنان، الطبعة: الأولی، 1412هـ - 1992م.
بسیاری از علمای اهل سنت به خاطر این که یک راوی در بخاری و مسلم روایتی داشته اند، چشم بسته او را توثیق کرده اند و حتی افرادی مثل ابن کثیر، ابوبکر هیثمی و... بعد از نقل یک روایت به گفتن این جمله که «رجاله رجال الشیخین» و یا «رجاله رجال الصحیحین» کفایت کرده و روایت را حجت دانسته اند.
از آن جایی که بنای ما در این مقاله اختصار در نقل مطالب است، به همین اندازه بسنده می کنیم.
4. حدیث راوی «مختلف فیه» «حسن» می شود:
حتی اگر فرض کنیم که عده ای از علمای علم رجل لیث بن أبی سلیم را تضعیف کرده باشد، بازهم سبب نمی شود که از روایت او دست برداریم؛ زیرا اولاً: کسانی همچون یحیی بن معین، البانی و... توثیق کرده اند که از ائمه جرح و تعدیل محسوب می شوند؛
ثانیاً: با چشم پوشی از همه این موارد، فرض را بر این می گیریم که عده ای وی را تضعیف و عده ای او را توثیق کرده باشند، بازهم روایت وی مورد قبول است؛ زیرا طبق قواعد رجال اهل سنت، روایت چنین شخصی در مرتبه «حسن» قرار می گیرد و روایت حسن نزد عالمان اهل سنت حجت است که در این مورد می توان به نمونه هایی بعنوان مثال اشاره نمائیم.
ابن حجر عسقلانی در باره قزعة بن سوید می نویسد:
أما قزعة بن سوید... واختلف فیه کلام یحیی بن معین فقال عباس الدوری عنه ضعیف وقال عثمان الدارمی عنه ثقة وقال أبو حاتم محله الصدق ولیس بالمتین یکتب حدیثه ولا یحتج به وقال ابن عدی له أحادیث مستقیمة وأرجو أنه لا بأس به وقال البزار لم یکن بالقوی وقد حدث عنه أهل العلم وقال العجلی لا بأس به وفیه ضعیف.
فالحاصل من کلام هؤلاء الأئمة فیه أن حدیثه فی مرتبة الحسن والله أعلم.
سخنان اهل دانش در باره او متفاوت است، برخی او را تضعیف کرده و گروهی او را راستگو و یا ثقه دانسته ولی گفته اند حدیثش نوشته می شود؛ ولی احتجاج و استدلال به آن نمی شود، وعده ای حدیث او را پذیرفته اگر چه قوی نیست.
ولی ابن حجر خودش سرانجام چنین نتیجه گیری می کند:
از سخنان پیشوایان رجال وحدیث چنین استفاده می شود که روایت وحدیث قزعة بن سوید در مرتبه حسن است.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، القول المسدد فی الذب عن المسند للإمام أحمد، ج1، ص30، تحقیق: مکتبة ابن تیمیة، ناشر: مکتبة ابن تیمیة - القاهرة، الطبعة: الأولی، 1401هـ.
و در تهذیب التهذیب در ترجمه عبد الله بن صالح می نویسد:
وقال ابن القطان هو صدوق ولم یثبت علیه ما یسقط له حدیثه إلا أنه مختلف فیه فحدیثه حسن.
ابن قطان عبد الله بن صالح را راستگو دانسته و می گوید: چیزی که باعث کنارنهادن حدیثش شود، ثابت نشده و اختلاف در باره او وجود دارد؛ ولی حدیثش حسن است.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ) تهذیب التهذیب، ج5، ص228، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1404هـ - 1984م
زرکشی در اللآلئ المنثوره می نویسد:
وقد أخرجه ابن ماجة فی سننه عن کثیر بن شنظیر عن محمد سیرین... وکثیر بن شنظیر مختلف فیه فالحدیث حسن.
ابن ماجه در سننش حدیث عبد الله بن صالح را از طریق کثیر بن شنطیر از محمد بن سیرین آورده است؛ اگر چه در باره کثیر بن شنطیر اختلاف است؛ ولی در عین حال حدیثش صحیح است.
الزرکشی، بدر الدین (متوفای794 هـ) اللآلئ المنثورة فی الأحادیث المشهورة المعروف بـ ( التذکرة فی الأحادیث المشتهرة )، ج1، ص42، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة ـ بیروت، الطبعة: الأولی، 1406 هـ، 1986م.
حافظ هیثمی در مجمع الزوائد می نویسد:
رواه أحمد وفیه عبدالله بن محمد بن عقیل وهو سیء الحفظ قال الترمذی صدوق وقد تکلم فیه بعض أهل العلم من قبل حفظه وسمعت محمد بن إسماعیل یعنی البخاری یقول کان أحمد بن حنبل وإسحق بن إبراهیم والحمیدی یحتجون بحدیث ابن عقیل قلت فالحدیث حسن والله أعلم.
عبد الله بن محمد بن عقیل حافظه خوبی نداشت، ترمزی او را راستگو دانسته و بعضی از دانشمندان در باب قدرت حافظه اش سخنانی گفته اند، بخاری می گفت: احمد حنبل و اسحاق بن ابراهیم و حمیدی به حدیثش استدلال می کردند، سپس نتیجه می گیرد که حدیث ابن عقیل حسن است.
الهیثمی، علی بن أبی بکر (متوفای807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج1، ص260، ناشر: دار الریان للتراث / دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت - 1407هـ.
حافظ ابن قطان در بیان الوهم والإیهام، در موارد متعددی به همین قاعده استناد می کند که ما به دو مورد اشاره می کنیم:
وهو إنما یرویه ابن وهب، عن أسامة بن زید اللیثی، عن نافع عنه. وأسامة مختلف فیه، فالحدیث حسن. وقد تقدم ذکر أسامة فی هذا الباب.
در نقل روایت از اسامه بن زید اختلاف شده است؛ ولی حدیث از او حسن است، و در باره اسامه بن زید لیثی نیز به همین شیوه سخن گفته و سرانجام حدیثش را در رتبه حسن قرار داده است.
ابن القطان الفاسی، أبو الحسن علی بن محمد بن عبد الملک (متوفای628هـ)، بیان الوهم والإیهام فی کتاب الأحکام، ج4، ص420، تحقیق: د. الحسین آیت سعید، ناشر: دار طیبة ـ الریاض، الطبعة: الأولی، 1418هـ،1997م.
وهو حدیث یرویه سلام أبو المنذر، عن ثابت، عن أنس. وهو سلام بن سلیمان القارئ، صاحب عاصم، وهو مختلف فیه، فالحدیث حسن.
در باره سلام بن سلمان قاری اختلاف وجود دارد؛ ولی حدیثش «حسن» است.
ابن القطان الفاسی، أبو الحسن علی بن محمد بن عبد الملک (متوفای628هـ)، بیان الوهم والإیهام فی کتاب الأحکام، ج4، ص462 ـ 463، تحقیق: د. الحسین آیت سعید، ناشر: دار طیبة ـ الریاض، الطبعة: الأولی، 1418هـ،1997م.
و ملا علی قاری پس از نقل یک حدیث که در اسناد آن ابوالمنیب قرار دارد می نویسد:
ورواه الحاکم وصححه وقال أبو المنیب ثقة ووثقه ابن معین أیضاً وقال ابن أبی حاتم سمعت أبی یقول صالح الحدیث وأنکر علی البخاری ادخاله فی الضعفاء وتکلم فیه النسائی وابن حبان وقال ابن عدی لا بأس به فالحدیث حسن.
حاکم این روایت را نقل و آن را تصحیح کرده و گفته: ابوالمنیب ثقه است و ابن معین هم او را توثیق کرده است و ابن أبی حاتم می گوید: از پدرم شنیدم می گفت: ابوالمنیب حدیثش صحیح است و به بخاری که نام او را در ردیف افراد ضعیف آورده است اعتراض می کرد، نسائی در باره او تردید کرده و ابن حبان و ابن عدی گفته اند که اشکالی در او نیست؛ پس حدیث حسن است.
القاری، علی بن سلطان محمد (متوفای1014هـ)، مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج3، ص305، تحقیق: جمال عیتانی، ناشر: دار الکتب العلمیة - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1422هـ - 2001م.
و مناوی در فیض القدیر می نویسد:
طب عن عبد الله بن زید الأنصاری الأوسی ثم الخطمی کوفی شهد الحدیبیة قال الهیثمی: وفیه أحمد بن بدیل وثقه النسائی وضعفه أبو حاتم أی فالحدیث حسن
احمد بن بدیل را نسائی توثیق و ابوحاتم تضعیف کرده است ولی حدیثش در مرتبه حسن قرار دارد.
المناوی، عبد الرؤوف (متوفای1031 هـ)، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج1، ص369، ناشر: المکتبة التجاریة الکبری - مصر، الطبعة: الأولی، 1356هـ.
و محیی الدین نووی، شوکانی و مبارکفوری پس از نقل روایتی می نویسند:
وفی إسْنَادِهِ عبد الرحمن بن حَبِیبِ بن أزدک (أردک) وهو مُخْتَلَفٌ فیه قال النَّسَائِیّ مُنْکَرُ الحدیث وَوَثَّقَهُ غَیْرُهُ قال الْحَافِظُ فَهُوَ علی هذا حَسَنٌ
در سندش عبد الرحمن بن حبیب بن ازدک قرار دارد که وضعیتش مورد اختلاف است؛ ولی در هر صورت حدیثش حسن است.
النووی، أبی زکریا محیی الدین (متوفای676 هـ) المجموع، ج17، ص68، ناشر: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، التکملة الثانیة.
الشوکانی، محمد بن علی بن محمد (متوفای 1255هـ)، نیل الأوطار من أحادیث سید الأخیار شرح منتقی الأخبار، ج7، ص20، ناشر: دار الجیل، بیروت - 1973.
المبارکفوری، محمد عبد الرحمن بن عبد الرحیم أبو العلا (متوفای1353هـ)، تحفة الأحوذی بشرح جامع الترمذی، ج4، ص304، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.
و زیلعی در نصب الرایة پس از آوردن حدیثی می نویسد:
حدیث آخر أخرجه الترمذی... وقال غریب ورواه أحمد فی مسنده قال بن القطان فی کتابه وأبو معشر هذا مختلف فیه فمنهم من یضعفه ومنهم من یوثقه فالحدیث من أجله حسن انتهی.
ابو معشری در سند این حدیث وجود دارد، بعضی او را تضعیف کرده و برخی توثیق کرده اند؛ بنابراین به جهت وجود او در سند، رتبه حدیث می شود حسن.
الزیلعی الحنفی، عبدالله بن یوسف أبو محمد الحنفی (متوفای762هـ)، نصب الرایة لأحادیث الهدایة، ج4، ص121، تحقیق: محمد یوسف البنوری، ناشر: دار الحدیث - مصر - 1357هـ.
اکنون و با توجه به آنچه گذشت، اختلاف علما در توثیق و تضعیف راوی سبب اسقاط حدیث از درجه اعتبار نمی شود؛ بلکه روایت در رتبه «حسن» قرار می گیرد و روایت حسن نیز همانند روایت صحیح حجت و مورد قبول عالمان اهل سنت است.
عمل به این قاعده ، اختصاص به دانشمندان قدیم ندارد؛ بلکه عالمان معاصر اهل سنت نیز صحت آن را پذیرفته و به آن پایبند هستند.
محمد ناصر البانی که جایگاه ویژه ای در میان وهابی ها دارد، فقط در کتاب سلسلة احادیث الصحیحة، بیش از پنجاه مورد با استفاده از همین قاعده روایات را تصحیح کرده است که به 15 مورد از کتاب های گوناگون وی اشاره می کنیم.
1. قلت: وهذا إسناد حسن، رجاله کلهم ثقات رجال البخاری غیر ابن ثوبان واسمه عبد الرحمن بن ثابت وهو مختلف فیه.
سند این حدیث حسن است؛ چون رجال این حدیث، همگی از رجال بخاری و همگی ثقه هستند، غیر از ابن ثوبان که در باره او اختلاف شده است.
البانی، محمد ناصر (متوفای 1420هـ)، سلسلة احادیث الصحیحة، ح115، طبق برنامه مکتبة الشاملة.
2. وصالح بن رستم وهو أبو عامر الخزاز البصری لم یخرج له البخاری فی صحیحه إلا تعلیقا، وأخرج له فی الأدب المفرد أیضا ثم هو مختلف فیه، فقال الذهبی نفسه فی الضعفاء: وثقه أبو داود، وقال ابن معین: ضعیف الحدیث. وقال أحمد: صالح الحدیث.
وهذا هو الذی اعتمده فی المیزان فقال: وأبو عامر الخزاز حدیثه لعله یبلغ خمسین حدیثا، وهو کما قال أحمد: صالح الحدیث.
قلت: فهو حسن الحدیث إن شاء الله تعالی، فقد قال ابن عدی: وهو عندی لا بأس به، ولم أر له حدیثا منکرا جدا. وأما الحافظ فقال فی التقریب: صدوق، کثیر الخطأ. وهذا میل منه إلی تضعیفه. والله أعلم.
ابوعامر خزّار بصری بخاری از وی حدیثی نقل نکرده؛ مگر به نحو تعلیق، در باره او اختلاف شده است. ذهبی در قسمت راویان ضعیف می نویسد: ابوداوود خزّار بصری را توثیق کرده و ابن معین گفته است ضعیف است و احمد بن حنبل وی را صالح الحدیث نامیده است و در کتاب المیزان به همین سخن اعتماد شده و گفته شده است.
البانی سپس می گوید:
حدیث ابوعامر در رتبه حسن قرار می گیرد؛ چون ابن عدی گفته است: از نظر من ابوعامر اشکالی ندارد و حدیث منکری از وی نقل نشده است. ابن حجر در کتاب التقریب گفته است: ابوعامر راستگو است؛ ولی خطایش بسیار است که گویا میل به تضعیف وی داشته است.
البانی، محمد ناصر (متوفای 1420هـ) سلسلة احادیث الصحیحة، ص216.
3. قلت: وهذا إسناد حسن رجاله ثقات معرفون غیر سلیمان بن عتبة وهو الدمشقی الدارانی مختلف فیه، فقال أحمد: لا أعرفه وقال ابن معین: لا شیء، وقال دحیم: ثقة، ووثقه أیضا أبو مسهر والهیثم ابن خارجة وهشام بن عمار وابن حبان ومع أن الموثقین أکثر، فإنهم دمشقیون مثل المترجم فهم أعرف به من غیرهم من الغرباء، والله أعلم.
البانی، محمد ناصر (متوفای 1420هـ) سلسلة احادیث الصحیحة، ح514.
سند حدیث «حسن» است؛ چون رجال آن شناخته شده و مورد اعتماد هستند؛ غیر از سلیمان بن عتبه دمشقی دارانی که در باره او اختلاف شده است. احمد گفته است: او را نمی شناسم. ابن معین می گوید: جایگاهی ندارد. دحیم او را مورد اعتماد دانسته و ابومسهر و هیثم بن خارجه و هشام بن عمار و ابن حبان نیز او را مورد اعتماد دانسته اند، و چون توثیق کنندگانش بیشتر هستند و از طرفی همه آنان دمشقی می باشند؛ پس باید نتیجه بگیریم که آنان آگاه تر از دیگران نسبت به راویان ناشناس هستند.
4. وإسناد أحمد حسن رجاله ثقات رجال مسلم غیر محمد بن عبد الله بن عمرو وهو سبط الحسن الملقب بـ ( الدیباج ) وهو مختلف فیه.
سند احمد «حسن» است؛ چون رجال او ثقه و از رجال صحیح مسلم می باشند؛ غیر از محمد بن عبد الله بن عمر که در باره او اختلاف شده است.
البانی، محمد ناصر (متوفای 1420هـ) سلسلة احادیث الصحیحة، ح546.
5. قلت: وإسناده خیر من إسناد حدیث عیاض رجاله ثقات رجال الشیخین غیر سنان بن سعد وقیل: سعد بن سنان وهو مختلف فیه، فمنهم من وثقه ومنهم من ضعفه. قلت: فهو حسن الحدیث.
سند حدیث رجالش مورد اعتماد و از رجال بخاری و مسلم هستند؛ غیر از سنان بن سعد که گفته در باره او اختلاف وجود دارد، بعضی او را توثیق و بعضی تضعیف کرده اند؛ اما حدیثش «حسن» است.
البانی، محمد ناصر (متوفای 1420هـ) سلسلة احادیث الصحیحة، ح570.
از آنچه گذشت این نکته به وضوح به اثبات می رسد که عالمان جرح و تعدیل، روایتی که در باره یکی از راویان آن به اختلاف سخن گفته شده و برخی او را تأیید و بعضی تصدیق کرده باشند، آن روایت را «حسن» می نامند.
در نتیجه حتی اگر فرض کنیم که عده ای از علما لیث بن أبی سلیم را تضعیف کرده باشند، بازهم ضرری به اعتبار روایت نمی زند؛ زیرا حد اکثر لیث بن أبی سلیم می شود «مختلف فیه» و روایت راوی مختلف فیه طبق قاعده ای که گذشت، می شود «حسن» و روایت حسن نیز همانند روایت صحیح نزد اهل سنت معتبر و قابل قبول است.
حلبی روایتی را چنین نقل می کند:
وفی روایة أنه صلی الله علیه وسلم ألبسه درعه الحدید وشد ذا الفقار أی الذی هو سیفه فی وسطه وأعطاه الرایة ووجهه إلی الحصن فخرج علی کرم الله وجهه بها یهرول حتی رکزها تحت الحصن فاطلع علیه یهودی من رأس الحصن فقال من أنت قال علی بن أبی طالب فقال الیهودی علوتم وحق ما أنزل علی موسی ثم خرج إلیه أهل الحصن وکان أول من خرج منهم إلیه الحارث أخو مرحب وکان معروفا بالشجاعة فانکشف المسلمون وثبت علی کرم الله وجهه فتضاربا فقتله علی وانهزم الیهود إلی الحصن ثم خرج إلیه مرحب فحمل مرحب علیه وضربه فطرح ترسه من یده فتناول علی کرم اله وجهه بابا کان عند الحصن فتترس به عن نفسه فلم یزل فی یده وهو یقاتل حتی فتح الله علیه الحصن ثم ألقاه من یده أی وراء ظهره ثمانین شبرا قال الراوی فجهدت أنا وسبعة نفر علی أن نقلب ذلک الباب فلم نقدر قال بعضهم فی هذا الخبر جهالة وانقطاع ظاهر قال وقیل ولم یقدر علی حمله أربعون رجلا وقیل سبعون
در روایتی نقل شده است که پیغمبر صلی الله علیه و آله زره آهنین خود را در بر علی کرد و ذو الفقار را به کمر وی بست و پرچم را بدو داد و به سوی دژ فرستاد. ساکنان دژ به طرف علی شتافتند یک یهود از آمدن حضرت مطلع شد و گفت الان به حق آن چیزی که بر موسی نازل شده پیروزید سپس اهل قلعه خارج شدند و نخستین کسی که به مقابله او آمد، حارث برادر مرحب بود که در شجاعت آوازه داشت. مسلمانان عقب نشستند ولی علی (علیه السلام) پابرجا ماند. آنها با شمشیر با هم جنگیدند و علی او را کشت و یهودیان به دژ گریختند. سپس مرحب خارج شده و بر حضرت علی علیه السلام حمله کرد و با ضربه ای که به حضرت وارد آورد، سپر از دست حضرتش به زمین افتاد. علی علیه السّلام از فرصت استفاده کرد و در قلعه را از جا برکند همچنان در دستش بود و جنگ می کرد تا اینکه خداوند قلعه را برای ایشان فتح کرد سپس با دستش آن را به اندازه هشتاد وجب به پشت سرش انداخت.راوی گوید: من و هفت نفر دیگر تلاش کردیم تا در را برگردانیم، نتوانستیم
الحلبی، علی بن برهان الدین (متوفای1044هـ)، السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، الحلبیة ج2، ص 737، ناشر: دار المعرفة - بیروت - 1400
روایت چهارم
زرکشی روایتی را از جابر که توسط پسرش نقل شده چنین روایت می آورد:
ومنها ما رواه عن اسماعیل بن محمد بن الفضل ثنا جدی ثنا إبراهیم بن حمزة ثنا عبد العزیز بن محمد عن حرام بن عثمان عن أبی عتیق وابن جابر عن جابر ان علیا لما انتهی إلی الحصن اجتذب أحد ابوابه فألقاه بالارض فاجتمع علیه بعده سبعون رجلا فکان جهدهم ان اعادوا الباب
الزرکشی المصری الحنبلی، شمس الدین أبی عبد الله محمد بن عبد الله (متوفای794هـ)، اللآلئ المنثورة فی الأحادیث المشهورة المعروف بـ ( التذکرة فی الأحادیث المشتهرة )، ج1، ص166 تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1406 هـ ـ 1986م.
السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، اسم المؤلف: علی بن برهان الدین الحلبی الوفاة: 1044، دار النشر: دار المعرفة - بیروت - 1400
روایت پنجم
ابن العبری روایتی را از حضرت علی علیه السلام چنین نقل می کند:
وینقل عن علی بن أبی طالب أنه عالج باب خیبر واقتلعه وجعله مجناً وقاتلهم
از علی علیه السام نقل شده است که حضرت در خیبر را از جا کند و به عنوان سپر قرار داد و با انها جنگید
ابن العبری، غریغوریوس بن اهرون الملطی (متوفای: 685هـ)، تاریخ مختصر الدول، ج1، ص48، دار النشر
روایت ششم
حضرمی شافعی روایتی را در کتاب سیرة خود چنین نقل می کند:
قال الراوی: فإذا نحن بعلی قد أقبل وما کنا نرجوه، فقالوا: هاهو یشتکی عینیه، فدعاه وبصق فی عینیه، فبرأ لوقته، حتی کأن لم یکن به وجع، ثم أعطاه الرایة، فتقدم إلی الحصن، فأشرف علیه رجل من الیهود، فقال: من أنت ؟، قال: أنا علی، قال: علوتم الآن ورب موسی وهارون، فبرز له رئیسهم مرحب، فضرب ترس علی فطرحه، فتناول علی بابا کان عند الحصن فتترس به، ثم ضرب رأس مرحب فقتله، ثم کان الفتح علی یدیه، ولم یزل الباب بید علی رضی الله عنه إلی أن انقضی القتال، ثم طرحه. قال أبو رافع [ مولی رسول الله صلی الله علیه وسلم: فلقد رأیتنی ثامن ثمانیة نجهد أن نقلب ذلک الباب فلم نقلبه.
راوی گوید: طولی نکشید که علی علیه السلام را مشاهده کردیم همگان گفتند: چشمانش درد می کند او را بیاورید پیامبر صلی الله علیه و اله او را صدا زد و از آب دهان خود، به چشمان دردناک علی علیه السلام مالید و دعایش نمود، چشمان علی علیه السلام در همان وقت خوب شد و درد ساکت گشت، پیغمبر خدا پرچم را به علی داد. حضرت به طرف قلعه رفت که با مردی از یهودی روبرو شد. یهودی گفت: کیستی. حضرت فرمود: من علی هستم یهودی تا این حرف را شنید گفت شما الان به پروردگار موسی و عیسی قسم پیروزید.تا اینکه مرحب رئیسشان خود را بر علی علیه السلام نشان داد که ضربتی زد و سپر حضرت از دستش افتاد علی علیه السلام به طرف در قلعه رفته و آن را از جا کنده و به عنوان سپر قرار داد سپس با زدن ضربتی بر فرق مرحب او را کشد و فتح با دست حضرت بود که و در این مدت در قلعه در دستش بود تا اینکه جنگ تمام شد سپس در را بر زمین انداخت ابو رافع گوید: هشت نفر بودیم هرچقدر تلاش کردیم تا آن را برگردانیم نتوانستیم
الحضرمی الشافعی، محمد بن عمر بحرق منوفای: 930هـ، حدائق الأنوار ومطالع الأسرار فی سیرة النبی المختار، ج1، ص338، اسم المؤلف:، دار النشر: دار الحاوی - بیروت - 1998م، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد غسان نصوح عزقول
بررسی سند روایت اول
تا این جا شش روایت با این مضمون که امیرمؤمنان علیه السلام در قلعه خیبر را کنده است، نقل شد. از این میان ما تنها روایت اول را که بررسی و صحتش را ثابت خواهیم کرد.
تنها اشکالی که علمای اهل سنت به این روایت گرفته اند، این است که لیث بن أبی سلیم ضعیف است؛ بنابراین روایت قابل پذیرش نیست.
صالحی شامی بعد از نقل این روایت از بیهقی گوید:
رجاله ثقات إلا لیث بن أبی سلیم - وهو ضعیف. قال البیهقی: وروی من وجه آخر ضعیف عن جابر قال: اجتمع علیه سبعون رجلا، وکان أجهدهم أن أعادوا الباب، قلت: رواه الحاکم.
تمام رجال این روایت همه ثقه هستند غیر از لیث بن ابی سلیم که او ضعیف است و نیز بیهقی گفته که از طریقی دیگرکه ضعیف است از جابر روایت شده که گفت: سپس هفتاد نفر دور آن درب جمع شدند تا به زحمت توانستند آن را به جای اولش برگردانند و می گویم این را حاکم روایت کرده است
الصالحی الشامی، محمد بن یوسف (متوفای942هـ)، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج5، ص128، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1414هـ.
همچنین ابن کثیر دمشقی نیز بعد از نقل این روایت گوید:
وفیه ضعف أیضا
ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج4، ص190، ناشر: مکتبة المعارف - بیروت
ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای774هـ)، السیرة النبویة، ج3، ص111، طبق برنامه الجامع الکبیر.
عجلونی نیز بعد از نقل این روایت گوید:
لکن فی سنده لیث ضعیف والراوی عنه شیعی
العجلونی الجراحی، إسماعیل بن محمد (متوفای1162هـ)، کشف الخفاء ومزیل الإلباس عما اشتهر من الأحادیث علی ألسنة الناس، ج1، ص438، تحقیق: أحمد القلاش، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الرابعة، 1405هـ
ذهبی نیز بعد از نقل این روایت گوید:
هذا منکر رواه جماعة عن إسماعیل
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج5، ص139، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی،
ما در ادامه ثابت خواهیم کرد که این اشکال کاملا واهی و بی ارزش است و نمی تواند دلیلی بر ضعف این روایت شود. و برای اثبات این مطلب دلایل متعددی وجود دارد؛ از جمله:
1. جلال الدین سیوطی آن را «حسن» دانسته است:
سیوطی بعد از نقل این روایت از ابن ابی شیبه می گوید:
حسنٌ
السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای911هـ)، جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر)، ج16، ص253، طبق برنامه الجامع الکبیر.
در ادامه ثابت خواهیم کرد که روایت «حسن» از نظر حجیت هیچ تفاوتی با روایت «صحیح» ندارد و هر دو برای اهل سنت حجت هستند.
2. بسیاری از علمای اهل سنت لیث بن ابی سلیم را توثیق کرده اند:
درست است که برخی از علمای اهل سنت، لیث بن أبی سلیم را تضعیف کرده اند؛ اما تعداد بیشتری بر خلاف آن ها حکم به وثاقت روایت او کرده اند که در ادامه به گفتار برخی از آن ها اشاره خواهیم کرد.
البانی در جواب شخصی که روایتی را به خاطر لیث بن أبی سلیم تضعیف کرده است می گوید که روایات او «حسن» است و کسانی که او را تضعیف و روایاتش را رد کرده اند، به خاطر دفاع از حدیث رسول خدا صلی الله علیه وآله نبوده؛ بلکه به خاطر پیروی از هوای نفس بوده و به بهانه های واهی او را تضعیف کرده اند:
لکننی نبهت بهذا أن ضعفه لیس بشدید، ولذلک حسنت حدیثه کشاهد، فلم یجب عن ذلک بشیء، ولیست هذه طریقة العلماء الذین یدافعون بحق عن حدیث رسول الله - صلی الله علیه وسلم -، بل هی طریقة أهل الأهواء الذین یحکمون بالضعف علی الأحادیث الصحیحة، ثم یلتمسون لها عللاً غیر قادحة، وها هو المثال بین یدیک أیها القاریء الکریم؛ فإن لیثاً هذا لیس ضعفه شدیداً بحیث إنه لا یستشهد به کما أوهم هذا (المتزبب)؛ فقد أخرج له مسلم فی "صحیحه" مقروناً بغیره، وهذا صریح منه بأنه یستشهد به، وقد بین السبب الحافظ الناقد الإِمام الذهبی فقال فی "الکاشف": "فیه ضعف یسیر من سوء حفظه".وهذا معنی ما ختم به ابن عدی ترجمة لیث فی کتابه "الکامل" (6/87) بعد أن روی عن جمع تضعیفه: "له أحادیث صالحة، وقد روی عنه شعبة والثوری وغیرهما من الثقات، ومع الضعف الذی فیه یکتب حدیثه".
فهذا کله یدل علی أن مجرد کون الراوی ضعیفاً لا یعنی عند العلماء أنه لا یستشهد به، کما کنت شرحت ذلک فیما مضی، وهذا مما یجهله هذا الرجل، ولذلک ابتلی بالتوسع جدّاً فی تضعیف الأحادیث الصحیحة. والله المستعان.
لکن من هشدار دادم که ضعف لیث شدید نیست و لذا حدیث او را من حسن قرار دادم مانند شاهد. این نوع تضعیف کردن، شیوه علمای که از روایت پیامبر صلی الله علیه و اله دفاع می کنند نیست؛ بلکه این روش کسانی است که با هواهای نفسانی خود حکم به تضعیف روایات صحیح و سپس به علت های بی فایده تمسک می کنند.
آگاه باشید این مثال که در پیش روی شماست ای خواننده بزرگوار که لیث شدت ضعف ندارد تا اینکه به روایات او اشتشهاد نشود هم چنانکه این شخص متزبب چنین توهم کرده است در حالی که مسلم لیث را مقرون با دیگران آورده است که این صریح در این است که به روایات لیث می شود استشهاد کرد.
ذهبی که حافظ است و در نقد روایات تبحر دارد نیز می گوید که لیث ضعف کمی داشته است که آن هم به خاطر کم حافظ بودنش بوده است.
ابن عدی نیز بعد از اینکه تضعیفات لیث را نقل می کند درباره او چنین گوید: برای او روایات صالحی است و شعبه و ثوری و دیگرن که ثقه هستند از او روایت نقل کرده اند و با ضعف این چنینی که دارد روایتش نوشته می شود
پس همه اینها دلالت دارد که مجرد ضعف راوی دلالت بر این ندارد که علماء به روایت او استشهاد نکنند؛ همچنانکه قبلا توضیح دادم و این از چیزهایی است که این شخص نسبت به آن جاهل بوده است لذا در تضعیف روایات صحیح توسعه داده است
ألبانی، أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین، بن الحاج نوح بن نجاتی بن آدم، الأشقودری الألبانی (المتوفی: 1420هـ سلسلة الأحادیث الصحیحة وشیء من فقهها وفوائدها، ج1، ص19- 20. الناشر: مکتبة المعارف للنشر والتوزیع، الریاض، طبعة: الأولی، (لمکتبة المعارف
شمس الدین در سیر أعلام النبلاء به تفصیل در باره او سخن گفته و کلمات علمای علم رجال اهل سنت را نقل کرده است:
لیث بن أبی سلیم..ابن زنیم محدث الکوفة وأحد علمائها الأعیان.... قال أحمد بن حنبل لیث بن أبی سلیم مضطرب الحدیث ولکن حدث عنه الناس
وروی معاویة بن صالح بن یحیی قال لیث ضعیف إلا أنه یکتب حدیثه... أحمد بن یونس عن فضیل بن عیاض قال کان لیث بن أبی سلیم أعلم أهل الکوفة بالمناسک وقال أبو داود سألت یحیی عن لیث فقال لیس به بأس
ابن عدی...له أحادیث صالحة غیر ما ذکرت وقد روی عنه شعبة والثوری وغیرهما من الثقات ومع الضعف الذی فیه یکتب حدیثه
وقد قال عبد الوارث کان لیث من أوعیة العلم وقال أبو بکر بن عیاش کان من أکثر الناس صلاة وصیاما فإذا وقع علی شیء لم یرده
قال ابن حیان لیث بن أبی سلیم واسمه أنس ولد بالکوفة وکان معلما بها وکان من العباد ولکن اختلط فی اخر عمره حتی کان لا یدری ما یحدث به....
لیث محدث و یکی از علمای سرشناس کوفه بود و احمد بن حنبل می گفت لیث مضطرب الحدیث بود و لکن مردم از او نقل روایت می کردند.
معاویه از یحیی نقل می کند که او می گفت: لیث ضعیف است؛ اما روایتش نوشته می شود... احمد بن یونس از فضیل نقل می کند که لیث اعلم اهل کوفه به مسائل مناسک بود و ابوداود گوید از یحیی درباره لیث پرسیدم که یحیی گفت اشکالی در او نیست.
ابن عدی گوید: لیث روایات صالحی دارد. به تحقیق شعبه و ثوری و غیر این دو از ثقات از او روایت نقل کرده اند و با اینکه ضعیف است ولی حدیثش نوشته می شود
عبد الوارث درباره لیث گوید: او ظرف علم بود و ابوبکر بن عیاش نیز گوید نماز و روزه لیث نسبت به مردم بیشتر بود.
ابن حیان گوید: لیث در کوفه معلم و از عباد بود ولکن در اواخر عمرش دچار اختلاط شد طوری که نمی دانست چی نقل می کند.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج6، ص179 ـ182، تحقیق: شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ
ابن حجر عسقلانی در باره او گوید:
لیث بن أبی سلیم بن زنیم... صدوق اختلط جدا ولم یتمیز حدیثه فترک
لیث صدوق اما دچار اختلاطی شد که روایتش تمیز داده نمی شود پس ترک می شود
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، تقریب التهذیب، ج1، ص464، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الأولی، 1406 - 1986.
وی همچنین در تهذیب التهذیب درباره لیث گوید:
قال(ابی حاتم) وسمعت أبی یقول لیث عن طاوس أحب إلی من سلمة بن وهرام عن طاوس قلت ألیس تکلموا فی لیث قال لیث أشهر من سلمة ولا نعلم روی عن سلمة إلا بن عیینة وربیعة
وقال الآجری عن أبی داود عن أحمد بن یونس عن فضیل بن عیاض کان لیث أعلم أهل الکوفة بالمناسک
قال أبو داود وسألت یحیی عن لیث فقال لا بأس به قال وعامة شیوخه لا یعرفون
وقال بن عدی له أحادیث صالحة وقد روی عنه شعبة والثوری ومع الضعف الذی فیه یکتب حدیثه
وقال البرقانی سألت الدارقطنی عنه فقال صاحب سنة یخرج حدیثه....
وقال بن سعد کان رجلا صالحا عابدا وکان ضعیفا فی الحدیث..... قال محمد ولیث صدوق یهم...
وقال البزار کان أحد العباد إلا أنه أصابه اختلاط فاضطرب حدیثه وإنما تکلم فیه أهل العلم بهذا وإلا فلا نعلم أحدا ترک حدیثه
وقال یعقوب بن شیبة هو صدوق ضعیف الحدیث وقال بن شاهین فی الثقات قال عثمان بن أبی شیبة لیث صدوق ولکن لیس بحجة وقال وقال الساجی صدوق فیه ضعف کان سیء الحفظ کثیر الغلط کان....
وقال بن معین منکر الحدیث وکان صاحب سنة روی عن الناس إلی أن قال الساجی وکان أبو داود لا یدخل حدیثه فی کتاب السنن الذی ضعفه کذا قال وحدیثه ثابت فی السنن لکنه قلیل
ابی حاتم گوید: از پدرم شنیدم که می گفت: روایت لیث از طاووس نزد من محبوبتر است نسبت به روایت سلمه از طاووس.
به پدرم گفتم آیا مردم درباره لیث حرف و حدیث ندارند؟ او گفت لیث نزد من از سلمه مشهورتر است و کسی را سراغ ندارم که از سلمه غیر از عیینه و ربیعه نقل کرده باشد.
فضیل گوید: لیث عالمترین مردم اهل کوفه به مناسک بود
ابوداود نیز گوید: از یحیی درباره لیث پرسیدم که گفت: اشکالی در او نیست...
ابن عدی نیز گوید: او روایات صالحه نقل کرده و شعبه و ثوری نیز از او روایت نقل می کردند و هرچند دارای ضعف بود؛ ولی روایتش نوشته می شود
و برقانی گوید: از دارقطنی در باره لیث پرسیدم گفت: او صاحب سنت بود که حدیثش استخراج می شود و ابن سعد گوید: لیث مرد صالح و عابدی بود؛ ولی در نقل روایت ضعیف بود...
و محمد گوید لیث صدوق است و اهمال دارد... بزار گوید: لیث یکی از عباد بود الا اینکه دچار اختلاط شد و روایش مضطرب شد و اهل علم هم به خاطر همین درباره او چیزهایی می گویند و الا کسی را سراغ نداریم که حدیث لیث را ترک کند
و یعقوب بن شیبه نیز گوید: لیث صدوق است ولی روایش ضعیف است و ابن شاهین نیز او را در ثقات ذکر کرده است.
عثمان بن ابی شیبه نیز گوید لیث صدوق ولکن حجت نیست. ساجی نیز گوید: لیث بسیار راستگو بود؛ ولی ضعف داشت و حافظه بد(کند) و دارای غلط فراوان بود.
ابن معین نیز درباره او گوید: او منکر الحدیث و صاحب سنت بود و ساجی هم گوید ابوداود حدیثش را در سنن نقل نمی کرد تا اینکه گفته است روایتش در سنن ثابت است و لکن قلیل است
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، تهذیب التهذیب، ج8، ص418، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1404 - 1984 م.
عجلی نیز درباره لیث گوید:
لیث بن أبی سلیم کوفی جائز الحدیث
لیث کوفی و جائز الحدیث است
العجلی، أبی الحسن أحمد بن عبد الله بن صالح (متوفای 261هـ)، معرفة الثقات من رجال أهل العلم والحدیث ومن الضعفاء وذکر مذاهبهم وأخبارهم، ج2، ص231، تحقیق: عبد العلیم عبد العظیم البستوی، ناشر: مکتبة الدار - المدینة المنورة - السعودیة، الطبعة: الأولی، 1405 - 1985م.
زرکشی نیز لیث را از روات مسلم دانسته و سپس روایت کندن در خیبر توسط حضرت علیه السلام را از زبان او نقل کرده است:
لیث بن سلیم وحدیثه فی مسلم واثنی علیه غیر واحد ثنا أبو جعفر محمد بن علی بن حسین عن جابر ان علیا حمل الباب یوم خیبر وانه جرب بعد ذلک فلم یحلمه اربعون رجلا
لیث در صحیح مسلم حدیث دارد و افراد زیادی او را ستایش کرده اند
الزرکشی المصری الحنبلی، شمس الدین أبی عبد الله محمد بن عبد الله (متوفای794هـ)، اللآلئ المنثورة فی الأحادیث المشهورة المعروف بـ ( التذکرة فی الأحادیث المشتهرة )، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1406 هـ ـ 1986م
ملا علی قاری نیز گوید:
ولیث بن أبی سلیم وإن کان فیه ضعف من قبل حفظه، فقد روی له مسلم مقروناً وکان عالماً ذا صلاة وصیام.
لیث هرچند به خاطر حافظه اش( اختلاط) ضعیف است ولی مسلم از او روایت نقل کرده و او عالمی بود که نماز زیاد می خواند و زیاد روزه می گرفت.
ملا علی القاری، نور الدین أبو الحسن علی بن سلطان محمد الهروی (متوفای1014هـ)، مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج9، ص105 تحقیق: جمال عیتانی، ناشر: دار الکتب العلمیة - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1422هـ - 2001م.
3. لیث بن أبی سلیم از روات صحیح بخاری و مسلم است:
ذهبی می گوید که بخاری و مسلم از او روایت نقل کرده اند:
وقد استشهد به البخاری فی صحیحه وروی له مسلم مقرونا بأبی إسحاق الشیبانی.
بخاری به لیث در صحیحش استشهاد کرده است و مسلم نیز او را به همراه ابی اسحاق آورده است.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج6، ص181، تحقیق: شعیب الأرناؤوط , محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ
وی در تاریخ الاسلام نیز به این نکته اشاره کرده است:
قلت: أخرج له مسلم مقروناً بغیره
می گویم: مسلم لیث را به همراه دیگران استخراج کرده است.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج9، ص261، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1407هـ - 1987م.
ابن حجر نیز در این باره گوید:
وروی له مسلم مقرونا م ع امحمد بن إسحاق
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، هدی الساری مقدمة فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج1، ص458، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، محب الدین الخطیب، ناشر:دار المعرفة - بیروت - 1379هـ.
همین یک دلیل کافی است که حجیت روایت لیث بن أبی سلیم ثابت شود؛ زیرا بزرگان اهل سنت تصریح کرده اند که هر کس روایتی در بخاری و یا مسلم داشته باشد، از پل گذشته و نیازی به توثیق ندارد.
ابن دقیق العید، یکی از بزرگان تاریخ اهل سنت در علم رجال و حدیث می گوید:
وکان شیخ شیوخنا الحافظ أبو الحسن المقدسی یقول فی الرجل یخرج عنه فی الصحیح هذا جاز القنطرة
یعنی بذلک أنه لا یلتفت إلی ما قیل فیه وهکذا یعتقد وبه نقول....
استاد استادان ابو الحسن مقدسی در باره شخصی که روایتی از او در صحیح بخاری نقل شده می گفت: او از پول گذشته است. یعنی وقتی در صحیح بخاری روایتی دارد، به سخنانی که علیه آن شخص گفته شده، توجه نمی شود. استاد ما چنین اعتقاد داشت و نظر ما نیز این چنین است.
ابن دقیق العید، تقی الدین أبی الفتح محمدبن علی بن وَهْب بن مُطیع قُشَیْری منفلوطی (متوفای702هـ)، الاقتراح فی بیان الاصطلاح، ج1، ص55، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1406هـ ـ 1986م
شمس الدین ذهبی در پاسخ به کسانی که اشکالاتی به أبان بن یزید العطار گرفته اند می گوید:
قلت هو جاز القنطرة واحتج به الشیخان وهو من طبقة همام.
از او پل گذشته است، زیرا بخاری و مسلم به روایت او احتجاج کرده اند و با همام در یک طبقه است.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، الرواة الثقات المتکلم فیهم بما لا یوجب ردهم، ج1، ص39، تحقیق: محمد إبراهیم الموصلی، ناشر: دار البشائر الإسلامیة - بیروت - لبنان، الطبعة: الأولی، 1412هـ - 1992م.
بسیاری از علمای اهل سنت به خاطر این که یک راوی در بخاری و مسلم روایتی داشته اند، چشم بسته او را توثیق کرده اند و حتی افرادی مثل ابن کثیر، ابوبکر هیثمی و... بعد از نقل یک روایت به گفتن این جمله که «رجاله رجال الشیخین» و یا «رجاله رجال الصحیحین» کفایت کرده و روایت را حجت دانسته اند.
از آن جایی که بنای ما در این مقاله اختصار در نقل مطالب است، به همین اندازه بسنده می کنیم.
4. حدیث راوی «مختلف فیه» «حسن» می شود:
حتی اگر فرض کنیم که عده ای از علمای علم رجل لیث بن أبی سلیم را تضعیف کرده باشد، بازهم سبب نمی شود که از روایت او دست برداریم؛ زیرا اولاً: کسانی همچون یحیی بن معین، البانی و... توثیق کرده اند که از ائمه جرح و تعدیل محسوب می شوند؛
ثانیاً: با چشم پوشی از همه این موارد، فرض را بر این می گیریم که عده ای وی را تضعیف و عده ای او را توثیق کرده باشند، بازهم روایت وی مورد قبول است؛ زیرا طبق قواعد رجال اهل سنت، روایت چنین شخصی در مرتبه «حسن» قرار می گیرد و روایت حسن نزد عالمان اهل سنت حجت است که در این مورد می توان به نمونه هایی بعنوان مثال اشاره نمائیم.
ابن حجر عسقلانی در باره قزعة بن سوید می نویسد:
أما قزعة بن سوید... واختلف فیه کلام یحیی بن معین فقال عباس الدوری عنه ضعیف وقال عثمان الدارمی عنه ثقة وقال أبو حاتم محله الصدق ولیس بالمتین یکتب حدیثه ولا یحتج به وقال ابن عدی له أحادیث مستقیمة وأرجو أنه لا بأس به وقال البزار لم یکن بالقوی وقد حدث عنه أهل العلم وقال العجلی لا بأس به وفیه ضعیف.
فالحاصل من کلام هؤلاء الأئمة فیه أن حدیثه فی مرتبة الحسن والله أعلم.
سخنان اهل دانش در باره او متفاوت است، برخی او را تضعیف کرده و گروهی او را راستگو و یا ثقه دانسته ولی گفته اند حدیثش نوشته می شود؛ ولی احتجاج و استدلال به آن نمی شود، وعده ای حدیث او را پذیرفته اگر چه قوی نیست.
ولی ابن حجر خودش سرانجام چنین نتیجه گیری می کند:
از سخنان پیشوایان رجال وحدیث چنین استفاده می شود که روایت وحدیث قزعة بن سوید در مرتبه حسن است.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، القول المسدد فی الذب عن المسند للإمام أحمد، ج1، ص30، تحقیق: مکتبة ابن تیمیة، ناشر: مکتبة ابن تیمیة - القاهرة، الطبعة: الأولی، 1401هـ.
و در تهذیب التهذیب در ترجمه عبد الله بن صالح می نویسد:
وقال ابن القطان هو صدوق ولم یثبت علیه ما یسقط له حدیثه إلا أنه مختلف فیه فحدیثه حسن.
ابن قطان عبد الله بن صالح را راستگو دانسته و می گوید: چیزی که باعث کنارنهادن حدیثش شود، ثابت نشده و اختلاف در باره او وجود دارد؛ ولی حدیثش حسن است.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ) تهذیب التهذیب، ج5، ص228، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1404هـ - 1984م
زرکشی در اللآلئ المنثوره می نویسد:
وقد أخرجه ابن ماجة فی سننه عن کثیر بن شنظیر عن محمد سیرین... وکثیر بن شنظیر مختلف فیه فالحدیث حسن.
ابن ماجه در سننش حدیث عبد الله بن صالح را از طریق کثیر بن شنطیر از محمد بن سیرین آورده است؛ اگر چه در باره کثیر بن شنطیر اختلاف است؛ ولی در عین حال حدیثش صحیح است.
الزرکشی، بدر الدین (متوفای794 هـ) اللآلئ المنثورة فی الأحادیث المشهورة المعروف بـ ( التذکرة فی الأحادیث المشتهرة )، ج1، ص42، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة ـ بیروت، الطبعة: الأولی، 1406 هـ، 1986م.
حافظ هیثمی در مجمع الزوائد می نویسد:
رواه أحمد وفیه عبدالله بن محمد بن عقیل وهو سیء الحفظ قال الترمذی صدوق وقد تکلم فیه بعض أهل العلم من قبل حفظه وسمعت محمد بن إسماعیل یعنی البخاری یقول کان أحمد بن حنبل وإسحق بن إبراهیم والحمیدی یحتجون بحدیث ابن عقیل قلت فالحدیث حسن والله أعلم.
عبد الله بن محمد بن عقیل حافظه خوبی نداشت، ترمزی او را راستگو دانسته و بعضی از دانشمندان در باب قدرت حافظه اش سخنانی گفته اند، بخاری می گفت: احمد حنبل و اسحاق بن ابراهیم و حمیدی به حدیثش استدلال می کردند، سپس نتیجه می گیرد که حدیث ابن عقیل حسن است.
الهیثمی، علی بن أبی بکر (متوفای807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج1، ص260، ناشر: دار الریان للتراث / دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت - 1407هـ.
حافظ ابن قطان در بیان الوهم والإیهام، در موارد متعددی به همین قاعده استناد می کند که ما به دو مورد اشاره می کنیم:
وهو إنما یرویه ابن وهب، عن أسامة بن زید اللیثی، عن نافع عنه. وأسامة مختلف فیه، فالحدیث حسن. وقد تقدم ذکر أسامة فی هذا الباب.
در نقل روایت از اسامه بن زید اختلاف شده است؛ ولی حدیث از او حسن است، و در باره اسامه بن زید لیثی نیز به همین شیوه سخن گفته و سرانجام حدیثش را در رتبه حسن قرار داده است.
ابن القطان الفاسی، أبو الحسن علی بن محمد بن عبد الملک (متوفای628هـ)، بیان الوهم والإیهام فی کتاب الأحکام، ج4، ص420، تحقیق: د. الحسین آیت سعید، ناشر: دار طیبة ـ الریاض، الطبعة: الأولی، 1418هـ،1997م.
وهو حدیث یرویه سلام أبو المنذر، عن ثابت، عن أنس. وهو سلام بن سلیمان القارئ، صاحب عاصم، وهو مختلف فیه، فالحدیث حسن.
در باره سلام بن سلمان قاری اختلاف وجود دارد؛ ولی حدیثش «حسن» است.
ابن القطان الفاسی، أبو الحسن علی بن محمد بن عبد الملک (متوفای628هـ)، بیان الوهم والإیهام فی کتاب الأحکام، ج4، ص462 ـ 463، تحقیق: د. الحسین آیت سعید، ناشر: دار طیبة ـ الریاض، الطبعة: الأولی، 1418هـ،1997م.
و ملا علی قاری پس از نقل یک حدیث که در اسناد آن ابوالمنیب قرار دارد می نویسد:
ورواه الحاکم وصححه وقال أبو المنیب ثقة ووثقه ابن معین أیضاً وقال ابن أبی حاتم سمعت أبی یقول صالح الحدیث وأنکر علی البخاری ادخاله فی الضعفاء وتکلم فیه النسائی وابن حبان وقال ابن عدی لا بأس به فالحدیث حسن.
حاکم این روایت را نقل و آن را تصحیح کرده و گفته: ابوالمنیب ثقه است و ابن معین هم او را توثیق کرده است و ابن أبی حاتم می گوید: از پدرم شنیدم می گفت: ابوالمنیب حدیثش صحیح است و به بخاری که نام او را در ردیف افراد ضعیف آورده است اعتراض می کرد، نسائی در باره او تردید کرده و ابن حبان و ابن عدی گفته اند که اشکالی در او نیست؛ پس حدیث حسن است.
القاری، علی بن سلطان محمد (متوفای1014هـ)، مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح، ج3، ص305، تحقیق: جمال عیتانی، ناشر: دار الکتب العلمیة - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1422هـ - 2001م.
و مناوی در فیض القدیر می نویسد:
طب عن عبد الله بن زید الأنصاری الأوسی ثم الخطمی کوفی شهد الحدیبیة قال الهیثمی: وفیه أحمد بن بدیل وثقه النسائی وضعفه أبو حاتم أی فالحدیث حسن
احمد بن بدیل را نسائی توثیق و ابوحاتم تضعیف کرده است ولی حدیثش در مرتبه حسن قرار دارد.
المناوی، عبد الرؤوف (متوفای1031 هـ)، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج1، ص369، ناشر: المکتبة التجاریة الکبری - مصر، الطبعة: الأولی، 1356هـ.
و محیی الدین نووی، شوکانی و مبارکفوری پس از نقل روایتی می نویسند:
وفی إسْنَادِهِ عبد الرحمن بن حَبِیبِ بن أزدک (أردک) وهو مُخْتَلَفٌ فیه قال النَّسَائِیّ مُنْکَرُ الحدیث وَوَثَّقَهُ غَیْرُهُ قال الْحَافِظُ فَهُوَ علی هذا حَسَنٌ
در سندش عبد الرحمن بن حبیب بن ازدک قرار دارد که وضعیتش مورد اختلاف است؛ ولی در هر صورت حدیثش حسن است.
النووی، أبی زکریا محیی الدین (متوفای676 هـ) المجموع، ج17، ص68، ناشر: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، التکملة الثانیة.
الشوکانی، محمد بن علی بن محمد (متوفای 1255هـ)، نیل الأوطار من أحادیث سید الأخیار شرح منتقی الأخبار، ج7، ص20، ناشر: دار الجیل، بیروت - 1973.
المبارکفوری، محمد عبد الرحمن بن عبد الرحیم أبو العلا (متوفای1353هـ)، تحفة الأحوذی بشرح جامع الترمذی، ج4، ص304، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.
و زیلعی در نصب الرایة پس از آوردن حدیثی می نویسد:
حدیث آخر أخرجه الترمذی... وقال غریب ورواه أحمد فی مسنده قال بن القطان فی کتابه وأبو معشر هذا مختلف فیه فمنهم من یضعفه ومنهم من یوثقه فالحدیث من أجله حسن انتهی.
ابو معشری در سند این حدیث وجود دارد، بعضی او را تضعیف کرده و برخی توثیق کرده اند؛ بنابراین به جهت وجود او در سند، رتبه حدیث می شود حسن.
الزیلعی الحنفی، عبدالله بن یوسف أبو محمد الحنفی (متوفای762هـ)، نصب الرایة لأحادیث الهدایة، ج4، ص121، تحقیق: محمد یوسف البنوری، ناشر: دار الحدیث - مصر - 1357هـ.
اکنون و با توجه به آنچه گذشت، اختلاف علما در توثیق و تضعیف راوی سبب اسقاط حدیث از درجه اعتبار نمی شود؛ بلکه روایت در رتبه «حسن» قرار می گیرد و روایت حسن نیز همانند روایت صحیح حجت و مورد قبول عالمان اهل سنت است.
عمل به این قاعده ، اختصاص به دانشمندان قدیم ندارد؛ بلکه عالمان معاصر اهل سنت نیز صحت آن را پذیرفته و به آن پایبند هستند.
محمد ناصر البانی که جایگاه ویژه ای در میان وهابی ها دارد، فقط در کتاب سلسلة احادیث الصحیحة، بیش از پنجاه مورد با استفاده از همین قاعده روایات را تصحیح کرده است که به 15 مورد از کتاب های گوناگون وی اشاره می کنیم.
1. قلت: وهذا إسناد حسن، رجاله کلهم ثقات رجال البخاری غیر ابن ثوبان واسمه عبد الرحمن بن ثابت وهو مختلف فیه.
سند این حدیث حسن است؛ چون رجال این حدیث، همگی از رجال بخاری و همگی ثقه هستند، غیر از ابن ثوبان که در باره او اختلاف شده است.
البانی، محمد ناصر (متوفای 1420هـ)، سلسلة احادیث الصحیحة، ح115، طبق برنامه مکتبة الشاملة.
2. وصالح بن رستم وهو أبو عامر الخزاز البصری لم یخرج له البخاری فی صحیحه إلا تعلیقا، وأخرج له فی الأدب المفرد أیضا ثم هو مختلف فیه، فقال الذهبی نفسه فی الضعفاء: وثقه أبو داود، وقال ابن معین: ضعیف الحدیث. وقال أحمد: صالح الحدیث.
وهذا هو الذی اعتمده فی المیزان فقال: وأبو عامر الخزاز حدیثه لعله یبلغ خمسین حدیثا، وهو کما قال أحمد: صالح الحدیث.
قلت: فهو حسن الحدیث إن شاء الله تعالی، فقد قال ابن عدی: وهو عندی لا بأس به، ولم أر له حدیثا منکرا جدا. وأما الحافظ فقال فی التقریب: صدوق، کثیر الخطأ. وهذا میل منه إلی تضعیفه. والله أعلم.
ابوعامر خزّار بصری بخاری از وی حدیثی نقل نکرده؛ مگر به نحو تعلیق، در باره او اختلاف شده است. ذهبی در قسمت راویان ضعیف می نویسد: ابوداوود خزّار بصری را توثیق کرده و ابن معین گفته است ضعیف است و احمد بن حنبل وی را صالح الحدیث نامیده است و در کتاب المیزان به همین سخن اعتماد شده و گفته شده است.
البانی سپس می گوید:
حدیث ابوعامر در رتبه حسن قرار می گیرد؛ چون ابن عدی گفته است: از نظر من ابوعامر اشکالی ندارد و حدیث منکری از وی نقل نشده است. ابن حجر در کتاب التقریب گفته است: ابوعامر راستگو است؛ ولی خطایش بسیار است که گویا میل به تضعیف وی داشته است.
البانی، محمد ناصر (متوفای 1420هـ) سلسلة احادیث الصحیحة، ص216.
3. قلت: وهذا إسناد حسن رجاله ثقات معرفون غیر سلیمان بن عتبة وهو الدمشقی الدارانی مختلف فیه، فقال أحمد: لا أعرفه وقال ابن معین: لا شیء، وقال دحیم: ثقة، ووثقه أیضا أبو مسهر والهیثم ابن خارجة وهشام بن عمار وابن حبان ومع أن الموثقین أکثر، فإنهم دمشقیون مثل المترجم فهم أعرف به من غیرهم من الغرباء، والله أعلم.
البانی، محمد ناصر (متوفای 1420هـ) سلسلة احادیث الصحیحة، ح514.
سند حدیث «حسن» است؛ چون رجال آن شناخته شده و مورد اعتماد هستند؛ غیر از سلیمان بن عتبه دمشقی دارانی که در باره او اختلاف شده است. احمد گفته است: او را نمی شناسم. ابن معین می گوید: جایگاهی ندارد. دحیم او را مورد اعتماد دانسته و ابومسهر و هیثم بن خارجه و هشام بن عمار و ابن حبان نیز او را مورد اعتماد دانسته اند، و چون توثیق کنندگانش بیشتر هستند و از طرفی همه آنان دمشقی می باشند؛ پس باید نتیجه بگیریم که آنان آگاه تر از دیگران نسبت به راویان ناشناس هستند.
4. وإسناد أحمد حسن رجاله ثقات رجال مسلم غیر محمد بن عبد الله بن عمرو وهو سبط الحسن الملقب بـ ( الدیباج ) وهو مختلف فیه.
سند احمد «حسن» است؛ چون رجال او ثقه و از رجال صحیح مسلم می باشند؛ غیر از محمد بن عبد الله بن عمر که در باره او اختلاف شده است.
البانی، محمد ناصر (متوفای 1420هـ) سلسلة احادیث الصحیحة، ح546.
5. قلت: وإسناده خیر من إسناد حدیث عیاض رجاله ثقات رجال الشیخین غیر سنان بن سعد وقیل: سعد بن سنان وهو مختلف فیه، فمنهم من وثقه ومنهم من ضعفه. قلت: فهو حسن الحدیث.
سند حدیث رجالش مورد اعتماد و از رجال بخاری و مسلم هستند؛ غیر از سنان بن سعد که گفته در باره او اختلاف وجود دارد، بعضی او را توثیق و بعضی تضعیف کرده اند؛ اما حدیثش «حسن» است.
البانی، محمد ناصر (متوفای 1420هـ) سلسلة احادیث الصحیحة، ح570.
از آنچه گذشت این نکته به وضوح به اثبات می رسد که عالمان جرح و تعدیل، روایتی که در باره یکی از راویان آن به اختلاف سخن گفته شده و برخی او را تأیید و بعضی تصدیق کرده باشند، آن روایت را «حسن» می نامند.
در نتیجه حتی اگر فرض کنیم که عده ای از علما لیث بن أبی سلیم را تضعیف کرده باشند، بازهم ضرری به اعتبار روایت نمی زند؛ زیرا حد اکثر لیث بن أبی سلیم می شود «مختلف فیه» و روایت راوی مختلف فیه طبق قاعده ای که گذشت، می شود «حسن» و روایت حسن نیز همانند روایت صحیح نزد اهل سنت معتبر و قابل قبول است.
- ۹۴/۰۴/۰۷