کتاب امام شناسی جلد 1 قسمت 8
اثبات عصمت، عصمت و اختیار، کمال موجودات، اختلاف موجودات
حجم: 3.14 mb
دانلود
عصمت انبیاء از راه تمامیت حجت از طرف خدا
پیمبرانى بودند که بشارت میدادند، و مىترسانیدند، براى آنکه براى مردم حجتى و عذرى بر خدا بعد از آنها باقى نبوده باشد.
این آیه مبارکه علت فرستادن پیغمبران را بسوى مردم، و علت تبشیر و انذار آنها را مىرساند، و آن اینکه حجتبر مردم تمام شود و در اثر خطا گناهى که مرتکب مىشوند عذرى نداشته باشند، و حجت و عذرى را بر خدا در روز باز پسین اقامه نکنند، که ما نفهمیدیم، کسى نبود بما راهنمائى کند.
و معلومست که قاطعیت عذر و حجتبودن اقوال و افعال انبیاء وقتى است که آنها معصیت نکنند، یا در قول و فعلشان دچار اشتباه نگردند، و در تلقى احکام از خدا و ابلاغ آنها نیز دچار خطا نشوند، و الا در غیر اینصورت حجت و عذر براى مردم باقى خواهد ماند.
آنها مىگویند: ما گناه کردیم بعلت اینکه پیمبران را گناهکار دیدیم، و خطا و گناهى که از ما سر زد بعلت اشتباه نمودن پیغمبر در گفتار و کردارش بود، او اشتباه کرد. وحى را صحیحا تلقى ننموده یا صحیحا تلقى نموده لکن در ابلاغ آن دچار اضطراب و اشتباه گردید، و بالنتیجه ما افعال را بر خلاف حق انجام دادیم.
پس پیغمبران براى این منظور که آمدهاند، حتما نباید اشتباه و گناه کنند و الا منظور از فرستادن آنها حاصل نخواهد بود و اینست معنى عصمت.
از آیه اى دیگر نیز مىتوان استفاده عصمت نمود:
«و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله»
اثبات عصمت از آیه دیگر
هیچ پیغمبرى را نفرستادیم مگر براى آنکه باذن خدا مطاع واقع شوند، یعنى مردم از آنها اطاعت کنند، و مطیع آنان گردند.
بنابراین همانطور که انبیاء به اذن خدا مطاع مىشوند، مردمى که از آنها تبعیت مىکنند بالملازمه به اذن خدا مطیع خواهند بود، و اراده خدا و اذن خدا بر فعل آنان تعلق خواهد گرفت.
و معلومست که اگر پیغمبر در ابلاغش اشتباه کند یا گناهى مرتکب شود، و بالنتیجه در گفتار و کردارش که دو وسیله رسانیدن احکام است از حق تجاوز کند، مردمى که پیروى از او مىکنند، طبعا نیز از حق تجاوز نموده و فعل خلاف حق را انجام مىدهند.
و طبق آیه مبارکه که اذن خدا بر فعل آنان تعلق گرفته است، باید اذن خدا بر فعل باطل نیز تعلق گیرد، و چون اراده خدا پیوسته حق است و به فعل حق تعلق مىگیرد، بنابراین نباید از انبیاء هیچ گناهى و یا خطائى سر زند تا اذن خدا که بر فعل متابعین آنها تعلق مىگیرد بر فعل حق تعلق گیرد.
«و الله یقول الحق و هو یهدى السبیل»
و علاوه اگر از پیغمبرى گناه سرزند، چه در گفتار و چه در افعال، چون معصیت مبغوض خداست، و مورد نهى حضرت اوست، لذا باید آن گناه هم مورد بغض و نهى خدا باشد، و هم مورد حب و امر خدا.
مورد بغض و نهى، از جهت آنکه بالفرض گناه است و هر گناهى را خداوند مبغوض داشته و از او نهى مىنماید، مورد حب و امر خدا از جهت آنکه این گفتار و کردار بنا بفرض باذن خدا بوده و منظور از رسالت او مطاع بودن اوست، و بنابراین، این قول و فعل از اذن و اجازه و اراده خدا سرچشمه گرفته است، و چون اجتماع حب و بغض در شىء واحد از جهت واحد، و نیز اجتماع امر و نهى بر فعل واحد از جهت واحد، محال است، لذا گناه و معصیت از پیمبران محال است و اینست معنى عصمت.
- ۹۴/۰۲/۲۱