دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

عبدی جلالوندی
دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

مطالب این وبلاگ، مطالبی است که خالصانه و ساده و بی ریا، از اعماق قلبم بیرون می آید .
و امیدوارم که صادقانه، در گوشه ای از دل شما جا بگیرد .
متشکرم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

پیامک خاطرات

سه شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۵۷ ب.ظ

آمدی

با لبخندی شیرین و رفتی

با لبخندی تلخ…!

و من

میان این دو لبخند

سرگردانم

هنوز…!

آدم گاهی دوست دارد برود

ولی نـــــرسد …

دوست دارد گریه کند

ولی کسی دلیلش را نــــپرسد …

دوست دارد بغض کند

ولی بـــــی بهانه …

آدم گاهی دوست دارد گوشه ای از این دنیا را برای خودش پیدا کند …

خودش را بغل کند و آرام آرام

خودش را آرام کند …

 

دلــ ـــــم کــه میگیرد…

به خودم وعــ ــــده های روز خوب را میدهـــ ــم

از همــ ــان وعده های خوبــی که:

سالهــ ــــاست به امیــ ـــد رسیدنشان

تقویــ ــم را خط خطی میکنم…

 

رفت و دیگر ندارمش

تقصیر خودم بود

ته این همه شعر

که برایش نوشتم

نقطه نگذاشتم

 

مــــاه را

بیشــــتر از همه دوست می داشتی

و حالا

ماه، هر شب

تـــو را به یاد مـــن می آورد

می خواهم فراموشت کنم

اما این مــــاه

با هیچ دســـتمالی

از پنجــــره پــاک نمی شـــود . . .

 

نمی دانم آلزایمر بودی یا عشق !

از روزی که مبتلایت شدم

خود را از یاد بردم . . .

 

پوست و استخوانم

نخندید

فولاد هم آب می شود …

آتش که به جانش می افتد !

 

پشت این عکس

نمی تواند دیوار باشد،

من پشت این عکس،

با تو

قدم زده ام…

 

کاش فراموشت می‌کردم؛

با عبورِ هر نفس

در ازدحامِ خاطره‌ی لب‌ها

از ولوله‌ی بوسه و مکث

 

بعضی از اشیا حس دارند …

گریه می کنند …

مثل بالش من …

هر شب غرق اشک است !

 

یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن

چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند!

 

هر شب پتروس شهر من خواب است

وقتی چشمانم چکه می کنند . . .

  • عبدی