پذیرفتن ولایت ائمه شرط قبولی طاعات و عبادات
ایا کسی که ولایت امامان(علیهم السلام) را قبول نداشته باشد اعمال او پذیرفته نمیشود ؟ چرا باید پذیرش اعمال در گرو پذیرش ولایت باشد ؟پس با در نظر گرفتن روایاتی که اشاره به این مطلب دارند، اعمال اهل تسنن پذیرفته شده درگاه خداوند نیست هر چند انها به خدا و پیامبرش ایمان دارند در صورتیکه در قران فقط اشاره شده است اگر به خدا ایمان نداشته باشید اعمال تان پذیرفته نمیشود ؟
از دیدگاه شیعه شرط پذیرش اعمال قبول ولایت است و این مطلب در روایات نیز آمده است:
امام سجاد (علیه السلام) به نقل از رسول الله (صلی الله علیه و آله) فرموده که آن وجود مقدس (صلی الله علیه و آله) فرموده اند: ... قسم به آن کس که جان محمد (صلی الله علیه و آله) در دست او است اگر بنده ای در روز قیامت عمل هفتاد پیغمبر را بیاورد خداوند از او نپذیرد تا خدا را به ولایت من و اهل بیتم (علیهم السلام) دیدار کند(1).
امام صادق (علیه السلام) هم فرموده است: نخستین چیزی که از بنده به هنگامی که در پیشگاه خدا می ایستد، پرسیده می شود از نمازهای واجب و زکات واجب و روزۀ واجب و حج واجب و از ولایت ما اهل بیت (علیهم السلام) است که اگر اقرار به ولایت ما کرده و بر آن مرده باشد نماز و روزه و زکات و حجش پذیرفته می شود و اگر در پیشگاه خدا جل جلاله بر ولایت ما اقرار نکند خدای عزوجل چیزی از اعمالش را نخواهد پذیرفت. (2)
البته این مطلب اختصاص به شیعیان ندارد ودر روایات اهل سنت نیز آمده است که هرکس امام خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است(3(
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرموده اند:نگاه کردن به چهره امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب عبادت، و یاد او عبادت است. و ایمان کسی جز با دوستی با او و بیزاری جستن از دشمنان او پذیرفته نمی شود(4(.
و نیز علمای اهل سنت نقل کرده اند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: یا علی! اگر کسی به اندازه عمر (حضرت) نوح خدا را عبادت کند، و به اندازه کوه احد طلا داشته باشد و در راه خدا انفاق نماید و به اندازه ای عمرش طولانی باشد که بتواند هزار بار پیاده به حج برود، آنگاه در (مکه) بین صفا و مروه مظلومانه کشته شود، ولی، ولایت تو را – ای علی! – نداشته باشد، بوی بهشت به مقام او نخواهد رسید و هرگز وارد بهشت نخواهد شد(5).
دلیل آن این است که خدا را باید از راهی که او می گوید شناخت و دستورات او را به کار بست و مسئله امامت یکی از مسائل مهم اعتقادی است که تبعیت از آن تبعیت از خدا و رسولش می باشد و کسی که به خدا و رسول او اعتقاد دارد باید سخنان و دستورات آن ها را در زندگی خود اطاعت کند و پشت کردن به دستورات آن ها که یکی از آن ها امامت است در واقع عدم تبعیت از خدا و رسولش می باشد.
هر کس طبق مطالبی که در بالا آورده شد بعد از اینکه ولایت و امامت را شناخت ولی به آن ایمان نیاورد در واقع به خدا و رسولش ایمان نیاورده و این مطلب مختص امامت نمی باشد بلکه در سایر دستورات خداوند نیز چنین است مثلا کسی که می داند خداوند حج را واجب کرده است ولی می گوید من حج را قبول ندارم در واقع دستور خداوند را قبول ندارد.
اما شما اشاره ای به آیه مد نظر خود نکردید ولی گمان می کنم منظور شما این می باشد که خداوند می فرماید:
فَمَنْ یعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا کُفْرَانَ لِسَعْیهِ وَإِنَّا لَهُ کَاتِبُونَ
و هر کس چیزی از اعمال شایسته بجا آورد، در حالی که ایمان داشته باشد، کوشش او ناسپاسی نخواهد شد؛ و ما تمام اعمال او را مینویسیم.(6)
اگر طبق این استدلال بخواهیم مسئله امامت را در پذیرش اعمال نادیده بگیریم باید مسئله نبوت را نیز در پذیرش اعمال نادیده بگیریم و بالاتر از آن اصلا نیازی به عمل و اطاعت نیست زیرا صرف ایمان به خدا کفایت می کند در حالی که هیچ مسلمانی چنین سخنی نمی گوید بلکه لازمه ایمان به خدا ، ایمان به رسول او و تبعیت از دستورات خدا و رسولش است و کسی که به رسول و حجت او ایمان نداشته باشد به خداوند ایمان ندارد.
شهید مطهری(ره) در این زمینه می فرماید:
باید دید ایمان به نبوت و امامت از چه نظر لازم است و چرا باید شرط قبول اعمال باشد؟ به نظر می رسد دخالت ایمان به انبیاء و اولیاء خدا در پذیرش اعمال از دو جهت است: یکی اینکه معرفت آنان برمی گردد به معرفت خدا. در حقیقت شناختن خدا و شؤون او بدون معرفت اولیاء خدا کامل نمی گردد، به عبارت دیگر اینکه شناختن خدا بطور کامل شناختن مظاهر هدایت و راهنمایی است. دیگر اینکه شناختن مقام نبوت و امامت از این نظر لازم است که بدون معرفت آنان، بدست آوردن برنامه کامل و صحیح ممکن نیست(7)
پرسش :عدم قبولی اعمال کسی که به ولایت اعتقاد نداشته باشد با عقل جور در نمی آید.ممکنه یک فرد مسیحی یا ..... باشه یعنی اگه خوبی به کسی بکنه(مانند مخترعین) در دیدگاه خدا نادیده گرفته میشه ؟؟؟؟؟
پاسخ : اینکه یک شخص به امامت اعتقاد نداشته باشد می تواند دو وجه داشته باشد:
الف:می داند ولایت و امامتی هست و خداوند گفته باید به آن ایمان داشته باشیم ولی با این همه مخالفت می کند و در برابر خواست خدا می ایستد.در این صورت اعمال عبادی او و اعمالی که برای خداوند انجام می دهد طبق آیات و احادیث مورد قبول واقع نمی شود:
«مَن کاَنَ یُرِیدُ الْحَیَوةَ الدُّنْیَا وَ زِینَتهَا نُوَفِّ إِلَیهْمْ أَعْمَالَهُمْ فِیهَا وَ هُمْ فِیهَا لَا یُبْخَسُونَ*أُولئِکَ الَّذینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فیها وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»؛(8) کسانى که زندگى دنیا و زینت آن را بخواهند، (نتیجه) اعمالشان را در همین دنیا بطور کامل به آنها مى دهیم و چیزى کم و کاست از آنها نخواهد شد! (ولى) آنها در آخرت، جز آتش، (سهمى) نخواهند داشت و آنچه را در دنیا (براى غیر خدا) انجام دادند، بر باد مى رود و آنچه را عمل مى کردند، باطل و بى اثر مى شود!
این آیه شریفه تهدید علیه کفارى است که در برابر حق خاضع نمىشدند و یا آنکه حق بودن آن را فهمیده بودند ولى زندگى دنیا را بر آخرت ترجیح داده آخرت را فراموش کرده بودند، و در عین تهدید ایشان بیان بعضى از سنت هاى جارى در اسباب این فراموشى نیز هست و روشن مىشود که چطور مىشود کفار از نعیم زندگى آخرت مایوس مىگردند.
توضیح اینکه، عمل آدمى هر طور که باشد تنها آن نتیجه اى را که منظور آدمى از آن عمل است به او مى دهد، اگر منظورش نتیجه اى دنیوى باشد نتیجه اى که شانى از شؤون زندگى دنیاى او را اصلاح مىکند، از مال و جمال و جاه، و یا بهتر شدن وضعش، عملش آن نتیجه را مىدهد، البته در صورتى آن نتیجه را مىدهد که سایر اسبابى که در حصول این نتیجه مؤثرند مساعدت بکنند، و عملى که به این منظور انجام شده نتایج أخروى را ببار نمى آورد، زیرا فاعل آن، قصد آن نتایج را نداشته تا آن نتایج به دستش بیاید، و صرف اینکه عملى ممکن است و صلاحیت دارد که در طریق آخرت واقع شود کافى نیست و رستگارى آخرت و نعیم آن را نتیجه نمىدهد، مثلا احسان به خلق و حسن خلق (هم مىتواند به نیت دوستیابى و جاهطلبى و نان قرض دادن انجام شود، و هم به نیت پاداش اخروى و تحصیل خوشنودى خداى تعالى) اگر به نیت خوشنودى خدا انجام نشود باعث اجر و پاداش اخروى و بلندى درجات نمىشود.به همین جهت است که مىبینیم بعد از جمله مورد بحث فرموده:" أُولئِکَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فِیها وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ"، و خبر داده که آنان وقتى وارد در حیات آخرت مىشوند، وارد در خانهاى مىشوند که حقیقت و واقعیتش آتشى است که تمامى اعمال دنیایى آنان را مىخورد، آن طور که آتش هیزم را از بین مىبرد، خانهاى که آنچه در نظر این دنیاپرستان زیبا و مایه خرسندى بود نابود مىسازد و آنچه را که کردند بى نتیجه و خنثى مىنماید.(9)
بر اساس این نگرش، فعالیت و خدمات کسانی مثل مخترعان و مکتشفان کافر که با انگیزه انسان دوستی شکل میگیرد، پاداش داشته، با این توضیح که اگر کافر منکر خدا و یا مشرک باشد[البته مقصر]، پاداش در دنیا داده می شود و در آخرت بهره و نصیبی ندارند
ب:نمی داند ولایت و امامتی هست و در واقع جاهل غیر مقصر است که در این صورت عقابی متوجه او نیست:
شهید مطهری(ره) در این باره میگوید: « افرادی که ذاتاً و به واسطه قصور فهم و یا به علل دیگر در شرایطی به سر میبرند که مصداق منکر و یا مقصر به شمار نمیروند، آنان در ردیف منکران و مخالفان نیستند. ائمه اطهار بسیاری از مردم را از این طبقه میدانند. این گونه افراد دارای استضعاف و قصور هستند و امید عفو الهی درباره آنان میرود. همان طوری که ممکن است منشأ استضعاف، عدم امکان تغییر محیط باشد، ممکن است این جهت باشد که ذهن انسان متوجه حقیقت نشده باشد و به این سبب از حقیقت محروم مانده باشد».(10)
از نظر جهانبینى اسلام، نفس عمل به تنهایى کافى نیست، بلکه عمل به ضمیمه محرّک و انگیزه آن ارزش دارد.بسیار دیده شده که برخى بیمارستان یا مدرسه یا بناى خیر مىسازند و تظاهر به این هم دارند که هدفشان صددرصد خدمت انسانى است به جامعه اى که به آن مدیونند، در حالى که زیر این پوشش مطلب دیگرى نهفته شده است و آن حفظ مقام و یا مال و ثروت یا جلب توجّه عوام و تحکیم منافع مادّى خود یا حتّى دست زدن به خیانت هایى دور از چشم دیگران. ولى به عکس ممکن است کسى کار کوچکى انجام دهد با اخلاص تمام و انگیزهاى صددرصد انسانى و روحانى.
گروهی که مسلّماً انگیزه هاى انسانى دارند، یا اگر معتقد به خدا باشند انگیزه هاى الهى و گاهى سالیان دراز از عمر خود را در گوشه لابراتوارها با نهایت فلاکت و محرومیّت به سر مىبرند به امید آنکه خدمتى به همنوع خود کنند و ارمغانى به جهان انسانیّت تقدیم دارند. زنجیرى از پاى دردمندى بگشایند و گرد و غبارى از چهره رنجدیده اى بیفشانند.چنین افراد اگر ایمان داشته باشند و محرّک الهى، در مورد آنها بحثى نیست، و اگر نداشته باشند امّا محرّکشان انسانى و مردمى باشد بى گمان پاداش مناسبى از خداوند دریافت خواهند داشت؛ این پاداش ممکن است در دنیا باشد یا در جهان دیگر و مسلّماً خداوند عالم عادل آنها را محروم نمىکند ولى چگونه و چطور؟ جزئیّات آن بر ما روشن نیست.همچنین مىتوان گفت: خداوند اجر چنین نیکوکارانى را ضایع نمىکند (البتّه اگر آنها در نپذیرفتن ایمان مصداق جاهل قاصر باشند مسأله بسیار روشنتر است).
دلیل این مسأله علاوه بر حکم عقل، اشاراتى است که در آیات یا روایات آمده است:
آیه فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَه* وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ: « هر کس به اندازه سنگینى ذرّهاى کار نیک کند آن را مىبیند- و هر کس به مقدار ذرّهاى کار بد کند آن را خواهد دید»(11) به وضوح شامل چنین اشخاص مىشود.
در حدیثى از علىّ بن یقطین از امام کاظم علیه السلام مىخوانیم: «در بنىاسرائیل مرد باایمانى بود که همسایه کافرى داشت. مرد بىایمان نسبت به همسایه باایمان خود نیکرفتارى مىکرد. وقتى از دنیا رفت خدا براى او خانهاى بنا کرد که مانع از گرماى آتش شود ... و به او گفته شد: این به سبب نیک رفتاریت نسبت به همسایه مؤمنت مىباشد(12)»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) مفید، أمالی، ص ۱۱۵، ناشر، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، ۱۴۱۳ ق.
(2)مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۲۷، ص ۱۶۷، نشراسلامیة، تهران، سال چاپ، مختلف، نوبت چاپ، مکرر.
(3)برای اطلاع از مصادر این حدیث به مقاله مصادر حدیث «من مات و لم یعرف إمام زمانه» ، نویسنده، فقیه الإیمانی، السید مهدی ، فلسفه، کلام و عرفان « رسالة الثقلین » آذر 1373 - شماره 11 مراجعه فرمایید.
(4)مناقب خوارزمی، 19 و 212؛ کفایة الطالب، گنجی شافعی، 214. «... النظر الی وجه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب عبادة و ذکره عبادة ولایقبل الله ایمان عبد الا بولایته والبرائة من اعدائه».
(5)"...ثم لم یوالیک یا علی لم یشم رائحة الجنة ولم یدخلها"مناقب، خطیب خوارزمی، مقتل الحسین (ع)، خوارزمی، 1/37.
(6)انبیاء/94.
(7)مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج1، ص، 310 .
(8)هود/15-16.
(9)ترجمه تفسیر المیزان ج10 259 -261.
(10)مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 1، ص 320 به بعد، ناشر صدرا .
(11)زلزله/7-8.
(12)ر.ک،تفسیر نمونه ، ج10ص 339-344 با دخل و تصرف ، نویسنده ، آیت الله مکارم شیرازی و دیگران، مطابق با نرم افزار مجموعه آثار آیت الله مکارم شیرازی.
- ۹۴/۰۲/۰۷