وقتی پیامبر(ص) میگوید تعیین خلیفه دست من نیست؟؟
در سنت پیامبر صلى الله علیه وآله نیز مثل قرآن مجید ، انتخاب خلیفه و پیشوا را به خداوند متعال نسبت داده شده است.
علماى بزرگى از اهل سنت؛ مانند ابن هشام و ابن کثیر و ابن حبّان و دیگران نقل کردهاند که در هنگام دعوت قبائل عرب به سوى اسلام، بعضى از شخصیتهاى بزرگ قبایل؛ مانند بنى عامر بن صعصعة، به رسول اکرم صلى اللّه علیه وآله گفتند: اگر ما تو را یارى کنیم و کار تو بالا بگیرد، ریاست و جانشینى بعد از تو، به عهده ما خواهد بود؟
أیکون لنا الأمر من بعدک؟.
آیا بعد ازتو حکومت براى ما خواهد بود؟
حضرت پاسخ دادند: تعیین رهبرى به دست من نیست؛ بلکه به دست خدا است و هر کس را که بخواهد، انتخاب خواهد کرد، در اینجا عنوان نمونه، چند مورد از کلمات شریف آن حضرت در این زمینه آورده مىشود:
1-الأمر إلى الله یضعه حیث یشاء(أمر حکومت با خداوند است هر جا که یخواهد آن را قرار مىدهد)
عن الزهری أنه أتى بنی عامر بن صعصعة فدعاهم إلى الله عز وجل وعرض علیهم نفسه فقال رجل منهم یقال له بیحرة بن فراس قال ابن هشام فراس بن عبدالله بن سلمة الخیر بن قشیر بن کعب ابن ربیعة بن عامر بن صعصعة:
والله لو أنی أخذت هذا الفتى من قریش لأکلت به العرب ثم قال أرأیت إن نحن بایعناک على أمرک ثم أظهرک الله على من خالفک أیکون لنا الأمر من بعدک. قال: الأمر إلى الله یضعه حیث یشاء.
از زهرى روایت است که حضرت رسول صلى الله علیه الله علیه واله به میان قبیله بنى عامر ین صعصعه آمد و آنها را به خداوند متعال دعوت کرد؛ مردى از آن قبیله که به او « بیحرة بن فراس» گفته مىشد، ... گفت: اگر ما با تو بیعت کردبم و خداوند تو را بر مخالفین پیروز گردانید آیا حکومت بعد از تو براى ما خواهد بود؟ پیامبر صلى الله علیه واله فرمود : أمر حکومت با خداوند است هر جا که یخواهد آن را قرار مىدهد..
ابن هشام، عبد الملک بن هشام بن أیوب الحمیری أبو محمد، (متوفای218هـ)، السیرة النبویة، ج2، ص272، تحقیق : طه عبد الرءوف سعد، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعةالأولى ، 1411 هـ ؛
الطبری، محمد بن جریر أبو جعفر (متوفای310)، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری) ، ج 2، ص 84، تحقیق و مراجعه وتصحیح وضبط : نخبة من العلماء الأجلاء، ناشر : مؤسسة الأعلمی للمطبوعات - بیروت – لبنان، الطبعةالرابعة، 1403 - 1983 م ،توضیحات : قوبلت هذه الطبعة على النسخة المطبوعة بمطبعة «بریل»بمدینة لندن فی سنة 1879 م؛
التمیمی البستی، محمد بن حبان بن أحمد ابوحاتم(متوفای354 هـ)، الثقات، ج 1، ص89 ـ 90، تحقیق السید شرف الدین أحمد، ناشر: دار الفکر، الطبعةالأولى، 1395هـ – 1975م؛
عز الدین بن الأثیر، علی بن أبی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم الشیبانی أبو الحسن(متوفای630هـ)، الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 609، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، 1415هـ ؛
الکلاعی الأندلسی، سلیمان بن موسی ابوالربیع (متوفای634هـ)، الإکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله والثلاثة الخلفاء، ج 1، ص 304، تحقیق د. محمد کمال الدین عز الدین علی، ناشر: عالم الکتب - بیروت، الطبعة: الأولى، 1417هـ ؛
النویری، شهاب الدین أحمد بن عبد الوهاب (متوفای733هـ)، نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج 16، ص 215، تحقیق مفید قمحیة وجماعة، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعةالأولى، 1424هـ - 2004م؛
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 1، ص 286، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م؛
ابن کثیر الدمشقی، إسماعیل بن عمر ابوالفداء القرشی (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة ج 3 ، ص 139، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت؛
الحلبی، علی بن برهان الدین (متوفای1044هـ)، السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، ج 2، ص 154، ناشر: دار المعرفة - بیروت – 1400.
2. الملک لله یجعله حیث یشاء(ملک و حکومت فقط براى خداوند است هر جا که بخواهد آن را قرار مىدهد)
همچنین بسیارى از بزرگان اهل سنت همین روایت را از ابن عباس نقل کرده اند:
عن ابن عباس، عن العباس قال: قال لى رسول الله صلى الله علیه وسلم: «لا أرى لى عندک ولا عند أخیک منعة، فهل أنت مخرجى إلى السوق غدا حتى نقر فی منازل قبائل الناس» وکانت مجمع العرب. قال: فقلت: هذه کندة ولفها، وهى أفضل من یحج البیت من الیمن، وهذه منازل بکر بن وائل، وهذه منازل بنى عامر بن صعصعة، فاختر لنفسک. قال: فبدأ بکندة فأتاهم فقال: ممن القوم ؟ قالوا: من أهل الیمن.قال: من أی الیمن ؟ قالوا: من کندة قال: من أی کندة ؟ قالوا: من بنى عمرو بن معاویة.
قال: فهل لکم إلى خیر ؟ قالوا: وما هو ؟ قال: " تشهدون أن لا إله إلا الله وتقیمون الصلاة وتؤمنون بما جاء من عند الله ".
قال عبدالله بن الاجلح: وحدثنی أبى عن أشیاخ قومه، أن کندة قالت له: إن ظفرت تجعل لنا الملک من بعدک ؟ فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم: « إن الملک لله یجعله حیث یشاء». فقالوا: لا حاجة لنا فیما جئتنا به.
ابن عباس از پدرش عباس نقل مىکند که گفت:
پیامبر صلى الله علیه واله فرمودند: آیا تو با من فردا به بازاز مىآیى تا در محل نزول قبایل مردم که محل اجتماع عرب است استقرار یابیم؟ عباس گفت که : به رسول الله صلى الله علیه واله گفتم: قبیله کنده ومنازل بکر بن وائل و.منازل بنى عامر بن صعصعة مىباشد، هر کدام را که مىخواهى انتخاب کن، عباس گفت: آن حضرت از قبیله کنده شروع کرد و به سراغ آنها رفت و فرمود : چه کسانى هستند این جمعیت؟ گفتند: از اهل یمن، فرمود : از کدام تیره یمن؟ گفتند: از بنى عمرو بن معاویة؛ فرمود: آیا خواهان خیر هستید؟ گفتند: چیست آن؟ فرمود: ابنکه شهادت بدهید که خدایى جز خداى یگانه نیست و نماز را بپا دارید و ایمان بیاورید به آنچه که از طرف خداوند آمده است، عبدالله بن اجلح گفت: پدرم از پیرمردان قبیله خود حدیث کرد که، قبیله کنده به آن حضرت گفتند: اگر پیروز شدى آیا ملک و حکومت را براى ما قرار مىدهی؟: پیامبر صلى الله علیه واله فرمودند:
ملک و حکومت فقط براى خداوند است هر جا که بخواهد آن را قرار مىدهد.
ابن کثیر الدمشقی، إسماعیل بن عمر ابوالفداء القرشی (متوفای774هـ)، السیرة النبویة، ج2، ص189. طبق برنامه الجامع الکبیر؛
ابن کثیر الدمشقی، إسماعیل بن عمر ابوالفداء القرشی (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج 3، ص1، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت.
3. إنما ذلک إلى الله عز وجل یجعله حیث یشاء(امر مربوط به من نیست وبا خداوند عز وجل است که هر جا که بخواهد آن را قرار مىدهد)
و نیز بسیارى از بزرگان اهل سنت همین داستان را در باره عامر بن طفیل و اربد بن ربیعه نیز نقل کردهاند که آنها نیز همین درخواست را داشتند و رسول خدا صلى الله علیه وآله همان جواب را داده است:
عن ابن عباس رضی الله عنهما قال أقبل عامر بن الطفیل وأربد بن ربیعة وهما عامریان یریدان رسول الله وهو جالس فی المسجد فی نفر من أصحابه فدخلا المسجد فاستشرف الناس لجمال عامر وکان أعور وکان من أجل الناس فقال رجل یا رسول الله هذا عامر بن الطفیل قد أقبل نحوک فقال: دعه فإن یرد الله به خیرا بهذه فأقبل حتى قام علیه فقال یا محمد مالی إن أسلمت قال لک ما للمسلمین وعلیک ما على المسلمین قال تجعل لی الأمر بعدک قال لیس ذلک إلی إنما ذلک إلى الله عز وجل یجعله حیث یشاء.
از ابن عباس روایت است که گفته است:
عامر بن طفیل و اربد بن ربیعه که هر دو عامرى (از قبیله بنى عامر) بودند به طرف رسول اکرم صلى الله علیه واله آمدند و آن حضرت در مسجد نشسته بودند، پس داخل مسجد شدند، مردى گفت که اى رسول خدا عامر بن طفیل به سوى شما آمدند، آن حضرت فرمودند: رهایش کن اگر خداوند به واسطه او خیرى را خواسته باشد با این آمدن او خواهد بود پس عامر بن طفیل نزدیک آمد تا اینکه د ر مقابل آن حضرت ایستاد و گفت: اى محمد }صلى الله علیه واله{ چه جیزى براى من خواهد بود اگر اسلام بیاورم، نبى مکرم اسلام فرمود: به نفع و ضرر تو همان چیزى خواهد بود که به نفع و ضرر مسلمانان است، عامر گفت: حکومت را بعد از خودت براى من قرار بده، آن حضرت فرمودند: این امر مربوط به من نیست وبا خداوند عز وجل است که هر جا که بخواهد آن را قرار مىدهد.
البغوی، الحسین بن مسعود (متوفای516 هـ )،تفسیر البغوی، ج 3، ص 10، تحقیق: خالد عبد الرحمن العک، ناشر: دار المعرفة - بیروت؛
الثعلبی ابوإسحاق أحمد بن محمد بن إبراهیم (متوفای427هـ) الکشف والبیان، ج 5، ص276، تحقیق: الإمام أبی محمد بن عاشور، مراجعة وتدقیق الأستاذ نظیر الساعدی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الأولى، 1422هـ-20؛2م؛
القرطبی، محمد بن أحمد الأنصاری أبو عبد الله، الجامع لأحکام القرآن ( تفسیر القرطبی) (متوفای 671 هـ )، ج 9، ص 297، ناشر : دار الشعب – القاهرة.
البغدادی الشهیر بالخازن، علاء الدین علی بن محمد بن إبراهیم (متوفای725هـ )، تفسیر الخازن المسمی لباب التأویل فی معانی التنزیل، ج 4 ص 8 ، ناشر: دار الفکر - بیروت / لبنان - 1399هـ ـ 1979م؛
النویری، شهاب الدین أحمد بن عبد الوهاب (متوفای733هـ)، نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج 3 ص 37، تحقیق مفید قمحیة وجماعة، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعةالأولى، 1424هـ - 2004م؛
المیدانی، أحمد بن محمد النیسابوری أبو الفضلل، (متوفای518هـ )، مجمع الأمثال ج 2 ص 57 ، تحقیق : محمد محیى الدین عبد الحمید ناشر : دار المعرفة – بیروت؛
الزیلعی، عبدالله بن یوسف ابومحمد الحنفی (متوفای762هـ)، تخریج الأحادیث والآثار الواقعة فی تفسیر الکشاف للزمخشری، ج 2 ص 189، تحقیق: عبد الله بن عبد الرحمن السعد، ناشر: دار ابن خزیمة - الریاض، الطبعة: الأولى، 1414هـ ؛
الحلبی، علی بن برهان الدین (متوفای1044هـ)، السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، ج 3 ، ص 246،ناشر: دار المعرفة - بیروت – 1400؛
الواحدی، أبی الحسن علی بن أحمد، أسباب نزول الآیات، ناشر: مؤسسة الحلبی وشرکاه للنشر والتوزیع – القاهرة، 1388 - 1968 م.
پس چگونه است که برای تعیین خلافت ابوبکر ادعای اجماع و شوری میشود آن هم شورایی که علمای بزرگ اهل سنت میگویند اصلا چنین اجماع و شورایی صورت نگرفته است.
چنانچه آقای ماوردی که از شخصیتهای برجسته اهل سنت است و متوفای 450، میگوید:
فقالت طائفة لا تنعقد الا بجمهور أهل الحل و العقد من کل بلد لیکون الرضا به عاما و التسلیم لإمامته اجماعا و هذا مذهب مدفوع ببیعة أبی بکر رضی الله عنه على الخلافة باختیار من حضرها و لم ینتظر ببیعة قدوم غائب عنها.
بزرگان اهل سنت گفته اند که امامت و خلافت حتما باید با بیعت و اجماع حل و عقد باشد و این نظریه، باطل است، زیرا برای بیعت ابوبکر، هیچ اجماعی نبوده است.
أحکام سلطانیة، ص33
و وقتی اجماعی برای آن پیدا نمیکنند از سر تعصب و کوری باطن دلیل دیگری برای آن میتراشند که قابل قبول هیچ عاقل و منصفی نیست.
چنانچه آقای قرطبی میگوید:
فإن عقدها واحد من اهل الحل و العقد فذلک ثابت . . . و دلیلنا أن عمر رضی الله عنه عقد البیعة لأبی بکر و لم ینکر أحد من الصحابة ذلک.
اگر یک نفر با خلیفه بیعت کند، خلافت برای ما ثابت است و نیازی با اجماع نداریم . . . ، دلیل ما هم این است که آقای عمر با آقای ابوبکر بیعت کرد و آقای ابوبکر خلیفه شد.
تفسیر قرطبی، ج1، ص269 - الارشاد فی الحکام غزالی ، ص422 - شرح سنن ترمذی ابن عربی
این نشان می دهد که اجماعی در کار نبوده است و همچنین
امام الحرمین میگوید:
إعلموا أنه لا یشترط فی عقد الإمامة الإجماع، بل تنعقد الإمامة و إن لم تجمع الأمة على عقدها و الدلیل علیه أن الإمامة لما عقدت لأبی بکر ابتدر لإمضاء أحکام المسلمین.
در تعیین امامت و خلافت، اجماع شرط نیست، حتی اگر امت، اجماع نکنند بر خلافت؛ دلیل ما هم بیعت ابوبکر است.
جالب است نفس کار خودش شده دلیل آن-
چگونه میشود کاری که پیامبر خدا صلی الله علیه و اله و سلم میفرماید به دست خداوند است و کسی حق دخالت در ان را ندارد به خاطر بیعت یک نفر آن هم بیعت عمر تحقق پیدا کند با اینکه بزرگان بسیاری با این خلافت ابوبکر مخالف بوده اند.
چنانچه یعقوبى در تاریخ خود مىگوید : تمام مهاجرین و انصار ، در اینکه على خلیفه است ، شکّى نداشتند
وکان المهاجرون والأنصار لا یشکّون فى علی
تاریخ یعقوبى : ج 2 ، ص 124 ، باب خبر سقیفة بنى ساعدة .
علامه امینى مىگوید : خلافت ابوبکر با دو نفر حداکثر با پنج نفر ، تشکیل گردید و حال آنکه شخصیتهاى برجسته مهاجرین و انصار با وى به مخالفت برخاستند ، همانند ، على و دو فرزند گرانمایهاش ، عباس عموى پیامبر و تمامى فرزندان او از بنى هاشم ، سعد بن عباده و فرزندان و قبیله او ، حباب بن منذر و همه پیروان او . و همچنین زبیر ، طلحه ، سلمان ، عمار ، ابوذر ، مقداد ، خالد بن سعید ، سعد بن ابو وقاص ، عتبه بن ابو لهب ، براء بن عازب ، اُبىّ بن کعب ، ابو سفیان و دیگران ، از مخالفان بیعت ابو بکر بودند
الغدیر : ج 7 ، ص 93 به نقل از تاریخ یعقوبی : ج 2 ، ص 103 ، الریاض النضرة : ج 1 ، ص 167 ، تاریخ ابی الفدا : ج 1 ، 156 ، روضة المناظر لابن شحنة هامش الکامل : ج7 ، 164 و شرح ابن ابی الحدید : ج 1 ، ص 134 .
اى کاش به اندازه ابن حزم سنّى درک تاریخى داشتیم و مى گفتیم
: لعنت و نفرین خداوندى بر آن اجماعى که جاى على و یارانش در آن ، خالى باشد
: ولعنة اللّه على کلّ إجماع یخرج عنه على بن أبى طالب ومن بحضرته من الصحابة
المحلى : ج 9 ، ص 345 ، با تحقیق احمد محمد شاکر ، چاپ بیروت - دارالفکر.
- ۹۴/۰۷/۱۷