دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

عبدی جلالوندی
دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

مطالب این وبلاگ، مطالبی است که خالصانه و ساده و بی ریا، از اعماق قلبم بیرون می آید .
و امیدوارم که صادقانه، در گوشه ای از دل شما جا بگیرد .
متشکرم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

نیاز قرآن به تفسیر چیست؟1

سه شنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۳۸ ق.ظ

چرا قرآن نیاز به تفسیر دارد؟ مگر خود خدا نمی توانسته شفاف همه مطالب را بفرماید که حتما باید یک کسی شرح و تفسیر دهد؟! اگر قرآن باید تفسیر شود ایا خدا نباید به این مطلب درقرآن تصریح کند؟

پاسخ :

روشن بودن یک چیز مانند قرآن یک مطلب است و درک روشنی آن مطلب دیگر، به عبارت دیگر ممکن است یک چیز در قالب واقعیت، حقیقت، مسأله و ... برای کسی روشن باشد أما برای دیگری روشن نباشد، به تعبیر سوم درک روشن بودن یک چیز منوط به تهیه مقدمات و داشتن ابزار و آگاهی از آن است.

بنابر این گر چه خداوند برای قرآن کریم اوصافی ذکر کرده، مانند: هدی، نور، بیان، تبیان، کتاب مبین، شفا، فرقان، ذکر و... ؛ ولی هر اندیشمند بصیری که اندک آشنایی با قرآن و معارف آن داشته باشد، به خوبی می داند که علوم و معارف نهفته در قرآن کریم دارای سطوح و مراتب مختلف است و دلالت آیات کریمه بر آن معارف، یکسان نیست، فهمیدن قسمتی از این معارف، برای عموم آسان و دلالت آیات کریمه بر آن، آشکار و نمایان است و هر کسی در صورتی که به زبان عربی آشنا باشد، بدون نیاز به تفسیر می تواند آن معارف را از قرآن کریم فراگیرد (شاید در قسمتی از اوصاف مزبور، نظر به این مرتبه از معارف قرآن و دلالت آیات بر آن باشد) و اگر حدّ خود را بشناسد و پا از گلیم خویش فراتر ننهد، فروتنی علمی را پیشه خود سازد و خویشتن را شاگرد قرآن بداند، نه پیشنهاد دهنده و حاکم و امام بر آن، (این حالت در نهج البلاغه، خطبه 147 نکوهش شده است: «کانهم ائمه للکتاب و لیس امامهم») و با ذهنی پاک و ضمیری با صفا در معارف آن تدبر نماید، به میزان دانش و استعداد خود، از هدایت و اندرز این کتاب نیز بهره مند خواهد شد. ولی فهمیدن بخش عمده ای از معارف بلند این کتاب عظیم که در سطحی فراتر از فهم توده مردم است، برای بسیاری از افراد - هر چند از ادبیات عرب هم بهره وافری داشته باشند - بدون تفسیر و مفسر میسر نیست و دلالت آیات کریمه بر آن معارف، برای آنان آشکار نیست و در فهم و درک این معارف،‌ از الفاظ و عبارات قرآن، سخت نیازمند به تفسیر و مفسر است.

به فرمایش حضرت علیّ (علیه السلام) در خطبه 125 نهج البلاغهو هذا القرآن انما هو مستور بین الدفتین لاینطق بلسان و لابد له من ترجمان و انما ینطق عنه الرجال؛ این قرآن پوشیده در میان دو جلد است و به یک زبان سخن نمی گوید و برای آن مترجم لازم است و مردان (الهی) از آن سخن می گویند».

و در سوره ی نحل، آیه 44 آمده: «و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم؛ (ای پیامبر) و ما قرآن را بر تو(پیامبر) نازل کردیم، تا تبیین کنی و روشن سازی برای مردم آنچه به سویشان نازل شده است».

لذا یا باید خود مقدمات لازم برای توانایی بر تفسیر را طی کرده و دانش و شرایط لازم برای تفسیر را کسب نموده و به تفسیر آیات پرداخت و یا از تفاسیر مفسران مورد اعتماد بهره گرفت.

افزون بر دو بخش یاد شده بخش دیگری از معارف این کتاب عظیم که در مرتبه ای فراتر قرار دارد با کمک تفسیر مفسران و یا تحصیل مقدمات تفسیر و کسب شرایط و دانش های لازم نیز، قابل دسترسی نیست و فهم آن ویژه راسخان درعلم (نبی اکرم و اوصیای گرانقدر آن حضرت- علیهم الصلاه و السلام-) است و تنها راه پی بردن به آن معارف بلند، رجوع به راسخان در علم، و تفسیری است که از آنان نقل شده است و ما اکنون در صدد بیان موارد آن نیستیم.

از بیان گذشته نتیجه می گیریم که معارف قرآن کریم از جهت ظهور و خفا، و سهولت و صعوبت فهم آن از الفاظ و عبارات آیات، در سه مرتبه قرار دارد: یک مرتبه از آن بی نیاز از تفسیر است و یک مرتبه از آن ویژه راسخان در علم است؛ ولی در مرتبه دیگری از آن، که بخش عمده ای از معارف را در بر می گیرد، نیازمند تفسیر است. این دسته بندی سه گانه، در روایات نیز مطرح شده است.

در روایت آمده: «ثم ان الله جل ذکره ... قسم کلامه ثلثه اقسام: قسما منه یعرفه العالم و الجاهل و قسما لایعرفه الا من صفا ذهنه و لطف حسه و صح تمییزه ممن شرح الله صدره للاسلام، و قسما لایعرفه الا الله و انبیائه و الراسخون فی العلم؛ سپس خداوند، ... کلامش را به سه بخش تقسیم کرد:

بخشی که عالم و جاهل آن را می شناسند، بخشی که نمی شناسد آن را مگر کسی که ذهنش را صاف، حسّش را لطیف و قوه تمییزش را صحیح کرده، که اینها همان کسانی هستند که خداوند سینه فراخ برای اسلام به آنها داده است، و بخشی که جز خدا و انبیاء و راسخان در علم آن را نمی دانند و نمی شناسند »،

(تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 313، ح 18، به نقل از احتجاج طبرسی).

و همین مراتب و نیاز موجب شده است که در طول تاریخ قرآن، تفسیرهای بسیار زیادی برای قرآن تدوین گردد.

پرسش اساسی در این زمینه آن است که راز این نیازمندی چیست و چه عواملی سبب این نیازمندی به تفسیر شده است.

شایان ذکر است که نیازمندی متون به تفسیر، علل مختلفی دارد که برخی از آنها در مورد قرآن مجید بی معناست. به عنوان مثال، برخی از متون به خاطر عدم تسلط کافی مؤلف بر زبان متن و قواعد آن زبان و یا عدم رعایت آن در هنگام نوشتن متن و یا عادت به مبهم نویسی و معماگویی، نیازمند تفسیر و تبیین است. برای آشنایان با قرآن مجید روشن است که با توجه به هدف قرآن و این که سراسر سخن خدا و در حد اعلای فصاحت و بلاغت است، چنین دلیلی برای نیازمندی به تفسیر در مورد آن معنا ندارد، ولی علل دیگری وجود دارد که به مهم ترین آنها می پردازیم.


علل نیازمندی به تفسیر:

عواملی که زمینه ساز نیازمندی به تفسیر شده است، می توان در سه دسته جای داد.

الف. فقدان آگاهی های لازم: یکی از علل مهم نیازمندی به تفسیر ضعف دانش بشر است. فهم قرآن منوط به برخورداری معلومات مختلفی است که فقدان هر یک، فهم مقصود خداوند از الفاظ و عبارات قرآن را دچار ابهام ساخته و نیازمندی به تفسیر را ضروری می سازد. فقدان آگاهی ها گاه مربوط به مفاد واژگان است هر چند فاصله زمانی در این زمینه نیست. بررسی های قرآنی و تاریخی نشان می دهد که در زمان نزول نیز پاره ای از واژگان قرآنی برای جمعی از مخاطبان قرآن مبهم بوده و آنان از مفاد آن بی اطلاع بوده اند.

به عنوان مثال: هنگامی که از ابوبکر معنای «کلاله» را پرسیدند، آن را نمی دانست و گفت: «به رأی خود می گویم، اگر صواب باشد،‌از خداست و اگر خطا باشد، از من و شیطان است». (ر. ک: کشاف، ج 1، ص 486؛ درالمنثور، ج 2، ص 443، ذیل آیه 176 سوره نساء).

عبارت درالمنثور چنین است: «اخرج عبدالرزاق و سعید بن منصور و ابن ابی شبیه و الدارمی و ابن جریر و ابن المنذر و البیهقی فی سننه عن الشعبی، قال سئل ابوبکر عن الکلاله: فقال: انی ساقول برایی فان کان صوابا فمن الله وحده لاشریک له و ان کان خطا فمنی و من الشیطان و الله منی بریء، اراه ما خلا الوالد و الولد») و نیز هنگامی که معنای «ابا» را از او پرسیدند، گفت: «کدام زمین مرا بر می دارد و کدام آسمان بر من سایه می افکند، اگر ندانسته در کتاب خدا سخن گویم» و یا وقتی معنای آن را از عمر پرسیدند، گفت: «از تعمق و تکلف نهی شده ایم».

نمونه دیگر، سخن ابی عباس است که می گوید: معنای «فاطر السموات» را نمی دانستم، تا اینکه دو بادیه نشین که درباره چاهی نزاع داشتند، پیش من آمدند؛ یکی از آن دو گفت: «انا فطرتها». در این گونه موارد، فهم آیات قرآن نیازمند دستیابی به مفاد واژگان به کار رفته در آیات مورد نظر است و دستیابی به مفاهیم عرفی این واژگان بخشی از تفسیر به شمار می آید.

ناآگاهی نسبت به ادبیات عرب و شناخت صحیح ساختار کلمات و جملات و خصوصیات معانی بیان آیات کریمه نیز یکی از عوامل نیازمندی به تفسیر است که ضرورت بهره گیری افراد ناآگاه از تفسیر آگاهان و مفسران ارجمند قرآن را روشن می سازد؛ زیرا فهم آیات قرآن، به شناخت صحیح این امور وابسته است. توضیح این نکته در مباحث بعدی خواهد آمد. در پاره ای از موارد، ناآگاهی از شرایط و اسباب نزول، معنا و مقصود از آیه را در هاله ای از ابهام فرو می برد و سبب نیازمندی به تفسیر می شود مانند آیه شریفه : «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکُمْ إِذا قیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فی سَبیلِ اللّهِ اثّاقَلْتُمْ إِلَى اْلأَرْضِ أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ اْلآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی اْلآخِرَةِ إِلاّ قَلیلٌ؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید شما را چه شده است که چون به شما گفته مى‏شود در راه خدا بسیج‏شوید کندى به خرج مى‏دهید آیا به جاى آخرت به زندگى دنیا دل خوش کرده‏اید متاع زندگى دنیا در برابر آخرت جز اندکى نیست»؛ (توبه، 37) که عدم آگاهی از شأن نزول آیه و اینکه مقصود از «نسیء» در فرهنگ آن زمان چه بوده، سبب نیاز به تفسیر است.


گاه نیز در قرآن محید استعارات و تشبیهات ظریفی به کار رفته است که با دانش کافی و تبحر و تسلط بر موارد کاربرد، می توان به آن دست یافت.

این گونه موارد برای افراد عادی مبهم و نیازمند تفسیر است. چنان که عدی بن حاتم معنای «أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلى‏ نِسائِکُمْ هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللّهُ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتانُونَ أَنْفُسَکُمْ فَتابَ عَلَیْکُمْ وَ عَفا عَنْکُمْ فَاْلآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَ ابْتَغُوا ما کَتَبَ اللّهُ لَکُمْ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ اْلأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ اْلأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَى اللَّیْلِ وَ لا تُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنْتُمْ عاکِفُونَ فِی الْمَساجِدِ تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ فَلا تَقْرَبُوها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ آیاتِهِ لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُون؛ در شبهاى روزه همخوابگى با زنانتان بر شما حلال گردیده است آنان براى شما لباسى هستند و شما براى آنان لباسى هستید خدا مى‏دانست که شما با خودتان ناراستى مى‏کردید پس توبه شما را پذیرفت و از شما درگذشت پس اکنون با آنان همخوابگى کنید و آنچه را خدا براى شما مقرر داشته طلب کنید و بخورید و بیاشامید تا رشته سپید بامداد از رشته سیاه بر شما نمودار شود سپس روزه را تا شب به اتمام رسانید و در حالى که در مساجد معتکف هستید درنیامیزید این است‏حدود احکام الهى پس بدان نزدیک نشوید این گونه خداوند آیات خود را براى مردم بیان مى‏کند باشد که پروا پیشه کنند»،(بقره، 187)؛ در اثر عدم دقت و مهارت در فهم نکات ظریف به کار رفته در آن، مفاد آیه را نادرست فهمیده بود و پس از ارائه برداشت خود از آیه به رسول خدا، پیامبر نادرستی آن برداشت و مفاد صحیح آیه را برای وی بیان کرد. (ر.ک: مجمع البیان، ج 2، ص 23).


عدم آگاهی از مصداق خاصی که در برخی آیات مد نظر است. و عدم آگاهی و مهارت کافی در فهم معنای الفاظ مشترک و کاربردهای مجازی و شناخت قراین پیوسته و ناپیوسته آیات، مانند ارتباط یا عدم ارتباط آیات با یکدیگر (سیاق) و روایات ناظر به آیات، امور دیگری است که زمینه های نیازمندی به تفسیر را فراهم می سازد.

ب. برخی از ویژگی های قرآن کریم: بررسی قرآن مجید نشان می دهد که این کتاب دارای ویژگی هایی است که برخی از آنها در نیازمندی ما به تفسیر مؤثر است. از آن جمله، موارد زیر را می توان ذکر کرد:

1. معارف بسیار زیاد و الفاظ محدود: قرآن کریم، در بیان مطالب، از حداکثر ظرفیت الفاظ و جمله ها برای قالب ریزی معانی عمیق استفاده کرده است. این کتاب، تمام معارفی که را که بشر برای سعادت خویش به آن نیازمند است، در حجم نسبتا کمی از الفاظ و عبارات ارائه کرده است و این امر سبب شده که فهم بخشی از آیات، نیازمندی تأمل و دقت بیشتر و تحقیق عمیق تری برای پی بردن به مقصود خدا باشد و از این رو ضرورت تفسیر را ایجاب می کند.

2. محتوای متعالی در قالب الفاظ متداول: در قرآن مجید، علاوه بر آیاتی که به امور جهان مشهود می پردازد،‌ آیاتی وجود دارد که از حقایق ماورای این جهان سخن می گوید. این آیات، حقایق فراتر از این جهان را در قالب الفاظی که برای تفهیم و تفاهم امور این جهانی وضع شده اند،‌ ارائه می کند و این امر سبب می شود که فهم مقصود خداوند از آن آیات، برای همگان میسر نباشد و برای پی بردن به آن، تلاش فکری ویژه (تفسیر) ضرورت یابد. شایان ذکر است که در فهم این دسته از آیات علاوه بر توان علمی و مهارت فوق العاده، پاکی درونی و طهارت معنوی، نیز مؤثر است و کسانی می توانند آن مطالب عالی را از آیات کریمه درک کنند و برای دیگران تبیین نمایند که از چنین ویژگی هایی برخوردار باشند.

3. آمیختگی و پراکندگی مطالب: یکی دیگر از ویژگی های قرآن، آن است که مطالب آن دسته بندی موضوعی ندارد و این گونه نیست که این کتاب، تمام سخن خود درباره یک موضوع را یک جا و در فصل معینی بیان کرده باشد، بلکه در هر صفحه ای از آن و حتی گاه در هر آیه ای از آن، از موضوعات متعدد و مطالب مختلفی سخن به میان آمده است.

در حدیث هم آمده است: «و لیس شیء ابعد من عقول الرجال من تفسیر القرآن. ان الایه لینزل اولها فی شیء و اوسطها فی شیء و هو کلام متصرف علی وجوه ... ؛ چیزی دور دسترس تر از عقول مردمان از تفسیر قرآن نیست، همانا آیه ای نازل شده که اولش در مورد چیزی است و وسطش در مورد چیز دیگر، و آن کلامی است که بر وجوه گوناگون بر می گردد، ... »، (ر. ک: حر عاملی، محمد، وسائل الشیعه، ج 18، باب 13، از ابواب صفات قاضی، روایات 69، 73 و 74) این امر نیز، از جمله اموری است که نیاز به تفسیر را ضروری می سازد. (از توضیح این ویژگی، و راز به کارگیری این شیوه در قرآن کریم به دلیل بررسی آن در دروس علوم قرآن و تفسیر خودداری می شود).


جهت اطلاع بیشتر مراجعه کنید به:

- قرآن در اسلام، از علامه محمد حسین طباطبائی (ره).

- قرآن در قرآن، از آیت الله جوادی آملی.

- قرآن شناسی، از آیه الله مصباح یزدی.

- تفسیر و مفسران، از آیه الله محمد هادی معرفت (ره).

- روش تفسیر قرآن، از استاد رجبی.

- روشهای تفسیر قرآن، از استاد بابائی و همکاران.

  • عبدی