دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

عبدی جلالوندی
دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

مطالب این وبلاگ، مطالبی است که خالصانه و ساده و بی ریا، از اعماق قلبم بیرون می آید .
و امیدوارم که صادقانه، در گوشه ای از دل شما جا بگیرد .
متشکرم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

نارگل

جمعه, ۱۹ آذر ۱۳۹۵، ۰۹:۳۵ ب.ظ

نتیجه تصویری

.

احساس خوشی دارم ابراز کنم یا نه?

حرفی که به لب آمد آغاز کنم یا نه?

شور و شعفی تازه بر گوشه ی دل تابید

این قصّه ی لیلی را سر باز کنم یا نه?

پای قلمم رقصید در بزم دل و دینم

یک معرکه برپا شد، اعجاز کنم یا نه?

آتش زده بر جانم آوای خوش مستی
اوزان غزل هایم چون ساز کنم یا نه?

بال و پر من امشب آزاد شد از بندی

وقتی که قفس باز است پرواز کنم یا نه?

آهنگ غمم بشکست،از خنده ی شیرینش

با حرف دلش،خود را دمساز کنم یا نه?

تا وقت سحر هر دم بیتی بزنم با او

این قافیه را آیا ایجاز کنم یا نه?

نارگل

تصویر مرتبط

.

دنیا زبانٍ داد و فریادم نفهمید

اقبال کورٍ رفته بر بادم نفهمید

ناکامی عمر و سیه روزی من را

غمگین ترین لبخند ناشادم نفهمید

در کوره راهی مانده ام با بی پناهی

تاوان آن زخم جگر دادم،نفهمید

.

تصویر مرتبط

.

شیطان نبودم،بوی سیبی نعشه ام کرد

ابلیسٍ در بند پریزادم ، نفهمید

آه کدامین سوز سینه آتشم شد?

گویی خدا قهرش گرفت،آدم نفهمید

رفت و مرا با خود به قعر دوزخی برد

آهنگ وانفسا و بیدادم ، نفهمید

نارگل

.

نتیجه تصویری

.

بی تو مهتاب شبی، عشق تو را جار زدم

تب مجنونی دل را به سر دار زدم

کوچه ها را همه در وصل تو هر دم گشتم

به تمنای نگاهی، چشم اصرار زدم

هر چه دل در پس تردید نبایدها گفت

ندهم عشق به تو،باز من انکار زدم

با قلم، تیشه بر این دفتر صد قافیه باز

وصف دلدادگیم پای تو اقرار زدم

بشکن این مُهر سکوتی که زدی بر شعرم

چون که قفلی به در مخزن اسرار زدم

نارگل

.

تصویر مرتبط

.

ساعت صفری شد و صید غزالی می‌کنم

عقربه جا مانده در چشمش،چه حالی میکنم

صفر دل را قفل محکم داده با چشمان خود

امشب از رؤیای تو خواب محالی می‌کنم

00:00 ساعت صفر عاشقی

نارگل

.

تصویر مرتبط

.

کمک کن پشت این شیشه نمانم

شبی را بی تو با تیشه نمانم

غروب،تنها شدن مانند مرگ است

بیا! تا یاس بی ریشه نمانم

نارگل

.

تصویر مرتبط

.

به گرمای دو دستت آشنایم

شبیه لیلی دل در هوایم

بزن دستی میان زلف پُرتاب

که دستت میدهد دائم شفایم

نارگل

.

نتیجه تصویری

.

شبیه حلقه ای زیبا،به دورت حلقه ای دادم

ببین با عشق زیبایت!همیشه عاشق و شادم

کمی محکم کن این احساس،میان دست تو جان است

که گوش آسمان کًر شد ازاین لبخند و فریادم

نارگل

.

تصویر مرتبط

.

عاشقانه می نویسم!

از هوای سرد پاییزی این احوال خوش

در پی شکرانه ای هستم

به دانه دانه های برف زیبای خدا

تا صدایم را میان یک طبق از شعر ناب

همچو قالی سلیمان!...

بر رکاب باد پاییزی و سرد

راهی جایی شود از خاطره

آن حوالی که نگاهی منتظر

چشم به راه گرمی دست من و این غزل است...

تا تنوری سازد از گرمای شعرم با نفس

آتش داغی برای لحظه های دوریش

مینویسم!

این همان شعریست که هیزم میشود بر سوز و سرمای تنت....

لحظه ای را با تبش دلگرم کن!

نارگل

.

تصویر مرتبط

.

فال حافظ را گرفتم نام یارم آمده

مستی جام شرابی در قرارم آمده

روی زیبایی نمایان میشود از فال من

قدّ و بالای چو سروًش در عذارم آمده

نور عشقش را تجلّی میزند بر بام دل

چلچراغی بر رخ شبهای تارم آمده

عطر خوشبویی میان زلف من پیچیده است

روی موهای طلا،دست نگارم آمده

حافظ از وصف کلامش یک تفأل میزند

شاهد فالم همین است،یار غارم آمده

نارگل

.

نتیجه تصویری

.


آمدی جانم بقربان قد و بالای تو

فرش قرمز شد دو چشمم در هوای پای تو

لحظه ای را بی محابا خالی از یادت نبود

شهریارا!هر چه دارم بر ره سودای تو

نارگل

تقدیم با عشق

.

تصویر مرتبط

.

آمدی!خوش آمدی!آوای تیشه خفته است

ناله های تیشه ی فرهاد،از دل گفته است

اشک شوق این دل شیرین من رودی روان

این هوایم با قدومت شسته و هم رُفته است

نارگل

.

تصویر مرتبط

آمده یارم!میان شهر من شد ولوله

بین حرف مردم و این بیستون شد قلقله

بیستون را بی ستون کرده نگاه عاشقش

گویی از پای و کلامش آمده یک زلزله

نارگل

.

نتیجه تصویری

.

شبیه یادگاری ها نگاهت را غزل کردم

بپای بیت و وزن آن،هلاهل را عسل کردم

شکستم یک بت لاتی برای لحظه ای دیدن

ببین!با آتش عشقت،دل و دینی بدل کردم

همه اوصاف و اوزانی برای شعر خود دادم

شب اًحیای خود را با ردیفی من مثل کردم

قلم حک میکند نامت،ورق جانی دگر دارد

شبیه تیشه و فرهاد،به دل با تو جدل کردم

توان گفتنم کم شد برای وصف هر شعرم

ولی با سختی بسیار،دوبیتی را غزل کردم

به کامت خوش نیآمد باز? که چشمی بر دلم داری!

میان خواهش قلبم کمی یاد اجل کردم

نارگل

.

تصویر مرتبط

.

ای دل امشب!تو بپای من و مجنون گاهی

خنده ای کن که ز عشقم تو چه خوب آگاهی

از دیاری شده ام سوی کسی پا به رکاب

یوسفی دیده و کنعانی شدم در چاهی

طور سینایی دل گرمی شبهایم بود

تا سروشی بدمد در پس هر صبحگاهی

ای دل امشب! تو بزن بر رخ مهتاب نقاب

که بپوشانم از او شرم شب جانکاهی

تا سحر شعر بگویم همه از وصف نگار

فخر او تاج شده برسر و دل چون شاهی

نارگل

.

نتیجه تصویری

.

دوباره دل هوای یار دارد

برای ماندنش اصرار دارد

بپای لحظه ای از خنده هایش

به چشمش خواهش بسیار دارد

میان التماسی از سر شوق

هنوز هم یک دل تبدار دارد

خزان با این همه سردی و سوزًش

بجانم گرمیٍ انوار دارد

چه دلخوش هستم از یاد نگاهش

شبم یک دیده ی بیدار دارد

مرا شاعر کند آن شور و حالش

قلم با وصف او اشعار دارد

تب و تابی گرفته شعر و احساس

ردیف و قافیه بر دار دارد

نشسته دختری در بیستون باز

که شوق از، لحظه ی دیدار دارد

نارگل

.

تصویر مرتبط

.

نفسم تنگ شده، کاش که میفهمیدی

در دلم جنگ شده،کاش که می فهمیدی

بین هر پچ پچٍ این مردم دوراز احساس

جای دل تنگ شده،کاش که می فهمیدی

دل من شیشه اگر هست چه عیبی دارد?

دل تو سنگ شده،کاش که می فهمیدی

رنگ رخساره ی گلگون شده ام از داغت

زرد و بیرنگ شده،کاش که می فهمیدی

شعرم از حسرت یک صبح،نفس کم آورد

پای مرگ لنگ شده،کاش که می فهمیدی

نارگل

.

نتیجه تصویری

.

همچو آرش، با نگاهت تیر آخر میزنی

صید آهو کرده یا با قصد دیگر میزنی?

مرز تورانی به ایران وصله کردم با غزل

چون تو با چشمان خود،اوزان برتر میزنی

میکشی افسار شعرم سوی دیوانی وزین

بزم این دل با قلم را ساز، بهتر میزنی

شور اشعارم همه یکسر خیال روی توست

همچو نمرودی شدی،آتش به دفتر میزنی

تا تو هستی جان من!دلواپسیهایت خوش است

التهابی را به این قلب و تن وسر میزنی

هر چه میگویم ولی این مثنوی شد ناتمام

چون که با آهنگ عشقت،حرف آخر میزنی

نارگل

.

تصویر مرتبط

.

گفتم از عشق تو امشب دل به دریا بزنم

در کنارت،لحظه ای را شب یلدا بزنم

گفتی از این دل شیدا چه نصیبم بشود

تا که مجنون بشوم،راه به لیلا بزنم

گفتم از راهی که رفتی،بنشینم به رهت

هردم از یاد تو اشکی چو زلیخا بزنم

گفتی شاعر شده ام، هر نفسی ساز کنم

شهریاری بشوم ،شعرٍ ثریا بزنم

گفتم آن ناخن فرهاد که زد تیشه به کوه

شهرتش را همه بر نام تو،یکجا بزنم

گفتی دلداده شدی دختر گیسو چو طلا?

تو بگو ناز کٍشم یا ره فردا بزنم?

نارگل

.

تصویر مرتبط

.

بشنو از نی، نی صدای دردم است

سوز آتش بر نوای سردم است

نام نی آمد غزل درگیر شد

پای احساسی به دل زنجیر شد

میزند نی تیشه بر کوه غمم

باز کرده چشمه ی خیس و نمم

ناله میپیچد میان حنجره

مینشیند بغض،پشت پنجره

میله های پلک چشمم باز شد

مثنوی اشک من آغاز شد

گونه ی سرد مرا آتش زده

التهابی بر رخٍ نایش زده

دفتر و دیوان حرفی با نگاه

باز شه بیتی شروع شد با دو آه

واژه ی نی دادم و بغضم شکست

سیل خونی بر لب چشمم نشست

درد دارد زخم کاری غمم

پر شد از سرّی نهان جام جمم

بشنو از نی، نی صدای آهم است

ناله های خفته بین چاهم است

بشنو از دل،دل فنا در غم شده

ارگ ویرانی شبیه بم شده

پای تارم را شکست این نای نی

مثنوی را با تو بست این نای نی

نارگل

.

نتیجه تصویری

.

دیگر هوای شهرم عطر تو را ندارد

در کوچه ی خیالم باران صفا ندارد

رنگ غروب امروز دلتنگی دلم بود

لبخند شور و شعرم حال و هوا ندارد

هر لحظه با تو بودن در جان من نفس بود

بی تو گرفته ابری، بغضم صدا ندارد

باز آمده شبی سرد،دردی شده فراغت

درمان آن محال است،چون که دوا ندارد

یاد آورٍ کلام دلچسب و دلنشینت!

با شعر من چه کرده،وزن و هجا ندارد?

باز آ!که بیقرارم از دوری نگاهت

من عاشقم ز عشقت،چون و چرا ندارد

نارگل

.

تصویر مرتبط

.

شعرم از شوق تو انگار نشانی دارد

تو ببین در تب و تابت،چه بیانی دارد

نیم نگاهی که زدی بر سر اشعار دلم

همچو شاهی به گدا،فخر عیانی دارد

مشق دل را که گهی بر تن کاغذ دادم

مرده ای بود که اکنون ز تو جانی دارد

نیمه ی گمشده ام بودی و دوراز نفسم

حکمت عشق همین است،زمانی دارد

همه گفتند که مجنون به بیابان زده است

کس نفهمید که او راز نهانی دارد

آنهمه حس لطیفی که به روحم دادی

جمله شعری شد و اکنون،زبانی دارد

نارگل

.

تصویر مرتبط

.

وضع امسال مرا خوب بهم ریخته ای

جان من!حال مرا خوب بهم ریخته ای

خلوتی ساخته بودم بی تو با اشعارم

غزل لال مرا خوب بهم ریخته ای

هر چه با حافظ و دیوان به دل تنگ زدم

تو ببین!فال مرا خوب بهم ریخته ای

عشق! چون میوه ممنوعه ی هر شعرم بود

میوه ی کال مرا خوب بهم ریخته ای

به سرم زد روم از بام تو پرواز کنم

جرات بال مرا خوب بهم ریخته ای

پای در هر سخنی شاعر جمعی بودم

شهرت قال مرا خوب بهم ریخته ای

خط تنهایی من تا ته تقویمی بود

تا ته سال مرا خوب بهم ریخته ای

نارگل


http://telegram.me/shear_kade

  • عبدی