من کافر نیستم
شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۴، ۱۲:۵۹ ق.ظ
قسمتی از کتاب داستان :
مادر در حالیکه آرام صورتش را بر صورت نوزاد کوچک می گذاشت ، گفت : ماریا در همین هنگام زنگ در به صدا درآمد . مادر، ماریا را روی تخت گذاشت و به طرف در رفت . ناگاه حشره ای که مدتی بود بالای سر ماریا می چرخید ، روی لپ نرم و نازکش نشست . ماریا به خواهرش چشم دوخت و با نگاهش از او کمک خواست . اما ایزابل مقابلش نشست و به او خیره شد …….
من کافر نیستم داستان زندگی ماریا دختری آمریکایی ست که با تولد معجزه آسای او سرنوشت خانواده اش را تغییر می دهد .
حجم کتاب : 547 کیلوبایت
- ۹۴/۱۱/۰۳