دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

عبدی جلالوندی
دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

مطالب این وبلاگ، مطالبی است که خالصانه و ساده و بی ریا، از اعماق قلبم بیرون می آید .
و امیدوارم که صادقانه، در گوشه ای از دل شما جا بگیرد .
متشکرم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

مناظره با اهل سنت

شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۱۶ ق.ظ

مناظرات مرحوم آیت الله العظمی حاج سید عبدالله طاهری شیرازی با علمای اهل سنت در مکه و مدینه

مرحوم آیت الله شیرازی از علمای برجسته شیعه و حوزه علمیه نجف بودند که در سال 1361 هجری قمری به قصد زیارت خانه خدا به مکه معظمه مشرف شدند و در ضمن ادای مناسک حج، گفتگوها و بحثهایی با اهل تسنن انجام داده که پس از مراجعت به نجف اشرف بنا به تقاضا و اصرار برخی از علمای شیعه، این گفتگوها به صورت کتابی با عنوان «الاحتجاجات العشره دلیلهای دهگانه» جمع آوری شده که من بخش هایی کوتاه از این کتاب ارزشمند را برای استفاده همه دوستان شیعه و سنی اینجا می‌نویسم:

اگر بعد از پیامبر اسلام، پیامبر دیگری بود، او چه کسی بود؟

از من پرسید : شما درباره این حدیث چه می‌گوئید که مضمون آن اینست پیامبر فرمود:«لو کان نبی غیری لکان عمر: اگر بعد از من پیامبری بود، او عمر بود»

گفتم: این حدیث را هرگز پیامبر (ص) نفرموده و نسبت دادن آن به آن حضرت دروغ محض است.

گفت: چرا و به چه علت؟

گفتم: شما درباره حدیث «منزله» چه می‌گوئید؟ آیا این حدیث بین ما و شما از مسلمات هست یا نه که رسول خدا فرمود: «یا علی انت بمنزله هارون من موسی الا انه لانبی بعدی: ای علی! نسبت تو به من مانند نسبت هارون به موسی است جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود»(این حدیث مورد اتفاق شیعه و سنی است و در کتابهای معتبر اهل تسنن مانند صحیح مسلم ج 3 ص 236 و صحیح بخاری ج 2 ص 185 و مسند احمد بن حنبل ج 1 ص 98 و 118 و ... ذکر شده است)

گفت: آری این حدیث به عقیده ما مسلم و غیرقابل تردید است.

گفتم: این حدیث به دلالت التزام، حاکی از آنست اگر پیامبری بعد از پیامبر اسلام می‌بود، حتما علی بود. روی این اساس حدیثی که شما گفتید دروغ محض بوده زیرا قبول کردید که حدیث منزله از احادیث مسلم می‌باشد.

 

به چه دلیل متعه (صیغه) حرام است؟

آنگاه پرسید آیا شما شیعیان، متعه می‌کنید؟ آیا چنین عقدی را جایز می‌دانید؟

گفتم: آری و آنرا جایز می‌دانیم.

گفت: به چه دلیل؟

گفتم: به دلیل همان حدیث معروفی که شما از «عمر» نقل می‌کنید که او گفت:«دو متعه در زمان رسول خدا حلال بود که من آنها را حرام کردم و هرکس مخالفت کند، مجازات خواهد شد» خود این حدیث صرف نظر از ادله مسلم دلالت دارد که «متعه» در زمان رسول خدا جایز و حلال بود و فقط عمر آنرا حرام کرده است. اینک از شما می‌پرسم که عمر به چه دلیل و به چه مجوزی، آنرا حرام کرد؟ آیا بعد از وفات پیامبر، عمر به پیامبری رسید و خداوند به او چنین وحی کرد؟ آیا وحی بر او نازل می‌شد؟ چرا حرام کرد با اینکه طبق احادیث مسلم و متواتر، حرام محمد تا روز قیامت حرام است و حلال او تا روز قیامت حلال است؟ آیا این موضوع بدعت نیست؟

 

مساله سب و بدگویی خلفاء

سومین پرسش او که به بصورت اعتراض پرسید این بود که «معروف و مشهور است که شیعیان سب و بدگوئی خلفا را جایز می‌دانند. آیا این روش صحیح است؟ و به چه دلیل آنانرا سب و دشنام می‌دهند؟»

گفتم:آری بیشتر عوام شیعه آنها را سب می‌کنند. ولی علما و دانشمندان شیعه در این مساله اختلاف دارند. بعضی از آنها سب کردن و بدگوئی خلفا را جایز می‌دانند.

گفت: چرا و به چه دلیل؟

گفتم: آیا سب و دشنام حضرت علی بن ابیطالب با اینکه داماد و پسرعموی پیامبر و شوهر فاطمه زهرا و پدر حسن و حسین بود و آنهمه گفتار از رسول خدا در حق و مقام او شنیده شده، جایز است؟!

گفت: نه هرگز جایز نیست.

گفتم: پس چرا معاویه، آن حضرت را سب کرد و دستور اکید داد تا مسلمانان در تمام بلاد آن جناب را سب کنند؟ آیا اگر شما در آن عصر بودید، معاویه و کسانی را که بر علی دشنام می دادند، نمی‌کشتید و آنها را لعن نمی‌کردید؟

گفت: نه، ما آنها را نمی‌کشتیم و لعنت هم نمی‌کردیم.

گفتم: چرا؟ با اینکه گفتی بدگوئی از علی جایز نیست. لابد می‌گوئید معاویه مجتهد بوده و اجتهاد کرد و از روی اجتهاد خود گفت سب علی جایز است گرچه در اجتهاد خود خطا کرده باشد!

گفت:آری ما اعتقاد داریم که معاویه از روی اجتهاد با علی مخالفت کرد و با او دشمنی کرد!

گفتم: اولا من هم می‌گویم علما و مجتهدین شیعه از روی اجتهاد گفتند سب خلفا جایز است و عوام شیعه هم از این علما تقلید می‌کنند. پس به چه دلیل شیعیانی که خلفا را سب می‌کنند قتل آنها را واجب می‌دانید و در برابر سب کنندگان بر علی سکوت می‌کنید؟!

ثانیا معاویه سب و لعن علی (ع) را به یک سنت تبدیل کرد و این سنت او هشتاد سال ادامه داشت، با این وجود چرا از مقام معاویه در بین شما اهل تسنن چیزی کاسته نشد؟ با اینکه دشمنی معاویه با امام علی و امام حسن (ع) غیرقابل انکار است . همچنین در حدیث متواتر از رسول خدا نقل شده است:«من آذی علیا فقد آذانی: هر کس علی را بیازارد، مرا آزرده است» و قرآن هم می‌فرماید:«ان الذین یوذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الاخره: آنانکه خدا و رسولش را بیازارند، در دنیا و آخرت لعنت خداوند بر آنها باد» (احزاب 57)

 

آیا سجده بر مهر یا سنگ، شرک است؟

روزی در مسجد النبی پس از انجام نماز صبح در روضه مقدسه نشسته بودم. یک مرد شیعی آمد و در طرف چپ من ایستاد و مشغول نماز شد. سمت راست من دو نفر که ظاهرا مصری بودند به ستون تکیه داده بودند و به مرد شیعی نگاه می‌کردند. آن مرد در بین نماز مهری را در دست داشت تا بر آن سجده کند. یکی از آن دو نفر گفت:«این عجمی را نگاه کن می‌خواهد بر سنگ سجده کند»

وقتی که مرد شیعی رکوع کرد و به طرف سجده رفت، فورا یکی از آن دو بلند شد به قصد آنکه مهر را از از دست نمازگزار بگیرد. من دستش را گرفتم و گفتم: چرا نماز مرد مسلمانی را باطل می‌کنی؟

گفت: او می‌خواهد روی سنگ سجده کند.

گفتم: چه مانعی دارد؟ من هم بر سنگ سجده می‌کنم.

گفت: چرا؟

گفتم: او پیرو مذهب جعفری هست. من هم جعفری مذهب هستم. آیا جعفر بن محمد(ع) را می‌شناسی؟

گفت:آری

گفتم:او از اهل بیت پیامبر است. او رئیس و پیشوای مذهب ماست و می‌گوید سجده بر این فرش‌ها و زیلوها جایز نیست و ما باید بر چیزهایی که از اجزا زمین هست، سجده کنیم.

مرد سنی کمی سکوت کرد و سپس گفت: دین یکی است و نماز هم یکی است.

گفتم: اگر دین یکی است و نماز یکی است، پس چرا شما اهل تسنن هنگام قیام به چهار شکل نماز می‌خوانید؟ بعضی از شما (مالکی) دستهای خود را آزاد می‌گذارید و بعضی از شما دستها را بر سینه و بعضی هم بر شکم می‌چسبانید؟ چرا با آنکه دین یکی است و نماز هم یکی است هر یک از شما پیروان مذاهب چهارگانه به شکلی نماز می‌خوانید؟ آیا ابوحنیفه یا شافعی یا مالک و یا احمد بن حنبل اینچنین نگفته‌اند؟

گفت آری آنها چنین گفته‌اند.

گفتم: جعفر بن محمد الصادق (ع) رئیس مذهب ماست. او از اهل بیت پیامبر است. امام صادق (ع) کمتر از ابوحنیفه و دیگران نیست. او به ما فرموده که باید سجده بر اجزا زمین باشد و بر فرش و پنبه سجده کردن جایز نیست. این اختلاف ما و شماست، همچنانکه شما هم در کیفیت دستها در حال نماز با یکدیگر اختلاف دارید. و این اختلافات مربوط به فروع دین است و به اصول دین مربوط نیست و هیچ ربطی به «شرک» ندارد. (پس چرا به این مسلمان بخاطر نحوه نماز خواندنش نسبت شرک دادید؟)

سخن که به اینجا رسید همه کسانی که شاهد مناظره و گفتگوی ما بودند، مرا تصدیق کردند و آن مرد هم ساکت شد.

  • عبدی