دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

عبدی جلالوندی
دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

مطالب این وبلاگ، مطالبی است که خالصانه و ساده و بی ریا، از اعماق قلبم بیرون می آید .
و امیدوارم که صادقانه، در گوشه ای از دل شما جا بگیرد .
متشکرم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

مصائب فاطمه از زبان پیامبر

دوشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۵۱ ق.ظ

http://beynolharameyn-neka.ir/wp-content/uploads/%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D9%81%D8%A7%D8%B7%D9%85%D9%87.jpg2_.jpg

همانگونه که شنیدن فضائل فاطمه علیهاالسلام از لسان پیامبر صلى الله علیه و آله لذت دیگرى دارد، بیان مصائب فاطمه علیهاالسلام از لسان آنحضرت نیز سوزش بیشترى به همراه خواهد داشت. بخصوص آنگاه که پدرى از مصیبت دخترش در حضور او خبر دهد و او را در انتظار این همه مصیبت بگذارد.

بعد از پیامبر

پیامبر صلى الله علیه و آله به فاطمه علیهاالسلام فرمود: بعد از من همسرت گرفتاریها و مصائبى مى بیند. آنگاه آنچه امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از پیامبر صلى الله علیه و آله خواهد دید به فاطمه علیهاالسلام خبر داد.
فاطمه علیهاالسلام عرض کرد: یا رسول الله، آیا از خدا درخواست نمى کنید آن گرفتاریها را از او برگرداند؟ پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: آن را براى على علیه السلام درخواست کردم. بعد فرمود: على علیه السلام گرفتار و امتحان مى شود، و دیگران به وسیله ى او امتحان مى شوند.
جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد: «خداوند سخن آن کس را که درباره ى همسرش با تو گفتگو کرد و به خدا شکوه نمود شنید، و خداوند گفتگوى شما را مى شنود، خداوند شنونده و بینا است». و شکوه ى فاطمه علیهاالسلام به خاطر على علیه السلام بود و شکوه از على علیه السلام یا بر علیه على علیه السلام نبود. [ بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۲۳۰ ح ۳۵ از کنز الفوائد.]

قبر فاطمه

معاویه بن وهب مى گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: آیا پیامبر صلى الله علیه و آله گفته است مابین حجره و منبر من باغى از باغهاى بهشت است؟ فرمود: بلى.
بعد امام صادق علیه السلام فرمود: منزل على و فاطمه علیهماالسلام بین خانه اى که پیامبر صلى الله علیه و آله بوده تا آن درى است که مقابل کوچه ى است و منتهى به بقیع است.
شیخ صدوق مى گوید: در محل قبر فاطمه سیدة نساءالعالمین علیهماالسلام اختلاف شده، بعضى گفته اند بین قبر و منبر دفن شده چون پیامبر فرموده: مابین قبر و منبر من باغى از باغهاى بهشت است، براى اینکه قبر فاطمه علیهاالسلام بین قبر و منبر است. [ فروع کافى: ج ۴ ص ۵۵۵ ح ۸. من لایحضره الفقیه: ج ۲ ص ۳۴۱.]

مناقب و مصائب على

سلمان مى گوید: روزى به پیامبر صلى الله علیه و آله عرض کردیم: یا رسول الله، خلیفه ى بعد از تو کیست؟ بفرمایید تا او را بشناسیم؟ فرمود یا سلمان، ابوذر و مقداد و ابوایوب انصارى را نزد من بیاور. در این هنگام ام سلمه همسر پیامبر صلى الله علیه و آله پشت در حجره بود.
حضرت فرمود: گواه باشید و سخن مرا بفهمید که على بن ابى طالب وصى و وارث من و قاضى دین من و ذخیره ى من است. اوست فارق بین حق و باطل و اوست امیر و حکمران مسلمین و امام پرهیزگاران، و پیشواى سفید چهرگان، و حامل لواء پروردگار عالم در محشر، خلیفه ى بعد از من او و فرزندانش بعد از او است. سپس از پسرم حسین ائمه ى نه گانه که آنان راهنمایان و هدایت شدگان تا روز قیامت هستند. از انکار امتم نسبت به برادرم و همدستى آنان بر علیه او و ستم آنان بر او و گرفتن حق او به خدا شکوه مى کنم.
سلمان مى گوید: عرض کردیم: یا رسول الله، این خواهد شد؟ فرمود: بلى. بعد از آنکه از غیظ پر شد مظلوم کشته مى شود، و به این مصائب و ستمها صبر مى کند. سلمان مى گوید: وقتى فاطمه علیهاالسلام این سخنان را شنید جلو آمد و با حال گریه پشت پرده قرار گرفت. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: دخترم چرا گریه مى کنى؟ عرض کرد: آنچه درباره ى پسر عمویت و فرزندانم گفتى شنیدم.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: به تو نیز ظلم مى شود و از حقت کنار زده مى شوى. تو اول کسى از خاندانم هستى که بعد از چهل روز به من ملحق مى شوى، یا فاطمه، من در صلح و صفا هستم با کسى که با تو در صلح و صفا است، و در ستیز هستم با کسى که با تو در ستیز است. تو را به خداوند تعالى و به جبرئیل و به مؤمنین شایسته مى سپارم.
فاطمه عرض کرد: منظور از مؤمنین شایسته کیست؟ فرمود: على بن ابى طالب. [ الیقین سید بن طاووس: ص ۴۸۷ باب ۱۹۵.]

خبر از مصائب

روزى پیامبر صلى الله علیه و آله نشسته بود. امام حسن علیه السلام شرفیاب شد. حضرت تا او را دید گریه کرد و فرمود: پسرم نزد من بیا، بعد پیامبر صلى الله علیه و آله آن قدر او را به خود نزدیک کرد تا او را روى زانوى راستش نشانید. سپس حسین علیه السلام شرفیاب شد و چون پیامبر صلى الله علیه و آله او را دید گریست و فرمود: «پسرم نزد من بیا»، و او را آنقدر به خود نزدیک کرد تا روى زانوى چپش نشانید. بعد فاطمه علیهاالسلام آمد، و چون پیامبر صلى الله علیه و آله او را دید گریست و فرمود: دخترم نزد من بیا و او را در پیش روى خود نشانید. سپس امیرالمؤمنین علیه السلام آمد. وقتى پیامبر صلى الله علیه و آله او را دید گریست و فرمود: «برادرم، نزد من بیا» و او را آنقدر به خود نزدیک کرد تا طرف راست خود نشانید.
آنگاه اصحابش عرض کردند: یا رسول الله، هیچیک از آنان را ندیدى مگر آنکه گریستى. آیا در میان آنان کسى نبود که با دیدن او مسرور و خوشحال باشى؟
حضرت فرمود: قسم به خدائى که مرا به پیامبرى مبعوث کرده و مرا بر همه ى خلایق برگزیده، من و آنان گرامى ترین خلق در پیشگاه خدا هستیم و در روى زمین کسى محبوبتر از آنان نیست.
اما على بن ابى طالب که برادر و همتاى من و صاحب امر بعد از من و صاحب لواى من در دنیا و آخرت و صاحب حوض و شفاعت من است او صاحب اختیار هر مسلمان، و امام هر مؤمن، و پیشواى هر پرهیزگارى است. او وصى و جانشین من بر اهلبیتم و امتم در حیات من و بعد از مرگم است. دوست او دوست من، و دشمن او دشمن من است، و به ولایت او امتم مورد رحمت قرار مى گیرند و عداوت او شامل لعنت است. و قتى او به طرف من آمد گریستم، چون مکر و غدر امت نسبت به او بعد از خود را به یاد آوردم، که او را از جایگاه و مسند من که خدا براى او قرار داده کنار مى زنند. سپس امر ولایت و امامت با اوست تا وقتى که ضربت بر سرش مى زنند، و در بهترین ماهها ماه رمضان که قرآن در آن براى هدایت مردم و جدایى حق و باطل نازل شده با آن ضربت محاسنش خضاب مى شود. [ امالى صدوق: مجلس ۲۴ ج ۲.]

اما دخترم فاطمه

پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: اما دخترم فاطمه، او سیدة نساءالعالمین از اولین و آخرین است، و او پاره ى تن من و نور چشم من و میوه ى قلب من و روح میان دو پهلوى من و حوراء انسیه است.
هرگاه در محراب در پیشگاه پروردگارش مى ایستد، نورش براى فرشتگان آسمان مى درخشد چنانچه نور ستارگان براى اهل زمین مى تابد. خداوند عزوجل به فرشتگان مى فرماید: «اى فرشتگان من، به کنیزم فاطمه سرور کنیزانم بنگرید که در برابر من ایستاده و از خوف من تار و پودش مى لرزد و از قلب و جان به عبادت من روى آورده است. شاهد باشید که شیعیانش را از آتش امان دادم». و قتى من او را مى بنیم آنچه بعد از من به او مى گذرد یادآور مى شوم مثل اینکه مى بینم داخل خانه اش شده اند و حرمتش هتک و حقش غصب و از ارثش منع شده، و پهلویش شکسته، و کودک در رحمش سقط شده، و فریاد مى زند «یا محمداه» و جواب داده نمى شود، و کمک مى خواهد و کسى به دادش نمى رسد.
بعد از من همواره محزون و غمناک و گریان است. گاهى انقطاع وحى از خانه اش را بیاد مى آورد و گاهى جدائى و هجران مرا متذکر مى شود، و در تاریکى شب از فقدان صداى من که از بیدارى شب با قرآن مى شنید، وحشت مى کند. سپس خود را که در دوران پدر عزیز بود، خوار و ذلیل مى بیند، و در این هنگام خداوند او را با فرشتگان مانوس مى کند، و او را با آنچه به مریم بنت عمران گفتند ندا مى دهند: «اى فاطمه، خداوند تو را برگزید و پاک گردانید، و تو را بر زنان عالم برگزید. یا فاطمه، براى پروردگارت دست به دعا برادر و سجده کن و با رکوع کنندگان رکوع بجا آور».
آنگاه درد و رنج او شروع مى شود و مریض مى گردد، و خداوند مریم دختر عمران را مى فرستد که از او پرستارى کند و در بیمارى انیس و مونس او گردد. در این هنگام مى گوید: «پروردگارا، من از زندگى خسته ام و از اهل دنیا ملول و ناراحتم. مرا به پدرم ملحق کن». خداوند او را به من ملحق مى کند.
او اول کسى از اهل من است که به من ملحق مى گردد، و با حال حزن و ناراحتى و غم، و با حق غضب شده و شهید بر من وارد مى شود. آنگاه مى گویم: «بارالها، کسى که به او ستم کرده لعنت کن، و کسى که حق او را غصب کرده عقاب کن، و کسى که او را ذلیل کرده ذلیل گردان، و کسى که آن چنان به پهلوى او زده که سقط جنین کرده، در آتش جهنم مخلد ساز»، و فرشتگان به این دعاها آمین مى گویند. [ امالى صدوق: مجلس ۲۴ ج ۲.]

اما فرزندان فاطمه

پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: حسن پسرم و فرزندم و پاره تنم و نور چشمم و روشنى دلم و میوه قلبم است. او سرور و آقاى جوانان بهشت و حجت خدا بر امت است. امر او امر من، و سخن او سخن من است. کسى که از او پیروى کند از من است، و کسى که از او نافرمانى کند از من نیست. وقتى من به او مى نگرم آنچه از ذلت و خوارى بسیار بر او وارد مى شود به یاد مى آورم تا آنکه او با زهر جفا و عداوت کشته مى شود. در مرگ او فرشتگان هفت آسمان و همه چیز حتى پرندگان هوا و ماهیان دریا برایش گریه مى کنند. کسى که به او بگرید چشمش کور نمى شود روزى که چشمها کور مى شوند، و کسى که براى او محزون شود قلبش محزون نمى شود روزى که قلبها محزون مى شوند، و کسى که او را در بقیعش زیارت کند قدمش بر صراط ثابت مى شود و نمى لغزد روزى که قدمها مى لغزد.
اما حسین از من است و او پسرم و فرزندم و بهترین خلق بعد از برادرش است، و او امام مسلمین و صاحب اختیار مؤمنین و خلیفه ى رب العالمین و پناه پناه جویان، و پناهگاه پناهندگان، و حجة خدا بر همه ى خلق است. او سید و سرور جوانان اهل بهشت و باب نجات امت است. امر او امر من و اطاعت او اطاعت من است. کسى که از او پیروى کند از من است و کسى که نافرمانى او کند از من نیست. من وقتى او را مى بینم آنچه که بعد از من به او روا مى دارند بیاد مى آورم. گویا او را مى بینم که به حرم من پناهنده شده و کسى او را پناه نمى دهد. من در خواب او را به سینه ام مى چسبانم و امر مى کنم که از مدینه ى من هجرت کند و مژده ى شهادت به او مى دهم. او از مدینه به سوى سرزمین شهادت و قتلگاهش کربلا و زمین کشته شدن کوچ مى کند. گروهى از مسلمان او را یارى مى کنند. آنان در روز قیامت سروران شهداى امت من هستند. گویا او را مى بینم که تیرى به سویش انداختند و از اسبش به زمین افتاد. بعد او را مانند گوسفند مظلومانه سر مى برند.
آنگاه پیامبر صلى الله علیه و آله گریست و کسانى که در خدمت او بودند گریستند و صداى شیون آنان بلند شد. سپس فرمود: «بار الها، از آنچه بعد از من به اهل بیتم مى رسد به تو شکایت مى کنم». بعد پیامبر صلى الله علیه و آله وارد منزلش شد. [ امالى صدوق: مجلس ۲۴ ج ۲.]

  • عبدی