دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

عبدی جلالوندی
دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

مطالب این وبلاگ، مطالبی است که خالصانه و ساده و بی ریا، از اعماق قلبم بیرون می آید .
و امیدوارم که صادقانه، در گوشه ای از دل شما جا بگیرد .
متشکرم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

لیلا شدم مجنونم رفت

پنجشنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۲:۴۸ ق.ظ

اگر می خواهی مرا ببینی پلکهایت را روی هم بگذار و چشمهایت را ببند...
من همان کسی هستم که هیچ وقت مرا ندیدی
امشب که یک ساعت به زمانم اضافه شده از همیشه غمگین ترم...


 میدانی چرا؟
 به این فکر میکنم که یک ساعت اضافه را بی تو چه کنم...؟
فنجان چای توام


ببین
چگونه قند در دلم آب می شود
به شوق لبت.


چقدر سخته با یه بغض سنگین فقط همدم تنهایی های دیگران باشی
 
وقتی به حرفهایم شک می کنی
آینه در آینه
می شکنم و
بند نمی خورم
ولی؛
فرقی به حال سپیدی موهایم که می کند
من سعی می کنم و
تو خوشبخت می شوی
نه ؟!
بعضی آدم ها نقش صِفر رو بازی میکنن تو زندگی اگه ضرب بشن تو زندگیت همه چیزت رو از بین میبرن...
 
آیا می دانی بدست آوردنت تنها “استثناء” درخواستن، توانستن است...
 
 به سکوت متهمم نکنید !
آوازهایم را
میان آهنگ مخالف سازهایتان
از یاد برده ام !
 
این روزا عده ای یه جوری زیرآبی میرن که دلت میخواد بهشون بگی، من نگا ه نمیکنم بیا بالا یه نفسی بکش لااقل خفه نشی !!!!
 
این روزها
برایم
حضور سکوت را
تیک بزنید !
تلخ تر از آنم
که غیبت نخورم

  • عبدی