قیمه و قمه، به جای عشق حسین
به جای شیر، تیر نوش کرده بود اصغرت
و بعد تیر و تیغ و نیزه میزدند بر سرت
کنار درک غربتت هزار سال سوختم
چقدر زخم تشنه مانده است روی پیکرت
سر حسین تشنه لب هنوز روی نیزههاست
زمانه! خاک بر سرم، زمانه ! خاک بر سرت
هزار سال رفت و تو هنوز زخم میخوری
هزار سال رفت و تازه است زخم حنجرت
هزار سال رفت و دستهدستهی قمهزنان
گرفته تیغ بر کف ایستاده در برابرت
شریعت محمدی نه قیمه است و نه قمه
چرا زمانه پی نمیبرد به اصل جوهرت؟
بیا کنار روضههای کوفیان نگاه کن
ببین که زخم تیرها چه کرده با برادرت
شب وداع آمد و سری زدم به مجلسی
که شعلهاش اگر چه بود نام پاک مادرت
تمام شب شکسته سینه میزدم به یاد تو
و نوحه خوان که اسب میدواند روی پیکرت ...
***
نشستهام به یاد روزهای دور کودکی
شکسته دم گرفتهام به یاد دیدهی ترت
سلام میکنم سلام میکنم به زخم تو
سلام میکنم به عطر جملههای آخرت
سلام ما سلام ما به تشنگان کربلا
سلام ما سلام ما به اکبر و به اصغرت
----
علیرضا قزوه
- ۹۴/۱۲/۱۷