قبرستان بقیع، میعادگاه عاشقان ائمه
کاش روزی بنویسند به دیواربقیع :
کارگران مشغولند،کار احداث ضریح
کاش روزی بنویسند به دیوار بقیع :
چند روزی مانده به اتمام ضریح
کاش روزی بنویسند به دیواربقیع :
مهدی فاطمه آید، به تماشای ضریح
کاش روزی بنویسند به دیواربقیع :
عید امسال، نماز، صحن بقیع
کاش روزی بنویسند به دیواربقیع :
فلش راهنما ، مرقد زهرای شفیع
روایت است:
… امام حسن و امام حسین علیهماالسلام از خانه خارج شدند در حالی که فریاد می زدند: یا محمداه! یا احمداه! امروز مادر ما از نزد ما رفت و با مصیبت او، مصیبت شما براى ما تجدید شد.
سپس:
أَخْبَرَا عَلِیّاً وَ هُوَ فِی الْمَسْجِدِ فَغُشِیَ عَلَیْهِ حَتَّى رُشَّ عَلَیْهِ الْمَاءُ ثُمَّ أَفَاقَ
متوجه حضرت امیر که در مسجد بود شدند و خبر شهادت مادر را به آن حضرت دادند.
امیر المؤمنین، على علیه السّلام به محض شنیدن این خبر دلخراش، غش کرد، آب بصورت آن حضرت پاشیدند تا به هوش آمد.
آنگاه حسنین علیهما السّلام را برداشت و داخل خانه حضرت زهراى اطهر شد.
اسماء را دید که بالاى سر زهراء نشسته و گریه میکند و میگوید:
یتیمان حضرت محمّد چه کنند ؟
بحارالانوار: ج۴۳، ص۲۱۴٫
کسی که در چنین مقامی است که:
بهم سکنت السواکن و تحرکت المتحرکات
سکونِ هر آنچه آرام و ساکن است و حرکت هر آنچه که در حرکت است، بسته به اوست.
او که آرامش او، آرام عوالم خلقت است . . .
امروز با خبر شهادت حبیبه اش مگر چقدر بی قرار شد که از هوش رفت ؟
آن هم در مسجد پیامبر مقابل دیدگان دوست و دشمن، در برابر دیدگان قاتلین و ضاربین حضرت زهرا سلام الله علیها.
و چه سخت و طاقت فرساست این وضعیت . . .
