فرح پهلوی (دیبا)
زندگینامه فرح:
متولد 1317ش در تبریز بود، او در یک خانواده ی بیبندوبار تربیت شده بود. مادرش فریده قطبی نام داشت و پدرش یک استوار ارتش بود که به علت سرطان درگذشت (سهراب دیبا از افسران پایین رتبه ی ارتش شاهنشاهی، درگذشته در سنین جوانی به مرض سل) وی با مرگ پدر، به همراه مادر راهی تهران میشو ند و تحت سرپرستی دایی خود (محمد علی قطبی)، قرار میگیرند. در این خانواده هیچ یک از امور شرعی مراعات نمیشد. فرح در تهران در مدرسه ی ژاندارک تحت نظر راهبههای فرانسوی، دبستان و دبیرستان را طی کرد. به گفته ی مادر فرح، فرح با پسر داییاش رضا قطبی در زیر یک سقف زندگی میکردند.
محمدعلی قطبی تصمیم گرفت فرزندش رضا را برای تحصیل به فرانسه بفرستد. فرح که اینک یک دختر 18 ساله شده بود اصرار ورزید او را هم همراه با رضا به فرانسه بفرستند و سرانجام دو جوان با یکدیگر برای تحصیل به فرانسه رفتند. فرح در فرانسه، سه دوست جدید به نام لیلی امیرارجمند، کریم پاشا بهادری و فریدون جوادی برای خود یافت. لیلی امیرارجمند بعدها در کاخ پهلوی به جرگهی دوستان دربار، و سپس همهکارهی فرح در کانون پرورش کودکان در آمد. ( لیلی امیرارجمند از مبتذلترین زنانی بود که مظهر فساد دربار بود). [1] آخرین و سومین ازدواج محمدرضا شاه با فرح دیبا فرح تحت سرپرستی دایی خود بزرگ شده و برای ادامهی تحصیل در رشتهی معماری عازم پاریس میشود، او در آنجا از نظر تأمین هزینهی تحصیل و اقامت در مضیقه افتاده و تحت شرایط محیط زندگی و رواج افکار کمونیستی گرایشهای چپی پیدا میکند. حسین فردوست از نزدیکان محمدرضاشاه، در خاطراتش آورده که فرح دیبا از فرط استیصال برای کمک مالی به سراغ اردشیر زاهدی (شوهر شهناز دختر شاه ) در حصارک میرود و زاهدی توسط شهناز وی را به شاه معرفی میکند. محمدرضا بلافاصله به وی پیشنهاد ازدواج میدهد و بدین ترتیب فرح ملکهی ایران میشود.[2]این ازدواج، همچنین منجربه نزدیکی خانوادههایی قطبی، دیبا، صادق و مسعود انصاری به دربار ایران شد. بسیاری از اقوام وی که در سالهای سختی، خبری از آنان نداشت، بهتدریج به دربار جذب شدند. محمدرضاشاه پهلوی در سال ۱۳۴۶ پس از تاجگذاری خود و فرح پهلوی، همسرش را به عنوان نیابت سلطنت منصوب کرد. [3] پسران فرح و محمدرضا پهلوی رضا پهلوی اولین فرزند محمدرضا با فرح دیبا متولد 9 آبان 1339 تهران است. وی قبل از وقوع انقلاب اسلامی در سال 1357 مشغول تحصیل در رشتهی خلبانی هواپیماهای جنگنده در امریکا بود. پس از مرگ محمدرضا پهلوی در مصر، راهی مراکش و سپس امریکا شد و در رشتهی علوم سیاسی دانشگاه کالیفرنیا لیسانس گرفت. وی با یاسمین اعتمادامینی ازدواج کرد و از او صاحب 3 دختر به نامهای نور، ایمان و فرح شد. [4] علیرضا پهلوی دومین فرزند محمدرضا و فرح در 18 اردیبهشت 1345 بهدنیا آمد و نام عموی درگذشتهاش را بروی نهادند. با وقوع انقلاب اسلامی وی در حالیکه کودکی بیش نبود، بههمراه خانوادهاش ایران را ترک کرد و از آن زمان به تحصیل و زندگی در خارج پرداخت. وی به سال 1381 با دختری ایرانی بهنام سارا طباطبایی ازدواج کرد.[5] دختران فرح و محمدرضا پهلوی فرحناز پهلویفرحناز دختر دوم محمدرضا در سال 1341 بهدنیا آمد. در ابتدا تحت تعلیم مربی سوئیسی به آموختن زبان فرانسه مشغول شد و سپس در دبستانی در جنب قصر نیاوران که برای خانوادهی پهلوی و پارهای از رجال بنا شده بود به تحصیل پرداخت. 16 ساله بود که بهدلیل انقلاب اسلامی ناچار به ترک ایران شد و در امریکا مشغول تحصیل گشت. وی با سرمایهی هنگفتی که از ارثیهی پدرش بهدست آورد، سهامدار چند مؤسسه و کارخانهی بزرگ امریکا گشت و اکنون بهصورت مجرد در امریکا زندگی میکند.[6] لیلا پهلویلیلا سومین دختر محمدرضا و آخرین فرزند او و فرح میباشد که در سال 1349 در کاخ نیاوران بهدنیا آمد. 8 ساله بود که با والدینش بهحالت تبعید از ایران خارج شد و در طول دوران دربهدری همراه پدر و مادر بود. 10 ساله بود که در یک مدرسهی امریکایی در قاهره نامنویسی کرد و مدتی بعد برای آنکه ناظر مرگ پدر نباشد راهی اسکندریه شد و در آنجا بود که خبر مرگ پدر را شنید و به امریکا رفت. وی با وجود داشتن تحصیلات عالیه در رشتهی ادبیات تطبیقی بهشدت افسرده بود و از سردردهای میگرنی و دردهای عضلانی رنج میبرد. شکست عشقی او باعث شد که در سن 31 سالگی (سال 1988م ) دست به خودکشی بزند. لیلا پهلوی در پاریس دفن شد.[7] اشرافیت و مداخلات حکومتی فرح پهلویتفرعن، استکبار و خودبزرگبینی، بیماری عمومی دربار بود و خود شاه از همه بیشتر به این بیماری مبتلا شدهبود. خاندان پهلوی چنان محور حیات اجتماعی و سیاسی رژیم در ایران شده بودند که همهچیز بر محور شاه، ولیعهد، ملکه و سایر شاهزادگان میگشت. عفو زندانیان محدود به ایام تولد شاهزادگان بود. وقتی خبر حاملگی ملکه اعلام میشد، روزنامهها پیشبینی میکردند بهمناسبت تولد شاهزاده، تعدادی از زندانیان مورد عفو قرار خواهند گرفت. بهعنوان نمونه، بهمناسبت تولد علیرضا، سومین فرزند شاه، شصت نفر از زندانیان مورد عفو شاه قرار گرفتند. خودخواهی دربار شاه، تعطیلی، شادی و جشن مردم ایران را بر محور خاندان سلطنت تعیین میکرد. مردم موظف بودند در ایام متعلق به این خانواده جشن بگیرند و خیابانها را آذینبندی کنند و مدارس را مجبور میکردند با راهاندازی کارناوالها شادی خود را به لودگی و سیاهبازی آلوده کنند. روزهای تعطیل یا جشن و چراغانی مربوط به فرح دیبا در 21 مهر: روز جشن و شادی (بهمناسبت تولد فرح) است. [8]یکی دیگر از ویژگیهای اشرافیت، بوروکراسی طبقاتی است. اشرافزادگان نه بهدلیل تحصیلات و نه بهدلیل لیاقت و مدیریت، بلکه بهدلیل وراثت و پیوند خونی صاحب پست و مقام میشوند. نمونهای از مشاغل فرح پهلوی به شرح زیر است: ریاست عالیهی پیشاهنگی دختران، ریاست جمعیت ملی مبارزه با سرطان، ریاست عالیهی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ریاست عالیهی انجمن فیلارمونیک، ریاست عالیهی بنیاد نیکوکاری فرح. فرح همچنین بهمحض رسیدن به دربار شاه، در اندک مدتی گوی لوکسگرایی را از دیگران ربود و به بهانهی حفظ آثار هنری دستور داد درهای کاخ سعدآباد را کندند و بهجای آن درهای عتیقه و قیمتی، درهای قلابی با قیمت گزاف از خارج وارد کردند. فرح بهجایی رسید که کاخهای سعدآباد او را قانع نمیکرد و با طرح کاخ نیاوران هزینهی سرسامآوری را به دولت ایران تحمیل کرد. بهگفتهی فردوست، هزینهی ایجاد کاخ نیاوران و مرمت کاخ قاجار (صاحبقرانیه) در نیاوران رقم فوقالعادهای را تشکیل میداد. هزینهی تجهیزاتی کاخ نیاوران در سالهای 1349 بهبعد، دارای یک ردیف کامل در بودجهی کشور گردید. فرهنگ کاخنشینی و احساس لوکسگرایی و غربزدگی فرح بهحدی بود که حاضر نشد از مبلهای زیبای ساخت ایران در کاخ نیاوران استفاده کند. او شخصا به پاریس رفت و مبلمان گرانقیمتی را برای کاخ خریداری کرد.[9] عیاشی فرح پهلویخوشگذرانیها، عیاشیها، مجالس رقص و آواز بیوقفه در دربار ادامه داشت. مهمانیهای پر لهو و لعب دربار بیشتر به افسانهها و داستانهای هزار و یک شب شباهت داشت. شب که فرا میرسید، زندگی شبانه و خصوصی آنها شروع میشد. فرح بههمراه شاه، زمستانها معمولا در کاخ نیاوران بهسر میبرد و تابستانها، (غیر از ایامی که به شمال میرفت) به کاخ اختصاصی سعدآباد میرفت و معمولا کمتر شبی بود که گذران شبانه در کاخ اختصاصی توأم با یک برنامهی سرگرم کننده نباشد. بهطور معمول هفتهای سه شب مهمانی خصوصی در دربار برگزار میشد، در این مهمانیها،"حلقهی دوستان شاه و فرح"، شرکت میکردند.در این مجالس خوانندگانی مانند ستار، کورش سرهنگزاده، گوگوش و هایده دعوت میشدند. غیر از شاه، ملکهی مادر نیز هفتهای یکبار و هر سال شب 28 مرداد، میهمانی میداد. فریدهی دیبا، اشرف، فاطمهی پهلوی، نیز گاهی میهمانی میدادند. معمولا این میهمانیها از ساعت 8 شب تا 8 صبح طول میکشید. در این مجالس گاهی اوقات، ویگن و پوران شاپوری، چند ترانه به اتفاق، اجرا میکردند. فرح بهدلیل تأثیر از فرهنگ فرانسوی از خوانندگانی نظیر "ژوداسن" دعوت میکرد تا به تهران بیایند.[10] فساد اجتماعی فرحفساد جنسی یک بیماری عمومی است که دامن بیشتر پادشاهان مستبد را آلوده کرده است. داستانهای هزار و یک شب، حرمسراهای قاجار و عشقهای بیمارگونهی پادشاهان ایران همه نشان از فساد دربار و حساسیت بیرون از دربار دارد. اما دربار محمدرضا پهلوی از دو جهت با سلف خود متفاوت بود. محمدرضا برای کاستن از قبح زنبارگی رعایت احکام شرعی را نمیکرد و فساد مختص به مردان دربار نبود. خواهران، دختران و زن او نیز از این قاعده مستثنی نبودند.معروفترین فساد جنسی فرح کشف رابطهی او با فریدون جوادی بود. فریدون جوادی از قدیمیترین دوستان ایام تحصیل فرح در پاریس بود. رابطهی فرح و جوادی در یک دربار فاسد امر غیر منظرهای جلوه نمیکرد و تنها در موقع بروز رقابتها و حسادتها تجلی میکرد. فرح نه تنها از فاششدن این ماجرا واهمهای نداشت. [11] پس از انقلاب محمدرضاشاه پهلوی و فرح پهلوی در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷، در بهبوههی انقلاب اسلامی ایران، با مقادیر قابل توجهی پول و همچنین اسناد و مدارک بسیار مهمی را به همراه خود از ایران خارج کرده و تهران را ترک کردند.[12] در ابتدا به مصر رفتند و در ادامه پس از سفر به کشورهای مصر، اردن، آمریکا و پاناما، سرانجام به مصر بازگشتند و تا مرگ محمدرضاشاه پهلوی، بههمراه اعضای خانوادهی پهلوی، در مصر ماند.فرح پهلوی در سال ۲۰۰۳ اولین کتاب خود بهنام کتاب "کهن دیارا"- خاطرات فرح پهلوی- را منتشر نمود.[13] او در طی سالهای پس از انقلاب، مصاحبههای زیادی را انجام داد. او در در این مصاحبهها، علت پیروزی انقلاب اسلامی ایران را تمایل کشور های غربی به رفتن شاه دانسته است. فرح پهلوی ادامهی زندگی خود را در ایالات متحده آمریکا و در فرانسه سپری میکند.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . لوروریه، ژان؛ و فاروقی، احمد؛ ایران برضد شاه، ترجمهی مهدی نراقی، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1358، ص 103
[2] . فردوست، حسین؛ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول، تهران، اطلاعات، 1382، ص 75
[3] . همان، صص 137 و 186 و 193
[4] . صمیمی، مینو؛ پشت پردهی تخت طاووس، ترجمهی دکتر حسین ابوترابیان، تهران، اطلاعات، 1370، ص 51
[5] . پهلوی، تاجالملوک؛ خاطرات ملکهی پهلوی، تهران، انتشارات بهآفرین، 1380، ص 32
[6] . کسری، نیلوفر؛ زنان ذینفوذ در خاندان پهلوی، نقد باقر عاقلی، تهران، نشر نامک، 1379، صص 73 الی 102
[7] . رستمی، فرهاد؛ پهلویها، خاندان پهلوی به روایت اسناد، جلد 3، تهران، مؤسسهی مطالعات تاریخ معاصر، 1381، ص 117
[8] . گراهام، رابرت؛ ایران سراب قدرت، ترجمهی فیروزه فیروزنیا، تهران، کتاب تهران، 1358، ص 208
[9] . رستمی، فرهاد؛ پیشین، ص 168
[10] . زنان دربار به روایت اسناد ساواک، جلد 1،(فرح پهلوی) مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1381، ص 230
[11] . همان، ص 241
[12] . http://www.fardanews.com/fa/pages/?cid=35793
[13] . http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8506060061
- ۹۴/۰۶/۱۲