دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

عبدی جلالوندی
دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

مطالب این وبلاگ، مطالبی است که خالصانه و ساده و بی ریا، از اعماق قلبم بیرون می آید .
و امیدوارم که صادقانه، در گوشه ای از دل شما جا بگیرد .
متشکرم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

صعصعه چه گفت ؟

پنجشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۳۶ ق.ظ


هنگامی که دو پسر علی ، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام ، جنازه پدر را به خاک می سپارند، صعصعه که از یاران با وفا و سخنور علی بود ، دستی به روی قلبش می گذارد و با دست دیگر از خاک مقدس قبر برمی دارد و بر سر می ریزد و می گوید :

یا امیر المؤمنین ! پدر و مادرم فدای تو .

آن گاه شروع می کند با علی سخن گفتن ، سخنانی که در زیبایی و حقیقت گویی کم تر نظیر داشته ، سخنانی که از قلبی گداخته وروانی سوخته برخاسته بود .

صعصعه سخنان خود را بدین جمله پایان می دهد :

به خدا سوگند که حیات تو ، کلید خیر و سعادت بود و مرگت کلید شقاوت و بدبختی .

امروز که روز مرگ توست ، درهای شر گشوده شد و درهای خیر بسته گشت .

اگر مردم سخنان تو را اطاعت می کردند ، از زمین و آسمان بر آن ها نعمت می بارید ، ولی مردم ، دنیا را بر آخرت مقدم داشتند .

در این هنگام ، احساساتش به جوش می آید و با شدیدترین وضع به گریه می افتد و چند تنی که جنازه علی را تشییع کرده بودند می گریند .


آن گاه به طور دسته جمعی به پسران دل شکسته علی روی می کنند و به امام حسن و به امام حسین و محمد و جعفر و عباس و یحیی و عون و عبدالله تسلیت می گویند .

(بحارالانوار ، ج 42 ، ص 295 - 296).

  • عبدی