دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

عبدی جلالوندی
دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

مطالب این وبلاگ، مطالبی است که خالصانه و ساده و بی ریا، از اعماق قلبم بیرون می آید .
و امیدوارم که صادقانه، در گوشه ای از دل شما جا بگیرد .
متشکرم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

صحابه ای که نفرین شدند

دوشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۰۵ ب.ظ

صحابه کتمان کننده غدیر، دچار نفرین حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب (ع) شدند

شیوه ای که امیرالمؤمنین (ع) برای معرفی و تبلیغ حدیث غدیر در پیش گرفته بودند بسیار مفید و کار ساز بود، و به خوبی شبهات را بر طرف و فضای ذهنی افراد را روشن می نمود.

امیرالمؤمنین (ع) در مجالس متعددی که جریان غدیرخم را مطرح می کردند از اصحاب رسول خدا (ص) که در روز غدیر خم همراه پیامبر (ص) حضور داشتند و از نزدیک‌ و بدون واسطه شاهد ماجرا بودند، می خواستند که جریان آن روز تاریخی را برای مردم تعریف کرده و آن چه را که از رسول خدا (ص) شنیده اند، برای مردم بازگو نمایند و از آن جا که اصحاب رسول خدا (ص) از جایگاه ویژه و موقعیت برتری بین مردم برخوردار بودند، و به دلیل همراهی کردن با پیامبر (ص) و درک‌ محضر آن بزرگوار، در بین عامه مردم احترام فوق العاده ای داشتند و مورد وثوق آن ها بودند، در نتیجه تأیید و تصدیق آنان نسبت به یک‌ امری که در زمان رسول خدا (ص) اتفاق افتاده بود، کاملاً اطمینان آور و آرام بخش بود و مورد پذیرش واقع می شد.

لذا امیرالمؤمنین (ع) نیز از موقعیت ویژه اصحاب در بین مردم استفاده می نمود و برای جا انداختن و ماندگار نمودن حدیث غدیر، از آنان استشهاد می کرد، تا آنجا که آن ها را سوگند می داد که مشاهدات خود را برای مردم بازگو کنند و شنیده های خود را از رسول خدا (ص) به آنان نقل نمایند.

جمعی از اصحاب رسول خدا (ص) که بعد از ارتحال ایشان، در بیعت خود با امیرالمؤمنین (ع) ثابت قدم و وفادار مانده بودند و از آن حضرت پشتیبانی و حمایت کرده بودند، و یا حداقل نقشی در کنار گذاشتن وصایای پیامبر (ص) و معطل ماندن تأکیدات رسول خدا (ص) در روز غدیر نداشتند، در برابر تقاضاهای امیرالمؤمنین (ع) مبنی بر گواهی دادن به صحّت حدیث غدیر، به پا می خاستند، و با کمال افتخار و سرفرازی جریان غدیر را برای مردم تعریف و سخنان حضرت را تأیید می نمودند، اینان که بیشتر از انصار بودند بدون نگرانی از تبعات این شهادت ها و به دون مصلحت اندیشی و آینده نگری، فقط برای انجام وظیفه، و وفاداری بر عهد و پیمان خود، صادقانه با مردم سخن می گفتند، و پرده های ضخیم شبهات را از چهره تاریخ کنار زده و حقایقی را که در غدیر خم اتفاق افتاده بود برای مردم تشریح می کردند و غبار شک‌ و تردید را از اذهان مردم می زدودند. در مقابل جمع دیگری از اصحاب رسول خدا (ص) برای تأیید حدیث غدیر محذوراتی داشتند و با مشکلات و سؤالاتی مواجه می شدند که پاسخ به آن ها کار آسانی نبود.

کسانی که به هر دلیلی پس از رحلت رسول مکرم اسلام (ص) نتوانستند به طور شایسته به وصایای ایشان جامه عمل بپوشند و در برابر خواست آن حضرت که همان امر الهی بود تمکین نمایند، و در مقابل نص صریح آن حضرت به اجتهاد پرداخته و روشی مغایر با روش پیامبر (ص) برای حکومت و زمامداری مسلمانان ابداع کردند، و متاسفانه در همین روش جدید و ابداعی خود نیز هیچ حقی برای عترت رسول خدا (ص) و اهلبیت ایشان قائل نشدند، بلکه با ترفندهای متعددی خاندان رسول خدا (ص) را وادار به خانه نشینی وعزلت کردند، کسانی که به خوبی امیرالمؤمنین (ع) را می شناختند، و از توانایی ها وشایستگی هایش خبر داشتند و موقعیّت خاص ایشان را نزد رسول خدا (ص) می دانستند و نقش ممتاز و سرنوشت ساز حضرت را در میادین مختلف دفاع ازدین مشاهده کرده بودند، و در غدیر خم سخنان مهم رسول خدا (ص) را در معرفی حضرت علی (ع) به جانشینی خود شنیده و در همانجا با ایشان بیعت کرده بودند، اما پس از ارتحال پیامبر اکرم (ص) به گونه دیگری عمل نموده و زمام امر حکومت نوپای اسلام را به دست کسان دیگری سپردند، و برای تثبیت این حکومت از هیچ تلاش و کوششی دریغ نکردند تا آنجا که حضرت علی (ع) را نیز وادار به بیعت کردند، بدیهی است تأیید حدیث غدیر از جانب چنین کسانی به معنی پذیرش خطای بزرگ تاریخی آنان بود، و علامت سؤال بزرگی در مقابل عملکرد آنان قرار می داد، بعضی که از شهامت و شجاعت لازم برای پذیرش خطای خود برخوردار بودند، و در اندیشه جبران گذشته نیز به دنبال چاره ای می گشتند، از تقاضای امیرالمؤمنین (ع) برای ادای شهادت و تأیید جریان غدیرخم استقبال کردند و حقایق را بدون هر گونه پرده پوشی با مردم در میان گذاشتند، اما کسانی هم از اصحاب رسول خدا (ص) بودند که جرأت و جسارت لازم را نداشتند و به انحاء مختلف عذر و بهانه می آوردند و از پاسخگویی به دعوت حضرت طفره می رفتند.

انکار حقیقت درخشان غدیر خم و یا خودداری از اعتراف به آن به بهانه های واهی، آن هم از طرف کسانی که همه آبرو و حیثیت و موقعیت اجتماعی خود رامدیون رسول خدا (ص) بودند، صحنه تلخ و دردناکی بود که در مواجهه با تقاضاهای حضرت علی (ع) برای تأیید حدیث غدیر به وقوع پیوست، و جمعی از اصحاب رسول خدا (ص) در این آزمون نیز موفقیتی به دست نیاوردند.

ناگفته نماند این گروه از اصحاب که شهادت بر حدیث غدیر را نپذیرفتند، علاوه بر مشکلی که نسبت به گذشته خود داشتند، در ارتباط با آینده نیز نگرانی ها و بلکه مصلحت اندیشی هایی داشتند، و در حقیقت کتمان حدیث غدیر تدبیری بود که برای آینده خود می اندیشیدند، آن ها احتمال پیروزی معاویه را در آینده می دادند و با شم سیاسی خود آن را احتمال قوی می دیدند، و با شناختی که ازشخصیت معاویه داشتند، شهادت بر حدیث غدیر را برای خود مشکل ساز می دانستند، و چون برای بهره مندی از امتیازات دربار معاویه طمع ها در دل داشتند، مصلحت را در کتمان حدیث غدیر دیدند، تا این اعتراف در پرونده ی سیاسی آن ها ثبت نگردد و مانع از ترقی و پیشرفت آنان در آینده نشود.

ابن ابی الحدید معتزلی گوید:

أن علیا علیه السلام ناشد الناس الله فی الرحبة بالکوفة فقال أنشدکم الله رجلا سمع رسول الله صلی الله علیه وأله یقول لی وهو منصرف من حجة الوداع من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه فقام رجال فشهدوا بذلک فقال لأنس بن مالک لقد حضرتها فما بالک فقال یا أمیر المؤمنین کبرت سنی وصار ما أنساه أکثر مما أذکره فقال له إن کنت کاذبا فضربک الله بها بیضاء لا تواریها العمامة فما مات حتى أصابه البرص

ابن ابی الحدید مدائنی، عزالدین ابوحامد؛ شرح نهج البلاغه، ج19 ص217 تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، دار احیاء الکتب العربی، قاهره، چاپ اول، 1378

مشهور است که علی (ع) در میدان بزرگ شهر کوفه به حدیث غدیر استشهاد نمود و خطاب به مردم فرمود:

«به خدا سوگند می دهم کسانی را که از رسول خدا (ص) شنیدند که هنگام بازگشت از حجة الوداع، درباره من می فرمود:

«هرکس را که من مولای او هستم علی نیزمولای اوست، خداوندا دوست بدار کسانی را که علی را دوست دارند و دشمن بدار آنان را که با علی دشمنی نمایند» (برخیزند و گواهی دهند).

جمعی به پا خاستند و شهادت دادند، امیرالمؤمنین (ع) خطاب به انس بن مالک‌ فرمود:

«تو که در غدیرخم حاضر بودی، چرا شهادت نمی دهی؟»

اَنس در جواب گفت:

ای امیرالمؤمنین پیر شده ام، و آن چه را که فراموش کرده ام بیش از آن مقداری است که به یاد دارم!!!

امیرالمؤمنین (ع) فرمود:

«اگر دروغ بگویی (که فراموش کرده ام ) خداوند به یک‌ سفیدی گرفتارت کند که با عمامه نیز نتوانی آن را بپوشانی » انس بن مالک‌ گرفتار مرض برص شد و سفیدی آن صورتش را گرفت.

کتمان غدیر خم

 

کتمان غدیر خم

بلاذری در کتاب انساب الاشراف گوید:

«169» حَدَّثَنِی عَبَّاس بْن هِشَام الکلبی، عن أبیه، عن غِیَاثِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ، عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ عُرْفَانَ الأَسَدِیِّ، عَنْ أَبِی وَائِلٍ شَقِیقِ بْنِ سَلَمَةَ، قَالَ: قَالَ عَلِیٌّ عَلَى الْمِنْبَرِ: [نَشَدْتُ اللَّهَ رَجُلا سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ: اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ. إِلا قَامَ فشهد.]- وتحت الْمِنْبَرِ أَنَسُ بْنُ مَالِکٍ وَالْبَرَاءُ بْنُ عَازِبٍ، وَجَرِیرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ- فَأَعَادَهَا فَلَمْ یُجِبْهُ أحد (منهم) [فَقَالَ: اللَّهُمَّ مَنْ کَتَمَ هَذِهِ الشَّهَادَةَ وَهُوَ یَعْرِفُهَا فَلا تُخْرِجْهُ مِنَ الدُّنْیَا حَتَّى تَجْعَلَ به آیة یعرف بها] . قال (أبو وائل) : فبرص أنس، وعمی البراء، ورجع جریر أعرابیا بعد هجرته، فأتى السراة فمات فِی بیت أمّه بالسراة.

أنساب الأشراف ج2 ص155 و 156 المؤلف: أحمد بن یحیى بن جابر بن داود البَلَاذُری (المتوفى: 279هـ)، تحقیق: سهیل زکار وریاض الزرکلی، الناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996 م، عدد الأجزاء: 13 .

حضرت علی (ع) بر بالای منبر فرمود:

به خدا سوگند می دهم آن کسی را که از رسول خدا (ص) در روز غدیر خم شنید که می فرمود:

«خداوندا دوست بدار کسانی را که ولایت علی را پذیرفته باشند و دشمن بدار کسانی را که با علی دشمنی نمایند» برخیزد و گواهی دهد. در پای منبر حضرت علی (ع) سه تن از اصحاب رسول خدا (ص) به نامه آی انس بن مالک‌، براء بن عازب و جریر بن عبدالله، نشسته بودند، اما از سخن گفتن خودداری کردند، امیرالمؤمنین (ع) سخن خود را تکرار کرد، ولی آن ها باز حاضر به تأیید سخن حضرت نشدند و هیچ کدام جوابی ندادند، لذا حضرت دعاکردند:

خدایا هر کس که این شهادت را کتمان نماید، درحالی که بر صحّت آن آگاهی دارد، قبل از این که او را از دنیا خارج کنی، نشانه ای در او قرار ده تا با آن شناخته شود.

در نتیجه دعای حضرت، انس بن مالک‌ دچار مریضی برص شد و براء بن عازب از ناحیه چشم آسیب دید و نابینا شد، و جریر بن عبدالله نیز به حالت اعراب جاهلیت در آمد و به همان منطقه قبل از هجرت خویش برگشت و درهمان جا نیز از دنیا برفت.

 

ابن قتیبه در کتاب المعارف می نویسد:

أنس بن مالک کان بوجهه برص. وذکر قوم، أن «علیا» - رضى الله عنه- سأله عن قول رسول الله- صلّى الله علیه وسلم-:

اللَّهمّ وال من والاه، وعاد من عاداه؟ فقال: کبرت سنّى ونسیت. فقال له على- رضى الله عنه- إن کنت کاذبا فضربک الله، ببیضاء لا تواریها العمامة.

المعارف ج1 ص580 المؤلف: أبو محمد عبد الله بن مسلم بن قتیبة الدینوری (المتوفى: 276هـ)، تحقیق: ثروت عکاشة، الناشر: الهیئة المصریة العامة للکتاب، القاهرة، الطبعة: الثانیة، 1992 م، عدد الأجزاء: 1 .

در صورت او پیسى بود. قومى ذکر کرده ‏اند که امیرالمؤمنین‏ علیه السلام‏ از وى در مورد حدیث رسول خدا صلى اللَّه علیه وآله‏ پرسید که [رسول خدا ص‏] فرمودند:

خدایا کسى را که ولایت على را بپذیرد تحت سرپرستى خود قرار بده و با دشمن او دشمن باش.

انس گفت: سنّ‏ام بالا رفته و فراموش کرده‏ ام امیرالمؤمنین‏ علیه السلام‏ فرمود:

اگر دروغ مى‏گویى خداوند تو را به لکه سفیدى مبتلا سازد که عمامه هم آن را نپوشاند

کتمان غدیر خم

کتمان غدیر خم

علامه امینی رضوان الله تعالی علیه درباره ادامه نفی این حدیث توسط ابن قتیبه در کتاب گرانسنگ الغدیر می نویسد:

اینست تصریح ابن قتیبه در کتاب مزبور و نامبرده کسى است که ابن ابى الحدید بر او اعتماد نموده آنجا که در جلد 4 شرح نهج البلاغه صفحه 388 گوید:

ابن قتیبه حدیث برص و نفرین امیرالمومنین علیه السلام را بر انس بن مالک در کتاب " المعارف " در باب برص که اعیان رجال بدان مبتلا بوده اند ذکر نموده و نامبرده "ابن قتیبه" با وجود آنچه نسبت بانحراف او مشهور است اتهامى "دایر بمحبت و علاقه بعلى علیه السلام" ندارد،.. اه. و این کاشف است از یقین ابن ابى الحدید بصحت عبارت و برابر بودن نسخه هاى کتاب و تطابق آنها بر این مطلب همانطور که از سایر اشخاصیکه این کلمه را از کتاب " المعارف " نقل کرده اند نیز همین مطلب بدست میاید ولى در چاپخانه هاى مصرى دستهائی که باید نسبت به ودایع علماء در کتبشان امین باشند "متاسفانه" مرتکب خیانت شده و کلماتى که از ابن قتیبه نیست و در متن کتاب او وجود نداشته بر آن افزوده اند و پس از ذکر این داستان این جمله را درج کرده اند: ابو محمد "ابن قتیبه" گوید:

این داستان اصل و حقیقت ندارد. غافل از اینکه سیاق مطالب اصل کتاب این خیانت را نشان خواهد داد و این افزایش خائنانه را نمى پذیرد زیرا: مولف کتاب " المعارف " در مورد هر موضوعى مصادیق و مواردى را ذکر میکند که در نزد او مسلم باشد، و از آغاز تا انجام این کتاب دیده نشده که موضوعى را عنوان نماید و مصادیق آنرا ذکر کند و سپس آنها را نفى و رد نماند، جز موضوع مورد بحث چه اول کسى را که مبتلا به برص شده و نام او را مى برد انس بن مالک است، سپس نام افراد دیگر را مى برد بنابراین آیا ممکن است که مولف در اثبات امرى، چیزى را که مصداق آن امر دانسته ذکر و بدان تصریح نماید و سپس آنرا انکار کند و بگوید: این داستان اصل ندارد؟

( الغدیر ج2 ص6)

  • عبدی