دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

عبدی جلالوندی
دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

مطالب این وبلاگ، مطالبی است که خالصانه و ساده و بی ریا، از اعماق قلبم بیرون می آید .
و امیدوارم که صادقانه، در گوشه ای از دل شما جا بگیرد .
متشکرم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

شوکانی و تفکرات وی

چهارشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۶، ۰۲:۴۰ ق.ظ

یکی از شخصیتهای بزرگ زیدیه در یمن که دارای تفکراتی سلفی بوده و آثارش اهمیت فراوانی در نزد سلفیون داشته و دارد، محمد بن علی شوکانی می باشد.

وی در سال 1172 هجرى در یمن متولد گردید. در نزد پدر و علماى زیدى مذهب یمن درس خواند و پس از اندک زمانى به تدریس علومِ فراگرفته، پرداخت. در سال 1209 هجرى قاضى یمن شد، ولى از تدریس و تألیف باز نایستاد، تا این که در سال 1250 هجرى در صنعاء از دنیا رفت. وى حدود یکصد اثر در فقه، اصول فقه، حدیث، تفسیر و تاریخ دارد، که اکثر آنها به چاپ رسیده است.[1]

یکى از مهمترین کتب وى«نیل الاوطار من اسرار منتقى الاخبار»، در ده جلد یا پنج جلد قطور مى باشد که این کتاب شرح کتاب منتقى الاخبارعبدالسلام بن عبدالله (م652 هـ. ) جدّ ابن تیمیّه (م7588 هـ. ) و از  علماى حنابله است. جدّ ابن تیمیّه نیز به ابن تیمیّه معروف است و نباید بین این دو خلط شود. این کتاب درباره فقه است و از کتاب طهارت شروع گشته و آخرین بحث آن کتاب أقضیه و أحکام است. شوکانى این کتاب را به توصیه دو استادش سید عبدالقادر بن احمد و حسن مغربى نوشته است.[2]

عبدالقادر بن احمد از شاگردان محمد بن اسماعیل الامیر بوده و تفکرات سلفى را از ابن الامیر اخذ نموده و به شوکانى انتقال داده است.[3] شوکانى در البدرالطالع مى نویسد: «من صحیح مسلم را همراه با شرح نووى و برخى از صحیح بخارى با شرح فتح البارى و بعضى از جامع الاصول ابن اثیر و برخى از مطالب سنن ابن ماجه و تمام سنن ترمذى و برخى از مباحث موطا مالک بن انس و برخى از ابواب منتقى ابن تیمیّه را نزد عبدالقادر به شرح کرده و مقدارى از آن را به وى نشان دادم... ، او مرا به خلاصه کردن ارشاد کرد و من این کار را کردم و سه سال بعد از مرگش به اتمام رساندم.

او بیشترین تأثیر را در من داشت...».[4] شوکانى درباره استاد دیگرش حسن بن اسماعیل بن حسین مغربى مى نویسد:

«... او از زهاد زمانه خود بود... هر وقت ایشان را مى دیدم یاد خدا مى افتادم... بسیار متواضع بود... من نزد وى، مطولّ، کشّاف، شرح شمسیّه،... مقدارى از صحیح مسلم و صحیح بخارى، تمام سنن أبى داود... و تقریباً همه شرح بلوغ المرام را خواندم... او به من بسیار محبت داشت. و از کسانى بود که بر شرح منتقى ارشادم کرد.

در زمان حیاتش آن را شروع کردم و بعد از مماتش به اتمام رساندم... . وى در سال 1208 هجرى از دنیا رفت...».[5]

شوکانی قبل از اینکه زیدی باشد، یک سلفی تمام‌عیار است. او در بحث صفات خبری به تجسیم و تشبیه متمایل شده و درباره کرسی می‌نویسد: «ظاهر این است که کرسی جسمی است که آثار خاص خود را دارد ـ و دلیلی بر عدول از معنای حقیقی وجود ندارد. اختلاف سلف درباره اثبات جهت برای خداوند معروف است. معیار ما کتاب و سنت است و شکی نیست که این لفظ بر ظاهرِ غالب خود باید حمل گردد».[6]

شوکانی در رساله«التحف علی مذهب السلف»، درباره صفات خبری می‌نویسد: «حق این است که فهم سلف بهتر از خلف بوده و اصحاب و تابعین آیات و روایات را بر ظاهرش حمل کرده و از قیل و قال پرهیز می‌کردند. بنابراین باید همان راه سلف را رفت و از تفکر آنها تبعیت کرد. سلف می‌گوید: ما استواء را برای خدا قائلیم، ولی از کیفیت آن خبر نداریم».[7]

دکتر عبدالله نومْسوک در کتاب«منهج الامام الشوکانى فى العقیده»، در دو جلد به آراء و افکار اعتقادى شوکانى که بر اساس عقاید سلفیه شکل گرفته است، پرداخته و درباره نگاه شوکانى به علم کلام مى نویسد:

«شوکانى قائل است که علم کلام فقط حیرت انسان را بیشتر کرده، بنابراین هر کس مى خواهد در این راه قدم بردارد باید بعد از رسوخ در کتاب و سنّت و اطلاع از این دو منبعِ وحى، به علم کلام بپردازد تا بتواند صحیح را از سقیم تشخیص دهد و به خزعبلات متکلمان گرفتار نشود...».[8]

شوکانی که راه ابن‌تیمیه را در پیش گرفته بود، رساله‌ای در تحریم بنای قبور نوشته و نام آن را«شرح الصدور فی تحریم رفع القبور» نهاده است.

وی در این زمینه ادعای عجیبی کرده و می‌نویسد: «تمام مردم، از سابق و لاحق، اول و آخر، از زمان صحابه تاکنون اتفاق دارند که رفع قبور و بنای بر آنها بدعت است و پیامبر وعده عذاب بر فاعل آن داده است و هیچ‌یک از مسلمانان در این زمینه مخالفتی نکرده است، ولی گویا امام یحیی بن حمزه مقاله‌ای نوشته و بنای بر قبور را جایز دانسته است و کسی غیر از ایشان این مطلب را بیان نکرده و تمام کسانی که در فقه، این را قبول کرده‌اند به او اقتدا کرده‌اند».[9]


شوکانی در این مسئله خود را به تجاهل زده و عمل صحابه در بقای بنای قبور انبیاء در ایران و شام را نادیده گرفته است. قبر حضرت ابراهیم در شام، قبر حضرت دانیال در شوش، قبر سلمان در مدائن، نشانه توجه مسلمین به این قبور بوده است. ثانیاً تمام علمای شیعه و تمام اندیشمندان عرفان و تصوف و اکثر علمای اهل سنت این کار را جایز، بلکه مستحب دانسته اند.

یقیناً خود شوکانی مقابر بزرگانی مثل الهادی الی الحق و دیگر اندیشمندان زیدی که بنا بر قبور آنها ساخته شده است را دیده و خود می‌داند که بسیاری از بزرگان بر قبور آنها وارد شده و سوره‌ای از سور قرآن را خوانده‌اند و اشکالی بر مقبره ی آنها ننموده اند، ولی عجیب است که وی این‌گونه منکر جواز، آن هم به اتفاق تمام علمای مسلمین می گردد. احتمالاً منظور از تمام مسلمین یعنی ابن‌تیمیه و پیروان آن، زیرا شاید دیگران را مسلمان نمی‌داند.


مبنای اصحاب حدیث و ابن‌تیمیه عدم تأویل است، ولی اگر حدیث یا آیه‌ای مخالف اعتقادات آنها باشد، تأویل آن اشکالی ندارد و این تناقضی آشکار در افکار و آرای سلفیه، از جمله شوکانی است.
شوکانى در رساله اى دیگر به نقد تصوف و عرفان پرداخته و با این که خود را مجتهد مى داند، ولى در تمام زمینه ها مقلّد ابن تیمیه است.

وى قائل است که حلاج اولین فردى بود که باب وحدت وجود را باز کرده و بقیه از وى اخذ کردند. شوکانى با الفاظ نازیبایى از صوفیه یاد کرده و آنها را بندگان ابلیس، بیچاره، زندیق، اباحه گر و کافر مى داند و در جاى جاى آن از ابن تیمیه مطالبى را نقل مى کند.[10]

وى در تفسیر حدیث معروف «... ما یزال عبدى یتقرّب الى بالنوافل حتى أحبّه فاذا احببته کنتُ سمعه الذى یسمع به و بصره الذى یبصر به...»، از روش همیشگى خود که اکتفاء به ظاهر روایت است، دست کشیده و در شرح آن مى نویسد:

«دیدگاه ما همان دیدگاه ابن حجر در فتح البارى در شرح این حدیث است که این حدیث بر وجه تمثیل آمده و منظور وجوب اطاعت خدا است و یا منظور این است که عبد باید فقط به ذکر خدا مشغول باشد...».[11]

اگرچه یقیناً به تفکرات صوفیان نقدهاى بسیارى وارد است، ولى مهم در این جا این است که شوکانى مثل اصحاب حدیث و سلفیه و وهابیت در آیاتى مثل یدالله فوق أیدیهم و مباحث کرسى و استواء و... بر ظاهر روایات باقى مى مانند، اگرچه لازمه آن تشبیه و تجسیم باشد، ولى اگر روایاتى با اعتقادات آنها هماهنگ نبود، اگرچه در صحیح بخارى نیز آمده باشد، باید تأویل گردد. مبناى اصحاب حدیث و ابن تیمیه بر عدم تأویل است، ولى اگر حدیث یا آیه اى مخالف اعتقادات آنها باشد، تأویل آن اشکالى ندارد و این تناقضى آشکار در افکار و آراء سلفیه، از جمله شوکانى است، که جاى تحقیقات جدى در این زمینه خالى است.

شوکانى در تأیید وصیت پیامبر درباره حضرت امیر(علیه السلام) نیز رساله اى مى نگارد. وى در سؤالى پیرامون انکار وصیت پیامبر از سوى عایشه، این انکار را از روى عدم علم دانسته و درباره اثبات وصایت حضرت امیر به احادیثى از مسند احمد بن حنبل و غیر آن تمسک کرده و وصیت را ثابت مى داند، ولى مثل دیگر بزرگان زیدیه این احادیث را حمل بر اولویت کرده که مردم به خاطر عذرى نتوانستند به این اولویت جامه عمل بپوشند.[12]

به هر حال طیف سلفى زیدیه که در آراء و افکار و روش، هیچ سنخیتى با بزرگان متقدم زیدیه ندارند با حمایت هاى وهابیت در یمن حضور داشته و در پى ترویج افکار سلفیان مى باشند و مدارس و مساجد پر رونقى در یمن ایجاد کرده اند.

 [1] . تراث الزیدیه، صص229ـ254.

[2] . الامام الشوکانى، رائد عصره، صص331ـ336.

[3] . شوکانى، البدرالطالع، ص368.

[4] . همان، صص369ـ 375، شماره 243.

[5] . همان، صص209ـ211، شماره 127.

[6]. شوکانی، فتح الغدیر، ج1، ص272؛ نیز بنگرید: جعفر سبحانی، الزیدیة فی موکب التاریخ، ص44ـ445.

[7]. التحف علی مذهب السلف، ص13 و 17 و 19 و 23 و 26.

[8] . منهج الامام الشوکانى فى العقیده، ج1، ص54 .

[9]. مجموعة رسائل فی علم التوحید، رساله شرح الصدور، ص69ـ70.

[10] . مجموعة رسائل فى علم التوحید، رساله شرح الصدور، صص69ـ70؛ رساله الصوارم الحداد القاطعة لطائق ارباب الاتحاد، صص92ـ97.

[11] . همان، صص102ـ103.

[12] . شوکانی، العقد الثمین فی اثبات الوصیه لأمیرالمؤمنین، ص7ـ13، تمام رساله.

 

http://drmostafavi.blogfa.com

  • عبدی