دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

عبدی جلالوندی
دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

مطالب این وبلاگ، مطالبی است که خالصانه و ساده و بی ریا، از اعماق قلبم بیرون می آید .
و امیدوارم که صادقانه، در گوشه ای از دل شما جا بگیرد .
متشکرم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

شهادت ، غسل و دفن حضرت فاطمه (س)

پنجشنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۶، ۰۱:۴۲ ب.ظ

نتیجه تصویری برای شهادت حضرت فاطمه زهرا

«روز شهادت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها)»

اسماء بنت عمیس میگوید: وقتیکه حضرت فاطمه زهراء(س) وارد خانه گردید، من چند لحظه ای انتظار او را کشیدم، سپس او را صدا زدم، جواب نداد، سپس صدا زدم ای دختر محمد مصطفی(ص)!

 ای بهترین دختری که از مادر متولد گردید! ای دختر بهترین انسانها!  ای دختر آنکس که به مقام قرب ربوبی رسید!

جواب نداد. وارد اتاق شدم. پارچه از رویش کنار زدم، دیدم از دنیا رفته و به شهادت نائل گردیده. (1) با دلی پر از غصه و ستم دیده، در فاصله بین مغرب و عشاء وفات کرد. (2)

                  ** بـســتـر بـیـمـار عــلـی(ع) جـمـع شد **
                                                         ** فاطمه(س) پروانه، علی(ع) شمع شد **



 اسماء میگوید: خود را روی بدن حضرت فاطمه زهراء(س) افکندم، او را بوسیدم و عرض کردم ای فاطمه(س)! هنگاهی که بر پدرت وارد شدی، سلام مرا به او برسان.

  در همین وقت امام حسن(ع) و امام حسین(ع) وارد خانه شدند و از شهادت مادرشان باخبر شدند.

 امام حسن(ع) خود را روی جنازه مادر انداخت، او را میبوسید و میگفت: مادر جان! با من سخن گو پیش از آنکه روح از بدنم خارج گردد.

 امام حسین(ع) پاهای مادر را میبوسید و میگفت: مادر جان! من پسرت حسین هستم، با من صحبت کن پیش از  آنکه دلم از جا کنده شود و بمیرم.

 

      ** باز شد تا که در حـجـره ام الحـسـنـیـن) **
                                    **
 گفت با گریه حسن(ع)، آجرک الله حسین)**

 

سپس حسنین(ع) بسوی مسجد رفتند و پدرشان،حضرت علی(ع) را از شهادت مادرشان با خبر ساختند.

 

         ** علی(ع) بیا فاطمه(س) خاموش شد **
                                      ** مــادر زیـنـبـین، کـفـن پــوش شد **

 

 امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) بسوی منزل آمد و میفرمود:

ای دختر پیغمبر(ص) تو تسلیت بخش من بودی، بعد از تو، از که تسلیت جویم؟

 خدایا! من از دختر پیامبرت راضی ام، خدایا! او از تو میترسید، او را پناه ده، از ما مفارقت کرد و نزد تو آمد، به او نیکی کن، بر او ستم شد، به نفع او داوری نما، تو بهترین داورانی. (3)

 

   ** بـین مـن و مغیره، خـدایا تو حـکـم کن **
                                    ** در روز دادخواهی من،ای دادخواه من **

   ** جـرمـم چـه بـُد، که بر بدنم تـازیانه زد **
                                    ** در پـیــش دیــده پــســـرم، ای الــه من **

 

 حضرت ام کلثوم(س) که خود را به چادری پیچیده بود، از منزل بیرون آمد؛ فریاد میزد:

ای پدر جان! یا رسول الله! گویا امروز تو را از دست دادیم.

دیگر حضرت فاطمه زهراء(س) را نمیبینم.

صدای ضجه و شیون از مدینه بلند شد.بسوی خانه حضرت علی(ع)حرکت کردند و در آنجا جمع گشتند و در انتظار خروج جنازه بودند.

ابوذر از خانه بیرون آمد فرمود: به خانه هایتان بروید، چون تشییع جنازه دختر پیغمبر(ص) به تأخیر افتاد. (4)

 

     ** اول  فـــــــدایـــــیــــه ، راه  ولــایــــــت **
                                    ** بـیـن دیــوار و در، شــد ایــن جــنــایـت **

                    ** شـد کـشـتـه زهــراء(س) ... ام ابــیــهــا **

     **یا صاحب الزمان عجل ظهورک**

 

     ** شـمـع بـزم عــلـی(ع)، گـردیده خـاموش **
                                    ** فـریـاد وا اُمـــاه، مـی رسـد بـر گــوش **

                    ** در این دل شب ... کلثوم(س) و زینب(س) **

     **یا صاحب الزمان عجل ظهورک**

  

بعد از پراکنده شدن مردم، امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) شخصا به غسل دادن حضرتفاطمه زهراء(س) مشغول گردید.

 

امام صادق(علیه السلام) علت اینکه خود حضرت علی(ع)، متکفل غسل حضرت فاطمه زهراء(س) گردید، چنین بیان کرد:حضرت فاطمه زهراء(س)، صدّیقه بود،

باید صدّیق او را غسل دهد. همانگونه که مریم را عیسی غسل داد. (5)

 

و نیز امام صادق(ع) فرمود: امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) سه مرتبه و پنج مرتبه آب به روی بدن حضرت فاطمه زهراء(س) ریخت و آب پنجم را با مقداری از کافور مخلوط کرد.

در حین غسل دادن می فرمود: خدایا! این کنیز تو و دختر پیامبرت و برگزیده از خلقت میباشد.

 خدایا!حجتش را به او تلقین نما و دلیلش را بزرگ نما و درجه اش را زیاد کن و بین او و حضرت محمّد مصطفی(ص) جمع کن. (6)

 

امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) با باقیمانده حنوط پیغمبر(ص)، حضرت فاطمه زهراء(س) را حنوط کرد.

حنوط پیامبر(ص) را جبرئیل آورد.

پیامبر (ص) فرمود:

ای علی(علیه السلام) و ای فاطمه(س)! این حنوط از بهشت است،

جبرئیل آورده و به شما سلام رسانید و گفت: این را بین خودتان و من تقسیم کنید.

 حضرت فاطمه زهراء(س) عرض کرد: یک ثلث از آن تو باشد، باقیمانده وابسته به نظر علی(ع) است،

پیامبر (ص)گریست و حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) را در بغل گرفت و فرمود:

تو به سر حد کمال رسیدن و در طریق حق و الهام شده هستی،

آنگاه به امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) فرمود: نظرت را در باقیمانده حنوط بگو.

امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) عرض کرد:

نصف آن برای فاطمه زهراء(س) و باقی را هر که شما بفرمایی.

 پیامبر(ص) فرمود: باقیمانده برای شما. (7)

  

امیرالمؤمنین حضرت علی(ع)، حضرت فاطمه زهراء(س) را در هفت پارچه کفن کرد. (8) 

پیش از آنکه بندهای کفن را ببندد، صدا زد: ای ام کلثوم و ای زینب و ای فضه و ای حسن و ای حسین!

بیائید از مادرتان توشه ای بگیرید که دیگر او را نخواهید دید.

 حسنین(ع) آمدند و میگفتند:

 وا حسرتا! از فراق جدمان فارغ نشدیم که به داغ مادر مبتلا گردیدیم.

 مادر جان! وقتی که جدمان را ملاقات  نمودی، سلام ما را به او برسان و بگو: بعد از تو یتیم شدیم.

 

          ** بـیـت آتـش زده، مـاتـم سـرا شد **
                                     ** از قـرآن عـلی(ع)، کوثر جدا شد **

          ** تـمــامِ هـســتم، رفـتـه ز دسـتـم **
                                     ** بی تو یافاطمه(س)، خانه نشستم **

          ** با اشـک دیده ام، شـستم شبانه **
                                     ** هم جای سـیـلی و ، هم تـازیانه **

          ** یـارب دادم ز کـف، بـود و نبودم **
                                     ** شـد چـیـده با لـگد، یـاس کـبودم **

          ** غـــمـخـانـه مـا، دارد تـــمـاشــا **
                                     ** از داغ فـاطـمـه(س)، افتادم از پا **

 

 امیرالمؤمنین حضرت علی(ع)، میگوید:

خدا را گواه میگیرم که حضرت فاطمه زهراء(س) ناله ای زد و فریاد کشید، دستش را از کفن بیرون آورد، یتیمانش را در بغل گرفت و به سینه چسبانید، ناگاه هاتفی ندا داد:

 یاابالحسنین! آنها را از روی جنازه مادرشان بلند کن، که ملائکه آسمان را به گریه انداختند.

امیرالمؤمنین حضرت علی(ع)، آنها را بلند کرد و بندهای کفن را بست. (9)

 

       ** کودکان اطراف مادر آه و افغان میکنند **
                                     **
 
سینه مجروح مادر،بوسه باران میکنند **

 

 آنگاه امیرالمؤمنین حضرت علی(ع)، بر جنازه حضرت فاطمه زهراء(س) نماز خواند.

 

امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(ع) و عقیل و عمّار و سلمان و مقداد و ابوذر نیز با امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) نماز خواندند. (10) 

سپس حضرت فاطمه زهراء(س) را در منزلش دفن نمودند. (11)

 

 امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) هنگامیکه حضرت فاطمه زهراء(س) را در لحد نهاد، فرمود:

« بسم الله الرحمن الرحیم »

 

ای فاطمه! به یاری خدا و اسم خدا و بر دین رسولخدا (ص) تو را به آن کسی که به تو  سزاوارتر بود تسلیم نمودم.

برای آن را میخواهم که خدایت میخواهد، سپس این آیه را تلاوت فرمودند:

« منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تارة أخری » (12)

 

 در روایت اهل تسنن چنین آمده است:

وقتی امیرالمؤمنین حضرت علی(ع)، حضرت فاطمه زهراء(س) را در قبر گذاشت و خاک به روی آن ریخت،

 

فرشتگان سوال از وی پرسیدند: پروردگارت کیست؟

فرمود: الله ربّی. یعنی خدا پروردگار من است.

 پرسیدند: پیامبر کیست؟ 

فرمود: پدرم حضرت محمد(ص).

 گفتند: امامت کیست؟ 

فرمود: امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) که بالای قبرم ایستاده. (13)

 

 امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) در بقیع صورت هفت قبر (14) یا چهل قبر (15) ترتیب داد.

 

وقتی که ابوبکر(لعنة الله علیه) و عمر(لعنة الله علیه) از دفن حضرت فاطمه زهراء(س) اطلاع یافتند، و در بقیع قبرهای تازه ای دیدند، ناراحت شدند و کار بر آنان مشکل گردید.

گفتند راه چاره اینست که زنهای مسلمان را ببریم تا قبور را نبش نمایند و حضرت فاطمه زهراء(س) را بیرون آوریم و بر او  نماز بخوانیم.

 

امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) از جریان باخبر شد. لباس زردی که وقت جنگ میپوسید، در بر کرد و ذوالفقار را به دست گرفته، خشمناک از خانه بیرون آمد و سوگند یاد کرد که اگر سنگی را از قبرها جابجا کنید، شمشیر در میان آنها میکشم.

عمر(لعنة الله علیه) به حضرت بر خورد و عرض کرد: یاابالحسن! چرا چنین کردی؟

بخدا قسم که قبر حضرت فاطمه زهراء(س) را نبش میکنم و بر او نماز میگذارم.

 امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) یقه عمر(لعنة الله علیه) را گرفت و او را به زمین زد و فرمود: 

ای پسر زن سیاه رو! از حق خودم چشم پوشیدم، زیرا که ترسیدم مردم از دین برگردند اما نسبت به قبر حضرت فاطمه زهراء(س) نمیگذرم.

سوگند به آنکه جان من بدست اوست، اگر سنگی را جابجا کردی، زمین را از خون شما سیراب خواهم کرد.

ابوبکر(لعنة الله علیه) آمد، امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) را به رسولخدا(ص) قسم داد که دست از عمر(لعنة الله علیه) بردارد.

امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) او را رها کرد، مردم متفرق گردیدند. (16)



 

 

«حضرت علی (علیه السلام) بر مزار حضرت زهراء(سلام الله علیها)»

 

  

** به وقت مرگ، پر کردم ز خـون چـشم تر خود را **
                            ** که تنها می گذارم بین دشـمــن، شــوهـر خود را **

 **حیدر حیدر حیدر....حیــدر مدد** 

 

** فـتـادم ســخـت در بـسـتـر، الــهـی بـرنــدارم ســر **
                            ** کـه ســر بـنهـاده بر دیوار ، بـینم هــمسر خود را **

 **حیدر حیدر حیدر....حیــدر مدد**

 

** خــدایــا! اولـیـن مـظـلــوم عـالـم را تـو یـاری کن **
                            ** که امـشــب مـی دهـد از دست، تنها یاور خود را **

 **حیدر حیدر حیدر....حیــدر مدد**

 

** الــهــی! تـا جـهــان بـاشــد، نـبـیـنـد دیــده طـفـلـی **
                            ** کـنــار خــانــه زیـر تـازیــانــه، مــــــادر خــود را **

 **حیدر حیدر حیدر....حیــدر مدد**

 

** اجــل ای کاش، در آن ماجرا می بست چشمم را **
                            ** نـمــی دیـــدم نــگـاه دردنــاک دخـــتــــر خـــود را ** 

 **حیدر حیدر حیدر....حیــدر مدد**

 

** گواهی می دهد، فردای مـحشر عضو عضو من **
                            ** که کشـتـند این جماعت، دخـتـر پـیـغـمـبر خود را **

 **حیدر حیدر حیدر....حیــدر مدد**

 

** علی جان گریه کن تا عقده ای از سینه بگشایی **
                            ** مکـن حـبـس ایـنـقـدر، آه دل غــم پـرور خـود را **

 **حیدر حیدر حیدر....حیــدر مدد** 

 

** از آن تـرسـم، تـو را فـردا فـلک از پـا در اندازد **
                            ** که امشب می دهی از دست، رکـن دیگر خود را **

 **حیدر حیدر حیدر....حیــدر مدد**

 

** حــلالـم کـن حـلالـم کـن حـلالـم کـن حــلالـم کـن **
                            ** خــداحـافــظ ، که گفتم با تو حــرف آخـر خود را **

 **حیدر حیدر حیدر....حیــدر مدد** 

 

 

 

مراسم دفن را در کمال خفاء و پنهانی و با سرعت انجام دادند، مبادا دشمنان مطلع شوند و از دفنحضرت فاطمه زهراء(س) مانع گردند.

اما همین که امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) از دفن فارغ گردید.

غم و اندوه فراوان بر او هجوم آوردند.

 امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) این اشعار را خواند. (17)

 

1_ لکل اجتماع من خلیلین فرقة ... و کل الذی دون الفراق قلیل

2_ و ان افتقادی فاطماً بعد احمد ...... دلیل علی ان لایدوم خلیل

 

1_ وصل با دوست کم دوام بود ............ فرقت دوستان مدام بود

2_ رحلت فاطمه(س) پس از احمد(ص) ... شاهد صدق این کلام بود

 

 

و نیز امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) این دو شعر را خواند: (18)

 

1_ نفسی علی زفراتها محبوسة ..... یا لیتها خرجت مع الزفرات

2_ لاخیر بعدک فی الحیات و انما ... أبکی مخافة أن تطول حیاتی

 

1_ روح پابند محنت زهراست ............ از بدن گر برون رود چه رواست؟

2_ بعد مرگت حیات من نکو نبود ... بی تو عمر از برای من نه سزاست

 

 

سپس امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) متوجه قبر رسولخدا(ص) شده، عرض کرد:

سلام بر تو ای رسولخدا! از من و از جانب دخترت و حبیبیه ات و نور چشمت و آنکه به خدمتت  میرسد، آنکه که با دلی پر از غصه در کنار تو به خاک سپرده شد و خدا خواسته بود که از همه زودتر به تو بپیوندد.

 

یا رسول الله! صبر من در مصیبت دختر برگزیده تو تمام، حوصله ام در فراق بهترین زنان جهان به پایان رسید، اما چاره ندارم، باید طبق سنت تو صبر کنم؛ چنانکه در مصیبت تو صبر کردم.

یا رسول الله! با دست خودم تو را در لحد گذاشتم پس از آنکه در دامن من قبض روح شدی و با  دست خود دیدگانت را بستم، مراسم دفن و کفنت را شخصا انجام دادم.

 

آری؛ صبر میکنم و میگویم: « انا لله و انا الیه راجعون »

یارسول الله! آن ودیعه را که به من سپرده بودی هم اکنون به سویت بازگشت.

 

 

** به اشـک هـمچـو باران اینچنین با ابر می خوانم **
                                ** ببار ای ابر، من محبوب خود زین قبر می خوانم **

** هـمـای صـبــرم اما آنچنان بی صـبـرم از داغـش **
                                ** کـنـار قــبــر زهـــرایـم، نـمـاز صـبـر مـی خـوانـم **

 

 حضرت فاطمه زهراء(س) از دست من ربوده شد، زمین و آسمان از نور و زیبائی افتاد،

یارسول الله! اندوه من پایان ندارد، خواب به دیدگانم راه ندارد، غم و غصه های من تمام نمی شود،  مگر اینکه بمیرم و به نزد تو بیایم، همانا غم و اندو هی ست که از جراحت های قلب بیرون میشود، غصه ایست که تحریک شده است.

 

انجمن باصفای ما چه زود از هم پاشید؟ درد دلم را با خدا میگویم.

یا رسول الله! دخترت برایت خبر می آورد که امت اجتماع کردند و خلافت را از من گرفتند، حق زهرایت را غصب نمودند، احوال و اوضاع را از فاطمه(س) بپرس.

زیرا چه بسیار درد دلهایی داشته که نتوانسته اظهار کند. خدا در بین ما و این مردم داوری میکند.

با تو وداع میکنم ولی نه از  آن جهت که از بودن سر قبرت خسته شده ام و اگر از حضورت بروم نه از آن است که ملول شده ام، و اگر سر قبرت بمانم نه از آن جهت است که وعده های خدا را درباره صبر کنندگان باور نداشته باشم، باز هم صبر از همه چیز بهتر است.

 

اگر بیم چیرگی دشمنان نبود، در آرامگاهت اقامت میگزیدم و در این مصیبت بزرگ، مانند زن بچه مرده گریه و ناله میکردم.

 

یارسول الله! خدا میداند که ناچار شدیم دخترت را مخفیانه و در تاریکی شب به خاک بسپاریم،  حقش را گرفتند و از ارث محرومش نمودند _ در حالیکه یاد تو فراموش نشده بود و از فوت تو زیاد نگذشته بود _ دردهای درونی خودم را به خدا عرضه میدارم و این مصیبت دردناک را به شما تسلیت میگویم، درود بر تو و همسر مهربانم. (19)

 

      ** گـوشـه خـانـه نـشسـتم، چه کنم؟ **
                                    ** هستی ام رفته ز دستم، چه کنم؟ **

      ** گـــل نـــورســـتـه مـا را چـیـدنــد **
                                    ** ســفــره زنــدگــی ام بـرچــیــدنــد **

      ** حـال بی مـونس و یارم چـه کنم؟ **
                                    ** گـره افــتــاده بــه کـارم چـه کنم؟ **

 

 

زیرنوشت : 

(1) کلینی در اصول کافی، در حاشیه مرآة العقول، ج 1، ص 382، روایت کرده که: حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) صدیقه بود و به شهادت رسید./طبرسی در احتجاج، ص54، همین روایت را بطور ارسال نقل کرده./ علامه مجلسی در مرآة العقول، ج 1، ص 383 میگوید: به شهادت رسیدن حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها)،از متواترات است.

(2) مصباح الأنوار.

(3) بحارالأنوار، ج 18، ص 271، در باب نماز بر میت.

(4) روضة الواعظین، ص 131.

(5) علل الشرایع صدوق، ص 22، باب 148.

(6) بحارالأنوار، ج 18، ص 263.

(7) الطرف ابن طاووس، ص 41، طرفه 27. 

(8) مصباح الأنوار.

(9) بحارالأنوار، ج 10، ص 51.

(10) روضة الواعظین، ص 131.

(11) در عیون المعجزات، ص 47 میگوید:حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) را در بقیع دفن نمود./ در دلائل الامامة، ص 46 میگوید: وی را در روضه پیغمبر(صلی الله علیه و آله وسلم) دفن کرد./ علامه حلی در کتاب منتهی و صدوق در من لا یحضره الفقیه میگویند: صحیح آنست که وی را در خانه اش به خاک سپرد ولی بعد از آنکه بنی امیه، مسجد را توسعه دادند، قبر حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) داخل مسجد گردید./ علامه مجلسی در مرآة العقول، ج 1، ص 39 همین را قبول کرده است./ صدوق میگوید: سالی که به حج رفتم در برگشت قبر حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) که در خانه اش میباشد، زیارت کردم.

(12) مصباح الأنوار.

(13) الاصابة، ج 4، ص 478، در شرح زندگانی عروة بن مسعود.

(14) روضة الواعظین، ص 131.

(15) دلائل الامامة، ص 46.

(16) دلائل الامامة، ص 46.

(17) روضة الواعظین، ص 132./ کشف الغمة، ص 149./ مناقب خوارزمی، ج 1، ص 84./ مستدرک حاکم، ج 3، ص 163./ ابن شهرآشوب در مناقب، ج 2، ص 118، اشعاری ذکر کرده که در پاسخ امیرالمؤمنین حضرت علی(علیه السلام) از غیب شنیده شد.

(18) مناقب خوارزمی، ج 1، ص 48 به نقل از حاکم.

(19) امالی شیخ مفید، ص 165./ امالی شیخ طوسی، ص67./ دلائل الامامة، ص 47./ کشف الغمة، ص 150./ و در روضة الواعظین، ص 131 مختصری از این خطبه آورده.

 «اللّهم العن الجبت والطّاغوت»

http://www.yasekabood1387.blogfa.com

  • عبدی