دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

عبدی جلالوندی
دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

مطالب این وبلاگ، مطالبی است که خالصانه و ساده و بی ریا، از اعماق قلبم بیرون می آید .
و امیدوارم که صادقانه، در گوشه ای از دل شما جا بگیرد .
متشکرم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

مراد از هادی امیرالمؤمنین علیه السّلام است

اما روایاتی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درباره آن که مراد از هادی در آیه کریمه علی بن ابیطالب است بسیار و به مضامین مختلفه علماء شیعه و عامه در کتب خود روایت نموده اند . حتی آنکه احمد بن محمد بن سعد کتابی در تفسیر آیه انما انت منذر و لکل قوم هاد راجع به شان نزول آن درباره امیر المؤمنین علیه السّلام نوشته است [396]

و نیز روایاتی که از بزرگان صحابه و از ائمه طاهرین راجع به تفسیر این آیه درباره امیر المؤمنین و ائمه اهل بیت وارد شده است بسیار و ما در اینجا این روایات را از نقطه نظر متن و مضمون به چند طبقه تقسیم می کنیم .

طبقه اول - روایاتی که دلالت دارند بر آنکه در هر زمانی یک هادی خواهد بود و هر امامی هدایت کننده و راهنمای آن قرن و زمان به سوی خدا خواهد بود . محمد بن یعقوب کلینی با سند متصل خود از موسی بن بکیر از فضیل روایت کند . قال سالت ابا عبد الله علیه السّلام عن قول الله عز و جل : و لکل قوم هاد ، فقال : کل امام هاد للقرن الذی هو فیهم [397]

«فضیل گوید : از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام پرسیدم تفسیر آیه مبارکه و لکل قوم هاد چیست ؟

حضرت فرمود : هر امامی نسبت به آن زمانی که در آن است هادی امت به سوی خداست .

و نیز محمد بن یعقوب کلینی نظیر این روایت را با سند دیگر از حماد بن عیسی از حریز بن عبد الله از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است [398]

و نیز شیخ صدوق ابن بابویه قمی با سند خود از محمد بن مسلم از حضرت صادق علیه السّلام نقل کرده است[399]

. و نیز از برید بن معاویه عجلی از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام با سند متصل خود روایت کرده [400] و نیز با سند دیگر از عمر بن اذینه از برید بن معاویه عجلی از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است . و علی بن ابراهیم قمی در تفسیر با سند متصل خود از حضرت صادق علیه السّلام آورده است [401] و نیز عیاشی در تفسیر خود از حضرت ابی جعفر علیه السّلام با سند متصل خود آورده است [402]

طبقه دوم - روایاتی هستند مبنی بر آنکه مراد از هادی ائمه هستند یکی از پس از دیگری ، کلینی با سند متصل خود از بریدین معاویه عجلی از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام آورده است فی قول الله عز و جل : انما انت منذر و لکل قوم هاد ، فقال علیه السّلام : رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم المنذر ، و لکل زمان منا هاد یهدیهم الی ما جاء به نبی الله صلی الله علیه و آله و سلم ثم الهداه من بعده علی ثم الاوصیاء واحدا بعد واحد [403]

«مراد از منذر در آیه شریفه پیغمبر خداست و در هر زمانی از ما یک نفر راهبر و هادی خواهد بود که مردم را در راه دین پیغمبر خدا سوق می دهد . راهبران بعد از رسول اکرم علی و یکایک از اوصیای او یکی پس از دیگری هستند» .

و نیز سید هاشم بحرانی در «تفسیر برهان نظیر این حدیث را از حنان بن سدیر از پدرش از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام آورده است [404] و عیاشی در تفسیر خود از برید

بن معاویه عجلی از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام آورده است :

انما انت منذر و لکل قوم هاد . فقال : قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : انا المنذر ، و فی کل زمان امام منایهدیهم الی ما جاء به نبی الله صلی الله علیه و آله و سلم ، و الهداه من بعده علی ثم الاوصیاء من بعده واحد بعد واحد ، و الله ما ذهبت منا و ما زالت فینا الی الساعه ، رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم المنذر و بعلی یهتدی المهتدون [405]

«حضرت باقر فرموده اند که : رسول خدا فرموده است : من بیم دهنده هستم ، و در هر زمان از ما امامی خواهد بود که مردم را به آنچه پیغمبر خدا آورده است هدایت می کند . و راهنمایان امت بعد از پیغمبر علی است و سپس اوصیای او یکی بعد از دیگری ، سوگند به خدا که هدایت امت از ما خاندان بیرون نرفته و تا روز قیامت هم در میان ما خواهد بود ، رسول خدا منذر و دعوت کننده است و به امیر المؤمنین علی بن ابیطالب راه یافتگان به سوی خدا رهبری خواهند شد» . و نظیر این روایت را کلینی با سند خود از ابو بصیر از حضرت صادق علیه السّلام [406] و صفار در «بصائر الدرجات آورده است [407]

پی نوشت ها

[360] «ینابیع المودّه ص 53 باب هفتم .

[361] این حدیث از احادیث متواتر است که فریقین با اسناد کثیری از رسول خدا هنگام عزیمت به غزوه تبوک نقل کرده اند و در غالب از مجامیع شیعه و سنّی

مذکور است .

[362] «نهج البلاغه ج 2 ، ص 73 ضمن نامه به عثمان بن حُنَیْف .

[363] سوره رعد ، 13 : آیه 43 .

[364] «نهج البلاغه ، ج 1 ، ص 392 . ضمن خطبه قاصعه .

[365] «بحار الانوار» ج 3 ، ص 287 باب الوسیله فی المعاد .

[366] «بحار الانوار» ج 3 ، ص 285 باب الوسیله فی المعاد .

[367] «بحار الانوار» ج 3 ، ص 289 باب اللواء فی المعاد .

[368] همان کتاب ص 290 .

[369] همان مصدر .

[370] همان کتاب ص 287 .

[371] «البدایه و النهایه ج 7 ، ص 359 . و «ذخائر العقبی ص 77 ، و «مطالب السئوال ص 13 ، و «نظم درر السمطین ص 113 ، و «حلیه الاولیاء» ج 1 ص 64 ، و «علیٌّ والوصیّه ص 22 و ص 174 ، و «استدراکات علیٌّ و الوصیه ص 382 نقلاً عن «تاریخ ابن عساکر خطّی ، و در «غایه المرام ص 520 شانزده حدیث از طریق عامّه و شش حدیث در ص 521 از طریق خاصّه . و در «الغدیر» ج 6 از ص 61 إلی ص 77 یکصد و سی و چهار مصدر از مصادر اینحدیث را ذکر کرده اند .

[372] «مستدرک الوسائل ج 3 ، ص 197 ، ابواب المزار .

[373] «مفاتیح الجنان ص 255 ، زیارت ششم أمیرالمؤمنین علیه السّلام .

[374] «مفاتیح الجنان ص 356 ، 357 .

[375] «دیوان حمیری ص 213 ؛ و «الغدیر» ج 2 ص 217 و «مناقب ابن شهرآشوب ج 1 ، ص 569 .

[376]

«الغدیر» ج 2 ، ص 227 .

[377] سوره رعد 13 – آیه 7 .

[378] سوره انفال 8 – آیه 23 .

[379] تفسیر ابو الفتوح رازی ج6 ص462 .

[380] تفسیر مجمع البیان ج3 ص278 و تفسیر فخر رازی ج19 ص 14 .

[381] الدر المنثور ج4 ص45 .

[382] همان مصدر .

[383] تفسیر فخر رازی ج19 ص 14 .

[384] تفسیر ابو الفتوح ج6 ص462 .

[385] تفسیر مجمع البیان ج3 ص 278 .

[386] تفسیر الدر المنثور ج4 ص 45 .

[387] همان مصدر .

[388] تفسیر فخر ج19 ص 13 .

[389] تفسیر مجمع ج3 ص278 .

[390] تفسیر مجمع البیان ج3 ص 278 .

[391] همان مصدر .

[392] تفسیر المیزان ج11 ص335 و ص 359 .

[393] الدر المنثور ج4 ص 45 .

[394] تفسیر بیان السعاده ج1 ص 392 .

[395] تفسیر روح البیان ج4 ص346 .

[396] مناقب ابن شهر آشوب ج1 ص 567 . و در غایه المرام ص 237 ، و در تفسیر برهان ج1ص 519 ، و در بحار الانوار ج 9 ص 75 از مناقب ابن شهر آشوب نقل کرده اند .

[397] غایه المرام ص 235 حدیث اول مکررا" ، و تفسیر برهان ج1 ص518 .

[398] غایه المرام ص 235 حدیث ششم مکررا" .

[399] غایه المرام ص 235 ذیل حدیث ششم مکررا" ، و تفسیر برهان ج1 ص 518 .

[400] غایه المرام ص 236 حدیث هشتم ، و تفسیر برهان ج1 ص 518 .

[401] غایه المرام ص 236 حدیث دهم .

[402] بحار الانوار ج9 ص 76 ، و غایه المرام ص 237 حدیث هفدهم .

[403] غایه المرام ص 235 حدیث دوم مکررا" و تفسیر برهان ج1 ص 518 .

[404] تفسیر برهان

ص 519 .

[405] غایه المرام ص 237 حدیث هجدهم ، وبحار الانوار ج9 ص 76 .

[406] غایه المرام ص 235 حدیث سوم مکررا" .

[407] غایه المرام ص 235 در ذیل حدیث چهارم مکرر ذکر کرده است .

قسمت یازدهم : روایات اهل سنت در تفسیر انما انت منذر و لکل قوم هاد به هادی بودن پیغمبر و منذر . . .

ادامه درس پنچاه و هفتم تا شصتم

روایات علمای اهل سنت در اینکه منذر رسول خدا و هادی امیرالمؤمنین علیهماالسلام است

بخش اول

طبقه سوم - روایاتی است که دلالت دارد بر آنکه مراد از هادی در آیه کریمه علی بن ابیطالب است . ابراهیم بن محمد حموینی که از اعیان علماء عامه است در کتاب «فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین با اسناد متصل خود از امام ابو الحسن علی بن احمد واحدی روایت کرده است که قال : من الآیات فیها علی تلو النبی صلی الله علیه و آله و سلم فی قوله : انما انت منذر و لکل قوم هاد [408] «واحدی گفته است : از جمله آیاتی که در آن علی بن ابیطالب در درجه متصل به پیغمبر قرار گرفته است آیه انما انت منذر و لکل قوم هاد است . و این روایت را در ذیل ص 303 از جلد اول «شواهد التنزیل حسکانی از باب 28 از «فرائد السمطین در تحت رقم 122 روایت کرده است .

و نیز از سعید بن مسیب از ابو هریره روایت است که : قال : سالت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم عن هذه الآیه فقال : هادی هذه الامه علی بن ابیطالب [409] «ابو هریره گفت : از تفسیر این آیه از رسول خدا سئوال کردم ، فرمود به من : رهبر و هادی این امت علی بن ابیطالب است .

ابن شهرآشوب از ابن عباس و ضحاک

و زجاج روایت کرده است که : «انما انت منذر» رسول الله و «لکل قوم هاد» علی امیر المؤمنین [410]

و نیز از سعید بن جبیر از ابن عباس به سند دیگر[411] و از عبد الله بن عطاء از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام [412] و از ابو هریره [413] ، و از سعید بن مسیب از ابی هریره به سند دیگر از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده است [414] و نیز شیخ طبرسی همین مضمون را از ابن عباس از رسول خدا روایت کرده است [415] و نیز فیض کاشانی از «مجمع البیان [416] از رسول خدا ، و از «کافی کلینی از حضرت باقر علیه السّلام از رسول خدا[417] و از «اکمال الدین و «تفسیر علی بن ابراهیم و «تفسیر عیاشی [418] و نیز گوید : آنرا بسیاری از روات خاصه و عامه با اسانید مختلفه آورده اند [419] و از قمی نقل کرده است که او گفته است : این تفسیر آیه رد بر کسی است که انکار امام و حجت خدا را در هر عصر و زمان می کند [420]

و سید هاشم بحرانی در «تفسیر برهان از عبد الله بن عطا از حضرت باقر [421] علیه السّلام ، و از جابر بن عبد الله انصاری از حضرت باقر[422] ، و از سعید بن مسیب از ابو هریره از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ، [423] و از ابن عباس و ضحاک و زجاج [424] همین مضمون از روایت را آورده است ، و سپس گوید : مضمون این روایت از ابن

عباس به طور مستفیض نقل شده است از طرق خاصه و عامه که ذکر همه آنها در کتاب موجب تطویل خواهد شد ، و گوید ابن شهرآشوب گوید : احمد بن محمد بن سعید در شان نزول عنوان هادی در این آیه شریفه درباره امیر المؤمنین علیه السّلام کتاب مستقلی تصنیف کرده است [425]

و سیوطی گوید : ابن مردویه و ضیاء در «مختاره از ابن عباس از رسول خدا همین مضمون را حدیث کرده اند [426] و نیز حاکم حسکانی از ابن عباس ازرسول خدا [427] ، و نیز از ابن عباس به روایت دیگر [428] و از ابو هریره از رسول خدا [429] و نیز از ابو برزه اسلمی از رسول خدا ، [430] و نیز با سند متصل خود از عمر بن عبد الله بن یعلی بن مره از پدرش از جدش از رسول خدا [431] و نیز با سند متصل خود از عبد الوهاب بن مجاهد از پدرش روایت کرده است[432]

و عیاشی در تفسیر خود از مسعده بن صدقه از حضرت جعفر بن محمد از پدرش از جدش علیهم السلام روایت کرده است که قال : قال امیر المؤمنین علیه السّلام : فینا نزلت هذه الآیه : انما انت منذر و لکل قوم هاد . فقال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : انا المنذر و انت الهادی ، یا علی فمنا الهادی و النجاه و السعاده الی یوم القیامه [433]

«حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود : این آیه درباره ما نازل شده است و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است : من هشدار دهنده و ترساننده

هستم و ای علی تو راهبر و راهنما هستی ، و مقام هدایت و نجات و سعادت مردم تا روز قیامت در میان خاندان ما خواهد بود» .

و همچنین عیاشی از جابر بن عبد الله از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است که فرمود : قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم : انا المنذر و علی الهادی الی امری [434] «رسول خدا فرمود : من کسی هستم که وظیفه دعوت و انذار را دارم ، و علی کسی است که مردم را در شئون وظیفه و امر من به خدا دلالت می کند» .

و نیز سید بحرانی از جابر بن عبد الله به سند دیگر این روایت را ذکر کرده است [435] و صفار در «بصائر الدرجات همین مضمون از روایت را با یک سند از ابن یزید با سند متصل خود از عبد الله بن عطا از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام [436] ، و با سند دیگر از محمد بن الحسین از عمرو بن عثمان از مفضل از جابر از حضرت باقر علیه السّلام ، [437] و با سند سوم از علی بن الحسین با سند خود از مروان بن نجم ازحضرت باقر علیه السّلام[438] ، و با سند چهارم از احمد بن محمد ، از حسین ، از محمد بن خالد ، از ایوب بن حر ، از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده است . [439] و همچنین فرات بن ابراهیم در تفسیر خود از حسین بن حکم با اسناد خود از عبد الله بن عطا از حضرت باقر علیه السّلام[440] و نیز علی بن ابراهیم در تفسیر خود از پدرش ،

از یحیی بن ابی عمران ، از یونس ، از سعدان بن مسلم ، از ابو بصیر ، از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام در تفسیر ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین روایت کرده است که آن حضرت فرمود : «مراد از کتاب که در آن شکی نیست علی بن ابیطالب است ، و او راهنمای متقیان و تبیان شیعیان است [441] و در «کافی محمد بن یعقوب کلینی با اسناد خود از عبد الرحیم قصیر از حضرت باقر علیه السّلام در تفسیر آیه انما انت منذر و لکل قوم هاد روایت کرده است که رسول خدا فرمود : «منذر من هستم و هادی علی است ، و ای مردم سوگند به خدا که امر هدایت از خاندان ما بیرون نخواهد شد و پیوسته در میان ماست تا روز بازپسین . [442] و [443]

طبقه چهارم روایاتی است که از خود امیر المؤمنین علیه السّلام روایت شده است که آن حضرت می فرماید : مراد از هادی در این آیه شریفه من هستم . مرحوم صدوق در «امالی از طالقانی با سند متصل خود از عباد بن عبد الله روایت کرده است که

قال : قال علی علیه السّلام : ما نزلت من القرآن آیه الا و قد علمت این نزلت و فیمن نزلت و فی ای شی ء نزلت ، و فی سهل نزلت ام فی جبل نزلت .

قیل : فما انزلت فیک ؟

فقال : لو لا انکم سالتمونی ما اخبرتکم ، نزلت فی الآیه :

انما انت منذر و لکل قوم هاد

فرسول الله المنذر و انا الهادی الی ما جاء به [444]

«امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند : هیچ

آیه ای در قرآن مجید نازل نشده است مگر آنکه من می دانم در کجا نازل شده و درباره چه کسی نازل شده و راجع به چه موضوعی است ، و آیا در بیابان هموار نازل شده یا در کوهستان نازل شده است . عرض کردند : درباره تو ای امیر مؤمنان چه آیه ای نازل شده است ؟ فرمود : اگر شما از من سئوال نمی نمودید من نیز به شما چیزی نمی گفتم . درباره من این آیه فرود آمده است :

انما انت منذر و لکل قوم هاد .

رسول خدا منذر و دعوت کننده به شریعت و دین خداست ، و من راهنمای امت به شریعت او هستم .

و نیز فارسی در کتاب «روضه آورده است که :

قال علی علیه السّلام :

انما انت منذر و لکل قوم هاد ،

«منذر» محمد و «لکل قوم هاد» انا [445]

«حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرموده اند : مراد از منذر در این آیه شریفه محمد است و مراد از هادی برای هر دسته من هستم .

سیوطی گوید : عبد الله بن احمد در «زوائد مسند» و ابن ابی حاتم و طبرانی در «اوسط و حاکم و ابن مردویه و ابن عساکر خریج حدیث کرده و علاوه حاکم نیز حدیث را صحیح شمرده از علی بن ابیطالب فی قوله :

انما انت منذر و لکل قوم هاد ، قال : رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم المنذر و انا الهادی .

و فی لفظ : و الهادی رجل من بنی هاشم یعنی نفسه [446]

این بزرگان از ائمه حدیث عامه همگی با سندهای متصل خود که بعضی تصریح به صحت آن نموده اند از علی بن

ابیطالب روایت کرده اند که در این آیه شریفه فرموده است : «مراد از منذر رسول خدا است و مراد از هادی من هستم . و در یک عبارت آمده است که مراد از هادی مردی است از بنی هاشم و خودش را اراده نموده است .

و حاکم حسکانی با سلسله سند متصل خود از عباد بن عبد الله نظیر همین روایتی را که ما از «امالی صدوق از عباد بن عبد الله نقل کردیم روایت کرده است تا آخرش را که می فرماید :

فرسول الله المنذر و انا الهادی الی ما جاء به [447]

و در پاورقی ج 1 ص 300 از «شواهد التنزیل گوید : ابن اعرابی در کتاب «معجم الشیوخ جزء دوم ورق 120 و در نسخه دیگر در ورق 203 گفته است : ابو سعید حارثی از حسین بن علی الاشقر ، از منصور بن ابی الاسود ، از اعمش ، از منهال ، از عباد بن عبد الله از علی بن ابیطالب علیه السّلام در آیه انما انت منذر و لکل قوم هاد آورده است که

قال علی : رسول الله المنذر و انا الهادی .

«رسول خدا دعوت کننده به خدا و من هادی هستم .

و سپس گوید : این روایت را ابن عساکر در «تاریخ دمشق در ترجمه علی بن ابیطالب در تحت عنوان حدیث 914 از عباد بن عبد الله آورده است .

و نیز در «منتخب کنز العمال که در حاشیه «مسند احمد» است جلد اول ص 451 در اول تفسیر سوره رعد از ابن ابی حاتم روایت کرده است ، و حاکم در «مستدرک در

حدیث 77 در باب مناقب امیر المؤمنین ج 3 ص 129 با سند متصل خود از عباد بن عبد الله اسدی این روایت را از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت کرده است ، و سپس گفته است که : این حدیث تمام اسنادش صحیح است . و شیخ محمد باقر محمودی بعد از بیان این حدیث گوید : در اینجا درد تعصب جاهلی و دشمنی با امیر المؤمنین علیه السّلام بر ذهبی هیجان کرده و در «تلخیص خود بر «مستدرک گفته است : این حدیث دروغ است قبح الله واضعه . لیکن بعد از این روایاتی که بیان شد با کمال اطمینان باید گفت : این حدیث صحیح است قبح الله منکره و جاحد مزایا اهل البیت و من یتکلم فی العلم بالجهل . و سپس گوید : این حدیث را نیز در «کنز العمال ج 1 ص 251 روایت کرده و گفته است که : ابن ابی حاتم آن را تخریج کرده است [448]

طبقه پنجم - روایاتی است از امیر المؤمنین علیه السّلام که می فرماید : مراد از هادی در آیه مردی از بنی هاشم است ، و مراد آن حضرت از مرد هاشمی خود آن حضرت است . مانند روایاتی را که سیوطی گوید : عبد الله بن احمد بن حنبل در «زوائد المسند» و ابن ابی حاتم و طبرانی در «اوسط و حاکم با تصحیح خود در «مستدرک و ابن مردویه و ابن عساکر تخریج کرده و در عبارت آنها لفظ رجل من بنی هاشم آمده است [449] . و نیز ثعلبی در

بخش دوم

تفسیر خود از سدی از عبد خیر از علی بن

ابیطالب علیه السّلام روایت کرده است که فرمود :

المنذر النبی صلی الله علیه و آله و سلم و الهادی رجل من بنی هاشم - یعنی نفسه [450] -

«مراد از منذر رسول خداست و مراد از هادی مردی است ازبنی هاشم .

و نیز حافظ ابو نعیم اصفهانی به همین اسناد از عبد خیر از سعید بن جبیر از ابن عباس روایت کرده است که

قال : قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : انا المنذر و الهادی رجل من بنی هاشم [451]

و حاکم حسکانی از ابو الحسن النجار الطیرانی با سلسله سند خود از عبد خیر از امیر المؤمنین علیه السّلام عین این حدیث را روایت کرده [452] . و به سند دیگر از ابو عبد الله از عثمان بن ابی شیبه [453] و به سند دیگر از عبد الله ثقفی از عبد خیر از امیر المؤمنین علیه السّلام آورده است [454] . و در تعلیقه از «شواهد التنزیل ج 1 ص 299 گوید : این روایت را با این سند از امیر المؤمنین علیه السّلام ابن عساکر در تحت 912 از ترجمه امیر المؤمنین در «تاریخ دمشق آورده است . و نیز در «مجمع الزوائد» ج 7 ص 41 آورده و گفته است که : عبد الله بن احمد حنبل و طبرانی در «صغیر» و «اوسط با تصریح به ثقه بودن رجال سند حدیث آورده اند . و در «الدر المنثور» . و سیوطی با تخریج ابن مردویه و ابن عساکر ذکر کرده است .

طبقه ششم - روایات بسیاری است از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که آن حضرت برای

وضوی خود آب طلبیدند و بعد از وضو گرفتن دست امیر المؤمنین علیه السّلام را گرفته و به سینه خودشان گذاردند و گفتند : انت المنذر و بعد از آن دست را به سینه امیر المؤمنین گذارده و گفتند : و لکل قوم هاد . این روایات با مضامین مختلفه این قضیه را از رسول خدا نقل می کند . محمد بن حسن صفار در «بصائر الدرجات با اسناد خود از ابو حمزه ثمالی روایت کرده است که گفت :

سمعت ابا جعفر علیه السّلام یقول : دعا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بوضوء طهر فلما فرغ اخذ بید علی صلی الله علیهما فالزمها یده ثم قال : «انما انت منذر» ثم ضم یده الی صدره و قال : «و لکل قوم هاد» .

ثم قال : یا علی ! انت اصل الدین و منار الایمان و غایه الهدی و قائد الغر المحجلین اشهد لک بذلک [455]

«حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده اند که : روزی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برای وضو گرفتن خود آب وضو طلب کردند و چون از وضو فارغ شدند دست امیر المؤمنین علیه السّلام را گرفته و به دست خود محکم چسبانیدند و گفتند : انما انت منذر یعنی من دعوت کننده به سوی خدا هستم ، و سپس آن دست را به سینه امیر المؤمنین برگردانده و گفتند : و لکل قوم هاد و برای هر دسته ای از جانب خدا هادی و رهبری است . و بعد از آن گفتند : ای علی تو اصل و پایه دین خدا هستی و کانون تابش انوار ایمان و نهایت

درجه هدایت و پیشوای مردمان مؤمن متقی سپید پیشانی و نورانی چهره که آثار نورانیت وضوء از صورت و دستها و پاهای آنها در روز قیامت مشهود است می باشی . و من به این مطالب درباره تو گواهی می دهم . و این روایت را فرات بن ابراهیم از ابو حمزه از حضرت باقر علیه السّلام در تفسیر خود نقل کرده است [456]

سیوطی گوید : ابن جریر و ابن مردویه و ابو نعیم اصفهانی در کتاب «معرفه الصحابه و دیلمی و ابن عساکر و ابن النجار تخریج روایت کرده اند که :

لما نزلت انما انت منذر و لکل قوم هاد وضع رسول الله یده علی صدره فقال : انا المنذر ، و اوما بیده الی منکب علی رضی الله عنه فقال : انت الهادی ، یا علی بک یهتدی المهتدون . [457]

در این روایت این بزرگان از ائمه حدیث می گویند : «چون این آیه نازل شد رسول خدا دست خود را بر سینه خود گذارده و گفتند : من منذر هستم ، و با دست خود اشاره به شانه علی بن ابیطالب نموده و گفتند : تو راهبر و راهنما هستی ، ای علی به وسیله تو راه یافتگان راه خدا راه خود را خواهند پیمود» . و این روایت را ثعلبی در تفسیر خود از عطاء بن سائب از سعید بن جبیر از ابن عباس آورده است [458] . و نیز طبری در تفسیر خود ج 13 ص 108 عین متن این حدیث را با همین سند از ابن عباس ذکرکرده است . [459] و حاکم حسکانی با اسناد خود به چهار طریق از عطاء بن سائب

از سعید بن جبیر از ابن عباس آورده است [460]

و نیز حاکم حسکانی از ابو الحسن الفارسی با اسناد خود از ابو فروه سلمی روایت کرده است که

قال : دعا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بالطهور و عنده علی بن ابیطالب فاخذ رسول الله بید علی بعد ما تطهر فالزقها بصدره ثم قال : «انما انت منذر» ثم ردها الی صدر علی ثم قال : «و لکل قوم هاد» . ثم قال : انک منار الانام و غایه الهدی و امیر القراء ، اشهد علی ذلک انک کذلک[461] .

در این روایت می فرماید : «بعد از آنکه رسول خدا وضو گرفت ، دست علی را گرفت و به سینه خود چسبانده و فرمود : تو دعوت کننده به دین خدا هستی و بیم دهنده از عذاب او ، و سپس دست علی را به سینه علی گذارد و فرمود : و از برای هر طائفه و دسته ای راهنمائی است ، یعنی آن راهبر تو هستی . و پس از آن فرمود : تو محل تراوش رحمت و نور نسبت به جمیع مردم هستی ، و نهایت هدایت ، و رئیس و امیر قاریان قرآنی ، من بدین مطلب گواهی می دهم که تو چنین هستی .

این روایت را از حاکم حسکانی نیز ابن شهرآشوب نقل می کند لیکن راوی را ابو برزه ذکر کرده و به جای لفظ فالزقها لفظ الصقها را آورده است . و نیز در ذیلش بدین عبارت نقل کرده است که :

انت منار الامام و رایه الهدی و امین القرآن و اشهد علی ذلک انک کذلک [462] .

و ابو الفتوح

رازی از حسکانی این روایت را نیز ذکر کرده است و لیکن راوی را ابی برده اسلمی ذکر کرده و به جای لفظ فالزقها لفظ فالزمها را آورده و در آخرش عبارت چنین است :

انک مناره الانام و غایه الهدی و امیر القری ، اشهد علی ذلک انک کذلک [463]

و از حاکم حسکانی نیز سید هاشم بحرانی در «غایه المرام و در «تفسیر برهان ذکر کرده و در هر دو جا به جای لفظ فلازقها لفظ فالصقها را آورده است . امادر «تفسیر برهان ذیل عبارت حدیث را همانطور که ما از حسکانی نقل کردیم آورده است [464] . و لیکن در «غایه المرام به جای لفظ امیر القراء لفظ امیر الغزا را آورده است و راوی حدیث را در «غایه المرام ابو برده اسلمی و در «تفسیر برهان ابو بریده ذکر کرده است [465] . و در «مستدرک حاکم با اسناد خود عین این روایت را به عین عباراتی که در «تفسیر برهان از حاکم حسکانی نقل کرده است ذکر نموده است [466] . و این روایت را نیز در «ینابیع الموده باب 26 ص 99 از حاکم حسکانی نقل می کند و راوی را بریده اسلمی آورده و به جای لفظ فالزقها لفظ فالصق یده آورده و عبارات آخرش چنین است :

فقال : انت لکل قوم هاد . ثم قال له : انت مناد الانام و غایه الهدی و امیر الغر المحجلین ، اشهد علی ذلک انک کذلک .

و سپس گوید : عین این روایت را ابن صباغ مالکی در «فصول المهمه از ابن

عباس تخریج کرده است .

و سیوطی گوید : ابن مردویه از ابو برزه اسلمی تخریج حدیث کرده است که او گفت :

سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یقول : «انما انت منذر» و وضع یده علی صدر نفسه ، ثم وضعها علی صدر علی و یقول : «لکل قوم هاد» [467]

و نظیر این متن از روایت را حاکم حسکانی با اسناد خود از ابو برزه با دو سند ذکر کرده است [468] . و سید بحرانی از ابراهیم حموینی در «فرائد السمطین با اسناد خود از ابو هریره اسلمی[469] ، و از ثعلبی در تفسیر خود با اسناد خود از سعید بن جبیر از ابن عباس نقل کرده است [470] 0 . و ابن شهرآشوب گوید : حاکم حسکانی در «شواهد التنزیل و مرزبانی در کتاب خود که درباره آیات قرآنیه نازله در شان امیر المؤمنین تصنیف نموده است گفته اند که ابو برزه روایت فوق را روایت نموده است [471]

طبقه هفتم - روایاتی است که دلالت دارد در معراج به رسول خدا گفته شدکه : راهنما و هادی امت علی بن ابیطالب است . مجلسی از «تفسیر فرات بن ابراهیم با سند خود از براء بن عیسی تمیمی مرفوعا از حضرت ابی جعفر علیه السّلام روایت می کند که فرمود :

قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : لما اسری بی الی السماء لم یکن بینی و بین ربی ملک مقرب و لا نبی مرسل ، ما سالت ربی حاجه الا اعطانی خیرا منها فوقع فی مسامعی «انما انت منذر و لکل قوم هاد» فقلت : الهی انا

المنذر فمن الهادی ؟ فقال الله : یا محمد ذاک علی بن ابیطالب ، آیه المهتدین و امام المتقین و قائد الغر المحجلین من امتک برحمتی الی الجنه [472] .

«حضرت امام محمد باقر علیه السّلام از رسول خدا روایت کرده اند که آن حضرت فرمود : چون در شب معراج مرا به سوی آسمان بردند به جائی رسیدم که میان من و پروردگار من هیچ حجاب و فاصله ای نبود . نه در آنجا فرشته مقربی و نه پیامبر مرسلی بود . چیزی از خدا در آنجا نخواستم مگر آنکه بهتر از آن را به من عنایت نمود در آن هنگام در خاطرم آیه انما انت منذر و لکل قوم هاد گذشت . عرض کردم : بار پروردگار من مرا منذر و دعوت کننده به دین و شریعتت قرار دادی ، هادی و راهنمای این امت کیست ؟ خطاب رسید : ای محمد راهبر و راهنما علی بن ابیطالب است ، او امام و پیشوای راه یافتگان و متقیان و آیه و علامت هدایت شدگان و سر خیل جمعیت نشانداران از خوب چهرگان به نور خدا در روز بازپسین است که آنان از امت تو را رهبری نموده و به رحمت من داخل در بهشت خواهد نمود» .

و حاکم حسکانی با سلسله سند خود از سعید بن جبیر از ابن عباس روایت کرده است که

قال : قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : لیله اسری بی ما سالت ربی شیئا الا اعطانیه [و] سمعت منادیا من خلفی یقول : یا محمد «انما انت منذر و لکل قوم هاد» . قلت : انا المنذر فمن الهادی ؟

قال : علی الهادی المهتدی القائد امتک الی جنتی غراء محجلین برحمتی [473]

«رسول خدا فرمود : شبی که مرا به معراج بردند هر چه از خدای خود طلب کردم به من عطا فرمود و شنیدم که کسی از پشت سر من مرا صدا می زد و می گفت : ای محمد تو منذر هستی و برای هر امتی یک راهنمائی است . من گفتم : من دعوت کننده و منذر هستم راهبر و راهنما کیست ؟ گفت : آن علی بن ابیطالب است که او هادی و مهتدی است یعنی راهبر و راه رفته اوست که امت ترا به سمت بهشت من می رساند . و امت تو سپید چهره و نورانی صورت با علائم و نشان های توحید به رحمت من خواهند پیوست .

و از این جاست که ابو نعیم اصفهانی با سه طریق از حذیفه بن الیمان روایت کرده است که : قال : قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم : ان تستخلفوا علیا - و ما اراکم فاعلین - تجدوه هادیا مهدیا یحملکم علی المحجه البیضاء [474]

«حضرت رسول خدا فرمود : اگر پس از من علی بن ابیطالب را به خلافت قبول کنید - و من شما را چنین مردمی نمی بینم که بگذارید او خلیفه مسلمین گردد - او را راهبر و راهرو خواهید یافت که شما را در راه مستقیم و روشن سیر دهد» .

و این روایت را ابو الفتوح در تفسیر خود روایت نموده است و سپس گفته است : در اینجا اشارتی است و در آن اشارت برای تو بشارتی است و آن اینکه رسول خدا علی بن ابیطالب را هادی و

مهدی گفته است و از طرفی ( چون می دانیم طبق آیه و لکل قوم هاد ) امام اول هادی و امام آخر هم که مهدی است و در این صورت نجات برای تو مسلم است چون رسول خدا فرموده است : لن تهلک الرعیه و ان کانت ظالمه مسیئه اذا کانت الولاه هادیه مهدیه . «رعیت و توده مردم گر چه ستمکار و بد عمل باشند هیچگاه به هلاکت نخواهند افتاد مادامی که رهبران و زمامداران امور ، خود راه یافته و راهبر باشند» .

ندیده ای که شاعر چه خوب سروده است :

تَلْقَی الامَانَ عَلی حِیاضِ مُحَمَّدٍ ثَؤلاءُ مُخرِفَهٌ وَ ذِئبٌ اطْلَسُ

لاذِی یَخافُ وَ لا لِذَلِکَ جُرأهٌ یَهْدِی الرَّعِیَّهَ مَا اسْتَقامَ الرَّئِیسُ [475]

این بیت ها از کمیت ، شاعر اهل بیت است و او شیعی مذهب بوده است و از این اندوه می خورد که حقّ آل محمّد را دیگران غصب کرده و منحصر در خود نموده اند و اشاره به ظهور قائم آل محمّد می کند که در آن زمان که عدل محض سراسر جهان را فرا گیرد گوسفند از گرگ نمی ترسد و گرگ نیز به گوسفند تعدّی و تجاوز نمی کند و معنی شعر چنین می شود : «در وقت حکومت آل محمّد در کنار حوض های رحمت و عدل ، گرگ تیره رنگ وگوسفند بچّه دار با کمال آرامش و امان در برابر هم ایستاده و آب می خورند . نه گوسفند از گرگ می هراسد و نه برای گرگ جرأت تعدّی و تجاوز است . آری وقتی که پیشوا و رئیس راست و درست باشد رعیّت و توده جمعیّت راه به راه کمال و آرامش و عدل و انصاف رهبری خواهد

نمود» .

و از اینجاست که زَرقاء کوفیّه اعلان به عدل أمیرالمؤمنین علیه السّلام در برابر معاویه بن أبی سفیان می کند و به آیه إِنَّمَا أَنْتَ مُنذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ استهشاد می کند . حاکم حسکانی با اسناد خود از عبدالله بن عامر روایت کرده است که او گفت : اُزِعِجَتِ الزَّرْقَاءُ الکُوفِیَّهُ إلَی مُعاوِیَهَ فَلَمَّا دَخَلَتْ عَلَیْهِ قالَ لَها مُعاوِیَهُ : مَا تَقُولِینَ فِی مَوْلَی المؤمِنِینَ عَلیَّ ؟ فَأَنشَأت تَقُولُ :

صَلَّی الاءلَهُ عَلی قَبْرٍ تَضَمَّنَهُ نُورٌ فَأصْبَحَ فِیهِ العَدْلُ مَدْفُوناً

مَن حَالَفَ العَدْلَ وَالاءیمَانَ مُقْتَرِناً فَصارَ بالْعَدلِ وَالاءیمَانِ مَقْرُوناً

فَقالَ لَها مُعاوِیهُ : کَیفَ غَرَرْتِ فِیهِ هَذِهِ الغَریرَهَ ؟ فَقَالَت : سَمِعْتُ اللهَ یَقُولُ فِی کِتابِهِ لَنِبِیِّهِ : «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» الْمُنذِرُ رَسُولُ اللهِ وَالهَادِی عَلِیٌّ وَلِیُّ اللهِ . [476]

«زرقاء را که یک زن از اهل کوفه به سوی معاویه بردند ، چون بر او داخل شد معاویه گفت : در حقّ علی مولای مؤمنان رأیت چیست ؟ زرقاء دو بیت شعر انشاء نمود و مُفاد آن این است : «درود و رحمت خدا بر آن قبری باد که نور ، آن را در خود فرا گرفت و در آن قبر ، عدالت نیز مدفون شد . آن کسی که با عدالت و ایمان سوگند شد و با آنها معاهده کرد که پیوسته با آنها قرین باشد و بنابراین پیوسته با عدل و ایمان قرین و ملازم شد» . معاویه به او گفت : این گونه مدائح را درباره او از کجا یافتی ؟ زرقاء گفت : از خدا شنیدم که در کتاب خود که بر پیغمبرش فرستاد گفت : إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَ

لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ . منذر رسول خدا و هادی علیّ بن أبیطالب ولی خداست .

و همچنین در وقت که قیس بن سعد بن عباده در مدینه هنگام سفر معاویه بعد از شهادت حضرت امام حسن علیه السّلام با او روبرو شد و مطالبی تند بین طرفین ردّ و بدل شد از جمله مناقبی را که قیس بن سعد درباره أمیرالمؤمنین به معاویه می گوید استشهاد به آیه إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ است که قیس می گوید در شأن أمیرالمؤمنین علیه السّلام نازل شده است . [477]

روایات داله بر اینکه مراد از هادی عموم ائمه اهل بیت علیهم السلام می باشند

طبقه هشتم روایاتی است که دلالت دارد بر آنکه مراد از هادی تنها أمیرالمؤمنین علیه السّلام نیستند بلکه ائمّه اهل بیت علیهم السّلام یکی پس از دیگری مصداق برای عنوان هادی می باشند . و این روایات به دو دسته تقسیم می شوند .

دسته اوّل : روایاتی است که می فهماند قرآن مجید درباره شخصی بخصوصه نازل نشده است زیرا در این صورت به مرگ آن شخص قرآن مجید یا آن آیه از آن نیز می مرده است . و چون کتاب خدا همواره زنده است لذا برای آیات آن همیشه مصداق زنده و گویا باید وجود داشته باشد . سیّد بحرانی و مجلسی از «تفسیر عیّاشی از عبدالرحیم قصیر روایت کرده اند که : قَالَ : کُنتُ یَوماً بینَ الایّامِ عِندَ أبی جعفَرٍ علیه السّلام فَقالَ : یا عَبدَ الرَّحیم ، قُلْتُ : لَبَّیْکَ ، قالَ : قَوْلُهُ «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» قالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی الله علیهِ وَآلهِ وَسلَّم : اَنَا المُنذِرُ وَ عَلِیٌّ الهادی ، مَنِ الهادی إلی الیَومِ[478] ؟ فَسَکَتُ طَویلاً ثُمَّ رَفَعْتُ رَأسی فَقُلْتُ : جِعِلْتُ فِداکَ

هِیَ فِیکُمْ تَوارَثُونَها رَجُلٌ فَرَجُلٌ حَتَّی انْتَهَت إلَیکَ فَأنتَ جُعِلْتُ فِداکَ الهادی . قالَ : صَدَقْتَ یا عَبْدَ الرَّحِیمِ إنَّ القُرآنَ لاَ یَمُوتُ وَ الا´یَهُ حَیَّهٌ لاَ تَمُوتُ فَلَوْ کَانَتِ الا´یهُ فِی الاقوامِ مَاتُوا فَمَاتَ القُرآنَ وَلَکِن هِیَ جَارِیَهٌ فِی الباقِینَ کَما جَرَتْ فِی الماضِینَ . وَ قَالَ عَبدُالرَّحِیمِ : قالَ أبو عَبداللهِ علیه السّلام : إنَّ القُرآنَ حَیُّ لَمْ یَمُتْ وَ إنَّهُ یَجری کَما یَجرِی اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ کَما یَجْرِی الشَّمْسُ وَالقَمَرُ وَ یَجْرِی عَلی آخِرِنا کَما یَجْرِی عَلی أَوَّلِنَا . [479]

«عبدالرحیم قصیر گوید : من روزی از روزها نزد حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام بودم . آن حضرت فرمود : ای عبدالرحیم ! عرض کردم : بلی ، فرمود : در آیه إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ رسول خدا فرمودها ست مراد از منذر من هستم و مراد از هادی علی است ، امروز هادی کیست ؟ عبدالرحیم می گوید : من مدّتی سکوت طولانی نمودم و سپس سر خود را بالا نموده عرض کردم : فدایت شوم آیه مزبور درباره شماست و آنرا یک یک از پدران شما به ارث بردند تا نوبت به شما رسیده است فدایت شوم امروز هادی و راهنمای امّت شما هستید .

حضرت فرمود : راست گفتی ای عبدالرحیم ، قرآن کریم هیچ گاه نمی میرد و آیه قرآن همیشه زنده است و نمی میرد . اگر آیه ای از قرآن اختصاص به گروهی مخصوص داشته باشد و آنها بمیرند قرآن مرده است ولیکن قرآن همانطور که درباره افراد گذشته منطبق و جاری می شده است درباره افراد آینده نیز صادق و منطبق خواهد شد . عبدالرحیم می گوید : من از

حضرت صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود : قرآن همواره زنده و جاودان است و أبداً مرگ ندارد و مانند شب و روز و ماه و خورشید که پیوسته در حرکت و گردشند قرآن نیز دائماً در گردش و جریان است و همانطور که بسیاری از آیات بر سابقین و اوّلین از ما صادق و منطبق می شده است بر آخرین و لاحقین از ما جاری و صادق خواهد شد» .

و محمّد بن یعقوب کلینی در «کافی با سند خود از أبوبصیر روایت می کند قالَ : قُلتُ لابِیعَبداللهِ علیه السّلام : «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» فقالَ : رَسُولُ اللهِ المُنذِرُ وَ عَلِیٌّ الهادی . یا با مُحَمَّدٍ هَل مِن هادٍ الیَومَ ؟ قُلتَ : بَلی جُعِلْتُ فِداکَ مَا زالَ مِنکُم هادٍ بَعْدَ هادٍ حَتَّی دُفِعَتْ إلَیکَ . فَقالَ : رَحِمَکَ اللهُ یا با مُحَمَّدٍ لَوْ کَانَتْ إذا نَزَلتْ آیهٌ علی رَجُلٍ ثذمَّ ماتَ ذَلِکَ الرَّجُلُ ماتَتِ الکِتابُ ، وَلَکِنَّهُ حَیٌّ یَجری فَیَمَن بَقِیَ کَما جَرَی فِیمَن مَضی . [480] «أبو بصیر گوید : خدمت حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم : تفسیر آیه إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ چیست ؟ حضرت فرمود : مراد از منذر رسول خداست و مراد از هادی علی است . حضرت فرمود : ای أبا محمّد آیا در امروز نیز راهنما و راهبری هست ؟ گفتم : فدایت شوم همیشه در میان شما خاندان راهنما و راهبری پس از راهنما بوده است تا این زمان که منصب رهبری به شما محوّل شده است . حضرت فرمود : ای ابا محمّد خدا را تو را رحمت کند راست گفتی

، اگر آیه ای از قرآن در شأن مردی بخصوص فرود آید و سپس آن مرد بمیرد آیه قرآن مرده و کتاب خدا را مرگ فرا گرفته است ، و لیکن قرآن زنده است و در افراد آینده جاری و منطبق می شود به همان قسمی که در افراد گذشته منطبق و جاری می شده است .

دسته دوّم : روایاتی است که بدن استشهاد به تطبیق آیه إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ بر أئمّه طاهرین به عنوان جَریْ و تطبیق و استدلال به حیات قرآن ، مستقیماً ائمّه علیهم السّلام را مصداق عنوان هادی قرار می دهد .

أبوالحسن محمّد بن احمد بن علیّ بن شاذان فقیه از طریق عامّه با اسناد خود از عبدالله بن عمر روایت کرده است که قالَ : قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی الله علیه وآله وسلّم : بِی اُنذِرتُمْ وَ بِعَلیِ بنِ أبیطالبٍ اهْتَدَیْتُمْ . وَ قَرَأ : «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» . و بِالحَسَنِ اُعطیتُمُ الاءحسانَ وَ بِالحُسَینِ تَسْعَدُونَ وَ بِهِ تَشقُونَ . أَلا وَ إنَّ الحُسینَ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّهِ مَن عَانَدَهُ حَرَّمَ اللهُ عَلَیْهِ رِیحَ الجَنَّهِ . [481] «عبدالله بن عمر گفته است که : رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود : به واسطه من شما امّت به سوی خدا دعوت شدید و از عذاب خدا در بیم و هراس افتادید ، و به واسطه علیّ بن أبیطالب راه را پیدا کردید و در صراط مستقیم به سوی خدا حرکت کردید . آنگاه رسول خدا برای اسشتهاد کلام خود به آیه إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ تمسّک جُست و سپس فرمود : به واسطه حَسَن مورد

احسان و عنایت خدا واقع شدید ، و به واسطه حسین سعادتمند یا شقی خواهید شد . ای مردم آگاه باشید که حسین دری است از درهای بهشت ، هر کس با او دشمنی کند خداوند بوی بهشت را به مشام جان او نخواهد رسانید» .

و عیّاشی از مَسعده بن صدقه از حضرت امام جعفر صادق از پدرش از جدّش علیهم السّلام روایت کرده است که قَالَ : قالَ أمیرالمؤمنین علیه السّلام : فینا نَزَلَتْ هَذِهِ الا´یَهُ «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» . فَقالَ رَسولُ اللهِ صَلَّی الله علیه وَآلهِ وَسلَّم : أَنَا المُنذِرُ وَ أنتَ الهادی یا عَلِیٌّ فَمِنّا الهادی والنَّجاهُ وَالسَّعادَهُ إلی یَومِ القِیامَهِ . [482] «أمیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند : آیه إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ درباره ما نازل شده است و رسول خدا فرمود : من منذر هستم و تو ای علی راهبر و راهنمائی و همواره تا روز قیامت راهبر و سعادت و نجات مردم از میان ما خواهد بود .

پی نوشت ها

[408] غایه المرام ص235 حدیث اول .

[409] غایه المرام ص 235 حدیث چهارم .

[410] مناقب ابن شهر آشوب ج1 ص 567 .

[411] مناقب ابن شهر آشوب ج1 ص 567 .

[412] همان مصدر .

[413] همان مصدر .

[414] همان مصدر .

[415] مجمع البیان ج3 ص 278 .

[416] تفسیر صافی ج1 ص 865 .

[417] همان مصدر .

[418] همان مصدر .

[419] همان مصدر .

[420] همان مصدر .

[421] تفسیر برهان ج1 ص 519 .

[422] همان مصدر .

[423] همان مصدر .

[424] همان مصدر .

[425] همان مصدر .

[426] تفسیر الدر المنثور ج4 ص 45 .

[427] شواهد التنزیل ج1 ص 295 .

[428] همان کتاب ص

297 .

[429] همان مصدر .

[430] همان کتاب ص 298 .

[431] همان کتاب ص 299 .

[432] همان کتاب ص 303 .

[433] غایه المرام ص 237 حدیث پانزدهم .

[434] غایه المرام ص 237 حدیث نوزدهم .

[435] غایه المرام ص 237 حدیث بیست و سوم .

[436] بحار الانوار ج9 ص 76 .

[437] همان مصدر .

[438] بحار الانوار ج9 ص 76 .

[439] همان مصدر .

[440] همان مصدر .

[441] همان مصدر .

[442] همان مصدر .

[443] تفسیر برهان ج1 ص 518 . و در غایه المرام ص 235 حدیث هفتم از ابن صباغ مالکی در فصول المهمه از ابن عباس روایت کرده است که قال : لما نزلت قوله تعالی : انما انت منذر و لکل قوم هاد ؛ قال رسول الله ص : انا المنذر و علی الهادی ، و بک یا علی یهتدی المهتدون .

[444] بحار الانوار ج9 ص75 ، و غایه المرام ص 235 حدیث پنجم مکررا" ، و تفسیر برهان ج 1 ص 518 .

[445] غایه المرام ص 327 حدیث بیست و یکم .

[446] الدر المنثور ج4 ص 45 .

[447] شواهد التنزیل ج1 ص300 .

[448] پی نوشت ها شواهد التنزیل ج1 ص 301 .

[449] الدر المنثور ج4 ص 45 ، و تفسیر المیزان ج11 ص 360 نقلا" عن الدر المنثور .

[450] غایه المرام ص 235 حدیث پنجم ، و مناقب ابن شهر آشوب ج1 ص567 ، ینابیع الموده باب 26 ص99 . و نیز عین این روایت را حموینی با سند خود از ابوهریره تخریج کرده است .

[451] مناقب ج1 ص299 .

[452] شواهد التنزیل ج1 ص299 .

[453] همان مصدر .

[454] همان کتاب ص300 .

[455] غایه المرام ص236

حدیث نهم ، و تفسیر برهان ج1 ص518 .

[456] بحار الانوار ج9 ص76 .

[457] تفسیر الدر المنثور ج4 ص45 ، و تفسیر المیزان ج11 ص360 نقلا" عن الدر المنثور ، و تفسیر فخر رازی ج19 ص14 . و در پی نوشت ها ج1 ص295 از شواهد التنزیل گوید : در کنز العمال ج6 ص157 از دیلمی از ابن عباس آورده است ، و در ینابیع الموده باب26 ص99 با مختصر اختلافی در لفظ از ثعلبی در کشاف آورده است .

[458] تفسیر برهان ج1 ص519 ، و بحار الانوار ج9 ص75 ، و تفسیر ابو الفتوح رازی ج6 ص463 ، و تفسیر المیزان ج11 ص360 ، و مناقب ابن شهر آشوب ج1 ص567 .

[459] پی نوشت ها ج1 ص293 شواهد التنزیل .

[460] شواهد التنزیل ج1 ص293 تا ص296 .

[461] شواهد التنزیل ج1 ص302 .

[462] مناقب ابن شهر آشوب ج1 ص567 ، و بحار الانوار ج9 ص75 .

[463] تفسیر ابو الفتوح ج3 ص278 .

[464] تفسیر برهان ج1 ص519 .

[465] غایه المرام ص237 حدیث بیستم .

[466] تفسیر المیزان ج11 ص360 .

[467] الدر المنثور ج4 ص45 .

[468] شواهد التنزیل ج1 ص297 و ص298 .

[469] غایه المرام ص235 حدیث دوم و سوم ، و بحار الانوار ج9 ص75 از مناقب ابن شهر آشوب .

[470] همان مصدر .

[471] مناقب ابن شهر آشوب ص567 ، و تفسیر برهان ج1 ص519 .

[472] بحار الانوار ج9 ص76 .

[473] شواهد التنزیل ج1 ص296 .

[474] مناقب ابن شهر آشوب ج1 ص567 ، و بحار الانوار ج9 ص75 نقتا" عن المناقب .

[475] «تفسیر أبوالفتوح رازی ج 6 ، ص 463 .

[476] «شواهد التنزیل ج 1

، ص 302 .

[477] «غایه المرام ص 236 حدیث چهاردهم نقلاً عن سلیم بن قیس هلالی کوفی ، و «تفسیر برهان ج 1 ، ص 519 .

[478] در «تفسیر برهان لفظ الی را آورده است ، و در «غایه المرام نیز آورده لکن در «بحار الانوار» مجلسی نیاورده است

[479] «غایه المرام ص 237 حدیث شانزدهم و «تفسیر برهان ج 1 ، ص 519 و «بحار الانوار» ج 9 ، ص 76 .

[480] «اصول کافی ج 1 ، ص 192 ، و در «تفسیر برهان ج 1 ، ص 518 و در «غایه المرام ص 235 حدیث سوّم مکرّر آورده است .

[481] «غایه المرام ص 235 حدیث ششم ، و «تفسیر برهان ج 1 ، ص 519 .

[482] «تفسیر برهان ج 1 ، ص 519 .

https://alefbalib.com/index.aspx?pid=14&GID=166970&ID=12969

  • عبدی