کفش های زندگی را تا به تا پا کرده ام!
بندهای شان را یکی درمیان بسته و گره کور خورده ام!
دستانم را بگیر
گرفتارم خدا
خدا تنها کسی است که وقتی همه رفتند میماند, وقتی همه پشت کردند آغوش میگشاید
وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت میشود
و تنها سلطانی است که دلش با بخشیدن آرام میگیرد نه با تنبیه کردن !
همیشه خدا را برایتان آرزو میکنم …
خدایا
مرا قلبی ده که سراسر آن را وجودت فراگرفته باشد چنان خون در رگم جاری باش که مکانی برای ناامیدی نماند تو برایم امید محضی هر نفسی که میکشم و در انتظار نفس بعدی میمانم یعنی به تو امید دارم
من همان کودک دیروزم که آرزو داشت “یار” تو باشد!
حالا اما قد کشیده و نه تنها بال نشده؛ که “وبال”ت گشته م!
دلم را… جانم را… جهانم را دستی بکش
ای صاحب عالم!
چشـمهایـت را ببـند در دلت با خــدا سخن بگو به همان زبان ساده ی خـودت بگو… هرچه میخواهی بگو او میشنود… بگو آرزویـی داری ، شاید دعـایی یا شـکرش بـگو مـیشنود ایـن لحظه ی زیبا را برای خـودت تـکرار کن ؛ و پرواز دلت را حس کن
خدای من… نمیدانم گاهی کجای دنیا گم ات میکنم… در هیاهوی بازار … در خستگی هنگام نماز ! در وسوسه های نفس ام… نمیدانم…. اما ، گاهی تو را گم میکنم مثل کودکی که در بازار دستان مهربان مادرش را رها کرده به تماشای عروسکی مشغول است…! بعد میبیند مادرش نیست و هیچ عروسکی او را خوشحال نمیکند…! به کودکی ام بنگر… هرچند خودم تو را گم میکنم اما ….تو پیدایم کن…..
شیشه عطر بهار لب دیوار شکست و هوا پر شد از بوی خدا
همه جا آیت اوست. دیدنش آسان است، سخت آن است که نبینی او را .. اگر در دورترین مکانها… یا که نه… در “لامکان” باشد… و به اندازه زمانها “فاصله”داشته باشد… باز هم می شود که”بشود”… اگر… “امید” من و “خواست” خدایم، “یکی” باشد.
خداوندا تو میدانی که من دلواپس فردای خود هستم مبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها را
مبادا گم کنم اهداف زیبا را مبادا جا بمانم از قصار موهبت هایت
خداوندا مرا مگذار تنها لحظه ای حتی …
مطمئن باش؛ خداوند تو را عاشقانه دوست دارد
چون در هر بهار برایت گل می فرستد و هر روز صبح آفتاب را به تو هدیه می کند
خدایا بیا پشت آن پنجره که وا میشود رو به سوی دلم ! بیا پرده ها را کناری بزن که نورت بتابد به روی دلم ! خدایا کمک کن که پروانه ی شعر من جان بگیرد کمی هم به فکر دلم باش ، مبادا بمیرد خدایا دلم را که هر شب نفس می کشد در هوایت اگرچه شکسته ، شبی می فرستم برایت
خدایا خوش به حال آنکه قلبش مال توست حال و روزش هر نفس، احوال توست
خوش به حال آنکه چشمانش تویی آرزوهایش همه آمال توست
وقتی همه چیز هست ، کمتر تو را صدا می کنم
وقتی سالم و شاداب هستم، کمتر تو را شکر می گویم
پروردگارا ، هوشیارم کن ، آنقدر که فراموش نکنم در خوشی ها باید بیشتر تو را صدا کرد !
دلیل تنهاییم را تازه فهمیدم
وقتی محبت کردم وتنها شدم وقتی دوست داشتم و تنها ماندم
دانستم که باید تنها شد و تنها ماند تا « خدا »را فهمید…
خدایا! ای که به تو بی نیاز شوند و از تو بی نیاز نباشند، به تو رو آورند و از تو رو بر نتابند، از سر شور و شوق،آهنگ تو کرده ام و با دلی مطمئن، به تو امید بسته ام تمنای من از تو هر چند زیاده باشد، در برابر غنای تو ناچیز و اندک است، که دست عطایت از هر دستی گشاده تر و برتر است
اگر دستت از همه جا کوتاه شد صدا بزن خدا را
که تورا نا امید بر نمی گرداند معجزات خدا هیچوقت دور نیست …
حال خوب یعنی من به کسی می نازم که آغوش ونوازش هایش جا برای همه هست من خدا را دارم باور اینکه در این جای شلوغ در هیاهوی نفس گیر زمین دست من در دست خداست
خدایا دستم را رها نکن . .
ایمان دارم
زیباترین عاشقانه ها
نگاه مهربان خداوند به بندگانش است
زندگی را به او بسپار
و مطمئن باش که تا وقتی
که پشتت به خدا گرم است
تمام هراس های دنیا خنده دار است
همه مارو از “چوب خدا” ترسوندند
ولی یکی به “بوسه خدا” امیدوارمان نکرد
در صورتیکه خداوند کلامش را با “الرحمن الرحیم” آغاز میکند
بخشنده و مهربان
بارش بوسه های خداوند را برایتان آرزو دارم
لحظات شادی خدا را ستایش کن
لحظات سختی خدا را جستجو کن
لحظات درد آور به خدا اعتماد کن
در تمامی لحظات خدا رو شکر کن
در لحظات آرامش دعا کن
خدایا …
میدانم پاییزت را فقط برای عریانی درختان نیافریدی
شاید میخواهی جدا شوم از هر آنچه مرا از رحمتت جدا انداخته ؟ !
میدانم پس از تحمل سرمای زمستان لباسی چون بهار در انتظارم است
بهترین دوست ، خداست
او آنقدر خوب است که اگر یک گل به او تقدیم کنید
دسته گلی تقدیمتان میکند
و خوب تر از آن است که اگر دسته گلی به آب دادیم
دسته گل هایش را پس بگیرد
راز زندگی آرام این است
امروز در کنار خدا گام بردار و فردا را به او بسپار
کاش گاهی خدا از پشت ابرها می آمد
گوشم رو محکم میگرفت و داد میزد :
آهای بگیر بشین !
این قدر غر نزن
همینی که هست
بعد یه چشمک میزد و آروم تو گوشم میگفت :
همه چی درست میشه …
گاهی وقتها وقتی بغض میکنم
دلم میخواهد خدا از آسمون به زمین بیاد
اشکامو پاک کنه
دستمو بگیره و بگه :
بیا بریم ، اینجا آدما اذیت میکنن !
خدایا به دادم برس
من فقط دلم هوای تو را می کند
تو از تمام دورها نزدیکتری
وقتی از تو می نویسم
خدا
به من نزدیکتر می شود !
انگار پایین می آید
تا شعری که برایت نوشته ام را
بخواند …
خدایا فاصله ات تا من
خودت گفتی که کوتاهه
از اینجا که من ایستادم
چقدر تا آسمون راهه ؟ !
خداوندا …
دقیق یادم نیست آخرین بار ، کی خود را پیدا کردم
اما خوب یادم هست
هرگاه که گم شدم
دستم در دست تو نبود
--------------------------------------------------------------------------------------------
خدایا!
امشب چیز خاصی برای گفتن ندارم
زیر همان مناجاتهای دیشب
یک «ایضاً» بنویس!
خداوندا
مرا واسطه عشق خود میان آدمیان کن
تا آنجا که نفرت است عشق را ارزانی کنم
آنجا که تقصیر وگناه است ببخشایم
آنجا که تفرقه وجدایی است پیوند بزنم
یا رب گناه جمله جهان را به ما ببخش
ما را سپس به رحمت بی منتها ببخش
هر چند ما نه ایم سزاوار رحمتت
ما را بدانچه نیست سزاوار ما ببخش . . .
خدایا
راهی نمیبینم ، آینده پنهان است اما مهم نیست
همین کافیست که تو راه را میبینی و من تو را . . .
هر صبح پلکهایت فصل جدیدی از زندگی را ورق می زند !
سطر اول همیشه این است :
خدا همیشه با ماست … پس بخوانش با لبخند !
سقف خانه مان را سیل زده باشد یا طوفان
آسمانش برق زده باشد یا عصیان
فرق ندارد …
باز هم میشود خانه داشت
باز هم میشود ساکن شد
کافیست دلت را فرمان کنی !
دلم گرم خداوندیست که با دستان من گندم برای یاکریم خانه میریزد
چه بخشنده خدای عاشقی دارم که میخواند مرا با آنکه میداند گنهکارم !
بر رهگذرم هزار جا دام نهی
گویی بگیرمت اگر گام نهی
یک ذره ز حکم تو جهان خالی نیست!
حکمم تو کنی و عاصیم نام نهی؟
عشق اول ، عشق پاک اولیاست
عشق اول ، داده ایی از رب ماست
عشق اول ، روح او به جسم ماست
عشق اول ، یک دم از عشق خداست . . .
بارالها
تو نادیده میگیری
من هم نادیده میگیرم
تو خطاهایـم را
من عطاهایت را . . .
شکسته های دلت را به بازارخدا ببر
خدا خود بهای شکسته دلان است . . .
خداوندا
از پاداش، معافم کن
از بخشش، نا امیدم کن
از بهشت، مایوسم کن
تا هرچه می کنم به سودای انعام تو نباشد . . .
---------------------------------------------------------------
خوشبختی یعنی
واقف بودن به اینکه هر چه داریم
از رحمت خداست…
و هر چه نداریم ازحکمت خدا…
احساس خوشبختی یعنی همین!
خوشبختی رسیدن به خواسته ها نیست
بلکه لذت بردن ازداشته هاست
غمگین نشو
وقتی کسی “تلاشت” را نمی بیند
و هنرت را درک نمی کند
طلوع خورشید منظره ای تماشایی است
اما بیشتر مردم،همیشه ی خدا
آن موقع صبح خواب هستند … !
گاهی چه دلگرفته میشوی از خدا
گاهی ازحکمتش ناراضی
و گاهی شاکر و خوشحال
گاهی مشکوک و گاهی مجذوب عدالتش
گاهی بسیار نزدیک و گاه بیشمار دور
خدا همان خداست
ای کاش ما اینقدر
گاهی به گاهی نمیشدیم
تمام خنده هایم را نذر کرده ام
تا تو همان باشی
که صبح یکی از روزهای خدا
عطر دستهایت
دلتنگی ام را به باد می سپارد ….
یادمان باشد
خدا
میهمان قلبهای وسیع است
قلبـت را
از نفرت و کینه پاک کن
تا سهم بیشتری از
حضور خـدا
در قلبت داشته باشی …
پشت هر کوه بلند…
سبزه زاریست پر از ” یاد خدا “
و در آن باغ کسی می خواند:
” که خدا هست؛دگر غصه چرا ؟!
زندگی رفتن و راهی شدن است
زندگی جنبش و جاری شدن است
از تماشاگه آغاز حیات…
تا به جایی که خدا می داند
عکسهای جدید برای خدا,عکس خدایا,عکس دعا
عکس مذهبی برای خدا,عکسهای زیبا در وصف خدا
عکس خدا,عکس باران خدایا,عکسهای خدایا,عکس مهر خدا
تصاویر خدایا,عکس های زیبا در مورد خدا و مهربانی
عکس های بارانی مهربانی خدا
کارت پستال خدا
حالِ خوب بودنِ با تو جانِ وجودیِ من بهترین حس ِ دنیاست، تا ابد بنده ی توام
ببخش که گاهی فراموشت میکنم خطا از من است میدانم . . .
خدای من…
تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم،
تو را وفادار دیدم و بیوفایی نمودم ولی هر کجا که رفتم سرشکسته بازگشتم.
تو را گرم دیدم و در سرد ترین لحظات به سراغت آمدم.
تو مرا چه دیدی که همچنان بخشنده و توبه پذیر و مشتاق بندهات ماندی؟
خدایا …
دستمان را پر کن
و دلمان را خالی
دستمان را از مهریانی
و دلمان را از کینه
خدایا تو میدانی انچه را که من نمیدانم
در دانستن تو ارامشیست و در ندانستن من تلاطمهاست
تو خود با ارامشت تلاطمم را ارام ساز
یا رب مکن از لطف پریشان ما را
هر چند که هست جرم و عصیان ما را
ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم
محتاج بغیر خود مگردان ما را . . .
خدایا ، بر من این نعمت را ارزانی دار که :
بیشتر در پی تسلا دادن باشم تا تسلی یافتن
و بیشتر در پی فهمیدن باشم تا فهمیده شدن . . .
حالِ خوب بودنِ با تو جانِ وجودیِ من بهترین حس ِ دنیاست،
تا ابد بندهی توام…
ببخش که گاهی فراموشت میکنم
خطا از من است میدانم
خدایا …
گاهی که دلم از این و آن و زمین و زمان میگیرد نگاهم را به سوی تو و آسمـان می گیرم
و آنـقـدر با تــو درد دل می کنـم تا کم کم چشمهایم با ابـرهای بارانیت همراهی می کنند
و قلبم سبک میشود آنوقــت تو می آیی و تمام، فضای دلـم را پر میکنی و من دیگر آرام میشوم
و احساس می کنم هیچ چیز نمی تواند مرا از پای دربیـاورد، چون تو را در قلبم دارم. . .
فتوکده