دانلود کتاب سپهسالار عشق
پنجشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۱۴ ب.ظ
(سیری در زندگی حضرت ابوالفضل)
به عباس بنگر:
آن گاه که در عظمت وصف ناپذیرش خیره میشوی، حیرانی و خشوع سر تا پایت را فرامیگیرد و با این حال، هرگز نمیتوانی چشم از او برگیری.
دیر گاهی در او ذخیره میمانی و ژرفای جانت را از شکوه و بزرگیش طراوت میبخشی، گرچه میدانی اگر گامی پیش روی غرقه خواهی شد. با این خشوع آمیخته به نیاز، با این احتیاط همراه با اشتیاق، بر ساحل دریای عباس می ایستیم تا از دریچه این حیرت به هدایت برسیم؛ تا از رهگذر این خشوع به شهود دست یابیم؛ تا از پنجره اشراقی نگاه او به بوستان عصمت نظر بگشاییم. واژه های خمیده، قلم لرزان، اشک آمیخته به شوق، و ادبی که از هر تبسم قلم میتراود، گواه این حضور شرمسارانه و محتاجانه بر ساحل دریایی بیکرانه اند.
پاسدار حرم حسینی
ساعتی پس از بیعت آخرین، راز و نیاز امام و اصحاب به پیشگاه خدای بینیاز آغاز شد. فضای بیابان نینوا را روحانیت و صفایی ملکوتی فراگرفته بود. همه خیمه ها خدایی شده بود و صوت حزین قرآن دلها را آذین عشق می بخشید. گروهی سر بر خاک کربلا گذارده بودند و پارهای رکوع بندگی میکردند. اشک و ناله به همراه همهمه، صدایی چون صدای زنبوران عسل پدید آورده بود. آنان که در اردوگاه یزیدی بودند و هنوز فطرت انسانی خویش را با ظلمت معصیت قیراندود نکرده بودند، خود را به کوی حسینیان میرساندند و از کوثر امام نور، جرعه های سعادت و جاودانگی می نوشیدند.
در این میان، سپهسالار سبز سیرت از خورشید امامت و ستارگان فروزان اهل بیت علیهمالسلام پاسداری میکرد. زنان و کودکان، که آخرین شب آرامش خود را در کنار عباس علیهالسلام میگذراندند، جهانی از ایثار و مردانگی را در وجود وی میدیدند. لحظه ای خواب در آغوش چشمان ابوالفضل نیارامید و قامت برافراشته وی تا صبح نگاهبان آل الله بود.
در این میان، سپهسالار سبز سیرت از خورشید امامت و ستارگان فروزان اهل بیت علیهمالسلام پاسداری میکرد. زنان و کودکان، که آخرین شب آرامش خود را در کنار عباس علیهالسلام میگذراندند، جهانی از ایثار و مردانگی را در وجود وی میدیدند. لحظه ای خواب در آغوش چشمان ابوالفضل نیارامید و قامت برافراشته وی تا صبح نگاهبان آل الله بود.
گویا عباس در این شب، با پاسداری خود، درس فردا را مرور میکرد؛ درسی که بیش از سی سال از مادرش امالبنین و پدرش امیرالمؤمنین آموخته بود، درسی که باید در «کلاس فشرده تاریخ» پس دهد. کلاسی در یک نیمروز، نیمروزی که کائنات را به دو بخش تقسیم کرد؛ هر چیز یا سرخ گشت و حسینی شد و یا یزیدی و سیاه.
-
- ۹۴/۱۲/۲۰