دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

عبدی جلالوندی
دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

مطالب این وبلاگ، مطالبی است که خالصانه و ساده و بی ریا، از اعماق قلبم بیرون می آید .
و امیدوارم که صادقانه، در گوشه ای از دل شما جا بگیرد .
متشکرم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

دانلود کتاب تبتی مردگان

جمعه, ۱۳ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۲۵ ب.ظ

کتاب تبتی مردگان: از کتابهای مقدس تبتیان

سرنوشت روح پس از مرگ در کتاب تبتی مردگان

کتاب تبتی مردگان
“کتاب تبتی مردگان” که عنوان اصلی آن”نجات بزرگ در وضعیت برزخی به وسیله شنیدن” یا به تبتی “باردو تودول”(باردو=برزخی-مرحله ای تودول=نجات) است و اعتقاد بر آن است که این کتاب اثر پادما سامباوا(به معنای زاده شده از نیلوفر)در قرن هشتم میلادی است.این کتاب راهنمایی برای مردگان در وضعیت بین مرگ و زندگی بعدی به شمار میرود.پادما سامباوا در زمره ی اولین کسانی است که بودیسم را به تبت آورد.هنگامی که شخصی در وضعیت مرگ قرار میگرفت “باردو تودول”را به عنوان راهنما با صدای بلند بر مرده میخواندند تا شخص مرده به آگاهی دست پیدا کند و از چرخه متوالی تولد و مرگ رهایی یابد.
دانلود


[تصویر:  44813661118064746977.jpg]

“باردو تودول”به ما یاد میدهد که هنگام مرگ وقتی هشیاری از بدن جدا میشود کماکان مانند وضعیت رویا هشیاری وجود دارد و هشیاری فرد مرده از بین نمیرود.بعد از مرگ وضعیت “رویا”در مراحل(باردو ها)مختلفی بسر میبرد که میتواندبا صحنه های ترسناک و طاقت فرسایی روبرو شود به همین علت چون آگاهی شخص دیگر ارتباطی با بدنش ندارد آن شخص نیاز به راهنمایی برای روشن ضمیری و رهایی نیازمند است.کتاب”باردو تودول”به ما امکان میدهد تا به نیروانا دست یابیم وو به عالمهایی بالاتر برویم و از به دام افتادن در عوالم پایین و پستی که چرخه تولد و مرگ در آنها وجود دارد رهایی یابیم.
نوشته هایی بعدی جهان برزخ را که شخص پس از مرگ با آنها روبرو میشود توضیح میدهد

باردو اول(جهان برزخی اول)
باردوی اول مربوط به لحظه ی فوت شخص است وقتی که “نور بی پایان واقعی” ظهور میکند(منظور این است که شخص چشمش بر واقعیت و جهان پس از مرگ باز میشود).این وضعیت آزادی اولیه بسیار فرح بخش و زیباست اگر روح بتواند درک درستی از آن داشته باشد و در همین وضعیت خود را نگهدارد.این دستورالعملها(منظور دستورالعملهای باردوی اول)به منظور کمک کردن و راهنمایی به شخص متوفی است که بتواند خود را در همین وضعیت حفظ کند.(منظور اینست که روح بعد از لحظه آنی مرگ شوکه نشود و احساس تنهایی نکند).اول از همه به او میگویند که این وضعیت بزرگ و شگفت انگیز را با عشق و مهربانی برای همه موجودات و نه احساساتی پست و خودخواهانه..آغاز کند و از این وضعیت خشنود باشد و استقبال کند.این کار به او در مرحله دوم کمک خواهد کرد.زیرا او میفهمد که روح و ذهنش جزئی از نورالهی و در وحدت با آن است و به همین دلیل او وجودی جاودانه دارد.به همین علت اگر او این امر مهم(وحدت با نور و خداوند)را در همان لحظه ی مرگ درک کند آزادی را که مستحق آن است به دست میاورد و او در نور(در وحدت با خدا)تا ابد زندگی خواهد کرد.به این وضعیت”دارما کایا”گفته میشودکه بالاترین کالبد معنوی بودا محسوب میشود.
اکثر ارواح به دلیل کارمای خود در دومین مرحله از اولین باردو در انجام این کار شکست میخوردند که به آن”نور روشن ثانوی”گفته میشود و فورا بعد از مرگ دیده میشود.به همین علت در این وضعیت نوشته ها و وردهای متفاوتی وجود دارد زیرا درجه معنوی افراد متفاوت است.برای فردی که دارای درجه بالایی است و مدیتیشن و تمرینات معنوی رو به خوبی به جا آورده است دستورالعملهای یکسانی وجود دارد دال بر اینکه فرد از این وضعیت استقبال کند و از آن لذت ببرد و خودش را بخشی از “دارما کایا” ببنید(یعنی خودش را بخشی از خدا و موجودی جاودانه ببیند).
اما برای کسی که در مسیر معنوی در مرحله ی پایینی قرار دارد مجبور است بر روی ارباب یا خدایی که در هنگام زندگی میپرستیده یا وجودی که به آن عشق(غیر از خدا) میورزیده مراقبه کند.(در کتابهای کریشنا آگاهی حضرت” بهاکتی ودانتا سوامی پرابهوپاد”توضیح میدهد که شخص به نزد چیزی که در مدت زندگی به آن توجه داشته و یا میپرستیده جذب میشود .مثلا اگر کسی وجودی متعال چون کریشنا را میپرستیده به نزد او میرود. همچنین توجه زیاد بر وجود خدا(فارغ از نامها مختلف در فرهنگهای متفاوت)در هنگام مرگ برای پیوستن به خدا بسیار ضروری است.
زیرا در صورتی که فرد بر موجودی غیر خدا تمرکز کند ممکن است در زندگی بعدی در همان قالب فانی متجلی شود.) و در نهایت اگر فرد درجه ای بسیار پایین در مسیر معنوی داشته باشد و در هیچ نظام معنوی نبوده باشد مجبور است بر روی ارباب دلسوز خود که “آواتار”نامیده میشود مراقبه کند.مانند مسیح در باور مسیحیان(منظور این است که اگر شخص به هیچ وجه خودش را برای مرگ آماده نکرده باشد باید توجهش را برشخص معنوی که قبول دارد متمرکز کند تا شاید بدین وسیله از بازگشت به عوالم پایین نجات پیدا کند)

باردوی دوم
اگر روح هنوز به آزادی نرسیده باشد(به وسیله ی رهنمودهای باردوی اول)وارد باردو دوم میشود(در متن از واژه ی “نزول”استفاده شده است که در واقع مفهوم آن اینست که کار فرد در این مرحله سختتر و احتمالا درجه معنوی او پایین تر است که تا کنون به آزادی نرسیده والا وارد این مرحله نمیشد)که گفته میشود دو هفته طول میکشد.باردوی دوم به دو بخش تقسیم میشود:
در بخش اول روح شخص متوفی با وجود های”آرامش بخش الهی”روبرو میشود.
در هر هفت روز موجود مشخص بود
ا-گون(به سان بودا)ای با درخشندگی و شکوه همراه با فرشتگانه دستیارش ظاهر میشوند.
در هر روز در وقتی مشخص نوری از یکی از جهان های بودایی که به آن “لوکا”(کلمه LOCATION از همین کلمه گرفته شده) گفته میشود روشن میشود.
در روز اول از باردو ی دوم وجودی الهی که باعث وجود جنسیت دوگانه(مذکر و مونث بودن در تمام پدیده ها) در جهان است ظاهر میشود.سرنوشت روح در قدم بعدی به رفتاری که در حین زندگی نسبت به این ارباب داشته بستگی دارد.اگر او به خوبی و هماهنگی با این ارباب زندگی کرده است خلوص و رحمت را بدست میاورد و روحش آزاد میشود اما اگر شخص زندگی فرومایه و شیطانی داشته کارمای بد او باعث عکس العمل این ارباب میشود و ارباب دوگانگی ترس و وحشت را به قلب شخص وارد میکند و او سقوط خواهد کرد (برده خواهد شد یا جذب خواهد شد) به جای رفتن به مکانی با نوری سبکتر در “دوا-لوکا”(مکان خدایی-احتمالا منظور جایگاه ارباب دوگانگی است)جایی که با نور الهی او روشن است.
این سرنوشتی بسیار منصفانه است.DEVAS (همان کلمه دیو در زبان فارسی که خدایان ایرانیان بودند قبل از آمدن زرتشت) خدایان (یا فرشتگان ) هستند و “لوکا”جایگاه آنان برابر با بهشت در مسیحیت است.
با این وجود آیین بودا به ما می آموزد که “بهشت” هدف نهایی در مسیر معنوی نیست (بر خلاف مسیحیت) زیرا بودن در بهشت هنوز وضعیتی موقتی در جهان قابل مشاهده است .
آزادی و نجات روح (پیوستن و اتحاد با خدا) تنها راه نهایی و جاودانه برای قرار گیری روح در آرامش است ..وضعیتی غیر قابل مشاهده در میان تمام وجودها.

[تصویر:  07107382070275567255.jpg]

در روز دوم دومین خداوند(فرشته)درجه بالا در میان خداوندان آیین بودا ظاهر میشود که در واقع او دومین شخص مهم در تثلیث مقدس بوداست.
در همان زمان مشخص دودی روشن از جهنم آشکار خواهد شد و ما این نکته را یادآوری میکنیم که همانطور که بهشت بودایی جاودانه و وضیعیتی پایدار نیست جهنم بودایی نیز همیشگی و ابدی نیست(بر خلاف ادیان ابراهیمی).
حتی پست ترین روح ها در بدترین مکانهای جهنم هم روزی از آنجا خارج خواهند شد همانطور که ممکن است والاترین و خالص ترین ارواح بهشت هم دوباره گرفتار چرخه ی تولد و مرگ شوند.
آزادی روح(اتحاد با خدا)تنها راه واقعی نجات است.

هنگامی که” نور خیره کننده” این فرشته شخص را در بر گرفت اگر شخص با قلبی خالص با این نور برخورد کند موجب رهایی و نجات شخص میشود اما اگر او به ویژه با خشم و نفرت با آن برخورد کرد که حاصل کارهای او در زمین است از آن جایگاه پر نور به مکانی دوزخی همراه با ترس و وحشت سقوط میکند.

این الگو در روز سوم تکرار میشود و اینبار گناه خودپرستی و خودخواهی که موجب میشود فرد با ترس و وحشت در مقابل خدا و اعمالش عکس المعل نشان دهد باعث سقوط فرد به دنیای انسانی خواهد شد جایی که فرد تجسم آینده و زندگی بعدیش را رقم خواهد زد.
در چهارمین روز ارباب زندگی جاودانه ظاهر خواهد شد و اگر شخص بخاطر تعلقات و وابستگی و پست بودن روحش واکنش زشت و منفی به این ارباب نشان دهد باعث رفتن شخص به”پرتا-لوکا” خواهد شد که جهان”روحهای گرسنه” با شکمهای بسیار بزرگ و گلو هایی به اندازه سوراخ یک سنجاق است .
آنها در وضعیتی پایدار از طمعی سیری ناپذیر و گرسنگی شدید خواهند بود.
در روز پنجم خداوندی با ظاهر یک “جنگجوی توانا و قدرتمند” ظاهر میشود.
این بار “حسادت”باعث سرنگونی روح و سقوط او به “آسورا-لوکا”خواهد شد.
”آسورا-لوکا”جایگاه اهریمنان درنده خوی.
در روز ششم تمام خدایان همراه با نوری از شش طبقه(لوکا)ظاهر خواهند شد همگی با هم.
در روز هفتم “اربابان(اهریمنان)دارنده علم”که از تمام اربابان قبلی شریر تر هستند ظاهر خواهند شد ودر واقع آنها عامل منبع انتقال به پله بعدی در دومین “باردو”هستند جایی که روح با اهریمنانی بسیار کریه و درنده روبرو خواهد شد.
اگر روح بخاطر حماقتش نتواند با “اربابان دارنده دانش” روبرو شود باعث سقوط روح به”بروت-لوکا”(=bruteحیوان صفتی)میشود.که این سقوط باعث دوباره متولد شدن او در قالب یک حیوان در زمین میشود.
در هفته ی دوم از باردوی دوم روح هفت گروه از “خدایان خشمگین”را مشاهده میکند شیاطینی کریه و ترسناک همراه با زبانه های آتش و شمشیر که از خونهای جمجمه انسان تغذیه میکنند و او را بصورتی بی رحمانه شکنجه خواهند کرد و فلج و ناقصش میکنند و شکمش را میدرند و سرش را از تنش جدا کرده و او را ذبح میکنند.
میل طبیعی روح قطعا بر فرار کردن از چنین مکان هراس انگیزی است اما اگر فرار کند همه چیزش از دست میرود.دستور العمل برای روح در این مرحله از این باردو بر اساس قرار دارد که روح این مسئله را درک کند که این اهریمنان ترسناک در واقع خدایان زیبا و آرامش بخشی هستند که به علت کارمای شیطانی فرد در مقابل او به این صورت در آمده اند.
به روح گفته میشود تا با آرامش با هر کدام از این خدایان روبرو شود و صورت واقعی هر کدام را در فکر خود تصور کند(یعنی صورت واقعی و زیبای هر کدام) و اگر در انجام این کار موفق شود آزادی درجه دومی را بدست میاورد و در واقع میتواند به خود امیدوار باشد که بهترین کار ممکن را در این باردو انجام داده است
به علاوه به او گفته شده که به این حقیقت آگاه شود که تمام این موجودات ترسناک در واقع وجود ندارد و این صورت های ترسناک در واقع از توهمات ذهنی او نشات میگیرد و اگر او این مسئله را درک نماید این صورت های کریه و ترسناک ناپدید میشوند و او آزادی را بدست میاورد.اگر نتواند این کار را انجام دهد وارد “بارودی سوم”خواهد شد.

باردوی سوم
در باردوی سوم روح با “ارباب مرگ “روبرو خواهد شد.اربابی اهریمنی و ترسناک که در دود و آتش ظاهر خواهد شد روح را مورد قضاوت قرار میدهد.اگر شخص مرده بخواهد اعمالش را انکار کند و بگوید که هیچ کار بدی انجام نداده این ارباب”آینه ی کارما”رادر مقابل او قرار میدهد و در آن تمام کارهای خوب و بدش به طور واضح آشکار میشوند سپس روح بخاطر اعمال بدش مورد شکنجه و آزار قرار میگیرد.
دستور العملی که در “باردو تودول” قرار دارد برای رهایی از این وضعیت بر این اساس است که فرد بفهمد و درک کند که تمام این صحنه ها و حتی”ارباب مرگ”صحنه هایی نمایشی است که ذهنش برپا کرده و اساسا پوچ هستند و واقعیت ندارند.حتی در این مرحله هم با فهمیدن این نکته میتواند آزادی بدست آورد

روحی که بعد از قضاوت هنوز به آزادی نرسیده ناگزیر به تولدی دوباره است.

نورهای هر شش”لوکا”دوباره روشن میشوند ولی یکی از آنها پر نورتر از بقیه است و این همان جهانی است که روح باید در آن دوباره متولد شود.روح هنوز با “شبح”هایی ترسناک ومخوف در “باردوی سوم”روبرو میشود و به همین علت این نتیجه میرسد که هر کاری میتواند انجام دهد تا از این وضعیت خلاصی یابد.
در آنجا پناهگاه ها و ورودی ها یی شبیه غار میبیند و فکر میکند با ورود به آنها خودش را نجات میدهد در صورتی که در اشتباه است.زیرا در واقع آنها ورودی “رحم و شکم(برای تولد دوباره)”هستند.در “باردو تودول”از انجام چنین کاری نهی شده و به او هشدار داده شده که وارد آنها نشود.بلکه به جای این کار بر روی “نور روشن”مراقبه کند و توجهش را بر روی آن متمرکز نماید.
و با تمرکز بر نور هنوز هم امکان دستیابی به آزادی درجه سوم و جلوگیری از تولدی دوباره وجود دارد.
بعد از این مرحله(در صورتی که موفق به انجام دستورات نشد) دیگر کسب آزادی وجود ندارد و فرد مجبور است دوباره وارد چرخه تولد شود.دستورات مربوط به این مرحله به روح کمک میکند تا بهترین “رحم”ممکن را برای تجسم بعدیش انتخاب نماید.پایه این کار بر اساس عدم تعلق است.عدم توجه به جذابیت های جهان و جدایی از بدی های جهان.

لغات پایانی “باردو تودول”ا ز این قرارند:”بگذار نیکی و تقوا در هر مسیری جاری شود”
“شیفته ی نور کدر جهنم نشو”….کتاب تبتی مردگان


منبع: http://www.ufolove.com
  • عبدی