دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

عبدی جلالوندی
دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

مطالب این وبلاگ، مطالبی است که خالصانه و ساده و بی ریا، از اعماق قلبم بیرون می آید .
و امیدوارم که صادقانه، در گوشه ای از دل شما جا بگیرد .
متشکرم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

خسته ام، می فهمید ؟!

پنجشنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۲:۱۷ ق.ظ

خسته ام میفهمید؟!

خسته از آمدن و رفتن و آوار شدن.

خسته از منحنی بودن و عشق.

خسته از حس غریبانه این تنهایی.

بخدا خسته ام از اینهمه تکرار سکوت.



بخدا خسته ام از اینهمه لبخند دروغ.

بخدا خسته ام از حادثه ساعقه بودن در باد.

همه عمر دروغ،

گفته ام من به همه.

گفته ام:

عاشق پروانه شدم!

واله و مست شدم از ضربان دل گل!

شمع را میفهمم!

کذب محض است،

دروغ است،

دروغ!!



من چه میدانم از،

حس پروانه شدن؟!

من چه میدانم گل،

عشق را میفهمد؟

یا فقط دلبریش را بلد است؟!

من چه میدانم شمع،

واپسین لحظه مرگ،

حسرت زندگیش پروانه است؟

یا هراسان شده از فاجعه نیست شدن؟!



به خدا من همه را لاف زدم!!

بخدا من همه عمر به عشاق حسادت کردم!!

باختم من همه عمر دلم را،

به سراب !!

باختم من همه عمر دلم را،

به شب مبهم و کابوس پریدن از بام!!

  • عبدی