دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

عبدی جلالوندی
دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

مطالب این وبلاگ، مطالبی است که خالصانه و ساده و بی ریا، از اعماق قلبم بیرون می آید .
و امیدوارم که صادقانه، در گوشه ای از دل شما جا بگیرد .
متشکرم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

حدیث قرن الشیطان در منابع معتبر اهل سنت

جمعه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۱۵ ب.ظ

حدیث {قرن الشیطان } یکی از احادیثی است که در اکثر کتب صحیح و معتبر اهل سنت آمده است.

البته طرق مختلفی دارد و بخاری که  از علمای بزرگ اهل سنت است و وهابیت تعصب شدیدی در مورد او دارند،

بخاری با هشت سند صحیح[3] و مسلم نیز با پنج سند صحیح،[4] احمد بن‌حنبل با چهارده سند،[5] ترمذی سه حدیث،[6] مالک ابن‌انس (امام مذهب مالکی) یک حدیث[7] و همچنین ذهبی (از علمای حنفی و رجالی اهل سنت) یک حدیث[8] درباره موضوع قرن الشیطان ذکر کرده‌اند.

از جمله آنها روایت ذیل است:

عَن ابن‌عُمر قَالَ ذَکرَ النَّبِیُّ(صلى الله علیه وسلم): «اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فی شامِنَا، اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فی یَمَنِنَا». قَالُوا: وَفی نَجْدِنَا. قَالَ: «اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فی شامِنَا، اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فی یَمَنِنَا». قَالُوا: یَا رَسُولَ الله وَفِی نَجْدِنَا. فَأَظُنُّه قَالَ فی الثَّالِثَة: «هُنَاکَ الزَّلاَزِلُ وَالْفِتَنُ، وَبِهَا یَطْلُعُ قَرْنُ الشَّیْطَانِ»؛[9]

عبد الله بن‌عمر می‌گوید: پیامبر خدا (ص)  فرمودند: خدایا، منطقه شام ما و یمن ما را مبارک گردان. در این حین اصحاب به حضرت عرض کردند در مورد منطقه نجد دعا نمی‌فرمایید؟ حضرت دوباره همان دعای قبلی را تکرار فرمودند. باز اصحاب تقاضای دعا برای منطقه نجد کردند و این­بار پیامبر اکرم  (ص)  فرمودند: در منطقه نجد سرگردانی‌ها و فتنه‌ها وجود دارد و گروه و قدرت شیطانی از همان‌جا طلوع خواهد کرد.

 مفهوم‌شناسی حدیث

 فتنه از نظر لغت

فتنه به‌معنای قتل و کفر و عذاب است‏.[10] فتنه بر هر شر و فساد اطلاق می‌شود[11] و از منظر قرآن، از قتل هم بدتر است:

(وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ)‏[12] بنابراین فتنه به هر شرّ اعم از کفر و قتل و غارت گفته می‌شود.

 مفهوم کلمه قرن

کلمه قرن الشیطان که در روایت آمده، بر اساس کتب لغوی و شارحین صحیح بخاری، به‌معنای شاخ،[13] حزب و گروه،[14] امت، قدرت شیطانی که انسان را به سجده خود و برای گمراهی فرا می‌خواند،[15] معنا شده است و به نظر می‌رسد منظور، گروه یا دسته‌‌ای خاص باشد که در بین مردم فتنه‌گری می‌کند و آنها را از دین منحرف می‌سازد.

 نجد از نظر جغرافیایی

مراد از نجد و شرق مدینه در روایت قرن الشیطان کدام منطقه است؟

بعضی از وهابیون می‌گویند مراد از منطقه نجد و شرق مدینه در روایت قرن الشیطان، منطقه عراق است، نه منطقة ظهور محمد بن‌عبدالوهاب و پیروانش.[16] حال باید دید این سخن با کلام جغرافی‌دانان، علمای لغت، صاحبان دایرة المعارف و شارحان صحیح بخاری مطابقت دارد یا خیر؟

مطابق بیان آنان، البته با کمی تفاوت در تعبیر، نجد به مکانی مرتفع و بلند گفته می‌شود[17] که مخالف زمین غور (گود و شیب‌دار) است[18] و محدوده آن را از تهامه تا سیاهی‌های سرزمین عراق[19] تعیین کرده‌اند. نجد اسم خاصی است برای شهرهای عرب، و شامل منطقه‌ای می‌شود که محدوده آن از حجاز تا سرزمین عراق است.[20] ابن‌اثیر جزری و زبیدی می‌گویند: نجد زمینی است که اعراب در آن سکونت دارند که محدوده آن ما بین سرزمین عراق و حجاز می‌باشد.[21] ناجد و نجد و نُجید و مناجده و نَجده اسم هستند و نجدات به قومی از خوارج گویند که منسوب به نجدة بن‌عامر حروری حنفی می‌باشند.[22]

حجاز در غرب جزیرة العرب واقع است که اهم شهرهای آن مکه مکرمه و مدینة الرسول است و از شمال به شام و اردن، از غرب به دریای احمر، از شرق به نجد و از جنوب به شهرهای عسیر متصل می‌شود.[23] بنابراین منطقه نجد در شرق حجاز قرار دارد[24] و از همین منطقه، قرامطه و مسیلمه کذاب و وهابیون خروج کردند و از دین منحرف شدند. امروز پایتخت وهابیان (ریاض) است.[25]

نجد اقالیمی دارد و اقلیم عارض، اقلیم وسط نجد می‌باشد و مهم‌ترین شهرهای عارض عبارت‌انداز: 1. العیَینه، 2. الجُبَیله، 3. الدرعیّه، 4.الریاض.[26]                     

حافظ وهبه از سفرای قدیم عربستان در لندن و از مدافعان وهابیت است. او در ابتدای کتابش نقشه‌‌ای را آورده و محدوده نجد را ما بین عراق و حجاز که در شرق مدینه قرار می‌گیرد، ترسیم کرده است.[27]

او می‌گوید: نجد بزرگ‌ترین قسمت از شهرهای عربی است که از شمال به قُرَیات الملح و از جنوب به وادی الدواسر و از شرق به أحساء و از غرب به حجاز محدود می‌شود.[28] ذکر این نکته لازم است که وقتی حجاز در غرب نجد باشد، یعنی نجد در شرق حجاز قرار دارد. وی در ادامه می‌گوید ریاض پایتخت نجد و مقر آل شیخ محمد بن‌عبدالوهاب یا نوادگان او می‌باشد.[29] آلوسی هم نجد را ناحیه‌بندی کرده و از جمله ناحیه‌های آن را ناحیه عارض ذکر کرده که مرکز این ناحیه در ابتدا درعیه (اماره ابن‌سعود) بوده و بعداً به ریاض منتقل شده است.[30]

بنابراین نجد منطقه‌ای است با جغرافیا و محدوده مشخص که در شرق مدینه واقع شده است و از جمله شهرهای آن ریاض و عیینه (زادگاه محمد بن‌عبدالوهاب) و درعیه (زادگاه محمد بن‌سعود) است؛ چنان‌که تقی‌الدین ابن‌تیمیه امام و مقتدای محمد بن‌عبدالوهاب، می‌گوید شرق مدینه همان‌جایی است که مسیلمه کذاب خروج و ادعای نبوت کرد.[31] بنابراین ادعای اینکه منطقه نجد همان منطقه عراق است، خیالی باطل و مخالف نظر صاحب‌نظران است.

 سند روایت 

این حدیث را شش عالم بزرگ اهل سنت (بخاری، مسلم، احمد بن‌حنبل، ترمذی، مالک بن‌انس و ذهبی) با عبارت‌های مختلف از سه صحابی (عبد الله بن‌عمر، ابوهریره، ابومسعود انصاری) نقل کرده‌اند که جمعاً 32 حدیث می‌باشد و طبق مبنای اهل سنت احادیثی که بخاری و مسلم نقل می‌کنند، صحیح‌اند؛ هر چند طبق تحقیق رجالی بر مبنای اهل سنت اسناد هشت‌گانه بخاری صحیح می‌باشند و خود ترمذی در ذیل روایاتش تصریح به صحت سند روایت دارد. بنابراین شکی در صحت اسناد حدیث قرن الشیطان وجود ندارد و صدور این حدیث از ساحت مقدس پیامبر اسلام (ص)  قطعی است.

 تبیین دلالت حدیث

این روایت با عبارت‌های مختلف بیان شده است که می‌توان به سه دسته تقسیم کرد. در برخی روایات حضرت رسول اکرم (ص)  اهل شام و یمن را دعا کرده‌اند، ولی در مورد اهل نجد می‌فرمایند فتنه از آنجاست و شاخ شیطان نیز در آنجا طلوع می‌کند و این صورت در احادیث مذکور پنج مورد می‌باشد. در برخی دیگر آن حضرت اشاره به سمت مشرق کرده و فرموده­اند فتنه از آنجاست و شاخ شیطان در آنجا پدید می‌آید، که این صورت شانزده مورد آمده است و در برخی دیگر حضرت رسول اکرم (ص)  اشاره به مکان خاصی نکرده و فرموده‌اند فتنه از آنجاست و شاخ شیطان در آنجا طلوع می‌کند، که این صورت سه بار آمده است

برای فهم بهتر روایت لازم است به چند سؤال پاسخ دهیم:

1. چرا حضرت اهل نجد را مانند اهل یمن و شام مشمول دعای خیر خود قرار نداده و پس از سه بار اصرار اصحاب برای دعا، نه تنها دعا نفرمودند بلکه خبری دادند که صددرصد مغایر درخواست اصحاب بود؟

با تأمل به این نحو از پاسخ پیامبر خدا (ص)  درمی‌یابیم گروهی از اهل نجد که در شرق مدینه می‌باشند، ریشه فتنه­های آینده­اند و پیامبر خدا (ص)  این مطلب را به خوبی می‌دانستند و می‌خواستند با این نحوه پاسخ، اصحاب و امت اسلامی را متوجه آن خطر بزرگ که موجب شکاف در امت اسلام است، بازگو کنند.

2. چرا حضرت اهل نجد را به شاخ شیطان تشبیه کردند؟

به نظر می‌رسد برای فهم این قسمت از روایت لازم است نقش شیطان را در فتنه‌گری بیان کنیم و آن اینکه شیطان رانده­شده از درگاه الهی، اولین و بزرگ­ترین فتنه‌گر است که انسان‌ها را از مسیر حق منحرف می­کند و به‌سوی باطل می‌کشاند. لذا خداوند به انسان‌ها این­گونه هشدار می‌دهد: (ِنَّ الشَّیطَانَ کَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِینًا)؛[32] «همانا شیطان همیشه دشمن آشکار انسان است». بنابراین ما باید از شیطان که دشمن قسم­خورده ماست، دوری جوییم و از او تبعیت نکنیم و چون گروهی از اهل نجد فتنه‌گر و اهل قتل و غارت هستند، جزء پیروان شیطان می‌باشند. بنابرین می­توان گفت مراد حضرت این بوده که آنها مثل شاخ که کارش ضربه زدن به دیگران است، از روی هواهای نفسانی به دین و مسلمانان ضربه می­زنند و با نام اسلام، اسلام را نابود می‌کنند.

3. مراد از اهل نجد (پیروان شیطان) چه کسانی هستند؟

همان­طور که در ابتدای مقاله گفته شد، نجد بزرگ­ترین منطقه عربستان سعودی است و محدوده آن از عرض تهامه تا سرزمین عراق[33] است و در شرق مدینه منوره واقع شده است[34] و از جمله شهرهای آن، ریاض و عیینه و درعیه می‌باشد[35] و با توجه به اینکه محمد بن‌عبدالوهاب در عیینه به دنیا آمده[36] و در شهر درعیه با محمد بن‌سعود پیمان بست که مخالفان خودشان را با بهانه تکفیر سرکوب کنند و جان و مال و ناموسشان را حلال شمرند و به غارت ببرند، پس مصداق روایت قرن الشیطان و این آیه شریفه می‌باشند: (منْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا)؛[37] «هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، گویی همه انسان‌ها را کشته است».

بنابراین وقتی حضرت رسول اکرم (ص)  اهل نجد را دعا نمی‌کنند و بیان می‌کنند که اهل آن انسان‌های گمراه­اند، در واقع ذهن مخاطبان را متوجه مسئله مهم یعنی فتنه‌های آینده این منطقه می‌کنند و ما را از آن برحذر می‌دارند تا گرفتار آنها نگردیم و به جای مسیر الی الله، به‌سوی شیطان نرویم.

 رابطه محمد بن‌عبدالوهاب با روایت قرن الشیطان

محمد بن‌عبدالوهاب در سال 1115ق در شهر عیینه واقع در شمال شهر ریاض از توابع اقلیم بزرگ نجد به دنیا آمد.[38] وی منکر عقاید مسلمین بود و به حدی افراط کرد که مورد توبیخ و انکار استادان و پدرش و برادرش واقع شد؛ به­ حدی­ که آنها می‌گفتند به ­زودی گمراه خواهد شد و انسان‌های جاهل را به گمراهی می‌کشاند و همین‌طور هم شد.[39]

او در ابتدا علاقه زیادی به مطالعه تاریخ مدعیان دروغین نبوت مثل مسیلمه کذاب و سجاح تمیمی و اسود عنسی و طلیحه اسدی داشت. در واقع در درون ادعای نبوت داشت، ولی قدرت ابرازش را نداشت.[40] در سال 1160ق محمد بن‌عبدالوهاب در شهر درعیه با محمد بن‌سعود[41] هم پیمان شد[42] که مخالفان را از میان بردارند و فرقه خود را گسترش دهند.[43]

محمد بن‌عبدالوهاب معتقد به کفر جمیع مردم زمین مگر معتقدین به اعتقاد خودش بود. لذا خون و مال مسلمین را مباح می­دانست و در پی آن غارت کردند و کشتند و تخریب کردند و سوزاندند.[44]

عثمان بن‌سند البصری می‌گوید: او دو اشکال بزرگ دارد:

1. تکفیر اهل زمین بدون دلیل.

2. جسارت در ریختن خون مظلوم بدون دلیل.[45]

وهّابى‏ها از درود فرستان به پیامبر گرامى (ص)  بر روى منابر و پس از اذان ممانعت مى‏کردند. مرد صالح نابینایى را که اذان مى‏گفت و پس از اذان به رسول اکرم (ص)  صلوات فرستاد نزد محمد بن‌عبدالوهاب آوردند و به دستور او مؤذن نابینا را به جرم درود فرستادن بر آن حضرت کشتند.[46] بدین ترتیب ابن‌‌عبدالوهاب به کمک ابن‌سعود فتنه بزرگی را در میان مسلمین ایجاد کردند و در این فتنه هزاران مسلمان بی‌گناه به جرم کفر، شرک ‌و بدعت به خاک و خون کشیده شدند.[47]

 نظر علما درباره روایت «قرن الشیطان»

تا وقتی­که محمد بن‌عبدالوهاب و پیروانش خروج نکرده بودند، شارحان کتب حدیثی مصداق روایت را اهل شرق آن زمان می­دانستند که اهل کفر و تفرقه میان مسلمین بودند،[48] و یا گمان می­کردند فتنه در این روایت، قتل عثمان،[49] خروج دجال،[50] فتنه­های قوم مضر و ربیعه[51]و فتنه‌های جنگ جمل و صفین است و یا مراد ظهور خوارج است که در منطقه نجد و عراق بودند.[52]

ابن‌حجر عسقلانی و قسطلانی می‌گویند: اینکه مراد از نجد را بادیه عراق دانسته‌اند، توهمی بیش نیست.[53]

اما بعد از خروج و فتنه‌های محمد بن‌عبدالوهاب و پیروانش، بعضی از علما مصداق فتنه‌گر و شاخ و پیرو شیطان را در حدیث به او و پیروانش تطبیق کرده‌اند که ذیلاً سخن برخی از علما را ذکر می‌کنیم:

1. شیخ سلیمان بن‌عبدالوهاب نجدی

شیخ سلیمان برادر محمد بن‌عبدالوهاب می‌گوید:

از چیزهایی که مذهب وهابیت را باطل می‌کند، حدیث‌هایی است که در صحیح بخاری و مسلم

از پیامبر اکرم (ص)  نقل شده است که آن حضرت فرمود: رأس کفر از طرف مشرق است[54] و در روایت دیگر فرموده: ایمان از سمت یمن است و فتنه از این سمت از جایی که تابعان شیطان پدید آیند.[55]

 

شیخ سلیمان پس از نقل این احادیث می‌گوید: گواهی می‌دهم رسول الله راست‌گو بود و ادای امانت و تبلیغ رسالت کرد. بنابراین وهابی‌ها مصداق این روایت‌اند؛ زیرا که به سبب اموری از قبیل زیارت قبور و استغاثه به پیامبر اکرم (ص)  و مانند اینها، مسلمانان را کافر می‌دانند و از طرفی شهر نجد اول شهری بود که فتنه از آن برخاست و در بین شهرهای مسلمین هیچ شهری فتنه و فساد آن از زمان گذشته تا حال به زیادی شهر نجد نبوده است و وهابیت از این شهر ظهور کردند.[56]

2. احمد بن‌زینی دحلان، مفتی مکه مکرمه

احمد دحلان می‌گوید:

فتنه وهابیان از مصائب بزرگ اهل اسلام است؛ چرا که خون‌های زیادی را ریختند و اموال کثیری به غارت بردند؛ به‌طوری‌که ضرر و شرّشان عالم‌گیر شد. بنابراین بسیاری از احادیث پیامبر خدا در باب فتنه، تصریح به همین فتنه‌ها دارد؛ مانند این فرمایش او که فرمود:

مردمی از سمت مشرق برمی‌خیزند که قرآن می‌خوانند، ولی قرائتشان لقلقه زبان است و به آن عمل نمی‌کنند؛ لذا از دین بیرون می‌روند، همان‌طور که تیر از کمان بیرون می‌رود، و نشانه آنها تراشیدن سر می‌باشد.[57] 

3. جمیل افندی صدقی زهاوی

این دانشمند عراقی محمد بن‌عبدالوهاب را مصداق قرن الشیطان می‌داند و با استناد به سخنان استادان و پدر و برادرش، محمد بن‌عبدالوهاب را ملحد و کافر معرفی می‌کند.[58]

4. قاضی عبدالرحمن قوتی

در مقدمه سبیل النجاة عن بدعة أهل الزیغ و الضلالة می‌گوید:

پیامبر گرامی اسلام فرموده‌اند: «سیظهر من نجد شیطان تتزلزل جزیرة العرب من فتنة؛

به‌زودی از نجد شیطانی ظهور خواهد کرد که فتنه‌اش جزیرة العرب را مضطرب و متزلزل خواهد کرد». مراد از شیطان در این روایت، محمد بن‌عبدالوهاب است.[59]

 شباهت وهابیان به خوارج

همان‌طورکه محمد ابوزهره می‌گوید: «فکانوا یشتبهون الخوارج الذین کانوا یکفرون مرتکب الذنب».[60] فرقه وهابیت شباهت‌هایی به فرقه منحرف خوارج دارد و از باب نمونه یک مورد را ذکر می‌کنیم که بخاری و مسلم و ابن‌ماجه با الفاظ مختلف از هفت صحابی نقل کرده‌اند[61] و مفهوم آنها خروج وهابیت از دین است. ابوسعید خدری نقل می‌کند:

عَن النَّبِیِّ(صلى الله علیه وسلم) قالَ: «یَخْرُجُ نَاسٌ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ وَیَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ لاَ یُجَاوِزُ تَرَاقِیَهُمْ، یَمْرُقُونَ مِنَ الدِّینِ کَمَا یَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِیَّةِ، ثُمَّ لاَ یَعُودُونَ فِیهِ حَتَّى یَعُودَ السَّهْمُ إِلَى فُوقِهِ». قِیلَ مَا سِیمَاهُمْ؟ قَالَ: «سِیمَاهُمُ التَّحْلِیقُ»؛[62]

پیامبر خدا می‌فرماید: مردمی از شرق (خوارج) خروج می‌کنند که قرآن می‌خوانند؛ درحالی‌که قرآن فقط لقلقه زبان آنها است و از دین خارج می‌شوند مثل خارج شدن تیر از کمان، و سیما و شعارشان تراشیدن سر است.

زینی دحلان درباره این شباهت می‌گوید:

کلام پیامبر اکرم (ص)  که فرمود سیمایشان تراشیدن سر است، نصی بر همین فرقه (وهابیت) است که از سمت مشرق خروج می‌کنند. (وی در ادامه می‌گوید:) محمد بن‌عبدالوهاب دستور می‌داد که زنان نیز مانند مردان تحلیق کنند، تا جایی‌که به زنی گفت: سر خودر را بتراش، آن زن در جواب گفت: موی زن به منزله محاسن مرد است، و با این جواب، محمد بن‌عبدالوهاب را به سکوت وادار کرد.[63]

 نتیجه‌گیری:

با بررسی حدیث یاد شده از سوی علمای اهل­سنت روشن گردید که مراد از شرق مدینه، منطقه نجد است که در عربستان سعودی قرار دارد؛ همچنان‌که ابن‌تیمیه می‌گوید شرق مدینه همان محل خروج مسیلمه کذاب است.[64] آن منطقه زادگاه محمد بن‌عبدالوهاب است و محل پیمان نامبارک او با محمد بن‌سعود و آغاز فتنه‌ها و انحراف‌ها بوده است و نیز روشن شد که مصداق بارز این حدیث محمد بن‌عبدالوهاب و پیروان او می‌باشد.

  پی نوشت ها

[1]. الجواب الصحیح، ص 128، به نقل از نرم افزار مکتبة الشاملة.

[1]. سوره آل عمران، آیه 103.

[2]. هشت سند صحیح از کتاب صحیح بخاری عبارت‌اند از: 1. کتاب  الاستسقاء(15)، باب مَا قِیلَ فِى الزَّلاَزِل ِو َالآیَاتِ(25)، جزء2، ص41؛ 2. الفتن باب قَوْل ِالنَّبِیِّ(صلى الله علیه و سلم) «الْفِتْنَةُ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ»، ج 9، ص67 ، حدیث1؛ 3. سند دیگر در ادامه حدیث قبل؛ 4. الفتن باب قَوْل ِالنَّبِیِّ(صلى الله علیه وسلم) ± ² «الْفِتْنَةُ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ»، ج9، ص67، حدیث2؛ 5. فرض الخمس باب مَا جَاءَ فِى بُیُوتِ أَزْوَاجِ النَّبِىِّ(صلى الله علیه وسلم)، باب4، جزء4، ص100؛ 6. کتاب بدء الخلق باب صِفَةِ إِبْلِیسَ وَ جُنُودِ هِ، باب11، جزء4، ص150؛ 7. کتاب المناقب، باب حدثنا ابو معمر، باب6، جزء4، ص220؛ 8. کتاب المغازى، باب قُدُومُ الأَشْعَرِیِّینَ و َأَهْلِ الْیَمَنِ، جزء5، ص220، حدیث4.

[3]. پنج سند صحیح  از کتاب صحیح مسلم عبارتند از: 1. کتاب الفتن و أشراط الساعة، باب الفتنة من المشرق، جزء8(ج2)، ص180؛ 2. کتاب الفتن و أشراط الساعة، باب الفتنة من المشرق، جزء8 (ج2)، ص181؛ 3. حدیث دیگری در ادامه حدیث قبل؛ 4. حدیث دیگری در ادامه حدیث قبل؛ 5. حدیث دیگری در ادامه حدیث قبل.

[4]. چهارده سند از مسند أحمدبن حنبل: 1. مسند عبدالله بن‌عمر، حدیث6130، ج3، ص395؛ 2. مسند عبدالله بن‌عمر، حدیث5775، ج3، ص310؛ 3. مسند عبدالله بن‌عمر، حدیث4782، ج3، ص65؛ 4. مسند عبدالله بن‌عمر، حدیث5227، ج3، ص172؛ 5. مسند عبدالله بن‌عمر، حدیث4854، ج3، ص82؛ 6. مسند عبدالله بن‌عمر، حدیث4906، ج3، ص93؛ 7. مسند عبدالله بن‌عمر، حدیث5537، ج3، ص250؛ 8. مسند عبدالله بن‌عمر، حدیث5557، ج3، ص254؛ 9. مسند عبدالله بن‌عمر، حدیث،5792، ج3، ص314؛ 10. مسند عبدالله بن‌عمر، حدیث6046، ج3، ص375؛ 11. مسند عبدالله بن‌عمر، حدیث6174، ج3، ص407؛ 12. مسند عبدالله بن‌عمر، حدیث، 6207، ج3، ص416؛ 13. مسند عبدالله بن‌عمر، حدیث6395، ج3، ص465؛ 14. مسند ابومسعود انصاری، حدیث17530، ج7، ص112.

[5]. سه حدیث ترمذی در سنن ترمذی عبارت‌اند از: 1. کتاب الفتن، ج3، ص350، باب 51، ح2344؛ 2. کتاب الفتن، باب65، ص362، ح2370؛ 3. کتاب الْمَنَاقِبِ بَاب فِی فَضْلِ الشَّام ِوَ الْیَمَنِ، جزء5، ص389، ح4047.

[6]. تنویر الحوالک شرح موطأ مالک، ج3، ص141ـ142؛ موطأ مالک، کتاب الاستئذان، کتاب54، ح29، به نقل از مفتاح کنوز السنة، ص404.

[7]. سیرأعلام النبلاء، ذیل سالم بن عبدالله، ج5، ص383.

[8]. صحیح بخاری، کتاب الفتن، باب قَوْل ِالنَّبِىِّ( صلى الله علیه و سلم) «الْفِتْنَةُ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ» ، ج9، ص67، حدیث یک،  و  ج9، ص68، حدیث یک؛ سنن ترمذی، کتاب الْمَنَاقِبِ بَاب فِی فَضْلِ الشَّامِ وَالْیَمَنِ، جزء5، ص 389، ح 4047؛ مسند احمد، ج3، ص395، ح6130. شبیه به این حدیث ، حدیث دیگری در مسند احمد وجود دارد: «عن بن عمر أن رسول الله (صلى الله علیه و سلم) قال: اللهم بارک لنا فی شامنا ویمننا مرتین. فقال رجل: و فی مشرقنا یا رسول الله. فقال رسول الله (صلى الله علیه و سلم): من هنالک یطلع قرن الشیطان ولها تسعة عشار الشر» (همان، ص310، ح5775 )

[9]. لسان العرب، ج‏13، ص319.

[10]. مجمع البحرین، ج‏6، ص292.

[11]. سوره بقره، آیه191.

[12]. المنجد، ماده قرن، ج2، ص1304.

[13]. عمدة القاری، ج7، ص59؛ ارشاد الساری، ج10، ص188.

[14]. لسان العرب، ج13، ص331؛ فتح الباری، ج4، ص39

[15]. دعاوى المناوئین، ص239.

[16]. تاریخ نجد، ص7؛ معجم البلدان، ج5، ص265؛ لسان العرب، ج3، ص413؛ العین، ص940؛ جمهرة اللغة، ج1، ص266، ج3، ص399 (چاپ قدیم، ج1، ص451)؛ تاج العروس، ج2، ص508؛ منتهی الارب، ج4، ص1227؛ القاموس المحیط، ص303؛ مفردات، ص791؛ معجم مقایس اللغة، ص975؛ مجمع البحرین، ج3، ص148؛ مصباح المنیر، ج2، ص593؛ معجم الوسیط، ص902.

[17]. تاریخ نجد، ص7 ؛ إرشاد الساری، ج2، ص247؛ فتح الباری، ج13، ص39؛ العین، ص940؛ لسان العرب، ج3، ص413؛ تاج العروس، ج2، ص509؛ منتهی الارب، ج4، ص1227؛ مجمع البحرین، ج3، ص149.

[18]. إرشاد الساری، ج2، ص247؛ عمدة القاری، ج7، ص59 و ج17، ص312؛ معجم البلدان، ج5، ص265؛ لسان العرب، ج3، ص414؛ تاج العروس، ج2، ص509؛ مجمع البحرین، ج3، ص149؛ مصباح المنیر، ج2، ص593.

 [19]. تاریخ نجد، ص7 ؛ لسان العرب، ج3، ص415؛ تاج العروس، ج2، ص509؛ مجمع البحرین، ج3، ص149؛ منتهی الارب، ج4، ص1227؛ جمهرة اللغة، ج3، ص399 (چاپ قدیم، ج1، ص451)؛ مصباح المنیر، ج2، ص593.

 [20]. اللباب فی تهذیب الانساب، ج3، ص299؛ تاج العروس، ج2، ص509.

 [21]. لسان العرب، ج3، ص419؛ اللباب فی تهذیب الانساب، ج3، ص299.

 [22]. موسوعة العتبات المقدسة، ج3، ص7.

 [23]. دائرة المعارف القرن العشرین، ج10، ص54؛ آثار اسلامی مکه و مدینه، ص29.

 [24]. دائرة المعارف القرن العشرین، ج10، ص54.

 [25]. دائرة المعارف الاسلامیة، ص477 ــ 478؛ جزیرة العرب فی قرن العشرین، ص45؛ تاریخ نجد، ص28؛ آثار اسلامی مکه و مدینه، ص32.

 [26]. جزیرة العرب فی قرن العشرین، ابتداء کتاب در چاپ پنجم.

 [27]. همان، ص41.

 [28]. همان، ص46.

 [29]. تاریخ نجد، ص26.

 [30]. فصل الخطاب، ص100؛  الجواب الصحیح، ج6، ص128، به نقل از نرم افزار مکتبة الشاملة

 [31] . سوره اسراء، آیه 53.

 [32]. إرشاد الساری، ج2، ص247؛ عمدة القاری، ج7، ص59 و ج 17، ص312؛ معجم البلدان، ج5، ص265؛ لسان العرب، ج3، ص414؛ تاج العروس، ج2، ص509؛ مجمع البحرین، ج3، ص149؛ مصباح المنیر، ج2، ص593.

 [33]. موسوعة العتبات المقدسة، ج3، ص7؛ دائرة المعارف القرن العشرین، ج10، ص54؛ آثار اسلامی مکه و مدینه، ص29.

 [34]. دائرة المعارف الاسلامیة، ص477ــ 478؛ جزیرة العرب فی قرن العشرین، ص45؛ تاریخ نجد، ص28؛ آثار اسلامی مکه و مدینه، ص32.

 [35]. تاریخ نجد، ص111؛ عنوان المجد فی تاریخ نجد، ص33؛ علماء نجد، ج1، ص 129؛ مشاهیر علماء نجد، ص21؛ دعوة الشیخ محمد بن عبد الوهاب، ص7؛ الاعلام (قاموس تراجم الرجال و النساء)، ج6، ص257؛ جزیرة العرب فی قرن العشرین، ص319؛ تاریخ نجد، ص31.

 [36]. سوره مائده، آیه 32.

 [37]. تاریخ نجد، ص111؛ عنوان المجد فی تاریخ نجد، ص33؛ علماء نجد، ج1، ص129؛ مشاهیر علماء نجد، ص21؛ دعوة الشیخ محمد بن عبد الوهاب، ص7؛ الاعلام (قاموس تراجم الرجال و النساء)، ج6، ص257؛ جزیرة العرب فی قرن العشرین، ص319؛ تاریخ نجد، ص31؛ اعلام الاسلام، ص37، (عبد الوهاب سکر سال تولد او را 1111ق می‌داند)؛ کشف الإرتیاب، ص9؛ الملل و النحل، ج4، ص334.

 [38]. الدرر السنیة فی الرد على الوهابیة، ص46؛ فتنة الوهابیة، ص1؛ الفجرالصادق، ص17؛ تاریخ نجد، ص120؛ اعلام الاسلام، ص38.

 [39]. الفجر الصادق، ص17.

 [40]. تاریخ آل سعود، ص21.

 [41]. تاریخ نجد، ص115؛ کشف الارتیاب، ص9؛ اعلام الاسلام، ص39.

[42]. فی منزل الوحی، ص 114( کان الشیخ عبد الله بن بلیهد عالم نجد یسعی ممتطاً جواداً ... و هذا الرجل خلیفة محمد بن عبد الوهاب الحنبلی مجدد المذهب فی نجد، و الذی خلع اسمه علی الوهابیین الذین اقتدوا به فی اتباع ابن حنبل).

[43]. اعلام الاسلام، ص39.

[44]. همان، ص42ــ 43.

 [45]. التوسل بالنبی و جهله الوهابیون، ص244؛ فتنة الوهابیة، ص 14؛  الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیة، ص44.

[46]. برای نمونه مراجعه شود به: عنوان المجد فی تاریخ نجد، ج1، ص34ــ 68؛ تاریخ نجد، ص 116ــ119؛ کشف الارتیاب، ص 13ــ36 و 50ــ81  و ترجمه آن با عنوان تاریخ و نقد وهابیت؛ نصیحة لإخواننا علماء نجد، ص28ــ86؛ تاریخ آل سعود، ص20ــ25؛ مسیر طالبی، ص408؛ فی منزل الوحی، ص153ــ241.

[47] . فتح الباری، ج13، ص39؛ إرشاد الساری، ج10، ص189؛ عمدة القاری، ج24، ص199؛ حاشیه صحیح مسلم، جزء8، ج2، ص180.

[48]. إرشاد الساری، ج10، ص188؛ عمدة القاری، ج24، ص199.

[49]. إرشاد الساری، ج10، ص188.

[50]. فتح الباری، ج6، ص423.

[51]. عمدة القاری، ج24، ص199؛ حاشیه صحیح مسلم، جزء8، ج2، ص180

[52]. فتح الباری، ج13، ص39؛ ارشاد الساری، ج10، ص189.

 [53]. الصواعق الإلهیه فی الرد علی الوهابیة، ص44 (چاپ بیروت، ص137)

[54]. همان( چاپ بیروت، ص138)

 [55]. همان، ص45، (چاپ بیروت، ص140ـ141).

 [56]. فتنة الوهابیة، ص18ــ19.

[57]. الفجر الصادق، ص20ــ22.

[58]. صفحة عن آل سعود الوهابیین، ص130.

[59]. تاریخ المذاهب الإسلامیة فی سیاسه و العقائد، ج1، ص236.

[60]. صحیح بخاری، ج4، ص167و 217؛ ج 6، ص291؛ ج9، ص155؛ صحیح مسلم، ج3، ص110ــ117؛ شرح سنن ابن ماجه، ج1، ص72ــ74 ؛ تاریخ اسلام، ج1، ص719؛ شروح بخاری .

[61]. صحیح بخاری، ج6، ص244.

 [62]. الفجر الصادق، ص21. با این مضمون ر.ک: فتنة الوهابیة، ص13؛ کشف الارتیاب، ص124ـ 125.

[63]. فصل الخطاب، ص100؛  الجواب الصحیح، ج6، ص128، (برگرفته از نرم افزار مکتبة الشاملة).


منابع:
1. ارشاد الساری لشرح صحیح البخاری: شهاب الدین احمد بن‌محمد قسطلانی، مصر: مطبعة الکبری الامیریه، 1304ق.2. اعلام الاسلام: محمد بن‌عبدالوهاب، حلب: المکتبة العربیة.3. الاعلام؛ قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستغربین و المستشرقین: خیرالدین زرکلی، بیروت: دارالعلم للملایین، چاپ ششم.4. آثار اسلامی مکه و مدینه: رسول جعفریان، تهران: مشعر، 1387ش.5. تاج العروس من جواهر القاموس: محمد مرتضی زبیدی حنفی، بیروت: دار مکتبة الحیاة، 1193م.6. تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام: شمس‌الدین ذهبی، تحقیق: بشار عواد معروف، بیروت: دار الغرب الاسلامی.7. تاریخ المذاهب الاسلامیه فی السیاسة والعقائد: محمد ابوزهره،  دارالفکر العربی.8. تاریخ آل سعود: ناصر سعید، مکة المکرمة: منشورات دار مکة المکرمة، 1404ق.9. تاریخ نجد: جون فیلبی، بیروت: المکتبة الاهلیة.10. تاریخ نجد: سید محمود شکری آلوسی، قاهره: المطبعة السلفیة، 1347ق.11. تاریخچه نقد و بررسی وهابی‌ها: سید محسن امین، ترجمه: سید ابراهیم علوی، تهران: امیر کبیر، 1387ش.12. تنویرالحوالک شرح موطأ مالک: جلال‌الدین سیوطی، بیروت: مکتبة الثقافیه، 1973م.13. التوسل بالنبی و جهله الوهابیون: ابوحامد بن‌مرزوق، چاپ کننده: حسین حلمی، استانبول: مکتبة ایشیق، 1396ق.14. تهذیب التهذیب: شهاب‌الدین احمد بن‌علی بن‌حجر عسقلانی، تحقیق: صدقی جمیل العطار، بیروت: دارالفکر، بی‌تا.15. تهذیب الکمال فی أسماء الرجال للحافظ المتقن: جمال‌الدین ابى‌الحجاج یوسف مزّى، تحقیق: بشار عواد معروف، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1418ق.16. جزیرة العرب فی القرن العشرین: حافظ وهبه (سفیر المملکه العربیه السعودیه بلندن)، مطبعة لجنة التألیف و الترجمة و النشر، چاپ پنجم، 1387ق.17. جمهرة اللغه: ابوبکر محمد بن‌حسن بن‌درید ازدی، بیروت: دار العلم للملایین، چاپ قدیم.18. الجواب الصحیح: أحمد بن‌عبد الحلیم ابن‌تیمیه، (نرم افزار مکتبة الشاملة).19. دائرة المعارف الاسلامیة أصدر بالالمانیة و الإنجلیزیة و الفرنسیة: محمد ثابت قندی، احمد شنتاوی، ابراهیم زکی خورشید، عبد الحمید یونسی، تهران: انتشارات جهان.20. دائرة المعارف القرن العشرین: محمد فرید وجدی، بیروت: دار المعرفه، چاپ سوم.21. الدرر السنیه فی الرد علی الوهابیه: احمد بن‌زینی دحلان، مصر: مطبعه مصطفی البانی، چاپ سوم، 1386ق.22. دعاوى المناوئین لدعوة الشیخ محمد بن‌عبدالوهاب عرض و نقد: عبدالعزیز بن‌محمد بن‌علی العبداللطیف، ریاض: مکتبة الرشد ـ ناشرون، 1427ق.23. دعوة الشیخ محمد بن‌عبدالوهاب بین المعارضین و المنصفین و المویدین: محمد بن‌جمیل زینو، مکة مکرمة: دار الحدیث الخیریه.24. سنن ترمذی: محمد بن‌عیسی بن‌سوره ترمذی، قاهره: المکتبه السلفیه بالمدینه (مطبعه الفجاله الجدیده القاهره)، 1387ق.25. سیر أعلام النبلاء: شمس‌الدین ذهبی، بیروت: دارالفکر، 1417ق.26. صحیح بخاری: محمد بن‌اسماعیل بخاری جعفی، قاهره: مطبعة مصطفی بانی حلبی، 1378ق.27. صحیح مسلم: مسلم بن‌حجاج قشیری نیشابوری، چاپ الازهر مصر مطبعه محمد علی، 1334ق.28. صفحة عن آل سعود الوهابیین و آراء علماء السنة فی الوهابیة: سید مرتضی رضوی، قاهره.29. الصواعق الإلهیّة فی الرّد على الوهابیّة: شیخ سلیمان بن‌عبدالوهاب نجدی، مصر: مکتبه تهذیب الازهر (چاپ دیگر چاپ دار ذوالفقار بیروت لبنان با تحقیق السراوی، چاپ اول، 1998م).30. علماء نجد خلال ثمانیة قرون: عبدالله بن‌عبد الرحمن بن‌صالح آل بسام، ریاض: دار العاصمه، چاپ دوم، 1419ق.31. عمدة القاری شرح صحیح البخاری: بدرالدین محمود بن‌احمد عینی، بیروت: داراحیاء التراث العربی.32. عنوان المجد فی تاریخ نجد: ابن‌بشر عثمان بن‌عبدالله، تحقیق: عبدالرحمن بن‌عبدالطیف، ریاض: چاپ چهارم، 1402ق.33. العین: خلیل بن‌احمد فراهید، بیروت: دارالاحیاء التراث العربی، 1426ق.34. فتح الباری بشرح صحیح البخاری: شهاب‌الدین احمد بن‌علی بن‌حجر عسقلانی، بیروت: دارالاحیاء التراث العربیه، 1402ق.35. فتنة الوهابیّة: احمد بن‌زینی دحلان، چاپ افست استانبول، 1407ق.36. الفجر الصادق فی الرد على منکری التوسل و الکرامات و الخوارق: جمیل افندى صدقى زهاوى، چاپ افست، استانبول:1323ق.37. فرقه وهابی و پاسخ به شبهات آنها: علامه سید محمد حسن قزوینی، ترجمه: علی دوانی، تهران: سازمان چاپ و انتشارات، چاپ سوم، 1368ش.38. فرهنگ بزرگ جامع نوین؛ ترجمه المنجد: احمد سیاح، تهران: انتشارات اسلام، 1365ش.39. فصل الخطاب من کتاب الله و حدیث الرسول و کلام العلماء فی مذهب ابن‌عبدالوهاب: سلیمان بن‌عبدالوهاب، مصر: قاهره.40. فی منزل الوحی: محمد حسین هیکل، مصر: مکتبه النهضة المصریه، چاپ سوم، 1957م.41. القاموس المحیط: فیروزآبادی، بیروت: دار احیاء التراث العربیه، چاپ دوم، 1424ق.42. کشف الارتیاب فی أتباع محمد بن‌عبدالوهاب: سید محسن امین، کتابخانه بزرگ اسلامی، چاپ سوم.43. اللباب فی تهذیب الانساب: عزالدین بن‌اثیر جزری، بیروت: دار صادر.44. لسان العرب: جمال‌الدین محمد بن‌مکرم ابن‌منظور افریقی مصری، بیروت: دار صادر.45. مجمع البحرین: شیخ فخرالدین طریحی، تحقیق: سید احمد حسینی، تهران: المکتبة المرتضویة، چاپ دوم، 1395ق.46. مجمع البلدان: شهاب الدین یاقوت بن‌عبدالله حموی، بیروت: دار صادر، 1388ق.47. مسائل الجاهلیة: محمد بن‌عبدالوهاب، مدینه منوره: مطبوعات الجامعة الاسلامیة، 1396ق.48. مسند احمد بن‌حنبل: احمد بن‌حنبل، تحقیق: محمد عبد القادر، بیروت: دارالکتب العلمیه، 2008م.49. مسیر طالبی یا سفرنامه میرزا ابوطالب خان: ابوطالب‌بن‌محمد اصفهانی، تهران، 1383ش.50. مشاهیر علماء نجد و غیرهم: عبد الرحمن بن‌عبد اللطیف بن‌عبدالله آل شیخ، دار الیمامه، چاپ دوم، 1394ق.51. مصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی: احمد بن‌محمد بن‌علی مقری فیومی، قم: دار الهجره، 1405ق.52. معجم الوسیط: ابراهیم مصطفی، احمد حسن الزیات، حامد عبد القادر، محمد علی نجار، استانبول: دار الدعوة.53. معجم قبائل العرب القدیمیه والحدیثه: عمر رضا کحّاله، بیروت: دار العلم للملایین ، 1388ق.54. معجم مقایس اللغة: ابو‌الحسن احمد بن‌فارس بن‌ذکریا، بیروت: دارالاحیاء التراث العربیة، 1429ق.55. مفتاح کنوز السنة: محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت: دار احیاء التراث العربیة، 2001م.56. مفردات: راغب اصفهانی، قم: طلیعه نور، چاپ چهارم، 1429ق.57. الملل و النحل دراسة موضوعیة مقارنة للمذاهب الإسلامیه: جعفر سبحانی، قم: مؤسسة النشر الإسلامیه، 1414ق.58. منتهی الارب فی لغه العرب: عبد الرحیم بن‌عبد الکریم صفی پوری، تهران: کتابفروشی اسلامی، 1377ش.59. موسوعة العتبات المقدسه: جعفر خلیلی، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، 1407ق.60. الموسوعة العربیة المیسرة: ابراهیم مدکور، سهیر قلماوی، زکی نجیب محمود، قاهره: دار الشعب رئیس المکتب سید حسن جلال.61. نصیحة لإخواننا علماء نجد: یوسف بن‌سیّد هاشم رفاعى، مقدمه: دکتر محمد سعید رمضان البوطی، مکتبة الرشید، 1420ق.62. هل نجد أرض الشیطان: نجاح طائی، دار الهدی لإحیاء التراث، چاپ اول، 1433ق. 

  • عبدی