دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

عبدی جلالوندی
دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

مطالب این وبلاگ، مطالبی است که خالصانه و ساده و بی ریا، از اعماق قلبم بیرون می آید .
و امیدوارم که صادقانه، در گوشه ای از دل شما جا بگیرد .
متشکرم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

جواب به رد برهان نظم

دوشنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۴۶ ب.ظ

مخالفین دین برای اینکه  راحت تربه منافع خود برسند در همین راستا بوسیله تبلیغات سوء خود در شبکه های ماهواره ای و سایتهای اینترنتی جوانان مارا دچار انحرافات اخلاقی و از همه مهمتر اعتقادی می کرده اند

فلذا ما دوستان باید چاره ای بیندیشیم و تا حد امکان سموم و زهرهای آلوده آنها را پاکسازی کنیم وجوانان بیگناه خود را نجات دهیم به همین دلیل برآن شدیم سایتهایی را که با استفاده از مغالطات و سفسطه ها اعتقاد پاک جوانان ما را آلوده میکنند نقد کنیم

انشاءلله با توکل برخدا و کمک امام زمان عجل لله تعالی فرجه الشریف بر این مهم دست پیدا کنیم

نویسنده معاند:

این برهان یکی از مهمترین و آشناترین برهانهاست، و در کنار برهان علیت، دو رکن مهم از باور استدلالی به خدا را تشکیل می دهند. با آنکه در کلام اسلامی به آن توجه چندانی نمی شود و بیشتر به مسیحیت تعلق دارد، مفسرین بسیاری از آیات قرآن را بیان کننده  این برهان می دانند. برهان ساده است، و برای همین عمومیت زیادی دارد :

در جهان شکل های مختلفی از نظم وجود دارد، و می دانیم که نظم بدون ناظم ممکن نیست، و یک مجموعه منظم نمی تواند اتفاقی شکل گرفته باشد، پس جهان ناظمی دارد.
بدون شک مثالهای زیادی در این مورد شنیده اید. مثال ساعت، چشم، و هزار چیز دیگر. مثلا می گویند، ساعت به آن کوچکی طوریست که نمی توانیم قبول کنیم سازنده أی نداشته باشد، حال چطور می توانیم قبول کنیم که کل جهان با عظمتی بسیار بیشتر از آن بتواند سازنده ای نداشته باشد؟
در اینجا منظور از نظم (معمولا) برآورده کردن هدف است. سیستمی منظم نامیده می شود که بتواند هدفی را برآورده کند، و به همین خاطر به آن برهان غایت شناسی (teleological ) نیز گفته می شود.

مهمترین مشکل این برهان، در همین بیان نظم نهفته است. در این برهان نظم خصوصیت ذاتی شی دانسته شده، طوری که میتوان با مطالعه ی یک شی گفت که منظم است، یا خیر. در حالی که نظم را با توجه به هدف تبیین می کنند، و هدف چیزیست خارج شی، یعنی رسیدن یک مجموعه به یک هدف (یا نرسیدن آن) چیزی نیست که بتوان با مطالعه ی مجموعه تحققش کرد

نقد:

نویسنده در اینجا با گفتن صغرای غلط میخواهد خواننده رابه راه غلط بکشاند. ما درجواب میگوییم اینکه شما میگوییدبا مطالعه یک مجموعه نمیتوان به هدف آن مجموعه پی برد غلط است چون هر مجموعه منظمی هدفی خاص را دنبال میکند که با تفکر وبرسی آن مجموعه انسان به هدف آن یا یقین پیدا میکند یا نزدیک میشود مثلا ما با مطالعه یک کتاب منظم به هدف آن کتاب که نویسنده آن کتاب دنبال میکرده پی میبریم در اینجابرای اینکه معنای نظم واضح ترشود به معنای لغوی آن دقت فرمایید:

نظم معنای روشنی دارد و در مقابل هرج و مرج قرار می‏گیرد و در لغت به معناى گردآوردن، پیوست نمودن و مقارنت دادن بین اشیاى گوناگون است( الزبیدى، تاج العروس، ج 17)ودر مَثَل چون دانه‏هاى مروارید در رشته خاصى قرار گرفته و به یکدیگر پیوست شوند منظم خوانده مى‏شوند( ابن منظور، لسان العرب)

به عبارت دیگر :

پدیده منظم، مجموعه ‏ای است که اجزای آن به نحوی در کنار هم و در ارتباط با یکدیگر قرار گرفته باشند که در مجموع هدف مشخصی را تعقیب کند . یا این که نظم، گرد آمدن اجزای متفاوت با کیفیت و کمیت ویژه‏ای در یک مجموعه است; به طوری که همکاری و هماهنگی آن‏ها، هدف معینی را تامین کند .

آیه اللَّه سبحانى در تعریف نظم آورده ‏اند:

«نظم عبارت است از نوعى پیوند و همکارى بین اجزاى یک مجموعه در راستاى تحقق هدفى معین، به گونه‏اى که هر جزئى از اجزاء مکمل دیگرى بوده و فقدان هر جزء موجب مى‏شود که مجموعه اثر مطلوب و هدف مورد نظر را فاقد باشد»

و در جایی دیگر آمده است:

«واقعیت نظم در یک پدیده طبیعى، جز این نیست که اجزاى مختلفى از نظر کیفیت و کمیت دور هم گرد آیند، تا در پرتو همکارى اجزاى آن، هدف مشخص تحقق یابد»

(بررسى و نقد فلسفه دین جان هاسپرز/ حمیدرضا شاکرین / ص 273 )

 

نویسنده معاند:

به عنوان مثال، شاید مکانیزمی که زلزله را به وجود می آورد در جهت رسیدن به هدف خاصی ندانیم و آن را منظم ندانیم، در حالی که می توانیم از دیدگاهی دیگر آن را مکانیزمی برای آزادشدن انرژی کرنشی سنگها و پایین آمدن سطح انرژی شان بدانیم، و در نتیجه زلزله را مکانیزمی در جهت رسیدن به یک هدف مشخص و عالی، و در نهایت منظم. چگونه می خواهیم هدفهاراتعیین کنیم ؟

نقد:

اینجا نویسنده با طرح مطلبی که ما نمیگوییم ما را به نتیجه غلط سوق میدهد چون ما زلزله را امری طبیعی و منظم میدانیم نه حادثه ای نامنطم!

نویسنده معاند:

در مورد ماهیت نظم، مثالی دیگر را در نظر بگیرید. فرض کنید به جایی وارد می شوید، بدون آنکه اطلاعاتی از آنجا داشته باشید. میزی در آنجا می بینید، که یک صندلی پشت آن و یک جا سیگاری روی آن قرار گرفته. روی زمین تعدادی چوب کبریت افتاده، و ظاهر آن طوریست که معلوم است از روی میز افتاده اند و شکل آنها اتفاقیست. هم اکنون شکلی برای آنها در نظر بگیرید. بسیار خوب، مطمئنا میتوانید شکلی را در نظر بگیرید که به نظر اتفاقی بیاید.
خوب، اکنون با سیستمی روبرو هستیم که آن را اتفاقی می دانیم. بهتر است بگوییم احتمال بسیار زیادی می دهیم که اتفاقی باشد. حال فرض کنید ما در دنیایی زندگی میکنیم، که در آن گروهی جنایتکار حرفه أی وجود دارد، که نشان آنها تعدادی خط بهم ریخته است، که بسیار شبیه شکل آن چوب کبریتهاست.

بسیار خوب، با این فرض جدید چه نتیجه أی می گیریم ؟ مسلما نتیجه می گیریم که این چوبها به آن نشان مربوط میشوند و کسی آنها را به آن شکل "چیده" است، و بعید می دانیم که بر اثر یک اتفاق از روی میز پرت شده باشند و چنان شکلی گرفته باشند.
فرق در چیست ؟

در هر دو حالت، امکان به وجود آمدن چنان شکلی در اثر یک پرتاب اتفاقی یکی ست، و هیچ تفاوتی در مورد چوب کبریتها وجود ندارد. ساختار آنها کاملا مانند یکدیگر است. در حالی که مطمئنیم یکی از آنها اتفاقیست، و شک نداریم که دیگری اتفاقی نیست. چرا ؟

نقد:

درجواب این مطلب باید بگویم ما درمورد نظم عالم هستی صحبت میکنیم نه بی نظمی هایی که خود ما انسانها بوجود آورده ایم مثال چوب کبریت پراکنده شده ویا جنایت جنایتکاران ساخته ما انسانها است پس مقایسه آنها با خلقت پروردگارعالم قیاس مع الفارق است پس نتیجه گیری ازاین مطلب برای اتفاقی بودن عالم هستی اشتباه است

نویسنده معاند:

مسئله مهمی که در مورد این برهان وجود دارد این است که واقعا چه چیزی بی نظم است. با توجه به معیارهای منظم دانستنی که معرفی می کنند،آیا می توان چیزی را بی نظم دانست ؟

در مورد مثال معروف و تکراری چشم، همه قبول داریم که سیستم بسیار پیچیده أی دارد، متناسب با آنچه از آن طلب می کنیم، ولی بهتر است بگوییم از چشم انتظاری داریم که مطابق با توانایی آن است، نه اینکه تواناییهای چشم طوریست که انتظارات ما را برآورد. بسیار خوب، حال بگویید که با توجه به اینکه چشم محدودیتهای بینایی بسیاری دارد، و به عنوان مثال، سطحی بسیار حساس و آسیب پذیر دارد، قادر به بزرگنمایی نیست، دقت و توان آن از بین می رود و هزار چیز دیگر، باز هم می توان سیستم فعلی را منظم دانست ؟ بله، شاید به خوبی آن ایده نباشد، ولی این به معنی نامنظم نبودنش نیست، زیرا هنوز می تواند هدف دیدن را ارضا کند.

اگر چشم ما قادر به تفکیک رنگها نبود، و همه چیز را تکرنگ می دید، دیگر آن را منظم نمیدانستید ؟ چرا، باز هم هدف دیدن را ارضا می کرد. اگر قادر به دیدن فاصله ی بیشتر از یک سانتیمتر نبود، آن را منظم نمی دانستید ؟ چرا، باز هم به هدفی خاص خود می رسید. در نهایت اگر حتا قادر به دیدن نیز نبود چطور ؟ چرا، باز هم آن را منظم می دانستند، زیرا جرمی مادیست که در جای خود به طور پایدار قرار گرفته و با دیگر مواد به طوری برنامه ریزی شده و منظم در تعادل است، و لزا منظم. همانطور که انگشت کوچک پا را نامنظم نمی دانیم.
پس چه زمان به عنصری نامنظم می رسیم ؟با این ترتیب که ما پیش می رویم، هرچه "وجود" داشته باشد برچسب منظم می خورد

نقد:

باتوجه به تعریف نظم پاسخ به شبهه وجواب نویسنده معلوم است چون نظم یک شیء با توجه به هدف آن شیء مشخص میشود مثلآانسانی که دیر سرکارخودمیرود نامنظم شناخته میشود چود به هدف خودکه مثلآرضایت ارباب رجوع است نمیرسد ولی همکاراو که سرموقع می آید منظم شناخته میشود چون به هدف خودمیرسدپس اینکه نویسنده هدف را مشخص نمیکند وهرچیزی رامنظم میشمارد درست نیست مثلآچشم اگرهدفش دیدن باشداگرضعیف باشدازنظر پزشکان نامنظم حساب میشودواگرسالم باشد منظم محسوب میشوداما اگرهدف آن مشخص نباشد درهرحالی میتوان آنرا منظم دانست ومثال نویسنده بااین روش محاسبه شده که غلط است

نویسنده معاند:

برهان نظم به شکلی دیگر، در قالب احتمالات نیز بیان می شود. این بیان از نظر اکثر متکلمین دینی مورد قبول نیست و ایرادهای زیادی از آن گرفته اند (البته نه همه) ولی در بین عموم مردم رواج زیادی دارد:
اگر دسته ای از میمونها با یک ماشین تایپ بازی کنند احتمال دارد که مجموعه آثار شکسپیر نتیجه شود ؟ مسلما نمی شود. پس چطور می توان انتظار داشت جهانی که بسیار بزرگتر و پیچیده تر است بتواند بر اساس اتفاق به وجود آید ؟ کافیست احتمال قرار گرفتن زمین در جایی مناسب در منظومه ی شمسی را حساب کنیم و آن را با احتمال پدید آمدن یک پروتئین ترکیب کنیم و ... به چنان عدد کوچکی می رسیم که هیچ فرد عاقلی نمی تواند آن را قبول کن.

متاسفانه برداشت اکثر افراد از احتمالات درست نیست، و این ایراد نه تنها به چنین استدلالهایی محدود نمی شود، که تمام زندگی آنها را تحت تاثیر قرار می دهد و تصمیم گیریها و نتیجه گیریهای آنها را به خطا می کشاند. با این حال، به نظر می آید که از این وضع راضی هستند !

البته شکی نیست که اگر احتمال تشکیل چنین ترکیبی از جهان را محاسبه کنیم، عددی بسیار بسیار بسیار کوچک می شود. ولی از کوچکی این عدد چه نتیجه ای می توانیم بگیریم ؟ بعید بودن وقوع آن را ؟ هرگز !
مسئله بسیار ساده است. اگر فکر می کنید جز این است، هم اکنون آزمایشی کنید. تعداد کافی کارت تهیه کنید، آنها را از یک تا یک میلیارد شماره گذاری کنید (در صورتی که مایل باشید بیشتر) و بعد از بین این یک میلیارد کارت یکی را بیرون بکشید. تعجب نکردید ؟! عددی بیرون آمد که احتمال بیرون آمدنش یک در میلیارد بود ! چطور چنین اتفاقی افتاد ؟! چطور چنین اتفاق بعیدی رخ داد ؟ آزمایش را تکرار می کنیم، و هر بار بدون استثنا چنین اتفاق عجیبی می افتد !

البته اگر فکر می کنید این احتمال به اندازه ی کافی کوچک نیست، می توانید تعداد آنها را به توان هزار برسانید و آزمایش را تکرار کنید، و تحقیق کنید که هر بار اتفاقی خارق العاده می افتد یا خیر.

در مورد جهان، هر شکلی که می داشت، احتمالش دقیقا به اندازه ی احتمال حالت فعلی می بود. پس داشتن چنین شکلی از لحاظ احتمالی اصلا چیز عجیبی نیست، همانطور که اتفاق افتادن چیزی که احتمالا یک در میلیارد (یا توان هزار آن) در آزمایش ما بود اصلا برایمان عجیب نبود و نیاز به عامل توجیه کننده ای (خدا) نداشت.

نقد:

در اینجا نویسنده با عادی جلوه دادن این مسئله سعی دارد به ما بقبولاند که چه اشکالی دارد بگوییم عالم هستی با این همه عظمت اتفاقی بوجود آمده چون اتفاقی بودن آن اگرچه خیلی خیلی احتمالش کم باشد اما محال که نیست درجواب میگوییم درست است که محال عقلی نیست اما محال عادی است یعنی هیچ عاقلی قبول نمیکند که مثلآ یک کتاب دو هزار صفحه ای خودبخود بوجود آمده باشد اگرچه احتمال عقلی آن یک درده ملیارد باشد البته ما این قانون احتمالات را دلیل قطعی نمیدانیم اما به عنوان تآیید میپذیریم

در پایان به مطالبی که در باب برهان نظم گفته شده دقت فرمایید:

اقسام نظم

نظم را بر حسب غایت و نتیجه، می‏توان به سه نوع تقسیم کرد:
1 - نظم زیباشناختی:

اگر گروهی از عناصر و اجزا به شیوه خاص کنار هم قرار گیرند که درک و مشاهده آن‏ها لذت‏بخش باشد، یا سبب حیرت و شگفتی انسان شود، آن را نظم زیباشناختی گویند; مانند مشاهده تابلو نقاشی یا ترغیب به اعتقاد به وجود خدا از طریق بررسی آسمان پر ستاره و زیبا.
2 - نظم علُی:

اگر عناصر خاصی در یک تقارن زمانی و مکانی رخ دهند، ما می‏توانیم از نظم علُی سخن بگوییم.


3 - نظم غایی:

ساختارهایی که برای ایجاد یک نتیجه مشخص و با ارزش هماهنگ شده‏اند، نظم غایی دارند. نمونه نظم غایی، موجودات زنده یا مصنوعات بشری است.

(ر.ک: پل ادواردز، براهین اثبات وجود خدا در فلسفه غرب، ترجمان: علیرضا جمالی نسب، محمد محمدرضایی، ص 105 )

همچنین نظم را به این اعتبار که پیوند و ارتباط بین اشیای مختلف، لازمه و شرط پیدایش مفهوم نظم است، به سه نوع، تقسیم می‏کنند:

یک : نظم اعتباری:

این گونه از نظم، تابع قرار داد اعتبار کنندگان است و در حالات مختلف، متفاوت است; مانند نظم کتاب‏ها در کتابخانه که براساس الگوی خاصی، چینش شده ‏اند .

دو: نظم صناعی:

این نوع از نظم براساس قوانین علمی و به هدف خاصی به‏دست انسان برقرار می‏گردد; مانند نظم حاکم بر ساعت، کامپیوتر، هواپیما و . . .

سه: نظم طبیعی:

مانند نظم در بدن انسان و گیاهان و جانوران و . . . این نوع از نظم معلول ارتباط و ترتیب طبیعی و تکوینی حاکم بر اجزای یک پدیده طبیعی است، نه ناشی از چینش قرار دادی یا صناعی اجزا .

بنابراین می‏توان گفت که نظم امری مشکک و ذو مراتب است که مصادیق پرشماری دارد که در بعضی پیچیده ‏تر، و در برخی ساده ‏تر است .

اگر در مجموعه‏ های منظم دقت‏ شود، آشکار می‏گردد که دو عنصر اصلی سازنده مفهوم نظم، عبارتند از:

الف . طراحی و برنامه‏ریزی دقیق
ب . هدف‏ مندی .

اگر مجموعه‏ای، فاقد یکی از این عناصر باشد، منظم نخواهد بود .

نظم و برهان نظم در اثبات وجود خدا
برهان نظم Argument From Design

یکى از دلایل اندیشمندان الهى بر وجود خداوند برهان نظم است. اساس این برهان آن است که نظم و سامان مندى جهان بدون صانعى غایت نگر و ناظمى حکیم و شاعر ممکن و خردپذیر نیست. چون جهان پیرامون خود را بنگریم در سراسر آن نظم و انسجامى وصف ‏ناپذیر مى‏ یابیم، نظام شگفت در هر ذره عالم چنان است که از آن آواى توحید به گوش مى‏رسد.

تو گویى همه اجزاى عالم به زبان تکوین چنین مى‏ سرایند:

آفرینش همه تنبیه خداوند دل است / دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
اینهمه نقش عجب بر در و دیوار وجود / هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار

(سعدى)

برهان فوق یکى از پر طرفدارترین و جذاب‏ترین براهین خداشناسى است.

این برهان اگر چه در میان فیلسوفان دوران باستان به صورت مدون و با تنوعات امروزین به چشم نمى‏خورد، اما توجه به نظم طبیعت و رابطه آن با خداوند در سخنان حکیمانى چون سقراط (جهت آگاهى بیشتر نگا: کاپلستون، فریدریک، تاریخ فلسفه، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوى، ج 1، ص 134)، افلاطون (نگا: همان، ص 281)، ارسطو (نگا: دورانت، ویل، تاریخ فلسفه، ترجمه عباس زریاب خویى، صص 67-69، تهران، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ یازدهم، 1373) و... یافت مى‏شود.
در نصوص دینى نیز به گونه ‏هاى مختلف از جلوه‏هاى نظم جهان و رابطه آن با خداى دانا و توانا سخن رفته است.

(جهت آگاهى بیشتر نگا: دیلمى، احمد، طبیعت و حکمت (پژوهشى در برهان نظم)

فصل ششم: برهان نظم در کتاب و سنت، چاپ اول، قم: معارف، 1376) از ویژگى‏هاى این برهان آن است که هم توده‏هاى انبوه انسان‏ها را به سوى خود فراخوانده، و هم دانشمندان بسیارى در رشته‏ هاى مختلف علوم را شیفته و دلباخته خود ساخته است. چنانکه گویى هر رازى از طبیعت گشوده شود، و هر گامى که کاروان دانش به پیش مى‏رود، و هر برگى به کتاب دانش و معرفت افزوده گردد، گواهى مستقیم و سندى خلل ‏ناپذیر بر خداى هستى است!

در عین حال فیلسوفان توجه کم‏ترى به برهان نظم مبذول داشته و به روش‏هاى خالص فلسفى دلبستگى بیشترى نشان داده ‏اند. از طرف دیگر این برهان سخت مورد رگبار انتقادات فیلسوفان ملحد(Atheist) و شکاک(Scepticist) قرار گرفته، به ویژه بعد از هیوم از فر و شکوه آن در جهان غرب کاسته شد، اما هرگز انتقادات وارد بر آن موجب کنار نهادن آن نگردیده و همچنان مورد استناد بسیارى از اندیشمندان است.

(بررسى و نقد فلسفه دین جان هاسپرز/ حمیدرضا شاکرین / ص 273 )

ارکان نظم مطلوب‏

واکاوى مفهوم نظم و آنچه درباره نظم مورد نظر آمد نشان مى‏دهد که تحقق نظم مطلوب در گرو امورى چند است:


1. مجموعه طبیعى
1/1. نظم داخلى تنها در صورتى محقق مى‏شود که شى‏ء داراى اجزاى متعدد باشد و چنین نظمى شامل امور بسیط نمى‏شود.
1/2. مجموعه مورد بحث در برهان نظم باید طبیعى و مادى باشد، زیرا برهان نظم بر آن است که با استمداد از علوم تجربى، وجود نظم در جهان را اثبات و از آن بر وجود خدا استدلال نماید؛ ولى امور فرا طبیعى از دسترس علوم تجربى خارج مى‏باشد.(برخى نیز شرایط دیگرى در این باب ذکر کرده ‏اند.

جهت آگاهى بیشتر نگا: سروش، عبدالکریم، مبدأ و معاد، درس ششم)

2. سامان مندى‏
چینش، آرایش، ترتیب، تناسب در کمیت و کیفیت و دیگر شرایط؛ همچنین هماهنگى و سامانمندى در راستاى هدف یا اهداف معین از لوازم نظم است. چرا که اساساً نظم نقطه مقابل آشفتگى و هرج و مرج است، و بدون امور یادشده فراهم آمدنى نیست.

3. هدف‏مندى‏
غایت مندى و هدفدارى شرط اساسى نظم مى‏باشد. در رابطه با هدف مورد بحث ویژگى‏هاى چندى ذکر شده که عبارتند از:
3/1. هدف مورد نظر هدف مجموعه است، نه هدف هر یک از اجزاء به تنهایى؛
3/2. هدف باید از آرایش و چینش خاص اجزاء تأمین شود، نه از هرگونه ترتیب و آرایشى. در مَثَل دلالت لفظ بر مفهوم «آب» از ترتیب خاص یعنى تقدم حرف «آ» و تأخر حرف «ب» حاصل مى‏شود و عکس آن چنین هدفى را تأمین نخواهد کرد.
3/3. هدف از تمام اجزاى مجموعه برآید، به گونه‏اى که نبود هر جزیى مانع وصول به هدف باشد.
3/4. هدف براى مجموعه وحدت آفرین باشد؛ آن سان که وحدت مجموعه در مقایسه با هدف مشترک تفسیر گردد. به عبارت دیگر اگر مجموعه را گسسته از هدف مشترک آن‏ها بکاویم، چه بسا امورى پراکنده و بیگانه از هم به نظر آیند.
3/5. هدف باید امرى طبیعى، حقیقى و عینى باشد، نه امرى اعتبارى، ذهنى، ذوقى و سلیقه‏اى. بنابراین همان طور که ساختار و عمل کرد اجزاى چشم آدمى در ارتباط با هدف آن که «دیدن» مى‏باشد نظام‏مند است، هم چنین عمل کرد اجزاى مختلف دستگاه دفاعى یک عقرب در رابطه با هدف آن که «نیش زدن» مى‏باشد نظام ‏مند است.
3/6. چه بسا مجموعه‏اى داراى اهداف متعدد در طول یکدیگر باشد؛ این مسأله هیچ خللى در غایتمندى آن پدید نمى‏آورد.
3/7. هدف باید معین و مشخص باشد، نه مبهم و مجمل و مردد بین امور مختلف. از این رو علم تفصیلى به هدف براى داورى نسبت به هدفمند بودن مجموعه لازم است.

(جهت آگاهى بیشتر در مورد ویژگى‏هاى یاد شده نگا: دیلمى، احمد، طبیعت و حکمت، صص 71-76) (بررسى و نقد فلسفه دین جان هاسپرز/ حمیدرضا شاکرین / ص 275 )


ویژگی‏های برهان نظم
1 - برهان نظم بر دو مقدمه استوار است:

نخستین آن حسی است، و دیگری عقلی است.

مقدمه حسی:

آدمیان به راهنمایی حس خود، پدیده‏ هایی را می‏یابند که همگی مقهور نظم و انسجامی شگفتند .

مقدمه عقلی:

به حکم عقل، هر پدیده نظام ‏مند و منسجم، مخلوق و مصنوع ناظمی حکیم و ذی‏شعور است .

هر یک از این دو مقدمه به ترتیب در دو روایت زیر، از زبان حضرت علی علیه السلام بیان شده است:

«هل یکون بناء من غیر بان ; آیا بنایی هست که سازنده نداشته باشد

(ر.ک: پل ادواردز، براهین اثبات وجود خدا در فلسفه غرب، ترجمان: علیرضا جمالی نسب، محمد محمدرضایی، ص 106 )

آثار شتر بر شتر دلالت می‏کند، و آثار درازگوش بر درازگوش و آثار قدم بر رهگذر . پس ساختار آسمانی با این لطافت و مرکز زمینی با این غلظت، چگونه دلالت ‏بر لطیف خیبر و آگاه نکند.

(همان، ص 108 )

از این دو تعبیر حضرت به خوبی می‏توان به اصل سنخیت پی برد . بنابراین نظم - به حکم عقل دلالت ‏بر ناظم آگاه و با تدبیری می‏کند .


2 - برهان نظم نیاز به اثبات ندارد.

همین اندازه که بعضی از موجودات پیرامون خود را - و یا حداقل وجود خود را منظم یافتیم، برای نتیجه‏ گیری کافی است . به گفته متین حضرت در نهج‏ البلاغه:

« پس به خورشید و ماه و گیاه و درخت و آب و سنگ و گردش شب و روز . . . بنگرید! پس وای بر آن که ایجادکننده را انکار کرده، به نظم ‏آورنده را باور ندارد

( همان، ص 113 )


3 - برهان نظم پویا است;

یعنی با پیشرفت علم، اسرار نظام ‏مند موجودات بیش از پیش کشف می‏شود و آدمی بیش‏تر از پیش مبهوت این ساختارهای منظم و پیچیده می‏شود و دست توانای ناظم حکیم برای او آشکارتر می‏گردد .

تقریرهای مختلف برهان نظم

برهان نظم، تقریرهای مختلفی دارد که پاره‏ای از آن‏ها را می‏توان در بیانات امیرالمؤمنین علی علیه السلام دید .

هر چند نحوه بیان این تقریرها مختلف است، محتوای همه یکی است .


1 - برهان هدفمندی
برهان هدفمندی شکلی از برهان نظم است که تقریر آن، به این قرار است:
ما مشاهده می‏کنیم که پدیده‏های منظمی همواره به سمت غایتی در حرکتند . از طرفی آنچه فاقد علم و آگاهی است، نمی‏تواند به سوی غایتی به راه افتد; مگر این که موجودی علیم و هوشمند، او را هدایت کند .

موجودات منظم خود فاقد علم و آگاهی ‏اند; بنابراین موجودی آگاه و با تدبیر آن‏ها را به سمت غایت هدایت می‏کند .

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در تعابیر مختلف به این تقریر اشاره کرده ‏اند; از جمله:

- زمام هر جنبنده ‏ای به دست تو است; بازگشت هر آفریده به سوی تو است. (نهج البلاغه، خطبه 109 )

- برای هر چه آفرید، اندازه و مقداری معین کرد و آن را نیک استوار نمود و به لطف خویش منظم ساخت و روی او را به سوی کمال خویش کرد تا از حد خود تجاوز نکند. (نهج البلاغه، خطبه 90 )

- لیکن خدای سبحان به لطف خود در کارش تدبیر نمود و به امر خویش نگاهش داشت و به قدرت خود استواری‏اش بخشید . (42)

- ای انسان آفریده و آراسته که در ارحام تاریک و پرده‏های بسیار محافظت‏شدی! از گل خالص آغازیدی و در قرارگاه استواری تا زمان معین جا داده شدی . در شکم مادر مضطربانه می‏ جنبیدی; نه سخنی را پاسخ می‏گفتی و نه آوازی را می‏شنیدی . سپس از قرارگاهت‏ به سرایی انداخته شدی که ندیده بودی و راه‏های منفعتش را نمی‏شناختی . چه کسی تو را به مکیدن شیر از پستان مادرت راهنمایی کرد؟ و . .. (همان، خطبه 186 )

نمی‏توان گفت قوانین علمی حاکم بر پدیده‏ها آن‏ها را به سمت غایتشان رهنمون می‏کند، و علت قریب برای حرکت موجودات به سمت غایات، همان قوانین علمی است; زیرا هرچند ممکن است علت قریب حرکت موجودات ناآگاه به سوی غایات، قوانین علمی باشد، این امر منافی با هدایت‏گری حکیم ندارد . گذشته از این که، خود این قوانین، بخشی دیگر از پدیده‏های هستی‏اند و آن‏ها نیز محتاج مدبر و آفریدگارند .


2 - برهان نظم

در برهان نظم از موارد جزئی نظم، پی به ناظم حکیم برده می‏شود . امروزه بعضی بر آنند که برهان نظم غیر از برهان غایی است . تاکید برهان نظم بر موارد جزئی نظم است، اما برهان غایی سخن از یک مجموعه هماهنگ به نام جهان، می‏زند . در بیانات امیرالمؤمنین علی علیه السلام هر دو تقریر وجود دارد . اکنون به تقریر برهان نظم از دیدگاه آن امام گرامی می‏پردازیم .

امیرالمؤمنین علی علیه السلام در بیانات خود بسیار به موارد جزئی نظم، نظیر نظم در آسمان‏ها و زمین، طاووس، ملخ، خفاش، مورچه و خزندگان، و نظم موجود در ساختار انسان اشاره فرموده ‏اند که در این‏جا به برخی از آن‏ها اشاره می‏کنیم .

- خداوند موجودات عجیب و شگفت را آفرید; بعضی جاندار و بعضی بی‏جان و بعضی ساکن و آرام (مانند کوه‏ها) و بعضی متحرک (مانند ستارگان) دلیل‏های آشکاری هستند که بر زیبایی آفرینش او و بر بزرگی توانایی‏ اش، گواهی می‏دهند.

(نهج البلاغه، خطبه 165; بحارالانوار، ج 65، ص 30 )

- و شگفت ‏انگیزتر میان پرندگان در آفرینش، طاووس است که آن را در استوارترین هیئت پرداخت، و رنگ‏های او را نیکوترین ترتیب داد; با پری که نای استخوان‏های آن را به هم در آورد، و دمی که کشش آن را دراز کرد چون به سوی ماده پیش رود، آن دم در هم پیچیده را واسازد و بر سر خود برافرازد، که گویی بادبانی است‏برافراشته و کشتیبان زمام آن را بداشته. به رنگ‏های خود می‏نازد، و خرامان خرامان دم خود را بدین سو و آن سو می‏برد و سوی ماده می‏تازد . . . اگر آن را همانند کنی بدانچه زمین رویاننده، گویی گل‏های بهاره است و از این سوی و آن سوی چیده، و اگر به پوشیدنی ‏اش همانند سازی، همچون حله‏ ها است نگارین، و فریبا یا چون برد یمانی زیبا، و اگر به زیورش همانند کنی، نگین‏ها است رنگارنگ، در سیم‏ها نشانده خوش‏نما - چون نقش ارژنگ.

(نهج البلاغه، خطبه 165 )

- پس از آن که حق - تعالی زمین را پهن کرد و امر خود را به آفرینش انسان جاری ساخت، آدم علیه السلام را برگزید و او را برتر از سایر مخلوقاتش گردانید.

(نهج البلاغه، خطبه 90 )

نظم در کارهای روزمره انسان
نظم در فعالیت های زندگی انسان به معنای برنامه ریزی و طرح داشتن است. چراکه ، با طرح و برنامه است که فرد می تواند در کارهای به و هدف مقصد خود دست یابد.

اساساً یکى از اصول موفقیت در زندگى، شغل، تحصیل و دیگر فعالیت هاى انسان، نظم است، چرا که غفلت از این نکته مهم، اوقات گران بها و برگشت ناپذیر او و بسیارى از فرصت هایى را که مى توانست در جهت ایجاد یک

زندگى ثمربخش و سعادت مند به کار گیرد، به هدر مى دهد.

امام على(علیه السلام) در لحظات شهادت، پیروان خود را به نظم و تدبیر در زندگى دعوت مى کند و مى فرماید: (من شما و تمام فرزندانم را و همه کسانى که این وصیت نامه را مى خوانند، به تقوا و نظم در کارها سفارش مى کنم.)

(نهج البلاغه دشتى، نامه47، ص558 )

تمام دانشمندان و متفکران، مدیران موفق، در سایه نظم و انضباط به درجاتى رسیده اند.
ترسـم نرسـى بـه کعبـه، اى اعـرابـى / این ره که تو مى روى به ترکستان است

راه هاى ایجاد نظم در زندگى
براى ایجاد نظم در زندگى، دو عامل مؤثر است; عامل اول مربوط به خود انسان است که از آن به عامل داخلى تعبیر مى کنیم و عامل دوم مربوط به دیگران است که آن را عامل خارجى مى نامیم.

الف. عامل داخلى
1- انسان باید راه هایى را که اندیشمندان موفق جهان طى کرده و به مقصد رسیده اند، مطالعه کند و عوامل پیروزى را از آنان بیاموزد. بدون تردید یکى از عوامل ترقى آنان، رعایت نظم و عمل جدى به برنامه اى منظم بوده است. شهید بهشتى یکى از منظم ترین شخصیت ها بود. امام خمینى(ره) در طول زندگى همواره نظم و انضباط را رعایت مى کرد.
2- استفاده از یک راهنماى شایسته و خردمند که خود در زندگى به پیروزى دست یافته باشد.
3 - به کار گرفتن عقل خلاق در زندگى: اگر انسان براى زندگى خود برنامه خاصى تنظیم کند، بدون تردید به هدفش خواهد رسید; به این معنا که ساعات شبانه روز خود را تقسیم نماید و براى تحصیل، کار و فعالیت، گردش و ورزش، دید و بازدید و دیگر امور خود برنامه ریزى دقیقى داشته باشد، که در این صورت قطعاً پیروز خواهد شد.

ب. عامل خارجى
1- والدین هوشمند باید کودکان را از همان آغاز کودکى به نظم و ترتیب وادار نمایند و به آنان بیاموزند که هر چیزى را باید در جاى خود قرار داد; به عنوان مثال به کودکان خود یاد بدهند که پس از بازى با اسباب بازى هایشان، آنها را در مکان خود بگذارند. همچنین محل مناسبى را براى قرار دادن لباس، کیف و دفتر و کتاب آنان مشخص کنند تا پس از استفاده، آنها را در جاى خود بگذارند. علاوه بر این، باید ساعات بازى کردن و خواب و خوراک آنان را نیز معیّن نمایند تا به نظم و انضباط عادت کنند.
2 - انتخاب دوستان منظم و منضبط: اولیا و مربیان باید نوجوانان را یارى کنند تا دوستان خوب و منظم انتخاب نمایند، زیرا معمولاً نوجوانان از دوستانشان تأثیر مى پذیرند و نظم را در زندگى رعایت خواهند کرد.
3 - مطالعه سرگذشت بزرگانى که در سایه نظم و ترتیب، در زندگى به موفقیت چشمگیرى رسیده اند و همچنین افرادى که به دلیل بى نظمى شکست خورده و زیان دیده اند، در گرایش نوجوانان به نظم بسیار مؤثر است.
4 - مساعد کردن زمینه ها براى اجراى نظم; مانند اختصاص دادن اتاقى براى مطالعه در خانه و یا ثبت نام در کتابخانه هاى عمومى و همچنین خویشتن دارى و پرهیز از ایجاد تنش و ناراحتى در محیط خانه از سوى والدین.


موانع نظم

شکى نیست که براى استفاده درست از اوقات زندگى و پیشرفت و موفقیت در تمامى عرصه ه، باید نظم را در سرلوحه کار خویش قرار دهیم و سعى کنیم موانع آن را برطرف نماییم.

در این جا به برخى از آنها اشاره مى کنیم:
1- عاقلانه عمل نکردن:

اغلب افراد، پیرو احساساتند نه عقل و تدبیر. کسى که در زندگى عقل را چراغ راه خود قرار ندهد و زمام امور خویش را به دست احساسات بسپارد، بدون شک نمى تواند نظم و انضباط خردپذیرى داشته باشد.

به قول مولوى:
اول فکـر، آخر آمد در عمل
به نیت عالم چنان دان از ازل

انسان در قدم اول باید هر کار و برنامه اى را با عقل بسنجد و منافع و زیان هاى آن را ارزش یابى کند و سپس تصمیم بر انجام یا ترک آن بگیرد.


2- سرگرمى هاى بى حد و حساب:

انسان طبیعتاً راحت طلب و علاقه مند به سرگرمى است. وقتى از درس و کار خسته مى شود به تفریح و سرگرمى نیاز پیدا مى کند; اما مهم این است که از سرگرمى هاى مفید و سودمند استفاده نماید، آن هم در اوقات معیّن و برنامه ریزى شده. تماشاى فیلم در شب هاى امتحان، استفاده بدون حساب از بازى هاى رایانه اى، شب نشینى هاى غیر لازم با دوستان و… به منظور سرگرمى و تفریح، بهره اى جز ندامت و حسرت در پى نخواهد داشت.
3 - معاشرت هاى نابجا، گردش هاى غیر ضرورى و حتى رفتن به زیارتگاه ها به هنگام درس و تحصیل.
4- ورزش و بازى در ساعت هاى غیر معیّن و بیش از حد لازم، بدون شک نظم و انضباط را به هم مى ریزد و فرد را از هدف اصلى دور مى کند.
5 - مراجعه دوستان بیکار به ویژه در ساعات تحصیل و مطالعه، گفت وگوهاى خارج از برنامه، چشم چرانى، پرداختن به مسائل فرعى در وقت مسائل اصلى و به طور کلى هر کارى که در وقت غیر معلوم انجام شود، از موانع نظم و ترتیب محسوب مى شود و موجبات سردرگمى، شکست و عدم موفقیت را براى نوجوان فراهم مى کند.
موفق باشید

  • عبدی