جاذبه و دافعه ائمه
چرا پیامبر و امام باید جاذبه و دافعه داشته باشند؟
یکی از خصوصیات انبیاء و اوصیای الهی قدرت جاذبه آن ها بوده است . در حقیقت علت اساسى جذب و دفع را باید در سنخیت و تضاد جستجو کرد. افراد از لحاظ جاذبه و دافعه نسبت به افراد دیگر انسان، یکسان نیستند بلکه به طبقات مختلفىتقسیممى شوند:
(1)- افرادى که نه جاذبه دارند و نه دافعه : اینان،افرادی ساقط و بى اثر هستند.
(2)- مردمىکه جاذبه دارند اما دافعه ندارند؛ با همه مىجوشند و گرم مىگیرند و همه مردم از همه طبقات را مرید خود مى کنند(انسان های دو رو)
(3)- مردمىکه دافعه دارند اما جاذبه ندارند، دشمن سازند اما دوست ساز نیستند:وایندلیل بر این است که فاقد خصایل مثبت انسانىمىباشندزیرا اگر از خصایلانسانى بهره مند بودند گروهى ولو عده قلیلى طرفدار و علاقه مند داشتند، زیرا در میان مردم همواره آدم خوب وجود دارد هر چند عددشانکم باشد.
(4)- مردمىکه هم جاذبه دارند و هم دافعه. انسانهاى با مسلک که در راه عقیده و مسلک خود فعالیت مىکنند، گروههایى را به سوى خود مىکشند، در دلهایى به عنوان محبوب و مراد جاى مىگیرند و گروههایى را هم از خود دفع مىکنند و مىرانند؛ هم دوست سازند و هم دشمن ساز؛ هم موافق پرور و هم مخالف پرور.
صرف جاذبه و دافعه داشتن و حتى قوى بودن جاذبه و دافعه براى اینکه شخصیت شخص قابل ستایش باشد کافى نیست بلکه مهم چرایی جاذبه و دافعه آن شخص و هدف اوست.
نیاز به امام[به معنای راهنمای الهی برای بشر] به صورت فطری در نهاد هر انسانی به ودیعه گذاشته شده است؛ چراکه امام، کانون همه زیبایی ها و نمونه عینی فضایل است و عشق به زیبایی ها در ضمیر انسان ها نهاده شده است. امام، روشنگر راه خداست؛ شیرینی ایمان چشیده نمی شود مگر با شناخت امام؛
به عنوان نمونه علی (علیه السلام) از آن نظر محبوب است که پیوند الهى دارد. دلهاى ما به طور ناخودآگاه در اعماق خویش با حق سر و سرّ و پیوستگى دارد، و چون على(علیه السلام) را آیت بزرگ حق و مظهر صفات حق مى یابند به او عشق مىورزند. در حقیقت پشتوانه عشق على (علیه السلام) پیوند جانها با حضرت حق است که براى همیشه در فطرتها نهاده شده، و چون فطرتهاجاودانى است مهر على(علیه السلام) نیز جاودان است.
می توان برای جاذبه و دافعه پیامبران و ائمه (علیهمالسلام) فوایدی را ذکر کرد:
(1)-نیروى محبت از نظر اجتماعى نیروى عظیم و مؤثرى است. بهترین اجتماع ها آن است که با نیروى محبت اداره شود، محبت زعیم و زمامدار به مردم و محبت و ارادت مردم به زعیم و زمامدار.
علاقه و محبت زمامدار عامل بزرگى است براى ثبات و ادامه حیات حکومت، و تا عامل محبت نباشد رهبر نمىتواند و یابسیار دشوار است که اجتماعى را رهبرى کند و مردم را افرادى منضبط و قانونى تربیت کند ولو اینکه عدالت و مساوات را در آن اجتماع برقرار کند. مردم آنگاه قانونى خواهند بود که از زمامدارشان علاقه ببینند و آن علاقه هاستکه مردم را به پیروى و اطاعت مىکشد.
(2)-هر شخصیتى هم سنخ خود را جذب مىکند و غیر هم سنخ را از خود دور مىسازد. شخصیت عدالت و شرف، عناصر خیرخواه و عدالتجو را به سوىخویش جذب مىکند و هواپرستها و پول پرستها و منافقها را از خویش طرد مىکند. شخصیت جنایت، جانیان را به دور خویش جمع مىکند و نیکان را از خود دفع مىکند.
(3)-مقیاس و میزانى است براى سنجش فطرتها و سرشتها. آن که فطرتى سالم و سرشتى پاک دارند از اولیای الهی نمى رنجند و آنان که آلوده هستند و معاند ، به او علاقه مند نمی گردند.
(4)-مهمترین فایده جاذبه انبیاء و امامان کشش مردم حق جو به سمت آنان می باشد تا با اتصال معنوی با آن ها در مسیر هدایت قرار گیرند .
برخی مطالب برگرفته از کتاب جاذبه و دافع علی(علیه السلام) اثر استاد شهید مرتضی مطهری(ره) می باشد.
- ۹۴/۰۲/۰۷