تفاوت حدیث با سنت
حدیث با سنت متفاوت است.
حدیث را آنچه نقل شده است گویند و نه آنچه واقعاً معصومین (ع) گفتهاند یا انجام دادهاند یا تقریر کردهاند.
اما سنت را گفتار، اعمال و تقریرات واقعی معصومین (ع) گویند چراکه حدیث یا روایت میتواند جعلی یا ظنی باشد.
البته عموماً بحث نسخ و تقیه را نیز در مورد حدیث میکنند که در مورد نسخ باید گفت همانطور که آیات منسوخه قرآن را نیز قرآن میگوییم باید سنت منسوخه را نیز سنت بنامیم و از آن در جایگاه سنت منسوخه استفاده نمائیم زیرا در احکام منسوخ، نکاتی غیر از حکم ظاهری وجود دارد و این امر بر اهل معرفت مشهود است و هرگز هم عاقلانه نیست دینی که برای هزاران سال بعد از خود نیز آمده است بخواهد برخی مطالبش در طول همان سالهای نخست به طور کلی نسخ و نفی شود.
همچنین در مورد تقیه نیز محال است که معصومین (ع) تقیه کنند چراکه اقلاً مدتی دیگران را به خطا و گناه میانداختند و در مورد معصومین (ع) که حجتهای الهی هستند، محال است حتی لحظهای دیگران را به خطا و گناه اندازد.
حتی مبلغان دینی نیز تا وقتی عنوان مبلغ دارند یا لباس روحانیت بر تن دارند نباید تقیه کنند چراکه مردم را در مورد دینشان به خطا میاندازند و اینکار، کار شیطان است.
احادیث یا روایات به سه دسته خبر واحد، خبر مستفیض و خبر متواتر تقسیمپذیر هستند.
خبر واحد؛ روایتی است که سلسله راویان آن به حد تواتر نرسند.
خبر مستفیض در هر طبقه از راویان چهار راوی دارد.
خبر متواتر؛ روایتی است که در هر طبقه از راویان تعداد زیادی راوی دارد به طوری که امکان تبانی راویان برای جعل روایت نباشد.
احادیث را که معلوم نیست واقعاً سنت معصومین (ع) باشند یا نباشند را عموماً اینطور میپذیرند که ولو خبر واحد باشد اگر سند داشته باشد مورد قبول است!
در حالی که این سخن عقلاً و قرآناً غلط و گمراه کننده است.
عقلاً غلط است چون مشخص است که کسی که جعل متن روایت میکند، میتواند جعل سند روایت هم بکند!
قرآناً غلط است چون همانطور که عقلاً گفته شد و همچنین به اذعان بزرگانی چون آیتالله شبیری زنجانی، خبر واحد عموماً فقط ظن میآورد.
همچنین میدانیم که طبق آیه 28 سوره نجم، پیروی از ظن یا گمان در دین مردود است!
بنابراین اکثر احادیث که خبر واحدند تا قرآن یا علم مطلق ولو در حد اشاره در مرتبه اول یا اکثر علمای امامیه که نائبان عام امام زمان (عج) هستند در مرتبه دوم تأییدشان نکرده است مردودند و نباید از آنان پیروی کرد.
میماند اخبار متواتر و مستفیض که زیاد نیستند.
در میان اخبار متواتر نیز اصلشان دو حدیث ثِقلَین و غدیر است.
طبق این دو حدیث، ولایت تا آخر الزمان خاندان پیامبر که اول آنان حضرت علی (ع) است مشخص میگردد.
ولایت هم طبق قرآن مشخص میشود ولایت شرعی است که مرجعیت علمی و عملی در دوبعد فردی و اجتماعی را دربر میگیرد.
اما در مورد مصادیق ولی در خاندان پیامبر که آیا در ائمه امامیه است یا زیدیه یا اسماعیلیه، باید گفت از آنجا که این ولایت در زیدیه تنها جنبه مقبولیتی و نه مشروعیتی پیدا کرده است و از آن تنها تعبیر عالم و بزرگ دینی کردهاند،
امامشان اصولاً عصمت مطلقه ندارد و نیازی به الهی بودن انتخابش نیست فلذا برخلاف حدیث ثِقلَین امکان خطا دارد پس مردود است.
در مورد اسماعیلیه نیز از آنجا که آنان در هر هفت امامشان یک شریعت جدید میآورند همانند بهائیان از دین اسلام خارج شدهاند.
میماند ائمه شیعیان امامیه یا همان داوزده امامی که در نتیجه آن، چهارده معصوم محمدی (ع) داریم که قرآن ناطقند و پیروی از آنان همانند پیروی از قرآن است، منتها در حال حاضر امام زمان (عج) بر ما نااهلان ظاهر نیستند فلذا فعلاً فقط از قرآن و سنت قطعیه معصومین (ع) پیروی میکنیم.
- ۹۴/۰۳/۲۰