تحدى قرآن به علم
قرآن کریم بعلم و معرفت تحدى کرده، یعنى فرموده: اگر در آسمانى بودن آن شک دارید، همه دست بدست هم دهید، و کتابى درست کنید که از نظر علم و معرفت مانند قرآن باشد، یکجا فرموده:
(و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شىء، ما کتاب را که بیان همه چیزها است بر تو نازل کردیم) (1)
و جائى دیگر فرموده:
(لا رطب و لا یابس الا فى کتاب مبین، هیچ تر و خشکى نیست مگر آنکه در کتابى بیانگر، ضبط است) (2)، و از این قبیل آیاتى دیگر.
آرى هر کس در متن تعلیمات عالیه اسلام سیر کند، و آنچه از کلیات که قرآن کریم بیان کرده و آنچه از جزئیات که همین قرآن در آیه:، (و ما آتیکم الرسول فخذوه، و ما نهیکم عنه فانتهوا، رسول شما را به هر چه امر کرد انجام دهید،
و از هر چه و آیه: (لتحکم بین الناس بما اریک الله تا در میان مردم بانچه خدا نشانت داده حکم کنى) (4) و آیاتى دیگر به پیامبر اسلام حوالت داده، و آنجناب بیان کرده، مورد دقت قرار دهد، خواهد دید که اسلام از معارف الهى فلسفى، و اخلاق فاضله، و قوانین دینى و فرعى، از عبادتها، و معاملات، وسیاسات اجتماعى و هر چیز دیگرى که انسانها در مرحله عمل بدان نیازمندند، نه تنها متعرض کلیات و مهمات مسائل است، بلکه جزئى ترین مسائل را نیز متعرض است، و عجیب این است که تمام معارفش بر اساس فطرت، و اصل توحید بنا شده، بطوریکه تفاصیل و جزئیات احکامش، بعداز تحلیل، به توحید بر مىگردد، و اصل توحیدش بعد از تجزیه به همان تفاصیل بازگشت مىکند.
قرآن کریم خودش بقاء همه معارفش را تضمین کرده، و آنرا نه تنها صالح براى تمامى نسلهاى بشر دانسته، و در آیه: (و انه لکتاب عزیز، لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا منخلفه، تنزیل من حکیم حمید، نه از گذشته و نه در آینده، باطل در این کتاب راه نمى یابد، چون کتابى است عزیز، و نازل شده از ناحیه خداى حکیم حمید) (5) و آیه: (انا نحن نزلنا الذکر، و انا له لحافظون، ما ذکر را نازل کردیم، و خود ما آنرا حفظ مىکنیم) (6) فرموده:
که این کتاب با مرور ایام و کرور لیالى کهنه نمیشود، کتابى است که تا آخرین روز روزگار، ناسخى، هیچ حکمى از احکام آنرا نسخ نمىکند و قانون تحول و تکامل آنرا کهنه نمى سازد.
------------------------------
1 - سوره نحل 89.
2 - سوره انعام آیه 59.
3 - سوره حشر آیه 7.
4 - نساء 106.
5 - سوره فصلت آیه 42
6 - سوره حجر آیه 9.
خواهى گفت علماى علم الاجتماع، و جامعهشناسان، و قانوندانانعصر حاضر، این معنا برایشان مسلم شده: که قوانین اجتماعى باید با تحول اجتماع و تکامل آن تحولبپذیرد، و پا بپاىاجتماع رو بکمال بگذارد، و معنا ندارد که زمان بسوى جلو پیش برود، و تمدن روز بروز پیشرفتبکند، و درعین حال قوانین اجتماعى قرنها قبل، براى امروز، و قرنها بعد باقى بماند.
جواب این شبهه را در تفسیر آیه: (کان الناسامة واحدة) الخ (1) خواهیم داد انشاء الله.
و خلاصه کلام و جامع آن این است که: قرآن اساس قوانینرا بر توحید فطرى، و اخلاقفاضله غریزى بنا کرده، ادعاء مىکند که تشریع (تقنین قوانین) باید بر روى بذرتکوین، و نوامیسهستى جوانه زده و رشد کند، و از آن نوامیس منشا گیرد، ولى دانشمندان و قانونگذاران، اساسقوانینخود را، و نظریات علمى خویش را بر تحول اجتماع بنا نموده، معنویات را بکلى نادیدهمىگیرند، نه بمعارف توحیدکار دارند، و نه به فضائل اخلاق، و بهمین جهتسخنان ایشان همه برسیر تکامل اجتماعى مادى، و فاقد روح فضیلتدور مىزند، و چیزیکه هیچ مورد عنایت آناننیست، کلمه عالیه خداست.
- ۹۴/۰۹/۲۵