بقیع، مرقد پاک پیشوایان
نقد وهابیت
آقای مولایی
یکی از شبهاتی که در رابطه با قبور بقیع مطرح است، مشخص نبودن محل قبور بزرگان شیعه در بقیع است. در این مورد مقداری توضیح بفرمایید.
استاد أبو القاسمی
وهابیون برای منع کفار از زیارت قبور ائمه (علیهم السلام) در بقیع، راهکارهای فراوانی دارند که با توجه به نزدیکی ایام حج، آشنایی با آنها برای زوار هم مناسب است:
1. اولین راهکاری که آنها دارند، منع از هرگونه زیارتخوانی است. چون زیارت خواندن در بقیع، حرام است و بدعت است و شرک.
2. راه دوم با تهدید یا با گذاشتن مانع، جلوگیری میکنند از نزدیکی شیعیان و محبین به قبور ائمه بقیع (علیهم السلام).
3. جدیدترین راهی که برای جلوگیری شیعیان از زیارت استفاده میکنند، ایجاد شبهه در اصل محل قبور در بقیع است و با این کار، زائر را دچار سردرگمی میکنند و زائر، خودبخود از زیارت کردن منصرف میشود. یعنی وقتی شک ایجاد که آیا قبر امام سجاد (علیه السلام)، امام باقر (علیه السلام)، امام صادق (علیه السلام) و امام حسن (علیه السلام) در اینجا هست یا نه، طبیعتا زائر، مقداری دچار شک میشود در زیارت کردن.
4. از سوی دیگر هم ادعا میکنند که محل قبور، بر اثر گذشت سالیان دراز، فراموش شده است و چون در بقیع، قبور، دارای سنگ و نام نیست، این شبهات را مطرح میکنند تا شیعیان به زیارت قبور نروند. طرح این شبهه در حالی صورت میگیرد که علماء أهل سنت در گذشته و حال، اقرار به مشخص بودن قبور بسیاری از بزرگان در بقیع، از جمله قبور مطهر ائمه أهل بیت (علیهم السلام) کردهاند که در ادامه به بیان آنها خواهیم پرداخت.
آقای مولایی
شما گفتید که علماء أهل سنت اعتراف کردهاند که محل قبور اینها مشخص است. در این مورد توضیح بفرمایید.
استاد أبو القاسمی
در این مورد، لازم نیست به کتب قدما مراجعه کنیم. میدانید که قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) در هشتم شوال سال 1344 هجری قمری توسط وهابیون تخریب شد و قبل از آن، دارای گنبد و بارگاه بود و محل قبور، برای همگان مشخص بود و تا آن زمان، طرح همچنین شبههای معنا نداشته است و هر کسی که راجع به مدینه و قبور مدینه، قلمفرسایی کرده باشد، در رابطه محل قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) مطلب نوشته است. جالب اینجاست که وهابیون، خودشان را اتباع إبن تیمیه میدانند و سلفیها در مکه و مدینه، لقب شیخ الإسلام به إبن تیمیه دادهاند و همین آقای إبن تیمیه در مورد قبر عباس، عموی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، صریحا محل قبر را مشخص کرده است. آقای إبن تیمیه میگوید:
و القبة اللتی علی العباس فی البقیع.
یک گنبدی بر روی قبر عباس، در بقیع موجود است.
کتب و رسائل و فتاوی شیخ الإسلام إبن تیمیة، ج27، ص483، چاپ مکتبة إبن تیمیه عربستان سعودی
خب، بنابراین هم اقرار به وجود گنبد کرده است و هم اقرار به مشخص بودن محل قبر عباس، عموی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله). یعنی حتی به نظر إبن تیمیه، شکی در محل قبر عباس، عموی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نیست. اما همین الآن اگر بروید در بقیع و سؤال کنید که قبر عباس، عموی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) کجاست؟ میگویند مشخص نیست. با اینکه إبن تیمیه اقرار کرده است که قبر ایشان هم مشخص است، وهابیون میگویند قبر ایشان مشخص نیست. لذا برخی از کلمات علماء أهل سنت را در تعیین محل قبور ائمه بزرگوار (علیهم السلام) مطرح میکنیم:
آقای إبن خلّکان عالم مشهور أهل سنت در مورد قبر امام سجاد (علیه السلام) میگوید:
و فضائل زین العابدین و مناقبه أکثر من أن تحصر ... و دفن فی البقیع فی قبر عمه الحسن ابن علی رضی الله تعالی عنه فی القبة التی فیها قبر العباس رضی الله عنه.
فضائل زین العابدین و مناقب ایشان، بیش از آن است که بتوان جمعآوری کرد ... و ایشان را در بقیع دفن کردند در کنار قبر عمویش حسن بن علی در زیر همان گنبدی که قبر عباس هم آنجاست.
وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان لإبن خلکان، ج3، ص269
ما سؤال میکنیم از وهابیون و سلفیها:
آقای إبن تیمیه اقرار کرده است که محل قبر عباس، عموی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مشخص است و علماء شما هم گفتهاند که قبر امام سجاد (علیه السلام)، زیر همان گنبدی است که آقای عباس، عموی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) قرار دارد، چطور شما تشکیک میکنید در محل قبر امام سجاد (علیه السلام)؟!
همین آقای إبن خلّکان در مورد محل قبر امام باقر (علیه السلام) میگوید:
محمد الباقر: کان الباقر عالما سیدا کبیرا ... و نقل إلی المدینة و دفن بالبقیع فی القبر الذی فیه أبوه و عم أبیه الحسن بن علی رضی الله عنهم فی القبة التی فیها قبر العباس رضی الله عنه.
باقر، عالم بود، بزرگوار بود، ... پیکر ایشان را به مدینه آوردند و در بقیع دفن کردند در کنار قبر پدرش و عموی پدرش حسن بن علی در زیر همان گنبدی که قبر عباس هم آنجاست.
وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان لإبن خلکان، ج4، ص174
قبر عباس که به اقرار إبن تیمیه مشخص بود، قبر امام سجاد (علیه السلام) و امام حسن (علیه السلام) هم به اقرار إبن خلّکان، در کنار قبر عباس قرار دارد، قبر امام باقر (علیه السلام) را هم إبن خلّکان مشخص کرده است.
باز هم همین عالم أهل سنت میگوید:
جعفر الصادق: و کان من سادات أهل البیت و لقب بالصادق لصدقه فی مقالته و فضله أشهر من أن یذکر ... و دفن بالبقیع فی قبر فیه أبوه محمد الباقر و جده علی زین العابدین و عم جده الحسن بن علی رضی الله عنهم أجمعین، فلله دره من قبر ما أکرمه و أشرفه.
جعفر صادق از بزرگان أهل بیت است و به خاطر راستی بسیار در گفتارش، به صادق ملقب گشت و فضائلش مشهورتر از آن است که ذکر شود ... در بقیع دفن شده است در کنار قبر پدرش محمد باقر و جدش علی زین العابدین و عموی جدش حسن بن علی (رضی الله عنهم أجمعین) و خدا چه توجه و نظری به این قبر داشته است و چه قبر با کرامت و با شرافتی!
وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان لإبن خلکان، ج1، ص327
بنابراین باز هم میگویم آقای إبن تیمیه که سلفیها و وهابیها او را شیخ الإسلام میگویند، محل قبر عباس را مشخص میکند و آقای إبن خلّکان هم قبور ائمه أهل بیت (علیهم السلام) مدفون در بقیع را در کنار قبر عباس و در زیر گنبد تعیین میکند. حالا که وهابیون در سال 1344 این گنبد را خراب کردهاند، دلیل بر این نیست که محلش مشخص نباشد. حتی تصاویر این گنبد هم موجود است. آیا با وجود این أدله، جایی برای انکار محل قبر ائمه (علیهم السلام) در بقیع هست؟ قطعا اینها تشکیکات وهابیت است که هیچ پایه و اساسی ندارد.
* * * * * * *
آقای مولایی
راجع به سایر قبور بقیع، مانند قبور شهداء و فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، آیا در کتب أهل سنت چیزی ذکر شده است؟
استاد أبو القاسمی
بله، تفصیل قبور بقیع هم به صورت دقیق در کتب أهل سنت آمده است. اگر کسی خواب باشد، میتوان او را بیدار کرد. اما اگر کسی خود را به خواب زده باشد، نمیتوان او را بیدار کرد. با یک مراجعه جزئی به کتب أهل سنت، حتی میتوانند قبور بزرگان خودشان را هم در بقیع پیدا کنند. اما متأسفانه بنای این را هم ندارند. بنده برای شما عبارت إبن بطوطه (عالم مشهور قرن 8 که سفرنامه مشهوری دارد) را از رحلة إبن بطوطة میخوانم. ایشان در توصیف بقیع میگوید:
بقیع الغرقد و هو بشرقی المدینة المکرمة و یخرج إلیه علی باب یعرف بباب البقیع فأول ما یلقی الخارج إلیه علی یساره عند خروجه من الباب قبر صفیه بنت عبد المطلب و هی عمة رسول الله (ص) و أم الزبیر بن العوام و امامها قبر امام المدینة أبی عبد الله مالک بن انس و علیه قبة صغیرة و امامه قبر السلالة الطاهرة المقدسة إبراهیم بن رسول الله (ص) و علیه قبة بیضاء و عن یمینها تربة عبد الرحمن بن عمر بن الخطاب و بإزائه قبر عقیل بن أبی طالب (رض) و قبر عبد الله بن ذی الجناحین جعفر بن أبی طالب (رض) و بإزائهم روضه یذکر ان قبور أمهات المؤمنین بها و یلیها روضة فیها قبر العباس بن عبد المطلب عم رسول الله (ص) و قبر الحسن بن علی بن أبی طالب (ع) و هی قبة ذهبیة فی الهواء بدیعة الاحکام عن یمین الخارج من باب البقیع و رأس الحسن (ع) إلی رجلی العباس و قبراهما مرتفعان عن الأرض . . . و بالبقیع قبور المهاجرین و الأنصار، الا انها لا یعرف أکثرها ...
بقیع در شرق مدینه مکرمه قرار دارد و اگر کسی بخواهد به بقیع برود، دروازهای به نام باب البقیع وجود دارد که از آنجا وارد بقیع میشوند و اولین چیزی که بعد از وارد شدن دیده میشود، در سمت چپ، قبر صفیه، دختر عبد المطلب، عمه پیامبر ص و مادر زبیر بن عوام است و روبروی قبر او، قبر امام أهل مدینه، مالک بن أنس است که گنبد کوچکی روی قبر او هست.
نکته:
کسانی که ادعا میکنند گنبد روی قبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را صوفیها ساختند، نه أهل سنت، راجع به گنبد قبر مالک بن انس چه میگویند؟ آیا این گنبد را هم صوفیها ساختهاند؟ یا مالکیها و طرفداران او ساختهاند.
روبروی قبر مالک بن انس، قبر سلاله پاک و مقدس پیامبر، ابراهیم است و بر روی آن، گنبد سفید رنگی بنا شده است. در سمت راست او، قبر عبد الرحمن بن عمر بن خطاب است و در مقابل او او قبر عقیل بن أبی طالب و عبد الله بن جعفر بن أبی طالب (شوهر حضرت حضرت زینب کبری (سلام الله علیها)) و در کنار آنها، قبرستان کوچکی است که قبر همسران پیامبر ص است و در کنار آنها، مقبرهای است که قبر عباس، عموی پیامبر ص و حسن بن علی است و این مقبره، گنبدی بسیار زیبا و بلند دارد که در آن، نقش و نگارهای زیبایی به کار رفته است که اگر کسی از درب بقیع از مدینه خارج شود و وارد بقیع شود، این گنبد در سمت راست او خواهد بود. سر حسن بن علی، در کنار پاهای عباس، عموی پیامبر ص است و قبر عباس و حسن بن علی، از زمین بلندتر است و بزرگ هستند و لوحهایی زیبایی روی آنها گذاشتهاند که با ورقهای فلزی زرد رنگ و ریز نقش رویش کار شده است. همچنین قبور مهاجرین و انصار است و بسیاری از آنها مشخص نیست ...
رحلة إبن بطوطة، ج1، ص143، چاپ موسسه الرسالة بیروت، سال 1405
ببینید چقدر دقیق محل قبور را مشخص کرده است! با این تفصیل آمدهاند محل قبور را در بقیع مشخص کردهاند. وقتی شخصی به بقیع میآید و به شما میگوید محل قبور مشخص نیست، سؤالی ساده پیش میآید: آیا تو نمیدانی؟ یا هیچکس دیگر هم نمیداند؟ اگر بگوید هیچکس دیگر هم نمیداند، میگوییم: شما که میگویید علم غیب را هم حتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ندارد، پس از کجا میدانید که هیچکس نمیداند؟ اگر بگویند: ممکن است کسی بداند، ولی ما خبر نداریم، میگوییم: مراجعه کنید به کتابهای علماءتان و ببینید که چه نوشتهاند؟ آیا محل این قبور را مشخص کردهاند یا نه؟ نمیخواهیم شما به قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) بیایید، به زیارت قبر مالک بن انس بروید یا بگذارید آن مالکی مذهبها که از آفریقا به زیارت قبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در مدینه میآیند، قبر مالک بن انس را هم ببینند. اما متأسفانه مانع این هم میشوند.
* * * * * * *
آقای مولایی
یکی از شبهاتی که این روزها وهابیت مطرح میکنند، این است که قبری که در کنار بقیه أهل بیت (علیهم السلام) است، قبر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) است و با این وسیله، در مخفی بودن قبر ایشان شبهه ایجاد کردهاند. نظر شما در این مورد چیست؟
استاد أبو القاسمی
مطلب اول:
اگر کسی أهل دقت باشد، از همان ابتداء میتواند اشکال بگیرد که شما وهابیها از یک سو ادعا میکنید قبر هیچکس در بقیع مشخص نیست و از سوی دیگر وقتی بحث مخفی بودن قبر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) میرسد، ادعا میکنید که قبر ایشان مشخص است. این تناقض، تناقضی آشکار است. اگر گذشت سالیان، موجب مخفی شدن قبور است، چرا قبر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) را میگویید آشکار است.
مطلب دوم:
در بعضی از کتب تاریخی که عمدتا کتب أهل سنت است، در مورد دفن امام حسن (علیه السلام) عبارتی را دارند که آن حضرت وصیت کردند در کنار قبر مادرشان حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) دفن شوند. من عبارت را برای شما میخوانم که دو نکته قابل توجه دارد:
آقای سمهودی در کتاب خلاصة الوفاء، جلد 1، صفحه 257 عبارتی را از إبن شبّه نقل میکند:
و سیأتی ما نقله إبن شبه فی قبر العباس من أنه عند قبر فاطمة بنت أسد بن هاشم فی أول مقابر بنی هاشم الذی فی دار عقیل و یؤیده ما نقله أبو الشیخ أبن حبان فی کتاب السنة الکبیر دفن بالبقیع عند جدته فاطمه بنت أسد بن هاشم
کلام إبن شبه در مورد قبر عباس خواهد آمد که قبر او نزد قبر فاطمه بنت أسد بن هاشم است که در اول مقابر بنی هاشم دفن شده است. مؤید این مطلب هم نقل إبن حبان است در کتاب السنة الکبیر که وقتی پیکر حسن بن علی را آوردند تا بر او نماز بخوانند، پیکرش را در بقیع، کنار قبر فاطمه بنت أسد بن هاشم دفن کردند.
در روایاتی که از امام حسن (علیه السلام) نقل شده، ایشان در اواخر عمر فرمودند: «بدن من را در کنار قبر پدرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دفن کنید و اگر نشد، در کنار قبر مادرم، فاطمه دفن کنید». که در بعضی از کتب أهل سنت به صراحت گفتهاند فاطمه بنت أسد. اما جالب اینجاست کسانی که میخواهند شبهه بیاندازند، در این جمله «کنار قبر پدرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دفن کنید»، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را به عنوان پدر معرفی کردهاند، اما در جمله بعد که آمده است «کنار قبر مادرم، فاطمه»، میگویند باید حتما مادر خودش باشد. خب شاید قبر مادرش فاطمه بنت اسد باشد، همانطور که علماء شما تصریح کردهاند. آن قرینه پدرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، میتواند قرینه باشد که مقصود از مادرم، مادر بزرگم باشد. بنابراین در کتب تاریخی أهل سنت به صراحت آمده که این قبر متعلق به خانم فاطمه بنت أسد است و محل قبر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) مشخص نیست.
* * * * * * *
آقای مولایی
آیا در کتب أهل سنت، اقرار صریحی در رابطه با مخفی بودن قبر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) وجود دارد؟
استاد أبو القاسمی
اگر عزیزان بخواهند مراجعه بکنند، میتوانند به کتاب تاریخ المدینة المنورة إبن شبّه مراجعه بکنند که راجع به یک مسجدی است که میگوید:
إن المسجد الذی یصلی جنبه شرقیا علی جنائز الصبیان، کان خیمة لامرأة سوداء یقال لها رقیة، کان جعلها هناک حسین بن علی تبصر قبر فاطمة و کان لا یعرف قبر فاطمة رضی الله عنها غیرها.
مسجدی که در شرق بقیع، در کنار آن، بر بدن کودکان نماز خوانده میشود، خیمهای بود برای زنی سیاهپوست که نامش رقیه بود که حسین بن علی این زن را در آنجا قرار داده بود و این زن، آگاه به قبر فاطمه بود و غیر از او، هیچکس از محل قبر فاطمه با خبر نبود.
تاریخ المدینة لإبن شبة النمیری، ج1، ص106
یعنی در زمان امام حسین (علیه السلام) و امام حسن (علیه السلام)، علماء أهل سنت اقرار کردهاند که غیر از یک زن، هیچکس از محل قبر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) خبر نداشت. این یک اقرار بسیار قوی برای مخفی بودن محل قبر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) است.
همچنین علماء أهل سنت، راجع به محل دفن آن بزرگوار، کلمات مختلفی دارند که بعضی از آنها را آقای سمهودی در کتاب خلاصة الوفاء، جلد 1، صفحه 259 جمعآوری کرده است:
و قال المحب الطبری فی ذخائر العقبی: إن الشیخ أبی العباس المرسی کان اذا زار البقیع وقف أمام قبلة قبة العباس و سلم علی فاطمة و ذکر أنه کشف له عن قبره هناک و قیل دفنت فی بیتها فقیل بمؤخره شامی باب النساء ... و قیل بمقدمه مکان المحراب الخشب خلف الحجرة داخل مقصورتها ... و حکی أبن جماعة فی قبرها قولین آخرین أحدهما إنه الصندوق الذی أمام مصلی الإمام بالروضة ... ، ثانیهما أنه بالمسجد المنسوب إلیها بالبقیع و هو المعروف ببیت الحزن.
محب الدین طبری در کتاب ذخائر العقبی نقل کرده است: شیخ أبو العباس المرسی هر وقت که به زیارت بقیع میرفت، روبروی سمت قبله گنبد عباس میایستاد و بر فاطمه سلام میداد و ادعا کرده که برای او کشف و کرامتی شده و دانسته که محل قبر ایشان کجاست و گفته شده است که فاطمه در خانه خودش دفن شده است، در انتهای خانه که کنار باب النساء قرار دارد و عدهای گفتهاند در ابتداء ورودی خانه ایشان قرار دارد که یک محراب چوبی پشت حجره پیامبر در داخل خانه خود حضرت است و آقای إبن جماعت در مورد قبر آن حضرت، 2 نظر دیگر گفته است: یکی از آنها، قبری است که از زمین بالا آمده و صندوقی که روبروی محل امام جماعت در روضه است و دیگری در مسجدی معروف به بیت الأحزان که منسوب به فاطمه است در بقیع.
پس خود آقای سمهودی، چندین نظر برای محل قبر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) مطرح کرده است. نکتهای که در اینجا قابل توجه است، این است که ایشان گفته: «مسجدی که در بقیع است». وهابیونی که بقیع را خراب کردند، تمام بقیع، گنبد و بارگاه نبوده، مساجدی را هم که در بقیع بوده، تخریب کردهاند. آیا تخریب مسجد در اسلام به این صورت جایز است یا نه، سؤالی است که باید آنها پاسخگویی باشند.
اینها خلاصهای از نظرات أهل سنت درباره محل قبر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) است که به خوبی اختلاف نظر در محل دفن را نشان میدهد.
آقای نووی که یک چهره سرشناس أهل سنت و معروفترین شارح صحیح مسلم است، در کتاب تهذیب الأسماء و اللغات، در جلد 2، صفحه 353، چاپ مصر (این عبارت را متأسفانه در بقیه چاپها تحریف کردهاند) عبارت بسیار زیبایی دارد و میگوید:
قال: و أوصت أن تدفن لیلا، ففعل ذلک و لذلک کان موضع قبرها مکتوما مجهولا لم یعرف بالبت و الیقین، فقال قوم: إنها دفنت فی بیتها و قیل: إنها دفنت بالبقیع و قیل: دفنت فی المسجد.
فاطمه وصیت کرد که شبانه دفن شود و این کار هم انجام شد. به همین سبب است که قبر آن حضرت مخفی و ناشناخته است و هیچکس محل قبر را با قطع و یقین نمیداند. گروهی گفتهاند: ایشان در خانه خودش دفن شده است و عدهای گفتهاند: در بقیع دفن شده است و عدهای گفتهاند: در مسجد دفن شده است.
بنابراین اقرار صریح جناب آقای نووی شاهد بر این مطلب است که هم قبر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) مخفی است و هم علت مخفی بودن این قبر، وصیت خود ایشان است که وصیت کردند شبانه دفن شود. اما متأسفانه دستهای ناپاک، این مطلب را از چاپهای جدید آقای نووی تحریف و حذف کردهاند.
* * * * * * *
آقای مولایی
لطفا به جمع بندی مطالب امروز اشارهای بفرمایید.
استاد أبو القاسمی
مطالب مطرح شده راجع به 2 شبهه بود:
شبهه اول:
اینها ادعا میکنند محل قبور ائمه أهل بیت (علیهم السلام) در بقیع مشخص نیست و ما پاسخ دادیم آقای إبن تیمیه، ادعا و اقرار کرده که قبر عباس در بقیع مشخص است و بر روی آن، گنبدی قرار دارد و دیگر علماء أهل سنت هم به صراحت، محل دقیق قبور ائمه (علیه السلام) را مشخص کردهاند که در کنار قبر عباس، زیر گنبد بوده است. اما متأسفانه وهابیون، گنبد را خراب کردهاند و این دلیل بر مخفی بودن محل قبر نیست.
شبهه دوم:
اینها ادعا میکنند که امام حسن (علیه السلام) فرمودهاند: «مرا کنار قبر مادرم فاطمه دفن کنید»، بنابراین قبر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) مشخص است و ما پاسخ دادیم که اولا: این ادعا، با ادعای قبلی شما مبنی بر مخفی بودن قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) منافات دارد و برای مخفی بودن قبر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها)، شما باید در ابتداء، محل قبر امام حسن (علیه السلام) را بدانید. ثانیا: علماء أهل سنت خودشان اقرار کردهاند که کلام امام حسن (علیه السلام)، تتمهای داشته و فرموده است: «مرا در بقیع، کنار قبر مادرم فاطمه بنت أسد دفن کنید». فاطمه بنت أسد، مادر أمیر المؤمنین (علیه السلام) و مادربزرگ امام حسن (علیه السلام) بودند. بنابراین این شبهه هم پایه و اساسی ندارد و عبارت أهل سنت را خواندم که صریحا اقرار کردهاند: «علت مخفی بودن قبر آن حضرت، وصیت صریح حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) به دفن شبانه و مخفی بودن قبرشان است».
* * * * * * *
آقای مولایی
سؤالی که برای خود بنده به وجود میآید این است که در مورد بقیه قبور أهل سنت، چطور وهابیون با آن قبور، کاری نداشتهاند و نوک تیز حملاتشان را به طرف ائمه عصمت و طهارت (علیهم السلام) گرفتهاند؟
استاد أبو القاسمی
این مطلب، طبیعی است. اگر سفری به عراق داشته باشند، در منطقه اعظمیه بغداد که به نام امام اعظم أهل سنت، أبو حنیفه نامگذاری شده، یک حرمی است که دارای گنبد است و دقیقا دارای ضریحی شبیه ضریح ائمه شیعه است. در مصر، قبر آقای شافعی، رهبر فرقه شافعیها وجود دارد که هم گنبد دارد و هم ضریح دارد. اینها رهبر 2 فرقه أهل سنت هستند. صوفیها که نمیآیند برای اینها ضریح بسازند! اگر آقایان أهل سنت ادعا میکنند برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه بقیع (علیهم السلام)، صوفیها و شیعیان گنبد و حرم ساختهاند، خب، شیعه و صوفی نمیآید برای مالک بن أنس و شافعی و أبو حنیفه، گنبد و بارگاه بسازد. آقای خالد بن ولید در سوریه، حرم و بارگاه دارد. آقای بخاری در ازبکستان، گنبد و بارگاه دارد. تنها مشکل وهابیون، با ائمه (علیهم السلام) است. همانطور که عرض شد، در مدینه، مسجدی بود به نام مسجد حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) در مساجد سبعه که آن را تخریب کردند. چرا؟ آیا علتی جز مخالفت با أهل بیت (علیهم السلام) میتواند داشته باشد؟ خانه حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) را در مکه تخریب کردند. آیا علتی جز مخالفت با أهل بیت (علیهم السلام) میتواند داشته باشد؟ در مکه، خانهای است به نام دار زید بن أرقم که 2 یا 3 آیه در آنجا نازل شده است و در آنجا مسجد درست کردهاند و شاید 300 تا 500 متر با مسجد الحرام فاصله نداشته باشد. همهساله، بودجه فراوانی میدهند برای حفظ آن مسجد، اما نزدیکتر از آن به مسجد الحرام، خانه حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) بود که چندین سال، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در آن خانه زندگی کردند و چندین سوره به صورت کامل در آنجا نازل شد؛ سوره مزمل و سوره مدثر و دیگر سورهها و آیات. اما این خانه را خراب کردند و الآن اثری از آن نیست. این نشانگر این است که دشمنی وهابیت، با زیارت قبور نیست، دشمنیشان با هر جایی است که نام أهل بیت (علیهم السلام) باشد.
* * * * * * *
آقای مولایی
به نظر شما، آیا خاک بقیع هم مانند خاک کربلا، مقدس و محترم است؟
استاد أبو القاسمی
قطعا قبور ائمه (علیهم السلام)، طهارت و پاکی خاص خودش را دارد. کسانی که به زیارت قبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میروند، اگر نگاه بکنند، میبینند که روی ضریح پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، یک مصرع از یک شعر را آوردهاند:
نفسی الفداء لقبر أنت ساکنه.
جانم فدای قبری که شمای پیامبر در آن ساکن هستید.
این مصرع شعر را قبل از اینکه وهابیون به مدینه بیایند و آنجا را تصرف بکنند، بر روی ضریح موجود بود. وهابیها اعتقاد دارند که قبر، هیچ اثری ندارد؛ حتی خود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را هم میگویند هیچ اثری ندارد نعوذ بالله. میگویند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از دنیا رفته و دیگر اثری برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نیست. این مصرع روی ضریح پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نوشته شده است: «جانم فدای قبری که شمای پیامبر در آن ساکن هستید». روایات شیعیان هم در مورد، فراوان آمده که قبرهای آنها، بقعهای از بقعههای جنت و بهشت است. اما کارهایی که موجب تحریک و وهن باشد را ما نباید انجام بدهیم. بحث شفاء و استشفاء به تربت، فقط در مورد تربت سید الشهداء (علیه السلام) آمده است و آن هم علماء گفتهاند به مقدار یک دانه کوچک که در آب حل بکنند تا شبیه خوردن خاک به حساب نیاید و میگویند این خاک را به این صورت، به عنوان استشفاء بخورد و در مورد بقیه خاکها، این مطلب را قبول ندارند. اما اینکه این قبور، قبور مطهر و پاکیزهای است، هیچ شکی در آن نیست. لذا، اگر زوّار محترم در این زمینه احتیاط بکنند و کاری که سبب تحریک وهابیون بشود، انجام ندهند، مناسبتتر خواهد بود.
* * * * * * *
آقای مولای
اگر مطلب دیگری دارید، بفرمایید.
استاد أبو القاسمی
عزیزان باید در مدینه و مکه، مراقب باشند. گاهی اوقات بعضی افراد برای شبهه افکنی میآیند و باید چند مطلب را مد نظر قرار بدهند:
مطلب اول:
جایی که شبهه پخش میشود و شخص، قدرت پاسخدادن ندارد و خودش هم ممکن از در معرض این شبهات واقع شود، حرام است که به این شبهات گوش بدهد.
مطلب دوم:
به هیچوجه وارد بحث با وهابیون در بقیع نشوند. چون ضررهای خودش را دارد. آنها آنجا ایستادهاند و به هیچوجه هم قانع نخواهند شد و بارها و بارها با علماء شیعه بحث کردهاند و مغلوب شدهاند، ولی دست از عقیدهشان برنمیدارند. نه تنها با علماء شیعه، بارها و بارها أهل سنت با وهابیون در بقیع بحث کردهاند که این کارها چیست که شما انجام میدهید؟ این نهی از زیارت قبور برای چیست؟ ما أهل سنت، خودمان زیارت قبور و تبرّک و طلب شفاعت و توسل داشتیم. بارها بحث پیش آمده و در بین علماء أهل سنت، کسانی بودهاند که ردّیه بر نظرات وهابیون نوشتهاند. اما متأسفانه گوش اینها بدهکار این حرفها نیست.
* * * * * * *
سؤالات بینندگان
سؤال:
خداوند در قرآن میفرماید: عهد و امامت من به ظالمین نمیرسد و عدهای که قبلا مشرک بودهاند و شرک هم نمونهای از ظلم است، چگونه میشود که به عنوان امام أمت برگزیده میشوند، ولی مردم هنوز هم با پیشرفت اینهمه علم، این آیه قرآن را نمیتوانند قبول کنند؟ آیا این آیه قرآن خوب تفسیر نشد؟
جواب:
در مسجد النبی (صلی الله علیه و آله)، در آن دو صحنی که دربهایش باز و بسته میشود، نام بزرگان اسلام را به نظر أهل سنت نوشتهاند که یکی از این نامها، نام مقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود که کسی که این عبارت را نوشته بود، به صورتی نوشته بود که کلمه «حی» هم مشخص بود، یعنی زنده است. وهابیون آمدند حتی آن را هم تحریف و دستکاری کردند تا کلمه «حی» از بین برود. اینکه وجود نازنین امام زمان (علیه السلام) جزء مسلمات اسلام است، حتی بعضی از بزرگان أهل سنت، ادعای تواتر در این زمینه کردهاند و این ادعا هم صحیح است و گفتهاند: «من أنکر خروج المهدی فقد کفر : اگر کسی خروج و قیام امام زمان (علیه السلام) را منکر شود، کافر شده است».
راجع به این آیه:
وَ إِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ
سوره بقره/آیه124
که آیا خلفاء، مرتکب بعضی از گناهان شدند؟ یا بدعتگزاری بوده یا قبلا کفر داشتند، آیا اینها میتوانند شایستگی امامت داشته باشند؟ ما وارد این بحث نمیشویم. فقط مقداری درباره تفسیر و توجیه این آیه از علماء أهل سنت عرض میکنم.
آقای جصّاص در کتاب احکام القرآن، جلد 1، صفحه 84 در ذیل همین آیه میگوید:
فثبت بدلالة هذه الآیة بطلان إمامة الفاسق و أنه لا یکون خلیفة و أن من نصب نفسه فی هذا المنصب و هو فاسق لم یلزم الناس اتباعه و لا طاعته.
با این آیه، ثابت میشود که شخص فاسق نمیتواند امام باشد و خلیفه هم نمیتواند باشد و اگر یک فاسقی، شخص دیگری را نصب کند، مردم لازم نیست از او تبعیت و اطاعت بکنند.
آقای إبن عیینه که از بزرگان تاریخی أهل سنت است و زمخشری و نسفی و أبی حیان آندلسی هم از او نقل کردهاند، گفته است:
لا یکون الظالم إماما قط و کیف یجوز نصب الظالم للإمامة و الإمام إنما هو لکف الظلمة. فإذا نصب من کان ظالما فی نفسه، فقد جاء المثل السائر: من إسترعی الذئب ظلم.
شخص ظالم، به هیچوجه نمیتواند امام باشد. چگونه ممکن است که یک ظالمی را به امامت بگمارند، در حالیکه امام، برای برطرف کردن ظلم و ظلمت است. اگر بیاید یک شخص ظالمی را به عنوان امام قرار بدهد، مانند آن است که گرگ را چوپان گلهاش قرار داده است.
الکشاف عن حقائق التنزیل و عیون الأقاویل للزمخشری، ج1، ص309 ـ تفسیر النسفی، ج1، ص69 ـ تفسیر البحر المحیط لأبی حیان الأندلسی، ج1، ص549
بنابراین علماء أهل سنت هم از همین آیه، این برداشت را کردهاند که ظالم نمیتواند امام شود. اما چطور پاسخ میدهند و توجیه میکنند، در جلسه قبل خدمت عزیزان، یک ادعایی از أهل سنت را نقل کردم که در مورد أمیر المؤمنین (علیه السلام) گفتهاند: «ایشان هیچگاه بت نپرستیده است». لذا به ایشان میگویند: «کرم الله وجهه: خداوند پیشانی آن حضرت را گرامی داشت که لحظهای برای بتها تعظیم و سجده نکرد». آنها ادعا کردهاند که خلیفه اول هم به همین صورت بوده است. در کتاب الفتاوی الحدیثیة إبن حجر هیثمی سؤال میشود:
چرا به حضرت علی (علیه السلام) میگویند «کرم الله وجهه»؟
میگوید:
حکمة ذلک أن علیا کرم الله وجهه و رضی الله عنه لم یسجد لصنم قط، فناسب أن یدعی له بما هو مطابق لحاله من تکرمة الوجه و المراد به حقیقته أو الکنایة عن الذات أی حفظه عن أن یتوجه لغیر الله تعالی فی عبادته
حکمت آن این است که حضرت علی (علیه السلام) هیچگاه بتی را نرستیده است. بنابراین وقتی دعا برای ایشان میخواهید بکنید، باید چیزی را بگویید که مناسب حال ایشان باشد و «کرم الله وجهه» یعنی حفظ شده است از اینکه برای غیر خدا توجه بکند در عبادت کردنش.
و شبیه حضرت علی (علیه السلام) است أبو بکر و با این توجیه، خلیفه اول را هم مبرّا از شرک میدانند و میگویند: «هیچگاه خلیفه اول بت نپرستیده است». ولی تعجب میکنیم از آنها که چطور این حرف را در مورد خلیفه اول میزنند، اما راجع به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) همچنین حرفی نمیزنند. راجع به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، روایتی با سند معتبر نقل کردهاند که آن حضرت، برای بتها، قربانی میکرده و از آن قربانیها میخورده است.
میتوانید به این آدرس مراجعه کنید: المعجم الکبیر طبرانی، جلد 5، صفحه 86، روایت شماره 4663 که شخصی به نام زید بن عمرو بن نفیل نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آمد و همدیگر را دیدند و سلام کردند و حضرت سفره را جلوی ایشان گذاشتند و او پرسید:
ما هذا؟ قال: شاة ذبحناها لنصب کذا کذا. فقال زید بن عمرو: إنا لا نأکل شیئا ذبح لغیر الله
این چیست؟ حضرت فرمود: این گوسفندی است که برای فلان بت قربانی کردهایم. زید گفت: من از گوسفندی که برای بتها و غیر خداوند قربانی شده باشد، نمیخورم.
السنن الکبری للنسائی، ج5، ص54 ـ فضائل الصحابة للنسائی، ص26 ـ المستدرک علی الصحیحین للحاکم النیشابوری، ج3، ص217
برای خلیفه اول میگویند هیچگاه ظالم نبوده و بتپرستی نکرده، ـ نعوذ بالله ـ برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میگویند که برای بتها قربانی کرده است!
جالب اینجاست که آقای هیثمی در کتاب مجمع الزوائد، جلد 9، صفحه 418 در مورد این روایت میگوید: «تمام راویان و رجال این روایت، صحیح هستند، غیر از محمد ب عمرو بن علقمه که او هم حسن الحدیث است». نتیجه این میشود که این روایت از نظر سندی، حسن و معتبر است طبق مبانی أهل سنت.
بنابراین عرض شد که طبق آیه قرآن، ظالم نمیتواند امام باشد و أهل سنت هم برای خودشان، توجیهاتی را دارند و ادعا میکنند خلیفه اول هیچگاه بت نپرستیده است و خودشان باید برای این ادعا، دلیل بیاورند و پاسخگویی باشند.
* * * * * * *
سؤال:
آیا میتوانیم در قبرستان بقیع، بفهمیم که محل قبور صحابه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و امام حسن (علیه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) آنجا هست؟ چون قبورشان معلوم نیست؛ همچنین حضرت همزه (علیه السلام) و عبد الله بن مسعود. آیا میتوان فهمید که قبور آنها کجاست؟
جواب:
در این زمینه، همانطور که عرض شد، علماء أهل سنت، بسیاری از قبور را مشخص کردهاند و نقشههای تاریخی موجود است و میتوانند مراجعه بکنند به بعثه مقام معظم رهبری در آنجا و نقشه قبور را در بقیع تهیه بکنند. قبور مشخص است و حتی أهل سنت، قبر خلیفه سوم عثمان را ادعا میکنند مشخص است. جالب اینکه همین الآن که میگویند قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) مشخص نیست، در انتهای بقیع، در قبری که منسوب به خلیفه سوم است، طبق تاریخ طبری، [جلد 3، صفحه 438] معروف به حش کوکب است. چون نگذاشتند خلیفه سوم در قبرستان بقیع دفن شود و او را در حش کوکب دفن کردند و بنی أمیه آنجا را خریدند و به بقیع متصل کردند. چون معمولا أهل سنت به زیارت قبر خلیفه سوم عثمان میروند و شیعه نمیرود، در آنجا، یکی از مأمورین أمر به معروف عربستان سعودی ایستاده است و دائما بر ضد شیعه صحبت میکند و راجع به مقام خلیفه سوم عثمان صحبت میکند.
* * * * * * *
سؤال:
چند روز پیش یک نفر از آقای اللهیاری در شبکه جهانی أهل البیت سؤال کرد راحع به حضرت عایشه که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به طرف خانه عایشه میرفت و دستش را دراز کرد به سمت آن خانه و گفت: اینجا جای فساد یا منبع فساد است. در این مورد توضیح بفرمایید
جواب:
ما نه پاسخگویی مطالب آنها هستیم و نه در مقام دفاع از آنها. هر کسی هر کار خوبی انجام بدهد، پاداش میبرد و اگر اشتباهی هم بکند، خودش باید پاسخگو باشد؛ چه شیعه و چه سنی. اما روایتی با همین مضمون در کتاب صحیح بخاری موجود است و من فقط روایت را میخوانم و أهل سنت هم فقط تفسیر و تأویلشان را برای این روایت مطرح بکنند و ما هیچ نظری راجع به این روایت نداریم و استدلال هم نمیکنیم. در صحیح بخاری، روایت شماره 2937، جلد 3، صفحه 1130، چاپ دار إبن کثیر از عبد الله (رضی الله عنه) نقل میکند:
قال: قام النبی (صلی الله علیه و سلم) خطیبا، فأشار نحو مسکن عائشة، فقال: ههنا الفتنة ثلاثا من حیث یطلع قرن الشیطان.
گفت: پیامبر (صلی الله علیه و سلم) ایستادند به خطبه خواندن و به سمت خانه عایشه اشاره کردند و 3 بار فرمودند: اینجا فتنه است، همین سمتی که شاخ شیطان یا أمت شیطان از آنجا بیرون خواهند آمد.
اینکه فتنه به چه معنایی است، خودشان باید توضیح بدهند. برای این چه توجیهی دارند؟ البته توجیه کردهاند و گفتهاند: مقصود، بعید است. یعنی همین جهت، مقصود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بوده است، نه خانه عایشه. ولی این با مضمون روایت سازگاری ندارد. چون اگر کسی عربی بلد باشد، میبینید که در لفظ روایت، کلمه «ههنا» آمده است و اشاره به نزدیک دارد و به همان چیزی که مردم میدیدند، اشاره کرده است. ولی خودشان باید پاسخگو باشند و ما پاسخگوی روایات أهل سنت و توجیهاتشان برای این مطالب نیستیم.
* * * * * * *
سؤال:
یکی از بینندگان درباره فضائل أمیر المؤمنین (علیه السلام) صحبت کردند و گفتند که حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) کوچکترین دختر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بوده است. از استاد أبو القاسمی درخواست میکنم که در این مورد توضیح بفرمایند که حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها)، یگانه دختر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بوده است. ولی ایشان معتقد بود که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دختران دیگری هم داشته است. حال آنکه آنها دختر خوانده پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بودهاند، نه دختر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله).
جواب:
این مطلب، چندین بار در این شبکه اعلام شده است و بنده هم به عنوان تکلمه عرض میکنم:
مطلب اول:
وقتی آیه مباهله، آیه 61 سوره آل عمران نازل شد، در مورد «وَ نِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ»، تنها دختری که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با خودشان بردند، حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) بودند و شکی در آن نیست و اجماعی میان شیعه و سنی است.
مطلب دوم:
در تمام سختیهایی که بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) وارد شده است، مراجعه کنید و ببینید که آیا کس دیگری به آن حضرت کمک کرده باشد در مکه، یا تنها کسی که ذکر شده، خانم حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) بود؛ به حدی که به آن حضرت، کنیه أم أبیها دادند.
مطلب سوم:
روایتی در صحیح بخاری مطرح شده و از عبد الله بن عمر سؤال کردند که نظرت راجع به عثمان و حضرت علی (علیه السلام) چیست؟ میگوید:
اما عثمان، فکان الله عفا عنه و أما أنتم، فکرهتم أن تعفوا عنه و أما علی، فابن عم رسول الله صلی الله علیه و سلم و ختنه.
اما عثمان، خدا از او درگذشت؛ اما شما بدتان آمد که از درگذرید. اما علی، پسر عموی پیامبر (صلی الله علیه و سلم) و داماد ایشان است.
صحیح بخاری، ج5، ص157
اگر فضیلت دامادی برای خلیفه سوم هم بود، این مقایسه کردن، معنا نداشت.
شبیه همین مطلب هم بر زبان خود حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) در کتاب مناقب علی بن أبی طالب إبن مردویه اصفهانی، صفحه 202 آمده است که حضرت فرمودند:
تنها کسی که در بین شما، داماد دختران پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است، علی است و هیچکس دیگری نیست.
در کتاب جواهر المطالب فی مناقب الامام علی إبن دمشقی، جلد 1، صفحه 209 و کتاب الریاض النضرة، جلد 2، صفحه 202، خود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به حضرت علی (علیه السلام) فرمودند:
3 چیز به تو داده شده که به هیچکس دیگری داده نشده است: تو دامادی من را داری و همسری مانند حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها)، دختر مرا داری و به هیچکس چنین فضیلتی داده نشده است.
لذا، آنچه از این مطالب به دست میآید، این است که حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) تنها دختر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بود.
* * * * * * *
سؤال:
چرا ائمه بقیع (علیهم السلام) زیر پای حضرت عباس دفن شدهاند؟ مگر امامان (علیه السلام) بالاتر از عموی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نبودند؟ پس چرا وقتی امام حسن (علیه السلام) شهید شدند، زیر پای حضرت عباس دفن شد؟
جواب:
ائمه (علیهم السلام) ما به خاطر احترامی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و أمیر المؤمنین (علیه السلام) به عباس، عموی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میگذاشتند و او بزرگ بنی هاشم بود و عمو، به منزله پدر به حساب میآمد، خواستند این احترام فامیلی را حفظ کنند و در جاهای بسیاری، از ائمه (علیهم السلام) و أمیر المؤمنین (علیه السلام) دفاع کرده است. لذا، زیر پای ایشان دفن شدهاند.
* * * * * * *
سؤال:
در جلسه قبل سؤالی پرسیدم که جواب ندادید. ما معتقدیم که پیامبران إلهی پاک هستند. در حالیکه در قرآن کریم آمده است که وقتی حضرت موسی (علیه السلام) آن قبطی را میکشد، میگوید: «خدایا! من اسیر وسوسه شیطان شدم و او دشمن آشکاری است و من گناه کردم و مرا ببخش». سؤال من این است که وقتی حضرت موسی (علیه السلام) خوش میگوید من گناه کردهام، چه اصراری داریم که بگوییم پیامبران (علیهم السلام) انسانهای پاکی هستند؟
جواب:
بنده متأسفانه فراموش کردم جواب بدهم، با اینکه جواب را آماده کرده بودم.
نکته اول:
در آیه قرآن، راجع به حضرت موسی (علیه السلام) آمده است:
وَ اذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مُوسَی إِنَّهُ کَانَ مُخْلَصًا وَ کَانَ رَسُولًا نَبِیًّا
سوره مریم/آیه51
و وصف مخلص بودن را برای حضرت موسی (علیه السلام) آورده است. در مقابل، در خود قرآن، آیهای آمده از زبان شیطان که میگوید:
قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ / إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ
خدایا! من همه بندگان تو را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان خالص تو را.
سوره ص/آیه83ـ82
در این آیه قرآن، شیطان گفته است: گمراهی، فقط برای بندگانی است که خالص نباشند. از طرف دیگر، در خود قرآن، وصف إخلاص را برای حضرت موسی (علیه السلام) آورده است. وقتی حضرت موسی (علیه السلام) مخلص شد و شیطان هم بر مخلصین، هیچ راه نفوذی ندارد، لذا عصمت برای حضرت موسی (علیه السلام)، خودبهخود ثابت میشود.
نکته دوم:
اما برای اینکه آن آیهای که راجع به حضرت موسی (علیه السلام) فرمودند، معنایش به خوبی مشخص شود، این دوست عزیز میتوانند به کتاب عیون اخبار الرضا شیخ صدوق (ره)، جلد 2، صفحه 176 مراجعه بکنند که یک بحث علمی میان مأمون و روایات امام رضا (علیه السلام) است و این روایت، به خوبی، احتیاج مردم را به أهل بیت (علیهم السلام)، در فهم آیات قرآن نشان میدهد. اینکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
کتاب الله و عترتی، لن یفترقا حتی یردا علی الحوض
معنایش به خوبی از این روایات مشخص میشود.
در این روایت آمده است:
فقال المأمون: فما معنی قول موسی «رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی» قال: یقول: إنی وضعت نفسی غیر موضعها بدخولی هذه المدینة «فَاغْفِرْ لِی» أی استرنی من أعدائک لئلا یظفروا بی فیقتلونی «فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ».
مأمون به امام رضا (علیه السلام) گفت: معنای این گفته حضرت موسی (علیه السلام) چیست که گفت: «خدایا! من به خودم ظلم کردم، مرا ببخش».
اگر به کتابهای لغت مراجعه کنید، میبینید که ظُلْم به معنای «وضع الشئ فی غیر محله : قرار دادن چیزی در غیر جایگاه خود» است. این معنای لغوی است. امام رضا (علیه السلام) فرمودند که ظلم در این آیه، به معنای لغوی به کار رفته است. حضرت معنی آن را میفرماید:
یعنی: من جایی آمدهام که جایگاه من نبوده است. من بین مؤمنینی آمدهام و به شهری آمدهام که مرکز کفار و محل حکومت آنهاست.
غَفَرَ در کتابهای لغت به معنای سَتَرَ است. امام رضا (علیه السلام) میفرماید:
«فَاغْفِرْ لِی» یعنی مرا مخفی بدار از دشمنانت تا مبادا آنها مرا پیدا بکنند و مرا بکشند.
این روایت، طولانی است و راجع به بسیاری از أنبیاء (علیهم السلام) و شبهاتی که راجع به آنها در قرآن مطرح شده، مأمون، سؤال پرسیده و وجود نازنین امام رضا (علیه السلام) پاسخ گفتهاند و مأمون در پایان، عبارت جالبی را دارد و میگوید:
جزاک الله عن أنبیائه خیرا یا أبا الحسن
ای أبا الحسن! خداوند تو را پاداش خیر دهد برای دفاع از انبیائش.
این دوست عزیز، برای تکمیل اطلاعاتش، میتواند به این روایت مراجعه کند و پاسخ شبهاتی که راجع به تمام أنبیاء (علیهم السلام) در قرآن مطرح شده را در این روایت دریافت کنند.
* * * * * * *
سؤال:
آیا با اینهمه تفاصیل و با اینهمه فرمایشاتی که عایشه از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) درباره حضرت علی (علیه السلام) شنید، آیا اگر عایشه برای جنگ با حضرت علی (علیه السلام) برنمیخاست، معاویه میتوانست یا جرأت میکرد با حضرت علی (علیه السلام) بجنگد؟
جواب:
جنگهایی که با أمیر المؤمنین (علیه السلام) صورت گرفت، مختلف بود و یکی از جنگها، عایشه بود و یکی دیگر از جنگها، به فرماندهی معاویه بود. در روایتی که در صحیح بخاری آمده، راجع به ماجرای جنگ جمل، اگر عزیزان به صحیح بخاری مراجعه کنند، در روایت 4163، یکی از صحابه به نام أبی بکرة میگوید:
لقد نفعنی الله بکلمة سمعتها من رسول الله صلی الله علیه و سلم أیام الجمل بعد ما کدت أن الحق بأصحاب الجمل فأقاتل معهم، قال: لما بلغ رسول الله صلی الله علیه و سلم أن أهل فارس قد ملکوا علیهم بنت کسری قال: لن یفلح قوم و لوا أمرهم إمرأة.
خداوند بعد از آن جملهای که آن را از پیامبر (صلی الله علیه و سلم) شنیدم، به من سود رساند در زمان جنگ جمل که نزدیک بود من هم ملحق به اصحاب جمل بشوم. وقتی به پیامبر (صلی الله علیه و سلم) خبر رسید که مردم فارس، أمر و حکومت خودشان را به یک زن که دختر کسری است واگذار کردند، فرمودند: قوم و گروهی که أمر و حکومت خودشان را به دست یک زند بسپارند، رستگار نخواهند شد.
صحیح بخاری، ج5، ص136
عبارت این صحابه این است که در زمان جنگ جمل، این روایت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به من سود رساند و من به طرفداران جمل ملحق نشدم. معنی این روایت چیست؟ این است است که طرفداران جمل، یک زن را به عنوان حاکم خودشان انتخاب کرده بودند. هر کدام از جنگهایی که با أمیر المؤمنین (علیه السلام) صورت گرفت، جنگ جمل و صفین و نهروان، هر کدام، فرماندهان و مسئولین خاص خودش را داشت. البته أهل سنت ادعا میکنند که همسر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) برای اصلاح آمده بود. سؤال ما این است: اگر برای اصلاح آمده بود، چطور فرماندهی یک جنگ و یک طرف به عهده خودش بود طبق روایت صحیح بخاری. یا بیایید روایت صحیح بخاری را از بین ببرید و بگویید ما بخاری را قبول نداریم، که این در واقع، خروج از سنی بودن است، یا یک توجیهی برای این روایات پیدا کنید.
* * * * * * *
سؤال:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) چند دختر داشتند؟ اگر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) یگانه دخترش بوده، شما فرمودید قبرش معلوم نیست، اگر قبرش معلوم نیست، وقتی که وفات کردند، آیه خلیفه زمان که أبو بکر صدیق بوده، بر قبر او نماز خواندند؟ آیا نمازش را خلیفه خواند یا نه؟ اگر نخوانده، چرا؟ قبر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) بنابر عقاید شیعه، معلوم نیست.
جواب:
پاسخ این مطلب، در صحیح بخاری داده شده است و نیازی نیست ما به سایر کتب مراجعه بکنیم. در صحیح بخاری آمده است:
و عاشت بعد النبی صلی الله علیه و سلم ستة أشهر، فلما توفیت، دفنها زوجها علی لیلا و لم یؤذن بها أبا بکر و صلی علیها.
وقتی فاطمه از دنیا رفت، همسر ایشان، علی ایشان را شبانه دفن کردند و به أبو بکر هم اجازه آمدن هم ندادند یا به او خبر ندادند و خود علی بر او نماز خواند.
صحیح بخاری، ج5، ص83
بنابراین طبق روایات خود أهل سنت هم حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) وقتی دفن شد، أمیر المؤمنین (علیه السلام) بر آن حضرت نماز خواندند. إبن بطال در شرح همین روایت در شرح صحیح بخاری، مطلب جالبی دارد و میگوید:
و دفن علی بن أبی طالب زوجته فاطمة لیلا، فر بها من أبی بکر أن یصلی علیها، کان بینهما شئ
علی بن أبی طالب، فاطمه را شبانه دفن کرد و آن جنازه مطهر را فراری داد از أبو بکر تا مبادا أبو بکر بر آن نماز بخواند. میان آن دو، اتفاقی افتاده بود.
آقای إبن قتیبه هم شبیه همین مطلب را در تأویل مختلف الحدیث، جلد 1، صفحه 13 نقل میکند و میگوید حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) از أبو بکر میراث پدرش را خواست و أبو بکر نپذیرفت و حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) قسم خورد که دیگر با خلیفه اول صحبت نکند و وصیت کرد شبانه دفن شود تا خلیفه اول در دفن آن حضرت حاضر نشود.
اینها مطالبی است که در کتب أهل سنت آمده است و به اقرار صریح آنها، أمیر المؤمنین (علیه السلام) بر جنازه حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) نماز خوانده و کسی از خلفاء، حاضر نبوده است.
طبق نظر أهل سنت هم قبر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) مخفی است، چه رسد به نظر شیعیان. شیعیان إجماع دارند که قبر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) مخفی است.
* * * * * * *
سؤال:
چند شب پیش آقای حیدری در شبکه ماهوارهای نور صحبتی را مطرح کردند که یک نفر از بچه شیعهها، مقداری آشغال زیر بغل خود جمع کردند و داخل حرم مطهری نبوی (صلی الله علیه و آله) آوردند و قصد جسارت داشتند. ایشان میگفتند که این بچه شیعهها را خط میدهند و ... . متأسفانه ایشان چشمشان را به این نکته بسته بودند که کسانی که حرم ائمه بقیع (علیهم السلام) را تخریب کردند، عملشان با توجه به اینکه آگاهانه و عمدی بوده، ولی نسبت به آن بچه شیعه، اینگونه صحبت میکنند. متأسفانه این شبکه به بچههای شیعه اجازه نمیدهد که بچههای شیعه صحبت کنند. الحمدلله که این شبکه جهانی ولایت هست و شیعیان و برادران سنی و وهابی هم میتوانند بیایند و آزادانه حرفشان را بزنند. إن شاء ا... که شبکه ماهوارهای نور این حرف ما را بشنوند که عملی که بزرگان اینها نسبت به تخریب قبور ائمه (علیهم السلام) انجام دادند، بسیار بدتر از آن حرکتی است که یک نوجوان نا آگاه آن کار را انجام داد.
جواب:
من یک ماجرایی را برای شما نقل بکنم:
حدود 2 سال قبل بود که در مدینه، درگیریهایی میان شیعیان مدینه و شیعیان عربستان سعودی و مأمورین أمنیتی عربستان سعودی در بقیع اتفاق افتاد. مطلب این بود که وقتی شیعیان جمع شدند، یکی از مأمورین أمنیتی عربستان سعودی که در پلههای بقیع ایستاده بود و از این زنان فیلمبرداری میکرد و این بر غیرت مردان شیعه، گران تمام شد و شروع کردند به پرخاش کردن و پرتاب کفش به سوی این مأمور أمنیتی. از آن طرف هم اینها این کفش پرتاب کردن را فیلمبرداری کردند و گفتند: شیعیان آمدهاند به سمت قبر صحابه، کفش پرتاب کردهاند. ببینید! مطلب این بود که شخصی از زنان شیعه فیلمبرداری کرده و شیعیان هم به سمت او کفش پرتاب کرده تا او از آنجا منصرف شود و برود، ولی این عمل را فیلمبرداری کردند و گفتند: شیعیان به سمت قبور صحابه، کفش پرتاب کردهاند. خب چرا نگفتند که آنجا قبر بزرگان شیعه هم وجود دارد، آیا شیعیان به قبر بزرگانشان اهانت میکنند؟ آنجا قبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است، کدام شیعهای به خودش اجازه میدهد به قبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) جسارت بکند؟ اینها مطالبی است که وقتی از زبان آنها مطرح میشود، شبیه لطیفه میماند. شما که آمدید قبر ائمه بقیع (علیهم السلام) را تخریب کردید و مسجد حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) را در مدینه، به زبالهدانی تبدیل کردید و بعد هم تخریب کردید، شما دیگر داعیه دفاع از قبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نداشته باشید.
* * * * * * *
سؤال:
در ارتباط با ازدواج حضرت أم کلثوم با عمر، یک مقبرهای در استان خوزستان، شهرستان دزفول به نام حضرت محمد بن جعفر طیار است که بر سر ضریح ایشان نوشته است که داماد حضرت علی (علیه السلام) و شوهر أم کلثوم بوده است. در این مورد توضیح بفرمایید.
جواب:
حضرت علی (علیه السلام) چندین فرزند به نام أم کلثوم از همسران مختلفشان داشتهاند. ما بحث أم کلثوم، دختر حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) را مفصلا در این شبکه مطرح کردهایم و آنچه که از قرائن به دست آمد، این است که طبق بعضی از نظرها، چه شیعه و چه سنی، أم کلثوم، کنیه حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) است و آن حضرت، دختری به غیر از حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) نداشته است و همسر حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) هم عبد الله بن جعفر بوده است. اما دیگر دختران آن حضرت که أم کلثوم نام داشتند، شوهرانی داشتند از جمله حضرت مسلم که داماد أمیر المؤمنین (علیه السلام) بوده است و نام همسر أم کلثوم بوده است و افراد دیگری هم بودهاند و از جمله افرادی که مشهور هستند، جناب محمد بن جعفر طیار است که یکی از نقلهای أهل سنت، شهادت ایشان در تستر است. نقلهای دیگری هم دارند و خود آقای إبن حجر در کتابی که مربوط به صحابه است، نام ایشان را ذکر میکند و میگوید یکی از نظرها این است که ایشان در تستر، در زمان خلیفه دوم شهید شده است، اما میگوید این نظر صحیح نیست و نظرات دیگری را هم مطرح میکند. بنابراین نظر، شهادت ایشان در تستر، از نظر أهل سنت، نظر قطعی نیست. اینکه اینها شهید شدهاند، محتمل است. چون أهل بیت (علیهم السلام)، دشمنان زیادی داشتند و طرفداران حق، دشمنان زیادی داشتهاند. حتی کسانی که به مخالفت با خلفاء برگشتند، مورد غضب خلفاء واقع شدند. در صحیح بخاری راجع به بحث خود سقیفه آمده است از خلیفه دوم که: «ریختیم بر سر سعد بن عبادة». یک شخصی گفت: «قتلتم سعد بن عبادة : سعد بن عباده را کشتید». خلیفه دوم گفت: «خدا او را بکشد». بعد از مدتی هم آقای سعد بن عبادة، مشهور به «قتیل الجنّ» شد و معلوم نیست چه کسی او را کشته است و میگویند یک جنّ آمد و او را کشت. از اینگونه افراد، بودهاند که به خاطر دشمنی و مخالفت با خلفاء، طبق مدارک تاریخی أهل سنت، جانشان را از دست دادهاند و معروف به شهید شدهاند و اینکه چه کسی و به چه صورت آنها را کشته است، خیلی مشخص نیست. یعنی اصل مسئله شهادت، مطلبی نیست که ما بخواهیم آن را زیر سؤال ببریم. اما آیا اینکه در جنگهایی که به دستور خلفاء بوده، صورت گرفته؟ خیر، این مطلب ثابت نیست. جناب سلمان، در مدائن دفن است و فرماندار مدائن بود. در جلسه قبل، خدمت عزیزان، نامهای که جناب سلمان به خلیفه دوم نوشته را خواندم که گفت:
من که اینجا آمدهام، به دستور تو نیامدهام و گمان نکن که به دستور تو آمدهام؛ من به دستور حضرت علی (علیه السلام) به اینجا آمدهام. حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: الآن موقعیت، مناسب است برای اصلاح مردم و من هم به اینجا آمدم.
* * * * * * *
سؤال:
چند شب پیش استاد حسینی قزوینی در همین شبکه فرمودند که چون جنگی که عمر با ایران به راه انداخت، مورد تائید حضرت علی (علیه السلام) نبوده و استناد کردند به روایت «علی مع الحق و الحق مع علی»، لذا گفتند که نه خود حضرت علی (علیه السلام) در این جنگ شرکت کردند و نه بچههایش. در صورتیکه وقتی در استان خوزستان، مخصوصا شهرستان شوشتر و دزفول، وارد قبر این بزرگواران میشویم، آیا اینها واقعا شهید هستند. مثلا ما مقبره آقا سید محمد بن علی بن أبی طالب، محمد بن جعفر طیار، علی و مالک بن عقیل بن أبی طالب را داریم.
جواب:
* * * * * * *
سؤال:
آقای علاقی:
توجه مسلمانان را به این آیه جلب میکنم که درباره اصحاب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از مهاجرین و انصار است و خداوند با این شیوه معرفی میفرماید:
الَّذِینَ آمنوا و هَاجَرُوا وَ قَاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ
کسانی که ایمان آوردند، یعنی تکمله آیات را میفرماید، کسانی که ایمان آوردند، ابتدای آیه با ایمان شروع میشود، و کسانی هجرت کردند و ترک میهن کردند، عزیزان و دوستان و محبان خودشان را ترک کردند و کنار گذاشتند و قتال کردند و کشته شدند، خدای تبارک و تعالی با لام تأکید و نون تأکید ثقیله میفرماید ما قطعا و قطعا و قطعا میپوشانیم برای آنها گناهانشان را و ما آنها را داخل باغات و بهشتهای خودمان میکنیم. باز هم این واضح است که این هم مؤکد به لام تأکید و نون تأکید ثقیله است و تأکید، پشت تأکید است که وعده خدا، نیاز به تأکید ندارد. اما برای اطمینان ما، برای روشنگری ما، برای تبیین و روشنکردن اذهان عمومی و افکار بشری در طول تاریخ، اذهان بشریت را روشنگری میکند و ابهام و نقطه اشکالی باقی نمیگذارد و ما را بر این قضاوت رهنمود میسازد که خدای تبارک و تعالی فرمود: ما حتما میپوشانیم برای آنها گناهانشان را و حتما آنها را هم داخل بهشتها و باغات خودمان میکنیم. این وعده خداست و قضاوت أهل سنت بر اساس این آیه قرآن است.
جواب:
ما از آقای علاقی درخواست داریم که وقتی میخواهند یک آیه را برای یک مصداقی تصویر بکنند، اول ببینند در آیه، چه مواردی آمده است و علماء أهل سنت راجع به تفسیر آن آیه چه گفتهاند؟ در این آیه، شروطی ذکر شده است:
فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَ أُوذُوا فِی سَبِیلِی وَ قَاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ
سوره آل عمران/آیه195
کسانی که هجرت کردند و از خانههایشان بیرون شدند و در راه من اذیت شدند و جنگیدند و به شهادت رسیدند، من گناهان آنها را میبخشم و آنها را به بهشت وارد میکنم.
خب، اگر کسی در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) شهید شده باشد، آیا کسی توهم میکند که به غیر بهشت برود؟ خود علماء أهل سنت راجع به این آیه، مطلب گفتهاند و میتوانید به تفسیر روح المعانی، جلد 4، صفحه 169 مراجعه کنید که میگوید:
مما کان یصیب المؤمنین من قبل المشرکین «وَ قَاتَلُوا» أی الکفار فی سبیل الله تعالى «وَ قُتِلُوا» استشهدوا فی القتال.
آیه راجع به شهدای زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است.
از خود عایشه، همسر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روایت دارند که پدر من در زمان قبل از هجرت، هیچکدام از کفار، با او کاری نداشتند؛ به خاطر بزرگی و جلالت و أبهتی که در میان کفار داشت. این، با این شرط آیه «وَ أُوذُوا فِی سَبِیلِی» مطابقت ندارد.
آیه، بحث اصل جهاد را مطرح کرده است. ما از أهل سنت طلب میکنیم که مواردی را برای ما مطرح کنند که خلفاء در آنها جنگیده باشند. همانطور که شیعیان استدلال میکنند به روایات شیعه و سنی در شجاعت أمیر المؤمنین (علیه السلام) در جنگ و قتال آن حضرت، آنها هم چند مورد با سندهای صحیح از کتب خودشان یا از کتب ما بیاورند که خلفاء جنگآوری داشتند تا ما از آنها قبول بکنیم، تا مصداق آیه باشند. آیه، عمومیت ندارد، شرط گذاشته است و گفته است اگر کسی این شرطها را داشته باشد، من گناهانش را میبخشم. همینطور شما میگویید فلانی این شروط را دارد و کسی دیگر میگوید فلانی هم دارد و نفر دیگری میگوید که فلانی هم دارد. هر کسی باید ادعای خودش را با دلیل ثابت بکند. بله، ما قبول داریم هر کسی که مصداق این آیه باشد، قطعا دارای جایگاه بالا و عالی است؛ اما این دلیل بر این نیست که این آیه، شامل فلانی و فلانی و فلانی باشد و این صحیح نیست.
* * * * * * *
سؤال:
یکی از برادران در برنامه افغانها، آیهای از قرآن را طوری ترجمه کردهاند که حضرت آدم (علیه السلام) را ظالم به خودش دانسته است که میفرماید:
قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ
سوره أعراف/آیه23
خود حضرت آدم (علیه السلام) میگوید که ما ظلم کردیم. در سوره کهف، آیه 33 میفرماید:
کِلْتَا الْجَنَّتَیْنِ آَتَتْ أُکُلَهَا وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَیْئًا وَ فَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا
دو باغ بوده است که دیوار را خوب گرفته که چیزی بر تو ظلم نرسانده است. خود آدم (علیه السلام) در آنجا میگوید:
قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ
در اینجا، این برادر ما، خود آدم (علیه السلام) را بر ظلم، متهم کرده است. بعضی از مفسرین، چون پیامبران خدا (علیهم السلام) معصوم نمیدانند، از استاد أبو القاسمی سؤال میکنیم که این آیه را شما چگونه تفسیر میکنید؟
جواب:
ما سؤال میکنیم از این سؤال کننده:
در زمانی که حضرت آدم (علیه السلام) از آن گندم خورد، آیا شریعت و تکلیف آمده بود یا نه؟
در آن زمان، اصلا تکلیف و شریعتی نیامده بود که بگوییم حضرت آدم (علیه السلام) خورد و گناه کرد. تکلیف و شریعت، بعد از آمدن و هبوطش به زمین آمد. چطور میآیند تفسیر میکنند این کلمه «ظلم» را در این آیه، به گناه کردن و مخالفت در شریعت؟ اینطور نیست. ظلم یک معنای لغوی دارد؛ یعنی قرار دادن شئ در غیر محل خودش. حضرت آدم (علیه السلام)، طبق دستور و توصیه و ارشاد إلهی، برای او راحتتر بود که از گندم نخورد. اگر از گندم یا آن میوه بهشتی میخورد، مسئولیتهایش بیشتر میشد و کارش سنگینتر میشد و مجبور میشد به زمین بیاید و زندگی بکند و به بهشت جاودان برسد:
فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ قَالَ یَا آَدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لَا یَبْلَى
سوره طه/آیه120
حضرت آدم (علیه السلام) با این کار، راه سختتر را انتخاب کرده است. ظلم در اینجا، به معنای «جعل الشئ فی غیر محله» به حساب میآید. به جای اینکه بیاییم از أنبیاء (علیهم السلام) دفاع بکنیم، میآییم در مورد أنبیاء (علیهم السلام) بدگویی میکنیم و آیات را طوری تفسیر میکنیم که به ضرر أنبیاء (علیهم السلام) باشد. این اهانت به أنبیاء (علیهم السلام) است. به جای اینکه به أنبیاء (علیهم السلام) اهانت بکنید، ببینید که آیات قرآن به زبان چه کسی نازل شده است و در لغت، چه معنایی دارد، بعد تفسیر بکنید. به روایات أهل بیت (علیهم السلام) مراجعه بکنید، أهل بیتی که طبق دستور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) «کتاب الله و عترتی»، با قرآن، در کنار هم هستند و مراجعه کنید ببینید چه تفاسیری برای این آیات گفتهاند و اینگونه مقام أنبیاء (علیهم السلام) را زیر سؤال نبرید.
* * * * * * *
سؤال:
الآن اگر کسی بخواهد مسلمان بشود، با این فرقههایی که هست، باید به چه کسی مراجعه کند؟ چه کسی راست میگوید؟ چه کسی درست گفته است؟ چه کار باید بکند؟
جواب:
آیه قرآن فرموده است:
فَبَشِّرْ عِبَادِ / الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُولَئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ
سوره زمر/آیه18ـ17
سخن تمام فرقهها را بشنود و ببینید کدامیک بهتر صحبت میکنند. هر کدام که أدلهشان کاملتر بود، قانع کننده بود و در مقابل أدله دیگر گروهها، حرفی برای گفتن داشت، از همان تبعیت بکند. ما نمیگوییم شیعه یا سنی؛ شیعه میگوید ما بر حق هستیم و أهل سنت هم میگوید ما بر حق هستیم و سنت واقعی را داریم. اگر میخواهید به سنت واقعی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) عمل بکنید، باید ببینید این سنت را از چه طریقی میگیرد. یک نگاهی به رجال روایات بکنید و یک نگاهی به سخنان بکنید و با این طریق، به راحتی میتوانید به هدفی که میخواهید و فرقهای که به سنت واقعی عمل میکند، خواهید رسید إن شاء ا... .
* * * * * * *
سؤال:
درباره اشاره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به خانه عایشه که فرمود:
قال: قام النبی (صلی الله علیه و سلم) خطیبا، فأشار نحو مسکن عائشة، فقال: ههنا الفتنة ثلاثا من حیث یطلع قرن الشیطان.
گفت: پیامبر (صلی الله علیه و سلم) ایستادند به خطبه خواندن و به سمت خانه عایشه اشاره کردند و 3 بار فرمودند: اینجا فتنه است، همین سمتی که شاخ شیطان یا أمت شیطان از آنجا بیرون خواهند آمد.
صحیح بخاری، روایت شماره 2937، جلد 3، صفحه 1130، چاپ دار إبن کثیر
سؤال من این است که آیا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به طرف خانه خودش که عایشه در آنجا زندگی میکرد، اشاره کرد؟ یا به طرف خانه خود عایشه؟
با توجه به اینکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به طرف خانه عایشه اشاره میکند که فتنه از این خانه بیرون میآید، پس چرا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بر روی سینه عایشه جان میسپارد؟ پس معلوم میشود که مکانی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اشاره میکند، خانه خودش است و در همان مکان فتنه دفن میشود. در این مورد توضیح بفرمایید.
جواب:
اگر واقعا اینچنین است، پس چرا شما این روایت را در صحیح بخاری آوردهاید؟ بنده 2 راه حل پیش روی أهل سنت گذاشتم:
یا روایات صحیح بخاری را صحیح میدانید که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به خانه همسرشان اشاره کرده و فرموده است اینجا فتنه است.
یا روایات صحیح بخاری را صحیح نمیدانید، پس باید صریحا بگویید که ما روایات صحیح بخاری را کامل قبول نداریم و این میشود مخالفت با إجماع أهل سنت و زیر سؤال بردن مبانی آنها.
این روایات برای ما حجت نیست و ما با این روایات کاری نداریم. این روایات برای خود أهل سنت حجت است و خودشان باید پاسخگو باشند. اما این دو مطلبی که مطرح کردند، بلا تشبیه، ما نمیخواهیم همسر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را به زنان دیگر پیامبران (علیهم السلام) تشبیه کنیم؛ اگر چه در قرآن، 2 نفر از زنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را برای راهنمایی آنها، اشاره کرده است به زن حضرت نوح (علیه السلام) و حضرت لوط (علیه السلام). اگر حضرت لوط (علیه السلام) اشاره میکرد و می گفت: «مردم! کسی که در این خانه است، مایه فتنه و آزمایش شماست»، آیا این اشکال داشت؟ خانه خود او هست، اما کسی که در آن خانه است، مایه فتنه و آزمایش است. این هیچ منافاتی ندارد. از یک طرف، در همین خانه، کسی است که مایه هدایت است و از طرف دیگر، در همین خانه، کسی است که مایه فتنه و آزمایش است. من سؤال میکنم: در قبر امام رضا (علیه السلام)، در یک جا، 2 نفر دفن هستند؛ امام رضا (علیه السلام) دفن است که مایه هدایت تمام مردم دنیا است و در کنار آن حضرت هم هارون الرشید دفن است. آیا شخصی میتواند اشاره کند که اینجا، محل رحمت است و از سوی دیگر اشاره کند که اینجا، قبر یک شخص ضال است؟ بله، به 2 اعتبار؛ به اعتبار اینکه یک شخص جلیل القدر و راهنمای همه مردم در آنجاست، محل رحمت است و به اعتبار دیگر، محل آزمایش و محل فتنه است. این منافاتی با هم ندارد.
مطلب دیگری را ایشان ادعا کردند که باید برایش دلیل بیاورند. وقتی ما شیعیان برای أهل سنت از روایات خودشان دلیل میآوریم، پس آنها هم باید از روایات ما دلیل بیاورند که آیا واقعا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روی سینه عایشه از دنیا رفته است یا روی سینه أمیر المؤمنین (علیه السلام)؟ در کتب أهل سنت، این روایات نقل شده است. در بعضی از روایات آمده است که آن حضرت بر روی سینه أمیر المؤمنین (علیه السلام) از دنیا رفته است. یک شاهد خیلی واضح هم هست که وقتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از دنیا رفتند و ایشان را دفن کردند، شخصی میگوید:
من از همسر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) سؤال کردم که چه اتفافاتی افتاد و چگونه بود و ماجرا چه بود؟ عایشه گفت: هر چه میخواهی، از حضرت علی (علیه السلام) بپرس؛ او بود که همه اینها را میداند که چطور از دنیا رفت و کجا دفن شد و چطور غسلش دادند و چطور کفن کردند.
اگر واقعا او آگاه به این مسئله بود و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روی سینه او از دنیا رفته بود و در حجره او دفن شده، باید قطعا کفن و دفن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را در همان اتاق دیده باشد؛ چون پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از آن اتاق بیرون نرفتند. طبق روایات أهل سنت، همانجایی که از دنیا رفتند، همانجا غسل و کفن و نماز و دفن انجام شد. شما میگویید آنجا خانه عایشه بوده و روی سینه یا دامن عایشه از دنیا رفته است. اگر اینطور بود، باید دیده باشد. چرا میگوید بروید از حضرت علی (علیه السلام) بپرسید؟ این، یکی از سؤالاتی است که طبق مبانی آنها، قابل پاسخ نیست. ولی ما نظرمان این است که آن حضرت، بر روی سینه أمیر المؤمنین (علیه السلام) و در آغوش أمیر المؤمنین (علیه السلام) از دنیا رفتهاند و این پاسخ ما به این دوست عزیز است.
* * * * * * *
آقای مولایی
من روایتی را شنیدهام که عایشه گفته است:
ما وقتی که بعد از کفن و دفن و صدای بیل و کلنگ، خبر فوت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را شنیدیم، از حضرت علی (علیه السلام) بپرسید.
استاد أبو القاسمی
بله مضمون این روایت در کتب أهل سنت موجود است. و لذا باید پاسخگو باشند که چطور ادعا دارند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بر روی دامن عایشه از دنیا رفته است و در حجره عایشه دفن شود، اما همسر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از این ماجرا خبر ندارد؟
* * * * * * *
سؤال:
آقای علاقی:
جوابی که آقای أبو القاسمی دادند، اقناع کننده نبود. من میخواستم توضیحی را در رابطه با این آیه بدهم.
قبل از اینکه وارد این آیه شوم و آن را توضیح بدهم، مسئلهای را خدمت شما و همه دوستان، أعم از أهل سنت و أهل تشیع عرض کنم که من به خاطر این تماس را قطع کردم که دیدم لازم و ضروری نیست که وقتی آیه را خدمتتان تلاوت کردم به عنوان یک سند مهم که نظرگاه رب العالمین است. من فکر نمیکردم که جنابعالی در رابطه با این آیه هم همچنین تأویلی داشته باشید که واقعا خلاف ظاهر آیه است. ببینید خدای تبارک و تعالی چه میفرماید؟ تقوا داشته باشیم در بیان کلام خدا. بنده در تحریر تاریخ، دیشب عرض کردم در رابطه با قضایای تاریخی خدمت دکتر حسینی قزوینی مسائلی را گفتم بر خلاف نظرگاه خیلی از شهر ما و ولایت ما و منطقه ما. ما تقوا را داشته باشیم در بیان حقایق و در بیان تبیین و روشنگری. من آیه را خدمتتان عرض میکنم:
الذین آمنوا و هاجروا
کسانی که ایمان آوردهاند. یکی از ویژگیهایی که خداوند از آنها راضی شده است، با لام تأکید و با نون تأکید ثقیله و پشت سر هم و به صورت مسلسل و یک جریان مسلم قطعی از رب العالمین است. یکی از شاخصهای أهل ایمان که خدای تبارک و تعالی، آنها را أهل بهشت معرفی کرده و میفرماید که مهاجرین، دارای این خصوصیات بودهاند، به همین خاطر، رضی الله عنهم و خدا از آنها راضی گشته است.
الذین آمنوا و هاجروا
کسانی که ایمان آوردهاند و کسانی که هجرت کردند. هجرت کردند، یعنی چه؟ یعنی أبو بکر که پدر خودش أبو قحافه را در خانه خود جای گذاشت. شما وقتی صحبت از أبو بکر و مهاجرین میکنید، به ابتداء و تکمله آیه توجه داشته باشید. میفرماید:
الذین آمنوا و هاجروا
پدر پیرش را در خانه جای گذاشت
و قاتلوا و قتلوا
و کسانی که قتال کردند.
ببین برادر عزیزم! وقتی مسئله قتال مطرح میشود، 2 مفهوم بر ذهن انسان میآید؛ یکی اینکه قتال، هم به معنای قتل کردن است و هم به معنای جنگیدن است. یعنی کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند و مقاتله کردند و قتال کردند
و قتلوا
یعنی یکی از ویژگیهاست. أبو بکر کشته نشد، منتهیٰ عمر بن خطاب در محراب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به شهادت رسید. کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند و قتال کردند و کشته شدند. یعنی به عنوان اینکه همه کسانی که این صفات را داشتند، نه اینکه چون سلمان فارسی کشته نشد، جزء اینها نیست. سلمان فارسی، همان کسی که در مدائن، استاندار عمر بن خطاب بود. شما این را هم بفرمایید. شما نمیفرمایید عمر بن خطاب، رعایت امانت إلهی را نکرده است؟ پس چگونه است که سلمان فارسی از طرف عمر بن خطاب استاندار یکی از شهرهای فارس است؛ مدائن. عمار بن یاسر، همان کسی است که از طرف عمر بن خطاب، استاندار کوفه است. مگر نه این است؟ شما بفرمایید نیست. مگر نه اینکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:
أبی عبیدة أمین هذه الأمة.
البته امکان دارد شما این حدیث را باور نداشته باشید.
جواب:
ایشان نکتهای فرمودند که آیا چون جناب سلمان، شهید نشدند، داخل در این آیه نیستند؟ اگر هر آیهای در قرآن آمد مدح یک گروهی را کرد، آیا باید همه صحابه را داخل در آن کنیم؟ آیا اگر آیهای، مدح یک نفر هم باشد، باید بگوییم مدح همه صحابه است؟ جناب سلمان هم داخل در بعضی از آیات میشود. اما این آیه، به اقرار صریح علماء أهل سنت، لفظ صریح «قُتِلُوا» در آن آمده است. ایشان لفظ «قَاتَلُوا» را دیدند، اما لفظ «قُتِلُوا» را تا رسیدند، فقط گفتند خلیفه دوم شهید شده، اگر خلیفه اول شهید نشده، اشکالی ندارد. لفظ «قُتِلُوا» صریحا در این آیه آمده است. اگر ایشان به تفسیر ثعلبی، جلد 3، صفحه 235 مراجعه کند، بد نیست؛ برای اینکه مشخص شود مقصود این آیه، تمام کسانی است که همه این صفات را با هم داشتند.
عن عبد الله بن عمرو، قال: سمعت رسول الله یقول: إن الله عز و جل یدعوا یوم القیامة بالجنة و یأتی بزخرفها و زینتها فیقول : أین عبادی الذین قاتلوا فی سبیل الله و أوذوا فی سبیلی و جاهدوا فی سبیلی أدخلوا الجنة، فیدخلونها بغیر حساب و لا عذاب.
عبد الله بن عمرو نقل میکند: شنیدم از پیامبر (صلی الله علیه و سلم) که فرمود: خداوند در روز قیامت، بهشت را فرا میخواند با تمام زینتهایش و میگوید: کجایند بندگان من که در راه خدا جنگیدند و در راه من اذیت شدند و در راه من مجاهده کردند، وارد بهشت شوند. پس بدون حساب و عذاب، وارد بهشت میشوند.
اینها گروهی هستند که تمام این خصوصیات را با هم داشته باشند؛ نه فقط گروهی باشند که یعضی از خصوصیات را داشته باشند. خود ایشان هم ادعایی کردند که به صورت دقیق و علمی، کاملا صحیح نیست. چون طبق روایات أهل سنت، خلیفه اول را هم مسموم کردند و اینکه چه کسی او را مسموم کرد و از دنیا رفت، محل اشکال و بحث است. ولی ایشان هم طبق نظر مشهور أهل سنت، گفتند: خلیفه اول کشته نشده، ولی خلیفه دوم شهید شده است. اگر شما بخواهید اینطور بگویید، آیه، طبق نظر شما، شامل خلیفه دوم میشود و شامل خلیفه اول نمیشود. شما بیایید مشخص کنید قیدهایی که در آیه آمده را یکی یکی، به صورت دقیق، مورد بررسی قرار بدهید و بعد، اگر طبق روایات و أدله شما و طبق آیات دیگر باشد، آن وقت با هم بحث میکنیم. اما متأسفانه استدلال شما را علماء خودتان قبول ندارند. شما قبل از اینکه بروید بحثتان را با علماء خودتان تمام کنید و آنها را قانع بکنید، آمدهاید میخواهید به ما اشکال بگیرد و این طریقه بحث نیست.
* * * * * * *
سؤال:
اگر نکته پایانی دارید، بفرمایید.
جواب:
دوست عزیزمان که گفتند سلمان از طرف خلیفه دوم، فرماندار مدائن بوده است، بنده عرض کردم که برویم حرف خود جناب سلمان را ببینیم که ایشان چه فرمودهاند. در کتاب الإحتجاج طبرسی (ره)، جلد 1، صفحه 188، جناب سلمان، نامهای دارد که در جواب توبیخیهای که خلیفه دوم به ایشان نوشته، نوشته است. خلیفه دوم، جناب سلمان را توبیخ کرد که چرا دستورات و فرامین مرا عمل نمیکنی؟ جناب سلمان فرمود:
إعلم! أنی لم أتوجه أسوسهم و أقیم حدود الله فیهم إلا بإرشاد دلیل عالم، فنهجت فیهم بنهجه و سرت فیهم بسیرته و إعلم! أن الله تبارک و تعالى لو أراد بهذه الأمة خیرا أو أراد بهم رشدا، لولی علیهم أعلمهم و أفضلهم.
بدان! من برای اداره سیاست در این منطقه و اقامه حدود إلهی نیامدهام مگر با راهنمایی یک راهنمای شخص راهنمای دانا و راه او را رفتهام در بین مردم.
اگر تو که خلیفه دوم هستی، از من ناراضی هستی، چون من به سیره او عمل کردهام.
و من سیره او را در اینجا عملی کردهام و بدان! خداوند تبارک و تعالی، اگر خیر این أمت را میخواست، داناترین و برترین آنها را به عنوان خلیفه ظاهری آنها قبول میکرد.
یعنی من غیر از تو را به عنوان داناترین مردم میدانم. من حضرت علی (علیه السلام) را به عنوان داناترین، قبول دارم. این نامه، بسیار نامه زیبایی است. اگر کسی بخواهد حقیقت ماجرا را بداند که جناب سلمان برای چه به آنجا رفته است و جناب عمار برای چه به این مناطق رفتهاند و حقیقت أمر چه بوده است، اگر این نامهها را ملاحظه بکند، مطلب به خوبی به دستش میآید.
- ۹۴/۰۵/۱۶