دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

عبدی جلالوندی
دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

مطالب این وبلاگ، مطالبی است که خالصانه و ساده و بی ریا، از اعماق قلبم بیرون می آید .
و امیدوارم که صادقانه، در گوشه ای از دل شما جا بگیرد .
متشکرم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

Image result for ‫کانون وکلا‬‎

اعاده دادرسی از طرق فوق العاده اعتراض به احکام قطعیت یافته صادره از دادگاههای دادگستری است که مرجع رسیدگی به آن در امور کیفری دیوانعالی کشور و در امور حقوقی دادگاه صادرکننده حکم قطعی است.

در اینکه رد درخواست اعاده دادرسی در امور کیفری توسط دیوانعالی کشور بعنوان عالی ترین مرجع قضائی قابل اعتراض و تجدیدنظر خواهی نیست تردیدی وجود ندارد و در هر حال تصمیم شعب دیوانعالی کشور در رد درخواست اعاده دادرسی مستدعی اعاده داردسی، غیر قابل اعتراض است؛ اما سوال اینجاست که آیا قرار رد درخواست اعاده دادرسی در امور مدنی نیز قطعی است و یا می توان نسبت به آن درخواست تجدیدنظر کرد

؟ این امر بالاخص از این حیث سوال برانگیز است که از طرفی مقنن در ماده۳۳۲ قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی ذکری از قرار رد درخواست اعاده دادرسی بعمل نیاوره و از طرفی دیگر در قسمت اخیر تبصره ماده ۴۳۵ قانون مذکور سایر ترتیبات رسیدگی را پس از صدور قرار قبولی یا رد درخواست اعاده دادرسی مطابق مقررات مربوط به دعاوی قرار داده است.

در پاسخ به این سوال باید قائل به تفکیک شد؛ بدین ترتیب که چنانچه دادگاه عمومی - حقوقی مبادرت به صدور حکمی دایر بر محکومیت یکی از طرفین دعوی نماید و محکوم علیه در فرجه مقرر قانونی به رای صادره اعتراضی بعمل نیاورد و مآلاً حکم صادره بواسطه انقضاء موعد تجدیدنظر قطعیت حاصل نماید؛ چنانچه در چنین حالتی محکوم علیه در مقام درخواست اعاده دادرسی از دادگاه صادر کننده حکم، درخواست اعاده دادرسی نماید و دادگاه با بررسی درخواست مستدعی اعاده دادرسی، درخواست را غیر وارد تشخیص دهد و قرار رد درخواست اعاده دادرسی مستدعی اعاده دارسی را صادر کند؛ چنین قراری قابل اعتراض و تجدیدنظر خواهی خواهد بود؛ چرا که، به تصریح ماده۳۳۲ قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی، قرارهای قابل تجدیدنظر قرارهائی است که حکم راجع به اصل دعوی، قابل تجدیدنظر باشد و در خصوص موضوع مورد بحث نیز چنانچه دادگاه، قرار قبولی اعاده داردسی صادر و با ورود در ماهیت، حکم جدیدی صادر می نمود این حکم که راجع به اصل دعوی است قابل تجدیدنظرخواهی در دادگاه تجدیدنظر استان بود و بدین ترتیب قرار دادگاه در مقام رد درخواست اعاده دادرسی نیز بالتبع قابل اعتراض و تجدیدنظر خواهی است.

بعلاوه در مواردی که دادگاه بدوی پس از رسیدگی، به استناد تبصره ماده ۳۳۱ قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی که مقرر می دارد:«احکام مستند به اقرار در دادگاه یا مستند به رای یک یا چند نفر کارشناس که طرفین کتباً رای آنان را قاطع دعوا قرار داده باشند قابل درخواست تجدیدنظر نیست ...» حکمی قطعی صادر می نماید؛ درخواست اعاده دادرسی نیز در این موارد چنانچه من باب مثال مستند به اقرار فاسد ویا جعلیت اسنادی باشد که کارشناس در مقام صدور نظریه کارشناسی بدانها استناد کرده است؛ باید به همان دادگاه تقدیم شود؛ لیکن قرار رد درخواست اعاده دارسی در این موارد نیز قابل اعتراض و تجدیدنظر خواهی است؛ چراکه:

اولاً: چنانچه دادگاه با قبول درخواست اعاده دادرسی وبا ورود در ماهیت، حکم جدیدی صادر می نمود؛ در این صورت شرایطی که سابقاً بواسطه اقرار یا نظریه قاطع یک یا چند نفر کارشناس در پرونده حاکم و موضوع را مشمول تبصره ماده ۳۳۱ قانون آئین دادرسی مدنی می نمود دیگر از بین رفته و دادگاه در مقام صدور حکم، مستندی جهت قطعی اعلام نمودن آن نمی داشت وبدین ترتیب با عنایت به قابل تجدیدنظر بودن حکم راجع به اصل دعوی (بر فرض ورود دادگاه درماهیت) قرار رد درخواست اعاده دارسی نیز به تبع قابل اعتراض و تجدیدنظر خواهی بودن حکم راجع به اصل دعوی، قابل اعتراض و تجدیدنظرخواهی در دادگاه تجدیدنظر استان است.

ثانیاً: درست است که به موجب ماده ۳۳۲ قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی، قرارهای قابل تجدیدنظر قرارهائی است که حکم راجع به اصل دعوی مربوط به آن قابل اعتراض و تجدیدنظر خواهی باشد؛ اما مفاد این ماده صرفاً ناظر بر متن ماده ۳۳۱ و بندهای سه گانه آن است و مقررات ماده مزبور نسبت به تبصره ماده ۳۳۱ شمول ندارد؛ چراکه تبصره مذکور در مقام بیان احکام قطعی قابل صدور از دادگاههای بدوی است و ماده ۳۳۲ در مقام بیان احکام و قرارهای قابل تجدیدنظر است که بدین واسطه مقررات تبصره ذیل ماده ۳۳۱ از شمول مقررات ماده ۳۳۲ خروج موضوعی دارد و از این رو نمی توان قرار رد درخواست اعاده دادرسی صادره از دادگاهی که مستنداً به تبصره ماده ۳۳۱ قانون آئین دادرسی مدنی، حکمی قطعی صادر نموده است را به استناد مقررات ماده ۳۳۲ قطعی و غیرفابل اعتراض دانست.

اما قرار دادگاه عمومی-حقوقی در رد درخواست اعاده دادرسی در مواردی که این دادگاه بعنوان مرجع تجدینظر از احکام صادره از شورای حل اختلاف حکمی قطعی دایر برتائید یا نقض حکم صادره از شورای حل اختلاف صادرمی نماید؛ قطعی و غیر قابل اعتراض است؛ چراکه، در چنین مواردی حکم صادره از دادگاه عمومی – حقوقی قطعی است و بدین ترتیب مستنداً به ماده ۳۳۲ قانون آئین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی که قرارهای قابل تجدیدنظر را قرارهائی می داند که حکم راجع به اصل آن دعوی قابل تجدیدنظر باشد؛ باید قرار رد درخواست اعاده دادرسی را نیز در چنین مواردی قطعی دانست؛ چراکه، بر فرض اگر دادگاه عمومی پس از صدور قرار قبولی اعاده دادرسی حکم جدیدی صادر می نمود، این حکم با توجه به صدور آن توسط مرجع تجدیدنظر از آراء شورای حل اختلاف به هر حال قطعی و غیر قابل اعتراض بود و بالتبع قرار رد درخواست اعاده دادرسی صادره از دادگاه عمومی-حقوقی نیز قطعی و غیر قابل اعتراض است.

در واقع همانطور که قرار رد درخواست اعاده دادرسی صادره از دادگاه تجدیدنظر استان قطعی وغیر قابل اعتراض است؛ قرار رد درخواست اعاده دادرسی صادره از دادگاه عمومی-حقوقی نیز که مرجع تجدیدنظر از احکام صادره از شوراهای حل اختلاف است، قطعی و غیرقابل اعتراض است.

در این خصوص رای وحدت رویه شماره ۵۵۵ مورخه ۱۰/۲/۱۳۷۰ هیئت عمومی دیوانعالی کشوردر مقام تبیین غیر قابل اعتراض بودن قرار رد درخواست اعاده دارسی صادره از مرجع تجدیدنظر از حکم صادره از دادگاههای حقوقی ۲ سابق حاکی است:

« قرار رد درخواست اعاده دادرسی از حکمی که دادگاه حقوقی یک در مرحله رسیدگی تجدید نظر[از رای دادگاه حقوقی ۲] صادر نماید به اعتبار قطعی بودن حکم راجع به اصل‌دعوی قطعی محسوب و قابل رسیدگی تجدید نظر در دیوان عالی کشور نیست. بنابراین رای شعبه سیزدهم دیوان عالی کشور صحیح تشخیص می‌شود.‌این رای بر طبق ماده واحده قانون وحدت رویه قضایی مصوب ۱۳۲۸ برای شعب دیوان عالی کشور و برای دادگاهها در موارد مشابه لازم‌الاتباع است

علاوه بر موارد مذکور؛چنانچه رای صادره از دادگاه بدوی که بواسطه فرجام خواهی در شعب دیوانعالی کشور قطعیت یافته مورد درخواست اعاده دادرسی از شعبه دیوانعالی کشور قرار گیرد نیزقرار رد درخواست اعاده دادرسی صادره قطعی و غیرقابل اعتراض است؛ چرا که، دیوانعالی کشور عالی ترین مرجع قضائی بوده و مرجع دیگری فراتراز آن که بتواند تصمیمات ماخوذه دیوانعالی کشور رانقض و ابرام نماید وجود ندارد.

این استدلال دراین رابطه بدین واسطه بیان شد که دیوانعالی کشور مرجع رسیدگی ماهیتی نبوده و چنانچه در موردی قرارقبولی اعاده دادرسی صادر نماید رسیدگی مجدد به موضوع را به دادگاه همعرض صادرکننده رای فرجام خواسته احاله خواهد کرد و خود نسبت به موضوع رسیدگی ماهیتی نخواهد کرد؛ به همین واسطه در خصوص قرار رد درخواست اعاده دادرسی صادره از دیوانعالی کشور معیاری که در سطور پیشین جهت توجیه قطعیت یا قابلیت اعتراض قراراهای رد اعاده دادرسی صادره از سایر مراجع قضائی استفاده شده بود قابل استفاده و استناد نبود؛ چرا که در خصوص دیوانعالی کشور صدورقرار قبولی اعاده دادرسی منتهی به ارجاع موضوع به دادگاه همعرض صادرکننده رای فرجام خواسته جهت رسیدگی ماهیتی خواهد شد و مع الوصف رای صادره از چنین مرجعی قابل فرجام خواهی در دیوانعالی کشور خواهد بود؛ از این رو نمی توان در خصوص قطعیت قرار رد درخواست اعاده دادرسی صادره از شعب دیوانعالی کشور در امور حقوقی با معیار و فرض صدور قرار قبولی اعاده دادرسی، قطعیت یا قابلیت تجدیدنظرخواهی از قرار رد را مورد ارزیابی قرار داد.

سیدمهدی حجتی - وکیل دادگستری  

این مطلب از پرتال اطلاع رسانی وکالت آنلاین چاپ شده است.

  • عبدی

اعاده دادرسی