بررسی اسناد زیارت عاشورا
مقدمه:
بر استحباب خواندن زیارت عاشورا، تمامی علمای شیعه در طول تاریخ اتفاق نظر داشته و بر خواندن روزانهی آن، تأکید نمودهاند.
بدون تردید، چنین روایتی که تمامی علمای شیعه از قدیم الأیام تا کنون به آن عمل کرده و بر خواندن آن اصرار داشتهاند، بی نیاز از بررسی سندی است؛ اما در عین حال سعی میکنیم در این مقاله به صورت مختصر، سند آن را بررسی و تحقیق نماییم.
مصدر اصلی این زیارت نامه، دو کتاب معتبر؛ یعنی «کامل الزیارات» تألیف جعفر بن محمد بن قولویه قمی و «مصباح المتهجد» تألیف شیخ طوسی رضوان الله تعالی علیهما است و این دو بزرگوار، تقریباً با شش سند این زیارت را نقل کردهاند.
الف: اسناد شیخ طوسی در «مصباح المجتهد»
سند اول با دو طریق:
شیخ طوسی رحمة الله علیه، در کتاب «مصباح المتهجد» سند اصل زیارت عاشورا و متن آن را اینگونه نقل میفرماید:
«قَالَ صَالِحُ بْنُ عُقْبَةَ وَ سَیْفُ بْنُ عَمِیرَةَ قَالَ عَلْقَمَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِیُّ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام عَلِّمْنِی دُعَاءً أَدْعُو بِهِ ذَلِکَ الْیَوْمَ إِذَا أَنَا زُرْتُهُ مِنْ قُرْبٍ وَ دُعَاءً أَدْعُو بِهِ إِذَا لَمْ أَزُرْهُ مِنْ قُرْبٍ وَ أَوْمَأْتُ مِنْ بُعْدِ الْبِلَادِ وَ مِنْ دَارِی بِالسَّلَامِ إِلَیْهِ قَالَ فَقَالَ لِی یَا عَلْقَمَةُ إِذَا أَنْتَ صَلَّیْتَ الرَّکْعَتَیْنِ بَعْدَ أَنْ تُومِئَ إِلَیْهِ بِالسَّلَامِ فَقُلْ بَعْدَ الْإِیمَاءِ إِلَیْهِ مِنْ بَعْدِ التَّکْبِیرِ هَذَا الْقَوْلَ فَإِنَّکَ إِذَا قُلْتَ ذَلِکَ فَقَدْ دَعَوْتَ بِمَا یَدْعُو بِهِ زُوَّارُهُ مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ کَتَبَ اللَّهُ لَکَ مِائَةَ أَلْفِ أَلْفِ دَرَجَةٍ وَ کُنْتَ کَمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَیْنِ علیه السلام حَتَّى تُشَارِکَهُمْ فِی دَرَجَاتِهِمْ وَ لَا تُعْرَفُ إِلَّا فِی الشُّهَدَاءِ الَّذِینَ اسْتُشْهِدُوا مَعَهُ وَ کَتَبَ لَکَ ثَوَابَ زِیَارَةِ کُلِّ نَبِیٍّ وَ کُلِّ رَسُولٍ وَ زِیَارَةِ کُلِّ مَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ علیه السلام مُنْذُ یَوْمَ قُتِلَ عَلَیْهِ السَّلَامُ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ.
«علقمه می گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: دعایی به من آموزش بده که اگر در آن روز امام حسین علیه السلام را از نزدیک زیارت کردم، آن را بخوانم و اگر نتوانستم از نزدیک زیارت کنم، از شهرهای دور و از خانهام به سوی او با سلام اشاره کرده و آن دعا را بخوانم. امام فرمود: هر گاه که آن دو رکعت را به جا بیاوری و بعد از آن با سلام به سوی آن حضرت اشاره کردی، در حال اشاره تکبیر بگویی و بخوانی این زیارت را ، همان دعایی را خواندهای که فرشتگان در هنگام زیارت آن حضرت میخوانند.»
الزِّیَارَةُ- السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ ابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ثَارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثَارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ السَّلَامُ عَلَیْکَ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ عَلَیْکُمْ مِنِّی جَمِیعاً سَلَامُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ.
«زیارت این است: سلام بر تو اى ابا عبد اللَّه، سلام بر تو اى فرزند رسول خدا، سلام بر تو اى فرزند امیر مؤمنان و فرزند سرور جانشینان، سلام بر تو اى پسر فاطمه سرور بانوان عالم، سلام بر تو اى خون خدا (یعنى خدا صاحب خون تو و طلبکننده آن است) و فرزند خون خدا و کشتهی که انتقام کشتگانت گرفته نشده است، سلام بر تو و بر ارواح پاکی که در حرم مطهرت با تو مدفون شدند. بر همهی شما تا ابد از من سلام و رحمت خدا باد و تا زمانی که شب و روز در جهان برقرار است.»
یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصِیبَةُ بِکَ عَلَیْنَا وَ عَلَى جَمِیعِ أَهْلِ الْإِسْلَامِ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصِیبَتُکَ فِی السَّمَاوَاتِ عَلَى جَمِیعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ فَلَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً أَسَّسَتْ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقَامِکُمْ وَ أَزَالَتْکُمْ عَنْ مَرَاتِبِکُمْ الَّتِی رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فِیهَا وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْکُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدِینَ لَهُمْ بِالتَّمْکِینِ مِنْ قِتَالِکُمْ بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَیْکُمْ مِنْهُمْ وَ مِنْ أَشْیَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ وَ أَوْلِیَائِهِمْ.
«اى ابا عبد الله! همانا مصیبت تو (در عالم) بزرگ و بر ما شیعیان و تمام اهل اسلام سخن و عظیم و ناگوار بود، و تحمل آن در آسمانها بر تمام اهل آسمان نیز سخت و دشوار بود. پس خدا لعنت کند امتی را که اساس ظلم و ستم را بر شما اهل بیت بنیانگذاری کردند. و خدا لعنت کند امتی را که شما را از مقام و مرتبهی (خلافت) خود منع کردند، و از شما دور کردند؛ رتبه هایی را که خدا مخصوص شما گردانیده بود، و خدا لعنت کند امتی را که شما را کشت، و خدا لعنت کند آنانی را که اسباب را تهیه کردند تا بدان وسیله قادر به پیکار شما شدند، من بیزاری میجویم به سوی خدا و به سوی شما از آنها، و از شیعیان آنها و پیروان و دوستانشان.»
یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ لَعَنَ اللَّهُ آلَ زِیَادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ وَ لَعَنَ اللَّهُ بَنِی أُمَیَّةَ قَاطِبَةً وَ لَعَنَ اللَّهُ ابْنَ مَرْجَانَةَ وَ لَعَنَ اللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللَّهُ شِمْراً وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّةً أَسْرَجَتْ وَ أَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتَالِکَ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی لَقَدْ عَظُمَ مُصَابِی بِکَ فَأَسْالُ اللَّهَ الَّذِی أَکْرَمَ مَقَامَکَ وَ أَکْرَمَنِی أَنْ یَرْزُقَنِی طَلَبَ ثَارِکَ مَعَ إِمَامٍ مَنْصُورٍ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی عِنْدَکَ وَجِیهاً بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ.
«ای ابا عبد الله ! من در دوستی و صلحم با هر که با شما در صلح و دوستی است، و در جنگم با هر که با شما در جنگ است تا روز قیامت. و خدا لعنت کند آل زیاد و آل مروان را، و خدا لعنت کند تمام بنی امیه را ، و لعنت کند پسر مرجانه را، و لعنت کند عمر پسر سعد را، و خدا لعنت کند شمر را، و خدا لعنت کند گروهی که اسب هایشان را زین بستند و لجام زدند و برای جنگ با تو مهیا شدند.
پدر و مادر به فدایت، تحمل مصیبت تو بر من بسیار دشوار است، پس خواستارم از خدایی که مقامت را گرامی داشت و مرا هم به واسطهی دوستی تو عزت بخشید که خونخواهی تو را روزی من گرداند همراه با امام منصور از اهل بیت محمد که درود خدا بر او و خاندانش باد. خدایا! مرا در دنیا و آخرت به واسطهی امام حسین که درود خدا بر او باد، نزد خود وجیه و آبرومند گردان.»
یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى رَسُولِهِ وَ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِلَى فَاطِمَةَ وَ إِلَى الْحَسَنِ وَ إِلَیْکَ بِمُوَالاتِکَ وَ بِالْبَرَاءَةِ مِمَّنْ أَسَّسَ أَسَاسَ ذَلِکَ وَ بَنَى عَلَیْهِ بُنْیَانَهُ وَ جَرَى فِی ظُلَمِهِ وَ جَوْرِهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَى أَشْیَاعِکُمْ بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَیْکُمْ مِنْهُمْ- وَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ إِلَیْکُمْ بِمُوَالاتِکُمْ وَ مُوَالاةِ وَلِیِّکُمْ وَ بِالْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِکُمْ وَ النَّاصِبِینَ لَکُمُ الْحَرْبَ وَ بِالْبَرَاءَةِ مِنْ أَشْیَاعِهِمْ وَ أَتْبَاعِهِمْ.
«ای ابا عبد الله! من تقرب میجویم به درگاه خدا و به پیشگاه رسولش و امیرمؤمنان و نزد فاطمه و حسن و به سوی شما به وسیلهی دوستی شما، و به وسیلهی بیزاری از کسی که پیریزی کرد شالودهی این کار را، و پایه گذاری کرد بر آن بنیانش را، و دنبال کرد ظلم و ستمش را بر شما و بر پیروان شماک بیزاری به درگاه خدا و به پیشگاه شما از ایشان، و تقرب میجویم به سوی خدا، سپس به شما به وسیلهی دوستی تان و دوستی دوستان شما، و به بیزاری از دشمنانتان و بر پا کنندگان (و آتش افروزان) جنگ با شما، و به بیزاری از یاران و پیروانشان.»
إِنِّی سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ وَ وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاکُمْ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاکُمْ فَأَسْالُ اللَّهَ الَّذِی أَکْرَمَنِی بِمَعْرِفَتِکُمْ وَ مَعْرِفَةِ أَوْلِیَائِکُمْ وَ رَزَقَنِی الْبَرَاءَةَ مِنْ أَعْدَائِکُمْ أَنْ یَجْعَلَنِی مَعَکُمْ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَنْ یُثَبِّتَ لِی عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَسْأَلُهُ أَنْ یُبَلِّغَنِی الْمَقَامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَنْ یَرْزُقَنِی طَلَبَ ثَارِکُمْ مَعَ إِمَامٍ مَهْدِیٍّ ظَاهِرٍ نَاطِقٍ مِنْکُمْ وَ أَسْأَلُ اللَّهَ بِحَقِّکُمْ وَ بِالشَّأْنِ الَّذِی لَکُمْ عِنْدَهُ أَنْ یُعْطِیَنِی بِمُصَابِی بِکُمْ أَفْضَلَ مَا یُعْطِی مُصَاباً بِمُصِیبَتِهِ مُصِیبَةٍ مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِیَّتَهَا فِی الْإِسْلَامِ وَ فِی جَمِیعِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ.
«همانا من در صلحم با کسی که با شما در صلح است، و در جنگم با ستیزهجویان با شما، و دوستم با دوستان شما، و دشمنم با دشمنان شما. پس درخواست میکنم از خدایی که مرا گرامی داشت به شناخت شما و شناخت دوستانتان، و روزی ام کرد بیزاری جستن از دشمنان تان را، به این که مرا در دنیا و آخرت با شما قرار دهد، و در دو عالم به مقام صدق و صفای با شما را ثابت قدم بدارد، و از خدا میخواهم که مرا با مقام پسندیدهی که شما نزد خدا دارید برساند. و روزی ام کند خونخواهی شما را با امام هدایت شدهی آشکار، گویای به حق که از شما خاندان است و می خواهم از خدا به حق شما به شأن و مقامی که نزد خدا دارید، تا به من عطا کند به واسطهی مصیبت شما، بهترین ثوابی که عطا کند به هر مصیبت زدهی. به راستی چه مصیبت بزرگی و چه داغ گرانی بود در عالم اسلام و در تمام آسمان ها و زمین.»
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِی مَقَامِی هَذَا مِمَّنْ تَنَالُهُ مِنْکَ صَلَوَاتٌ وَ رَحْمَةٌ وَ مَغْفِرَةٌ اللَّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیَایَ مَحْیَا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَمَاتِی مَمَاتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنُو أُمَیَّةَ وَ ابْنُ آکِلَةِ الْأَکْبَادِ اللَّعِینُ ابْنُ اللَّعِینِ عَلَى لِسَانِکَ وَ لِسَانِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی کُلِّ مَوْطِنٍ وَ مَوْقِفٍ وَقَفَ فِیهِ نَبِیُّکَ اللَّهُمَّ الْعَنْ أَبَا سُفْیَانَ وَ مُعَاوِیَةَ وَ یَزِیدَ بْنَ مُعَاوِیَةَ عَلَیْهِمْ مِنْکَ اللَّعْنَةُ أَبَدَ الْآبِدِینَ وَ هَذَا یَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیَادٍ وَ آلُ مَرْوَانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَیْنَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ اللَّهُمَّ فَضَاعِفْ عَلَیْهِمُ اللَّعْنَ وَ الْعَذَابَ.
«خدایا! مرا در این مقامی که هستم از کسانی قرار ده که شامل حال آنهاست از ناحیهی تو درود و رحمت و مغفرتت. خدایا! زندگانی مرا همانند زندگانی محمد و مردن ما را همانند مردن آل محمد، قرار ده. خدایا این روز روزی است که مبارک میدانستند آن را بنی امیه و پسر (هند) جگر خوار، ملعون پسر ملعون (یزید بن معاویه) در زبان تو و زبان رسولت که درود خدا بر او آلش باد. در هر مسکن و منزلی که توقف داشتند رسول تو که درود خدا بر او آلش باد. خدایا لعنت فرست بر ابی سفیان و پسرش معاویه و یزید بن معاویه، بر همهی آنان لعن ابدی فرست. و این روز (عاشورا) روزی است که شادی گرفتند در آن آل زیاد و آل مروان به واسطهی کشتن امام حسن صلوات الله علیه. خدایا چندین برابر گردان لعن و عذاب دردناک را بر آنان.»
اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ فِی هَذَا الْیَوْمِ وَ فِی مَوْقِفِی هَذَا وَ أَیَّامِ حَیَاتِی بِالْبَرَاءَةِ مِنْهُمْ وَ اللَّعْنَةِ عَلَیْهِمْ وَ بِالْمُوَالاةِ لِنَبِیِّکَ وَ آلِ نَبِیِّکَ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ-
ثُمَّ یَقُولُ مِائَةَ مَرَّةٍ اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَى ذَلِکَ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصَابَةَ الَّتِی جَاهَدَتِ الْحُسَیْنَ وَ شَایَعَتْ وَ بَایَعَتْ وَ تَابَعَتْ عَلَى قَتْلِهِ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمِیعاً.
«خدایا! من به تو تقرب میجویم در این روز، و در این مکان و در تمام دوران زندگی ام، به واسطهی بیزاری جستن از آنها و لعن بر آنها و به واسطهی دوستی پیامبر و آل اطهار او که سلام و درود خدا بر او خاندانش باد.
سپس صد مرتبه بگویی: خدایا! لعنت فرست بر اول مظلومی که در حق محمد وآل محمد ظلم و ستم کردند، و بر آخرین ظالمی که از آن ظلم تبعیت کرد. خدایا لعنت فرست بر جماعتی که با امام حسین علیه السلام جنگیدند و بر شیعیانشان و بر هر که با آنان بیعت کرد و از آنها در کشتن ایشان پیروی نمود. خدایا همهی آنها را لعنت کن.»
یَقُولُ ذَلِکَ مِائَةَ مَرَّةٍ ثُمَّ یَقُولُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ عَلَیْکَ مِنِّی سَلَامُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِزِیَارَتِکَ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ یَقُولُ ذَلِکَ مِائَةَ مَرَّةٍ.
ثُمَّ یَقُولُ اللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّی وَ ابْدَأْ بِهِ أَوَّلًا ثُمَّ الثَّانِیَ ثُمَّ الثَّالِثَ وَ الرَّابِعَ اللَّهُمَّ الْعَنْ یَزِیدَ خَامِساً وَ الْعَنْ عُبَیْدَ اللَّهِ بْنَ زِیَادٍ وَ ابْنَ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ آلَ أَبِی سُفْیَانَ وَ آلَ زِیَادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ.
«سپس صد مرتبه میگویی: سلام بر تو ای ابا عبد الله! و بر آن روان هایی که در آستان تو جا گرفتند، سلام خدا از من بر شما همیشه باد، مادامی که من زندهام و شب و روز برقرار است و خدا این سلام مرا آخرین عهد من که مخصوص به زیارت شماست قرار ندهد. سلام بر حسین، و بر علی بن حسین و بر فرزندان حسین و بر اصحاب حسین. این را صد مرتبه میگویی.
سپس میگویی: خدایا! تو لعنت مرا مخصوص گردان به اولین شخص ظالم و ابتدا از او شروع کن، سپس دومی و سومی و چهارمی را، خدایا لعنت کن یزید را در مرتبه پنجم، و لعنت کن عبید الله بن زیاد و پسر مرجانه را، و عمر بن سعد و شمر و آل ابی سفیان و آل زیاد وآل مروان را تا روز قیامت.»
ثُمَّ تَسْجُدُ وَ تَقُولُ اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرِینَ عَلَى مُصَابِهِمْ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى عَظِیمِ رَزِیَّتِی اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ الَّذِینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَ عَلْقَمَةُ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَزُورَهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ بِهَذِهِ الزِّیَارَةِ مِنْ دَارِکَ فَافْعَلْ وَ لَکَ ثَوَابُ جَمِیعِ ذَلِکَ.»
«سپس به سجده می روی و میگویی: خدایا! تو را ستایش میکنم به ستایش شکر گزارانِ تو بر مصیبتی که به ایشان رسید، سپاس خدا را بر بزرگترین مصیبت من. خدایا روزی من گردان شفاعت حسین علیه السلام را در روزی که بر تو وارد میشوم، و مرا ثابت قدم بدار نزد خود به صدق و صفا با حسین علیه السلام و اصحاب ایشان که خون خود را در پیش روی حسین ریختند. علقمه میگوید: امام باقر علیه السلام فرمود: اگر توان داشتی حسین علیه السلام در هر روز با این زیارت نامه از خانه ات زیارت کن، این کار را انجام بده و ثواب همه آنها برایت نوشته میشود.»
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، مصباح المتهجد، ص 773 – 774، ناشر : مؤسسة فقه الشیعة - بیروت – لبنان، چاپ : الأولى، سال چاپ : 1411 - 1991 م
همانگونه که در متن مشاهده میشود، این سند با دو طریق نقل شده و ما هر دو طریق را بررسی خواهیم کرد:
طریق اول: صالح بن عقبه عن علقمة بن محمد عن أبی جعفر علیه السلام
طریق دوم: سیف بن عمیره عن علقمة بن محمد عن أبی جعفر علیه السلام
بررسی طریق اول : صالح بن عقبه عن علقمة
از آنجایی که مرحوم شیخ طوسی روایت را از کتاب صالح بن عقبه نقل میکند، باید طریق ایشان تا صالح بن عقبه نیز بررسی شود.
شیخ طوسی در کتاب «الفهرست» طریق خود را تا صالح بن عقبه این گونه بیان میکند:
«صالح بن أبی الأسود، له کتاب. وصالح بن عقبة، له کتاب. أخبرنا بهما ابن أبی جید، عن ابن الولید، عن الصفار، عن محمد بن الحسین، عن محمد بن إسماعیل بن بزیع، عنهما.»
«صالح بن عقبه، کتابی دارد که آن را برای ما ابن ابی جید از ابن ولید و از صفار از محمد بن الحسین از محمد بن اسماعیل بن بزیع از او نقل کرده است.»
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، الفهرست، ص 147، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامی، الطبعة الأولى1417
پس در حقیقت سند روایت این گونه خواهد شد:
«شیخ طوسی : علی بن أحمد بن محمد بن أبی جید، محمد بن حسن بن ولید، صفار، محمد بن الحسین، محمد بن اسماعیل بن بزیع، صالح بن عقبة، علقمة بن محمد الخضرمی، امام باقر علیه السلام.»
طریق شیخ طوسی تا صالح بن عقبه درست است؛ چنانچه آیت الله خویی در ترجمه صالح بن عقبه میفرماید:
«وطریق الصدوق إلیه: محمد بن موسى بن المتوکل ... والطریق کطریق الشیخ إلیه صحیح، وإن کان فی الأول منهما: محمد بن موسى وعلی بن الحسین السعد آبادی، وفی الثانی ابن أبی جید، لأنهم ثقات على الأظهر.»
الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم _متوفاى1411ق_، معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواة، ج 10، ص 86، الطبعة الخامسة، 1413هـ ـ 1992م
هر چند صراحت کلام مرحوم آیت الله العظمی خویی برای اثبات صحت إسناد شیخ تا صالح بن عقبه کفایت میکند؛ اما برای استحکام اعتبار طریق، راویان سند را نیز بررسی میکنیم.
1. ابن أبی جید :
اسم ایشان در کتابهای رجال شیعه «علی بن أحمد بن محمد بن أبی جید» ذکر شدهاست. وی از اساتید مرحوم شیخ طوسی و مرحوم نجاشی بوده و مشایخ نجاشی همگی به اتفاق علما موثق هستند و نیازی به بررسی ندارند؛ چنانچه مرحوم آیت الله العظمی خویی رضوان الله تعالی علیه میفرماید:
«طریق الشیخ إلیه [صفار] صحیح فی غیر کتاب بصائر الدرجات، بل فیه أیضا على الأظهر، فإن فی طریقه ابن أبی جید، فإنه ثقة، لأنه من مشایخ النجاشی.»
سند شیخ تا صفار در غیر کتاب بصائر صحیح است؛ بلکه در آن کتاب نیز بنا بر اظهر چنین است؛ زیرا در طریق آن، ابن ابی جید است و او ثقه است؛ زیرا از مشایخ نجاشی است.
الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم _متوفاى1411ق_، معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواة، ج 16، ص 266، الطبعة الخامسة، 1413هـ ـ 1992م
2 . محمد بن حسن بن ولید :
وی از اجلاء و بزرگان شیعه و از علمای جرح و تعدیل بوده که بی نیاز از توثیق و تعریف است. مرحوم نجاشی او را این گونه میستاید:
«محمد بن الحسن بن أحمد بن الولید أبو جعفر شیخ القمیین، وفقیههم، ومتقدمهم، ووجههم. ویقال: إنه نزیل قم، وما کان أصله منها. ثقة ثقة، عین، مسکون إلیه.»
«ابو جعفر محمد بن حسن بن احمد بن ولید، بزرگ اهل قم و از دانشمندان و پیشوایان و سرشناسان قم بوده است ؛ ایشان از هر جهت مورد وثوق و اطمینان و مایه افتخار بوده است.»
النجاشی الأسدی الکوفی، أحمد بن علی بن أحمد بن العباس _متوفاى450ق_، فهرست أسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، ص 383 ، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ.
3 . محمد بن حسن صفار :
مرحوم نجاشی در باره وی میگوید :
«محمد بن الحسن بن فروخ الصفار ... کان وجها فی أصحابنا القمیین، ثقة، عظیم القدر، راجحا، قلیل السقط فی الروایة.»
«محمد بن حسن ... سرشناس شیعیان در قم بود؛ مورد اطمینان و والا مقام، برتر (از دیگران) و بسیار اندک از روایات وی سقط دارد.»
النجاشی، رجال النجاشی، ص 354 .
4 . محمد بن الحسین بن أبی الخطاب :
مرحوم نجاشی در باره وی می فرماید:
«محمد بن الحسین بن أبی الخطاب أبو جعفر الزیات الهمدانی، واسم أبی الخطاب زید، جلیل من أصحابنا، عظیم القدر، کثیر الروایة، ثقة، عین، حسن التصانیف، مسکون إلى روایته.»
«محمد بن حسین ... بزرگواری از شیعیان، والا مقام، روایت زیاد دارد، مورد اطمینان، مایه افتخار، نوشته های وی نیکو است، روایت وی مورد اعتماد است.»
النجاشی، رجال النجاشی، ص 334 .
5 . محمد بن اسماعیل بن بزیع :
مرحوم نجاشی در باره وی میگوید:
«محمد بن إسماعیل بن بزیع أبو جعفر مولى المنصور أبی جعفر، وولد بزیع بیت، منهم حمزة بن بزیع. کان من صالحی هذه الطائفة وثقاتهم، کثیر العمل.»
«محمد بن اسماعیل ... او در خاندانی به دنیا آمد که حمزة بن بزیع از ایشان است؛ از نیکان شیعه و مورد اطمینان بوده و عمل بسیار داشت.»
و در ادامه این روایت را نقل میکند:
«أخبرنا والدی رحمه الله قال: أخبرنا محمد بن علی بن الحسین قال: حدثنا محمد بن علی ما جیلویه، عن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن علی بن معبد، عن الحسین بن خالد الصیرفی. قال: کنا عند الرضا علیه السلام، ونحن جماعة، فذکر محمد بن إسماعیل بن بزیع، فقال: وددت أن فیکم مثله.»
«پدرم به من گفت: محمد بن علی بن حسین گفت: محمد بن علی ماجیلویه به من روایت نقل کرد از ...گفت: ما گروهی نزد امام رضا علیه السلام بودیم، پس یادی از محمد بن اسماعیل بزیع شد، پس فرمودند: من دوست داشتم که در بین شما مثل او بود.»
النجاشی، رجال النجاشی، ص 330 – 332 .
و مرحوم شیخ طوسی نیز در باره وی میفرماید:
«محمد بن إسماعیل بن بزیع، ثقة صحیح،»
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن _متوفاى460ق_، رجال الطوسی، ص 364، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم، الطبعة: الأولى، 1415هـ.
6 . صالح بن عقبة :
وی از اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهما السلام بوده و بزرگان بسیاری از او نقل روایت کردهاند. مرحوم نجاشی وی را اینگونه معرفی میکند:
«صالح بن عقبة بن قیس بن سمعان بن أبی ربیحة مولى رسول الله صلى الله علیه وآله، قیل: إنه روى عن أبی عبد الله علیه السلام، والله أعلم. روى صالح عن أبیه عن جده، وروى عن زید الشحام، [ و ] روى عنه محمد بن الحسین بن أبی الخطاب وابنه إسماعیل بن صالح بن عقبة، قال سعد: هو مولى. له کتاب یرویه [ عنه ] جماعة منهم محمد بن إسماعیل بن بزیع. أخبرنا الحسین بن عبید الله عن ابن حمزة قال: حدثنا علی بن إبراهیم عن ابن أبی الخطاب قال: حدثنا محمد بن إسماعیل عن صالح بکتابه.»
«صالح بن عقبه بن قیس بن سمعان... غلام پیامبر صلی الله علیه وآله. گفته شده است که وی از امام صادق علیه السلام روایت نقل کرده اما خداوند بهتر میداند. صالح از پدرش از جدش و از زید شحام روایت کرده است. و از وی، محمد بن الحسن بن ابی الخطاب و پسرش اسماعیل بن صالح بن عقبه روایت نقل کرده اند. سعد گفته است: او کتابی دارد که جماعتی از او روایت کرده اند از جملهی آنها میتوان محمد بن اسماعیل بن بزیع را نام برد. حسین بن عبید الله از ابن حمزه نقل کرده که برای ما علی بن ابراهیم از ابن ابی الخطاب نقل کرد که او گفت: حدیث کرد برای ما محمد بن اسماعیل از صالح بن عقبه به کتابش.»
النجاشی، رجال النجاشی، ص 200 .
دو مطلب در کلام نجاشی در باره صالح بن عقبه:
1. مرحوم نجاشی در بارهی ایشان توثیقی ندارد و از طرفی تضعیف هم نکرده است.
2. نجاشی برای او کتابی ذکر کرده که گروهی از آن روایت نقل کرده اند و از جملهای آنها محمد بن اسماعیل بن بزیع (راوی قبل) است. و این راوی در سند زیارت عاشورا نیز قرار دارد که از نظر علمای رجال، وثاقتش ثابت شده است.
3. بنا بر یک قول، صالح بن عقبه از اصحاب امام صادق علیه السلام میباشد.
مرحوم شیخ طوسی نیز تصریح میکند که ایشان از اصحاب امام صادق علیه السلام بوده است:
«صالح بن عقبه، من أصحاب أبی عبد الله علیه السلام.»
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن _متوفاى460ق_، رجال الطوسی، ص ص 338، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم، الطبعة: الأولى، 1415هـ.
تضعیف ابن غضائری:
ابن غضائری در کتاب رجالش، صالح بن عقبه را تضعیف کرده ومیگوید:
«صالح بن عقبة بن قیس بن سمعان بن أبی ذبیحة، مولى رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم). روى عن أبی عبد الله (علیه السلام). غال، کذاب، لا یلتفت إلیه.»
«صالح بن عقبه بن قیس بن سمعان بن ابی ذبیحه غلام رسول خدا صلی الله علیه وآله. وی از امام صادق علیه السلام نقل روایت دارد. او غالی و بسیار دروغگو بوده و به روایاتش توجه نمیشود.»
الغضائری الواسطی البغدادی ، أحمد بن الحسین _متوفای قرن 5 _، رجال ابن الغضائری، ص 69، تحقیق : السید محمد رضا الحسینی الجلالی ، الناشر : دار الحدیث الطبعة : الأولى ، 1422 ق / 1380 ش
پاسخ علما به تضعیف ابن غضائری
بزرگان و علمای رجال شیعه، از تضعیف ابن غضائری پاسخ داده و سخنانی را در بارهی ایشان گفته اند که وثاقت و حسن حال او را ثابت میکند.
الف: سخنان وحید بهبهانی رحمة الله علیه:
ایشان در تعلیقهی کتاب «منهاج المقال» اثر مرحوم میرزا محمد، از تضعیف ابن غضائری که برخی علما از جمله صاحب کتاب منهاج المقال آن را نقل کرده، چنین پاسخ میدهد:
«قوله فی صالح بن عقبة بن قیس کذاب (اه): الظاهر انه من غض ومر ما فیه فی الفائدة الثانیة مع ان الظاهر من (جش) عدم صحة ما نسبه الیه سیما من قوله له کتاب یرویه جماعة (اه) ویؤید عدم الغلو ما فی (جخ) و (ست) وروایته فی کتب الاخبار صریحة فی خلاف الغلو کما مر فیها وفى الفائدة الثالثة قال جدی الظاهر ان الغلو الذی نسبه الیه غض للاخبار التی تدل على جلالة قدر الأئمة علیهم السلام کما رأیناها ولیس فیها غلو ویظهر من المصنف یعنى الصدوق انه کتابه معتمد الأصحاب ولهذا ذکر اخباره المشایخ وعملوا علیها انتهى.»
«سخن مصنف در باره صالح بن عقبه بن قیس که وی دروغگو است، ظاهرا از ابن غضائری گرفته شده است. و در فائده دوم گذشت که با توجه به سخنان نجاشی، این نسبت صحیح نیست به ویژه این قول نجاشی که صالح بن عقبه کتابی دارد و جماعتی از او روایت نقل کرده اند، صحیح نبودن این نسبت را ثابت میکند. آنچه در رجال شیخ و فهرست شیخ آمده و نیز وجود روایت ایشان در کتابهای روایی، صریح در خلاف غلو ایشان است؛ چنانچه در فائده سوم گذشت. جد من گفته است: ظاهرا غلوی که ابن غضائری به وی نسبت داده، به خاطر روایاتی است که بر علو مقام ائمه علیهم السلام دلالت دارند؛ همچنانکه ما این روایات را دیدیم و در آنها غلو نیست. از ظاهر شیخ صدوق نیز بر میآید که کتاب صالح بن عقبه مورد اعتماد علمای شیعه بوده است از این رو، روایاتش را بزرگان ذکر کرده اند و طبق آنها عمل کرده اند.»
الوحید البهبهانی (متوفای 1205هـ)، تعلیقة علی منهج المقال، ص 204، طبق برنامه کتابخانه اهل البیت علیهم السلام.
توضیح قسمت دوم کلام مرحوم بهبهانی که از جدش نقل کرده این است: جناب ابن غضائری و قمیون مرتبهی خاصی را برای ائمهی معصومین علیهم السلام قائل بودند و معتقد بودند که قائل شدن مرتبهی با لاتر از آن، غلو است. برخی از قمیون حتی برخی از معجزات و کرامات و نیز اعتقاد به علم غیب ائمه علیهم السلام را غلو میدانستند و گویندهی این سخنان و یا ناقل روایات را متهم به غلو میکردند؛ در حالی که چنین اعتقادی، غلو نیست. یکی از این افراد مورد اتهام، صالح بن عقبه است که چنین روایاتی از وی نقل شده است؛ لذا بلا فاصله بعد از نقل روایت، به غالی بودن و دروغ گویی متهم شده است.
در نتیجه به نظر مرحوم وحید بهبهانی نمیتوان به صرف اتهام این گروه، اعتماد کرده و کسی را غالی دانست.
ب: محمد تقی مجلسی:
مجلسی اول نیز از سخنان ابن غضائری، در باره صالح بن عقبه پاسخ داده و میفرماید:
«و الظاهر أن الغلو الذی نسبه ابن الغضائری إلیه للأخبار التی تدل على جلالة قدر الأئمة علیهم السلام کما رأیناها و لیس فیها غلو و یظهر من المصنف أن کتابه معتمد الأصحاب و لهذا ذکر أخباره المشایخ و عملوا علیها.»
«ظاهرا غلوی را که ابن غضائری به وی نسبت داده، به خاطر روایاتی است که ایشان نقل کرده و بر علو مقام ائمه علیهم السلام دلالت دارند. در حالی که ما این روایات را دیدیم و غلوی در آن نبود. از کلام مصنف (شیخ صدوق) استفاده میشود که کتاب او مورد اعتماد علمای شیعه بوده است؛ از این جهت بزرگان روایات آن را نقل کرده و طبق آن ها عمل کرده اند.»
المجلسی، محمد تقی _متوفای1070ق_، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج14، ص 150، محقق / مصحح: موسوى کرمانى، حسین و اشتهاردى على پناه، ناشر: مؤسسه فرهنگى اسلامى کوشانبور، مکان چاپ: قم، سال چاپ: 1406 ق
ج: حضرت آیت الله العظمی خویی رحمت الله علیه:
ایشان نیز با قاطعیت تمام، تضعیف ابن غضائری را رد کرده و در ضمن آن نکات دیگری را نیز یادآوری میکند و در نتیجه این راوی از نظر ایشان ثقه میباشد:
«أقول: لا یعارض التضعیف المنسوب إلى ابن الغضائری، توثیق علی بن إبراهیم، لما عرفت غیر مرة من أن نسبة الکتاب إلى ابن الغضائری لم تثبت، فالرجل من الثقات. وطریق الصدوق إلیه: محمد بن موسى بن المتوکل - رضی الله عنه -، عن علی بن الحسین السعد آبادی، عن أحمد بن محمد بن خالد، عن أبیه، عن محمد ابن سنان، ویونس بن عبد الرحمان، جمیعا عن صالح بن عقبة بن قیس بن سمعان بن أبی ربیحة، مولى رسول الله (صلى الله علیه وآله). والطریق کطریق الشیخ إلیه صحیح، وإن کان فی الأول منهما: محمد بن موسى وعلی بن الحسین السعد آبادی، وفی الثانی ابن أبی جید، لأنهم ثقات على الأظهر.»
«میگویم: تضعیف منسوب به ابن غضائری با توثیق علی بن ابراهیم تعارض ندارد؛ زیرا بیشتر از یک مرتبه گفتیم که انتساب کتاب [یعنی رجال ابن غضائری] به ابن غضائری ثابت نیست. پس این شخص از افراد مورد اطمینان است. طریق شیخ صدوق به ایشان این است: محمد بن موسى بن المتوکل از علی بن الحسین السعد آبادی، از أحمد بن محمد بن خالد، از پدرش، از محمد بن سنان، ویونس بن عبد الرحمان، همه آنها از صالح بن عقبة بن قیس بن سمعان بن أبی ربیحة غلام رسول خدا صلی الله علیه وآله. طریق [به کتاب صالح بن عقبه] همانند طریق شیخ به صالح بن عقبه، صحیح است؛ هر چند در طریق اول از آنها محمد بن موسی و علی بن الحسین سعد آبادی و در طریق دوم ابن ابی جید هستند؛ زیرا آنها ثقه هستند.»
الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم _متوفاى1411ق_، معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواة، ج 10، ص 85 – 86، الطبعة الخامسة، 1413هـ 1992م
جهت توضیح کلام آیت الله خویی باید گفت:
اولا: آیت الله خویی رحمة الله علیه به سندی اشاره دارد که مرحوم شیخ صدوق آن را در پایان کتاب «من لا یحضره الفقیه» به جناب صالح بن عقبه ذکر کرده است:
«وما کان فیه عن صالح بن عقبة فقد رویته عن محمد بن موسى بن المتوکل رضی الله عنه عن علی بن الحسین السعد آبادی، عن أحمد بن محمد بن خالد، عن أبیه، عن محمد بن سنان، ویونس بن عبد الرحمن جمیعا عن صالح بن عقبة بن قیس بن سمعان بن أبی ربیحة مولى رسول الله (صلى الله علیه وآله).»
«روایاتی را که در سند آنها صالح بن عقبه قرار دارد، از محمد بن موسی بن متوکل ... از صالح بن عقبه بن قیس بن سمعان ... نقل کرده ام.»
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین _متوفاى381ق_، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 511، تحقیق: علی اکبر الغفاری، ناشر: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
و شیخ صدوق در ابتدای کتاب درباره منابع کتابش فرموده است:
«وجمیع ما فیه مستخرج من کتب مشهورة ، علیها المعول وإلیها المرجع.»
«تمام آنچه در این کتاب آمده، از کتاب های مشهوری که مورد اعتماد و مرجع بوده، استخراج شده است.»
الشیخ الصدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 3
همین ذکر سند، نشان دهندهای این است که کتاب وی مورد اعتماد شیخ صدوق بوده است.
ثانیا: آیت الله خویی اسناد کتاب صالح بن عقبه را نیز ذکر کرده و عبارت «والطریق کطریق الشیخ إلیه صحیح، ...» به همین نکته اشاره دارد.
نکاتی که در کلام آیت الله خویی بیان شده این است:
1. صالح بن عقبه در اسناد تفسیر علی بن ابراهیم واقع شده که راویان این کتاب، توثیق عام دارند.
2. تضعیف ابن غضائری با توثیق علی بن ابراهیم در تعارض نیست؛ زیرا انتساب کتاب رجال، به ابن غضائری ثابت نیست در نتیجه توثیق علی بن ابراهیم، بدون معارض میشود.
3. این راوی در اسناد روایات مرحوم شیخ صدوق واقع شده و صالح بن عقبه و کتابش مورد اعتماد شیخ صدوق بوده است. در نتیجه نسبت غلو به ایشان نیز بیاساس است.
د: مرحوم سید بحر العلوم رضوان الله تعالی:
ایشان نیز اینگونه پاسخ میدهد که بنای مرحوم شیخ طوسی در فهرست و مرحوم نجاشی در رجالش بر این بوده که راویانی امامی را ذکر نمایند و راوی غیر شیعه را حتماً تذکر میدهند؛ پس هر راوی را که این دو بزرگوار به صورت مطلق آورده اند، دلالت میکند که صحیح المذهب و همچنین ممدوح به مدح عام هستند.
ایشان در فائده دهم از فوائد الرجالیه میفرمایند:
«فائدة الظاهر أن جمیع من ذکر الشیخ فی (الفهرست) من الشیعة الإمامیة إلا من نص فیه على خلاف ذلک من الرجال: الزیدیة، والفطحیة، والواقفیة وغیرهم، کما یدل علیه وضع هذا الکتاب، فإنه فی فهرست کتب الأصحاب ومصنفاتهم، دون غیرهم من الفرق. وکذا (کتاب النجاشی). فکل من ذکر له ترجمة فی الکتابین، فهو صحیح المذهب ممدوح بمدح عام یقتضیه الوضع لذکر المصنفین العلماء والاعتناء بشأنهم وشان کتبهم، وذکر الطریق إلیهم، وذکر من روى عنهم ومن رووا عنه.
ومن هذا یعلم أن إطلاق الجهالة على المذکورین فی (الفهرست) و (رجال النجاشی) من دون توثیق أو مدح خاص، لیس على ما ینبغی.»
«ظاهر این است، هرکسی که شیخ او را در کتاب فهرست آورده، شیعه دوازده امامی است؛ مگر کسانی که در آنها تصریح به خلاف شده است؛ که زیدی و فطحی و واقفی مذهب بوده است. و هدف شیخ از تألیف کتاب فهرست همین بوده است که فقط تألیفات شیعیان را گردآوری نماید.
و همچنین کتاب نجاشی؛ هر کسی را که در این کتاب ذکر کرده دارای مذهب صحیح و شیعه دوازده امامی است و به صورت عموم مورد مدح است؛ چون مقصود نجاشی از تألیف کتاب بررسی تألیفات بزرگان شیعه و ذکر موقعیت آنان بوده است .
و از همینجا مشخص می شود که مجهول دانستن کسانیکه در این دو کتاب نام ایشان آمده است، اما توثیق یا مدحی ندارند، شایسته نیست.»
الطباطبایی، السید مهدی بحر العلوم _متوفای 1212ق_، الفوائد الرجالیة، ج 4 ، ص111، 116، تحقیق وتعلیق: محمد صادق بحر العلوم، حسین بحر العلوم، ناشر: مکتبة الصادق - طهران، الطبعة الأولى: 1363 ش
هـ : مرحوم حاجی نوری:
میرزا حسین نوری صاحب کتاب «خاتمة المستدرک»، چند دلیل بر وثاقت صالح بن عقبه ذکر کرده است:
«وأما هو فیشیر إلى مدحه بل وثاقته ولو بالمعنى الأعم أمور:
منها: روایة یونس عنه هنا، وفی الکافی فی باب ما تجب فیه الدیة کاملة، وهو من أصحاب الاجماع.
ومنها: روایة محمد بن أحمد بن یحیى عنه کما فی التهذیب فی باب الکفارة عن خطأ المحرم، وفی الاستبصار فی باب من قتل جرادة، وما استثناه القمیون عن نوادره فهو عندهم ممن یعتمد على روایاتهم .
ومنها: روایة جملة من الثقات عنه غیرهما، کمحمد بن سنان، ومحمد ابن إسماعیل بن بزیع، ومحمد بن الحسین بن أبی الخطاب، ومحمد بن خالد الطیالسی.
ومنها: أنه یروی عنه الحسن بن علی بن بقاح الجلیل، الذی قالوا فی حقه: صحیح الحدیث، ومر فی الفائدة السابقة، ویأتی فی ( رنط ) دلالة هذه الکلمة على وثاقة کل من یروی عنه فلاحظ.
ومنها: أن النجاشی ذکره فی کتابه الموضوع لذکر المصنفین من أصحابنا، وذکر نسبه وقال: له کتاب یرویه جماعة منهم محمد بن إسماعیل بن بزیع، ثم ذکر طریقه إلیه، وکذا الشیخ فی الفهرست ذکره وکتابه وطریقه إلیه، ولم یطعنا علیه بشئ، وکذا السروی فی المعالم .
ومنها : أن الصدوق عد کتابه من الکتب المعتمدة.
ومن جمیع ذلک یعلم أن ما نقله ابن داود عن ابن الغضائری فی ترجمته: لیس حدیثه بشئ، کذاب غال، کثیر المناکیر، ومثله فی الخلاصة من غیر نسبة إلیه، والظاهر أنه تبعه وأخذه عنه، فی غیر محله، والغلو الذی یعتقده ابن الغضائری إن لم یزدهم مدحا وعلوا لیس مما یجرح به.»
«در مدح صالح بن عقبه؛ بلکه بر وثاقت وی هر چند به صورت عمومی، به چند مورد اشاره میشود:
اولا: یونس بن عبد الرحمان در این جا (کتاب مرحوم شیخ صدوق) و کتاب کافی در باب «ما تجب فیه الدیة کامله» از وی روایت نقل شده و او از اصحاب اجماع است.
ثانیا: در کتاب تهذیب و استبصار، محمد بن احمد بن یحیی از وی روایت نقل کرده و قمیون نیز وی را از جمع راویان کتاب نوادر، استثنا نکرده و به روایاتش اعتماد کرده اند.
ثالثا: گروهی از افراد موثق همانند: محمد بن سنان، محمد بن إسماعیل بن بزیع، محمد بن الحسین بن أبی الخطاب، ومحمد بن خالد الطیالسی، از وی روایت نقل کرده اند.
رابعا: حسن بن علی بن بقاح که از افراد جلیل است و در حق او تعبیر «صحیح الحدیث» را به کار برده اند، از وی روایت نقل کرده؛ همچنانکه گذشت و خواهد آمد این کلمه بر وثاقت تمام افرادی که از شخصی روایت نقل کند، دلالت دارد.
خامسا: نجاشی ایشان را در کتاب خودش که موضوع آن ذکر مؤلفین شیعه است، آورده و نسبش را ذکر کرده و گفته است: او کتابی دارد که گروهی از جمله محمد بن اسماعیل بن بزیغ آن را روایت کرده اند. و نیز شیخ در فهرست، کتاب و طریقش را ذکر کرده و هردوی آنها هیچ طعنی بر او وارد نکرده اند.
سادسا: مرحوم شیخ صدوق کتاب صالح بن عقبه را در شمار کتاب های مورد اعتماد ذکر کرده است.
از مواردی که گفته شد به دست میآید که آنچه ابن داود از ابن غضائری در ترجمهی وی آورده و گفته: «حدیثه بشئ، کذاب غال، کثیر المناکیر» و همانند آن را در خلاصه آورده، و نسبت به او نداده، ظاهرا از ابن غضائری پیروی کرده و از او گرفته و هیچگونه واقعیتی ندارد. و غلوی را که ابن غضائری در بارهی وی اعتقاد داشته اگر بر مدح و علو مقام او نیفزاید، جرح نیز به حساب نمیآید و از مقام او نمیکاهد.»
الطبرسی، میرزا الشیخ حسین النوری _متوفای1320ق_ خاتمة المستدرک، ج 4، ص 362 – 364، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث - قم – ایران، الطبعة الاولی 1415
جمع بندی سخنان علما در رد تضعیف ابن غضائری و توثیق صالح بن عقبه:
1. تنها کسیکه صالح بن عقبه را تضعیف کرده، ابن غضائری است و برخی دیگر همانند علامه حلی سخن او را تکرار کرده اند. پس سخنان همه آنها برگرفته از نجاشی است و این عقیدهی یک نفر در بارهی ایشان است.
2. از این که نجاشی و شیخ طوسی (از علمای بزرگ رجال) شرح حال ایشان را ذکر کرده؛ اما در تضعیف وی سخن نگفته اند، روشن میشود که نسبت غلو به ایشان صحت ندارد. و از طرفی، مورد مدح عام نیز میباشد.
3. از آنجایی که این راوی، در اسناد روایات مرحوم شیخ صدوق در من لا یحضره الفقیه واقع شده، و بزرگان دیگر نیز از وی روایت نقل کرده و به آن روایات عمل کرده اند، روشن میشود که از نظر علما مورد اعتماد بوده است.
4. گروهی از بزرگان و محدثان شیعه، مثل «محمد بن سنان، محمد بن الحسین بن أبی الخطاب و محمد بن إسماعیل بن بزیع، محمد بن خالد طیالسی و حسن بن علی بن بقاح و اصحاب اجماع همانند یونس بن عبد الرحمان»، از او روایت نقل کردهاند و این مطلب شاهد محکم بر وثاقت این شخص است؛ چرا که اشخاص موثق و اصحاب اجماع از شخص ضعیف روایت نقل نمیکنند.
5. مرحوم شیخ صدوق کتاب ایشان را از کتابهای معتبره ذکر کرده است.
6. محمد بن احمد بن یحیی، صاحب کتاب «نوادر الحکمه» شخص موثق و مورد اعتماد علمای شیعه است. علمای قم تعدادی از روایات غیر معتبر او را استثنا کرده و بقیه را قبول کرده اند. اسم صالح بن عقبه در شمار استثنا شدگان نیست از این جا روشن میشود که علمای قم، وی راضعیف نمیدانسته اند.
بنابراین، نسبت غلو به ایشان بیاساس و او از نظر علما مورد اعتماد و موثق است؛ چنانچه مرحوم آیت الله خویی به این مطلب تصریح کرده است.
7 . علقمة بن محمد الخضرمی :
ایشان از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام بوده است. شیخ طوسی رحمة الله علیه در یک جا نام او را در زمرهی اصحاب امام باقر علیه السلام ذکر میکند:
«38 - علقمة بن محمد الحضرمی، أخو أبی بکر الحضرمی.»
«علقمه بن محمد حضرمی، برادر ابو بکر حضرمی است.»
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن _متوفاى460ق_، رجال الطوسی، ص 140، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم، الطبعة: الأولى، 1415هـ.
و در جای دیگر ایشان را از اصحاب امام صادق علیه السلام آورده و عبارتی را در باره او به کار برده است که نشان میدهد او در اخذ روایت، مورد اعتماد علما و محدثان بوده است:
«641 - علقمة بن محمد الحضرمی الکوفی، أَسنَد عنه.»
«علقمه بن محمد حضرمی از اهل کوفه است که بزرگان از وی روایت نقل کرده اند.»
الشیخ الطوسی، رجال الطوسی، ص 262 .
در کتابهای رجال، صریحا ایشان توثیق ندارد؛ اما از بررسی شرح حال و روایاتی که در باره ایشان است و نیز روایاتی که خودش نقل کرده، وثاقت او ثابت میشود:
الف: روایت کشی در حسن اعتقاد او:
مرحوم کشی در ترجمه علقمه و برادرش ابی بکر حضرمی این روایت را نقل کرده است:
«حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ الْقُتَیْبِیُّ، قَالا حَدَّثَنَا الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ، قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ، عَنْ بَکَّارِ بْنِ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ قَالَ:، دَخَلَ أَبُو بَکْرٍ وَ عَلْقَمَةُ عَلَى زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ، وَ کَانَ عَلْقَمَةُ أَکْبَرَ مِنْ أَبِی، فَجَلَسَ أَحَدُهُمَا عَنْ یَمِینِهِ وَ الْآخَرُ عَنْ یَسَارِهِ، وَ کَانَ بَلَغَهُمَا أَنَّهُ قَالَ لَیْسَ الْإِمَامُ مِنَّا مَنْ أَرْخَى عَلَیْهِ سَتْرَهُ، إِنَّمَا الْإِمَامُ مَنْ شَهَرَ سَیْفَهُ، فَقَالَ لَهُ أَبُو بَکْرٍ وَ کَانَ أَجْرَأَهُمَا یَا أَبَا الْحُسَیْنِ أَخْبِرْنِی عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (ع) أَ کَانَ إِمَاماً وَ هُوَ مُرْخِی عَلَیْهِ سَتْرَهُ أَوْ لَمْ یَکُنْ إِمَاماً حَتَّى خَرَجَ وَ شَهَرَ سَیْفَهُ قَالَ، وَ کَانَ زَیْدٌ یُبْصِرُ الْکَلَامَ، قَالَ، فَسَکَتَ فَلَمْ یُجِبْهُ، فَرَدَّ عَلَیْهِ الْکَلَامَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، کُلَّ ذَلِکَ لَا یُجِیبُهُ بِشَیْءٍ، فَقَالَ لَهُ أَبُو بَکْرٍ: إِنْ کَانَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ إِمَاماً فَقَدْ یَجُوزُ أَنْ یَکُونَ بَعْدَهُ إِمَامٌ مُرْخِی عَلَیْهِ سَتْرَهُ، وَ إِنْ کَانَ عَلِیٌّ (ع) لَمْ یَکُنْ إِمَاماً وَ هُوَ مُرْخِی عَلَیْهِ سَتْرَهُ فَأَنْتَ مَا جَاءَ بِکَ هَاهُنَا، قَالَ، فَطَلَبَ إِلَى عَلْقَمَةَ أَنْ یَکُفَّ عَنْهُ! فَکَفَّ.»
«بکار بن ابى بکر حضرمى میگوید: ابو بکر و علقمه بر زید بن على وارد شدند. علقمه از پدرم ابو بکر بزرگتر بود یکى طرف راست و دیگرى طرف چپ زید نشستند. این دو شنیده بودند که زید گفته است کسى که در خانه بنشیند امام نیست؛ بلکه امام کسى است که با شمشیر قیام کند.
ابو بکر که جرأت بیشتری داشت گفت: یا ابا الحسین (کنیهی زید بود) آیا على بن ابى طالب تا وقتى خانهنشین بود امام نبود؟ وقتى با شمشیر قیام کرد امام شد؟ زید که مرد زیرکى بود چیزى نگفت سه مرتبه این سخن را تکرار کرد زید هیچ جوابی نداد. ابو بکر گفت: اگر على بن ابى طالب امام بود، پس جایز است بعد از او نیز امام خانهنشین باشد، و در صورتى که على بن ابى طالب در زمان خانهنشینى اش امام نباشد، تو چرا اینجا آمدهاى. علقمه تقاضا کرد از پدرم ابى بکر که دست از او بردارد، پدرم از سخن خوددارى کرده ادامه نداد.»
الطوسی، الشیخ الطائفة أبى جعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسین _متوفای 460ق_، اختیار معرفة الرجال المعروف برجال الکشی، ج 2 ص 715، تصحیح وتعلیق: المعلم الثالث میرداماد الاستربادی، تحقیق: السید مهدی الرجائی، ناشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام ، قم، تاریخ الطبع: 1404 ه
از این روایت چند مطلب به دست میآید که حُسن حال ایشان را ثابت میکند:
اولا: این روایت به صراحت دلالت دارد که علقمه با برادرش در امر ولایت ائمه اطهار علیهم السلام اهتمام فراوان داشتند؛ لذا نزد زید بن علی رفتند و در مقابل او از امامت امیر مؤمنان علیه السلام دفاع کردند و علقمه در این گفتگو، جانب برادرش را گرفته بود.
ثانیا: از این که مرحوم کشی این روایت را در ترجمهی علقمه آورده نشان میدهد که وی نسبت به این دو برادر اهتمام خاصی داشته و مورد اعتماد وی بوده است.
مرحوم سید علی بروجردی از این روایت، حُسن حال، امامی بودن و ثبات اعتقاد او را استفاده کرده و میگوید:
«4905- علقمة بن محمد الحضرمی الکوفی، أسند عنه «ق» وهو أخو أبی بکر الحضرمی کما فی «قر» وکان علقمة أکبر من أخیه کما فی حدیث بکار عن أبیه عبد الله وعمه علقمة، وحکى فیه مناظرة أبیه مع زید، وفیه اشعار على حسنه وکونه امامیا ثابت الاعتقاد.»
«شیخ طوسی در رجالش او را از اصحاب امام صادق علیه السلام شمرده و گفته است: با سند از وی روایت نقل شده است و نیز او را از اصحاب امام باقر شمرده و گفته است که او برادر أبی بکر حضرمی و بزرگتر از او بوده است؛ همان طوری که در حدیث بکار از پدرش عبد الله و عمویش علقمه آمده است. این روایت بر حسن اعتقاد و این که او امامی و ثابت الإعتقاد بوده، دلالت دارد.»
البروجردی، السید علی أصغر _متوفای1313ق_، طرائف المقال، ج 1، ص 527، تحقیق: السید مهدی الرجائی، مع إشراف: السید محمود المرعشی، ناشر: مکتبة آیة الله العظمى المرعشی النجفی العامة، چاپخانه : بهمن – قم، الطبعة الأولى1410
ب: روایت خزار قمی در اثبات ولایت مداری
مرحوم خزاز قمی روایتی در کتابش نقل کرده که ولایت مداری و اعتقاد ایشان را به امامت ائمه طاهرین علیهم السلام بیان میکند:
«أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الشَّیْبَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الطَّیَالِسِیِّ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ وَ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ جَمِیعاً عَنْ عَلْقَمَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِیِّ عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: الْأَئِمَّةُ اثْنَا عَشَرَ قُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَسَمِّهِمْ لِی قَالَ مِنَ الْمَاضِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ أَنَا قُلْتُ فَمَنْ بَعْدَکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ إِنِّی قَدْ أَوْصَیْتُ إِلَى وَلَدِی مُوسَى وَ هُوَ الْإِمَامُ بَعْدِی
قُلْتُ فَمَنْ بَعْدَ مُوسَى قَالَ عَلِیٌّ ابْنُهُ یُدْعَى بِالرِّضَا یُدْفَنُ فِی أَرْضِ الْغُرْبَةِ مِنْ خُرَاسَانَ ثُمَّ بَعْدَ عَلِیٍّ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ عَلِیٌّ وَ بَعْدَ عَلِیٍّ الْحَسَنُ ابْنُهُ وَ الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ . ...»
«از علقمه بن محمد حضرمى نقل شده که امام صادق علیه السّلام فرمود: امامان دوازده نفرند، عرض کردم: اى فرزند رسول خدا نام های شان را براى من بیان فرما، فرمود: از گذشتگان على بن ابى طالب و حسن و حسین و على بن الحسین و محمد بن على هستند، سپس منم. عرض کردم: اى فرزند رسول خدا امام بعد از شما کیست؟ فرمود: من به فرزندم موسى وصیت کردهام و او ا امام بعد از من است؛ عرض کردم: پس از موسى کیست؟ فرمود: فرزندش على که او را «رضا» خوانند و در زمین غربت در خراسان دفن شود، و پس از على فرزندش محمد، و بعد از محمد فرزندش على است، و پس از على فرزندش حسن، و مهدى از فرزندان حسن علیهم السّلام است. ...»
الخزاز القمی الرازی، علی بن محمد بن علی _متوفای400 ق_، کفایة الأثر فی النص على الأئمة الاثنی عشر، ص 266، تحقیق: السید عبد اللطیف الحسینی الکوه کمری الخوئی، ناشر: انتشارات ـ قم، 140هـ .
طبق این روایت، علقمه از امام صادق علیه السلام از نام ائمه خود سؤال کرده و این نشان میدهد که ایشان یک فرد ولایت مدار و شیعه اهل بیت علیهم السلام بوده است.
د: نقل خطبه غدیر:
خطبهی غدیر سندهای فراوان دارد، در یکی از اسناد این خطبه، علقمه بن محمد حضرمی است که از امام باقر علیه السلام آن را نقل کرده و مرحوم طبرسی در کتاب الاحتجاج همین سند را آورده است:
«... عَنْ عَلْقَمَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: حَجَّ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله مِنَ الْمَدِینَةِ وَ قَدْ بَلَّغَ جَمِیعَ الشَّرَائِعِ قَوْمَهُ غَیْرَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ فَأَتَاهُ جَبْرَئِیلُ علیه السلام فَقَالَ لَهُ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ اسْمُهُ یُقْرِؤُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ إِنِّی لَمْ أَقْبِضْ نَبِیّاً مِنْ أَنْبِیَائِی وَ لَا رَسُولًا مِنْ رُسُلِی إِلَّا بَعْدَ إِکْمَالِ دِینِی وَ تَأْکِیدِ حُجَّتِی وَ قَدْ بَقِیَ عَلَیْکَ مِنْ ذَاکَ فَرِیضَتَانِ مِمَّا تَحْتَاجُ أَنْ تُبَلِّغَهُمَا قَوْمَکَ فَرِیضَةُ الْحَجِّ وَ فَرِیضَةُ الْوَلَایَةِ وَ الْخِلَافَةِ مِنْ بَعْدِکَ فَإِنِّی لَمْ أُخَلِّ أَرْضِی مِنْ حُجَّةٍ وَ لَنْ أُخَلِّیَهَا أَبَداً...»
«امام باقر علیه السلام میفرماید: رسول خدا صلی الله علیه وآله از مدینه به حج رفت در حالی که غیر از حج و ولایت همهی شریعت را به قومش اعلام کرده بود. جبرئیل به محضر رسول خدا نازل شد و عرض کرد: ای محمد! همان خدای متعال سلام می رساند و میگوید: من پیامبری از انبیای خود و رسولی از رسولان خود را قبض روح نکردم مگر بعد از این که دینم را کامل و حجتم را تأیید نمایم. و بر عهده تو دو واجب باقی مانده است که باید آنها را به قومت ابلاغ کنی، یکی فریضهی حج و دیگری فریضهی ولایت و خلافت پس از خودت؛ زیرا من زمین را هرگز از وجود حجت خالی نمیگذارم.....»
الطبرسی، أبی منصور أحمد بن علی بن أبی طالب _متوفاى 548 ق_، الاحتجاج، ج 1، ص 68، تحقیق: تعلیق وملاحظات: السید محمد باقر الخرسان، ناشر: دار النعمان للطباعة والنشر - النجف الأشرف، 1386 - 1966 م.
هـ : مورد عنایت و توجه امام باقر علیه السلام
عیاشی در تفسیرش دربارهِی علقمه روایتی نقل کرده، نشان میدهد که ایشان مورد عنایت و توجه امام باقر علیه السلام بوده و صراحت دارد که او در امر دین، ثابت قدم بوده است:
«عن میسر عن أبی جعفر علیه السلام قال: کنت أنا وعلقمة الحضرمی وأبو حسان العجلی وعبد الله بن عجلان ننتظر أبا جعفر علیه السلام، فخرج علینا فقال: مرحبا واهلا، والله انی لأحب ریحکم وأرواحکم وانکم لعلى دین الله. ...»
«میسر نقل کرده است که من و علقمه حضرمی و ابو حسان عجلی و عبد الله بن عجلان منتظر امام باقر علیه السلام بودیم، آن حضرت بر ما وارد شد و فرمود: خوش آمدید، به خدا سوگند من بوی شما و جان شما را دوست دارم و همانا شما بر دین خدا استوار هستید. ...»
محمد بن مسعود العیاشی _متوفای320 ق_، تفسیر العیاشی، ج 1، ص 237، تحقیق : الحاج السید هاشم الرسولی المحلاتی، ناشر : المکتبة العلمیة الإسلامیة - طهران
و: مورد اعتماد اصحاب امام صادق علیه السلام (سیف بن عمیره و صفوان جمال)
سیف بن عمیره و صفوان جمال دو تن از یاران امام صادق علیه السلام هستند.
سیف بن عمیره میگوید به زیارت مضجع شریف امیر مؤمنان علیه السلام رفتیم بعد از زیارت، صفوان روی خود را به طرف قبر امام حسین علیه السلام نمود و گفت: از این مکان، امام حسین علیه السلام را زیارت کنید. صفوان همان زیارت نامهی را خواند که علقمه از امام باقر علیه السلام روایت کرده بود:
«وروى محمد بن خالد الطیالسی عن سیف بن عمیرة قال : خرجت مع صفوان بن مهران الجمال وعندنا جماعة من أصحابنا إلى الغری بعد ما خرج أبو عبد الله علیه السلام فسرنا من الحیرة إلى المدینة فلما فرغنا من الزیارة صرف صفوان وجهه إلى ناحیة أبی عبد الله الحسین علیه السلام فقال لنا : تزورون الحسین علیه السلام من هذا المکان من عند رأس أمیر المؤمنین علیه السلام من هیهنا أومأ إلیه أبو عبد الله الصادق علیه السلام وأنا معه قال : فدعا صفوان بالزیارة التی رواها علقمة بن محمد الحضرمی عن أبی جعفر علیه السلام فی یوم عاشوراء ،...»
«سیف میگوید: من همراه صفوان بن مهران جمال (که گروهی از شیعیان نیز ما را همراهی میکردند) بعد از این که امام صادق علیه السلام نیز آمدند، به سوی غری (محل دفن امیر مؤمنان علیه السلام) رفتیم، از راه حیره به سوی شهر نجف آمدیم وقتی از زیارت فارغ شدیم، صفوان روی خود را به سوی قبر امام حسین علیه السلام نمود و برای ما گفت: امام حسین علیه السلام را از این مکان از بالا سر امیرمؤمنان علیه السلام زیارت میکنید. امام صادق علیه السلام به سوی ایشان اشاره نمود و من همراهش بودم. صفوان همان زیارتنامهی را خواند که علقمه از امام باقر علیه السلام در روز عاشورا روایت کرده بود. ...»
و در پایان روایت آمده است که سیف به صفوان گفت:
«قال سیف بن عمیرة: فسألت صفوان، فقلت له: إن علقمة بن محمد الحضرمی، لم یأتنا بهذا عن أبی جعفر علیه السلام إنما أتانا بدعاء الزیارة، فقال صفوان: وردت مع سیدی أبی عبد الله علیه السلام إلى هذا المکان، ففعل مثل الذی فعلناه فی زیارتنا، ودعا بهذا الدعاء عند الوداع بعد أن صلى کما صلینا، وودع کما ودعنا...»
«از صفوان سوال کردم: علقمه بن محمد این دعا را برای ما از امام باقر علیه السلام نیاورده بود؛ تنها دعای زیارت را آورده بود؛ صفوان گفت: همراه با سرورم امام صادق علیه السلام به این مکان وارد شدم؛ همانند آن را که در زیارتمان انجام دادیم انجام داد و این دعا را در هنگام وداع خواند.»
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن _متوفاى460ق_، مصباح المتهجد، ص 777 – 781، ناشر : مؤسسة فقه الشیعة - بیروت – لبنان، چاپ : الأولى، سال چاپ : 1411 - 1991 م
از این روایت دو نکته استفاده میشود:
نکته اول: سیف بن عمیره و صفوان به نقل علقمه بن محمد حضرمی اعتماد داشتند و ایشان را به عنوان یک راوی ضابط قبول داشتند.
نکته دوم: زیارت عاشواریی را که علقمه نقل کرده، تنها تفاوتش در دعای بعد از زیارت است؛ ولی صفوان آن را از امام صادق علیه السلام نقل میکند.
نتیجه: با توجه به روایاتی که نقل شد، اولا: حسن اعتقاد و ولایت مداری علقمه ثابت میشود. ثانیا: در حسن اعتقاد ایشان همین کفایت میکند که در آن جو خفقان که از سوی بنی امیه و بنی عباس بر علیه اهل بیت علیهم و شیعیان به وجود آمده بود، ایشان روایت غدیر را نقل کرده است.
ثالثا: این شخص مورد عنایت و توجه امام باقر علیه السلام بوده است.
رابعا: سیف بن عمیره و صفوان جمال نیز به روایت او اعتماد کرده اند و ایشان را یک راوی ضابط و عادل میدانسته اند و روایاتش را قبول داشته اند.
بنابراین، جناب علقمه بن محمد حضرمی نیز در سند زیارت عاشورا موثق و مورد اعتماد است.
بررسی طریق دوم : سیف بن عمیره عن علقمة
پیش از این گفتیم که مرحوم شیخ طوسی رضوان الله تعالی علیه، سند اصل زیارت را از دو طریق نقل میکند، طریق اول را بررسی کردیم. طریق دوم را ایشان اینگونه بیان میفرمایند:
«سیف بن عمیره عن علقمة بن محمد عن أبی جعفر علیه السلام»
طریق شیخ به سیف بن عمیره نیز صحیح است؛ چرا که تمامی آنها از بزرگان روات شیعه هستند و احدی در وثاقت آن ها شک ندارد؛ چنانچه مرحوم خویی در این باره میفرماید:
وطریق الصدوق إلیه: محمد بن الحسن ... والطریق کطریق الشیخ إلیه صحیح.
معجم رجال الحدیث ، السید الخوئی ، ج 9، ص 383 .
علاوه بر تصریح مرحوم آقای خویی، ما همانند طریق قبلی، فقط از باب تیمن و تبرک تمامی راویان این طریق را نیز به صورت مستقل بررسی میکنیم و گرنه هیچ یک از آنها نیازی به توثیق ندارند و فراتر از توثیق هستند. مرحوم شیخ طوسی در کتاب الفهرست، طریقش را تا سیف بن عمیره این گونه بیان میفرماید:
«سیف بن عمیرة، ثقة، کوفی نخعی عربی. له کتاب، أخبرنا به عدة من أصحابنا، عن محمد بن علی بن الحسین بن بابویه، عن أبیه ومحمد بن الحسن، عن سعد بن عبد الله، عن أحمد بن محمد، عن علی بن الحکم، عن سیف بن عمیرة.»
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، الفهرست، ص 140، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، چاپخانه: مؤسسة النشر الإسلامی، الطبعة الأولى1417
پس در حقیقت سند روایت به این صورت است :
شیخ طوسی : عدة از اصحاب و بزرگان شیعه ، محمد بن علی بن الحسین (شیخ صدوق) ، علی بن الحسین بن بابویه ، محمد بن الحسن بن ولید ، سعد بن عبد الله ، احمد بن محمد ، علی بن الحکم ، سیف بن عمیره ، علقمة بن محمد الخضرمی ، امام باقر علیه السلام .
1 . عدة من اصحابنا :
مقصود از این جمله، عدهای از بزرگان شیعه؛ از جمله شیخ مفید است؛ چنانچه مرحوم صاحب معالم در توضیح «عدة من اصحابنا» که شیخ طوسی در برخی از کتابهایش استفاده کرده است، میگوید :
«وروایاته عدة من أصحابنا، وقد بینا فی مقدمة الکتاب أن المفید (ره) من جملة العدة عن أبی جعفر محمد بن علی بن الحسین ابن بابویه القمی، عن أبیه ... .»
«ما در مقدمه کتاب روشن کردیم که شیخ مفید از جمله کسانی است که شیخ طوسی با عنوان «عدة من اصحابنا» از شیخ صدوق و او از پدرش نقل میکند.»
الحسن بن زین الدین الشهید _متوفای 1011ق_، منتقى الجمان فی الأحادیث الصحاح والحسان، ج 1، ص 202، تحقیق : تصحیح وتعلیق : علی أکبر الغفاری، ناشر : مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، چاپ : الأولى، سال چاپ : 1362 ش
پس قطعآً سند در این جا هیچ مشکلی ندارد .
2 . محمد بن علی بن الحسین (شیخ صدوق ) :
مرحوم نجاشی در باره وی میفرماید:
«محمد بن علی بن الحسین بن موسى بن بابویه القمی أبو جعفر، نزیل الری، شیخنا وفقیهنا ووجه الطائفة بخراسان، وکان ورد بغداد سنة خمس وخمسین وثلاثمائة، وسمع منه شیوخ الطائفة وهو حدث السن.»
«محمد بن علی ... ساکن ری، استاد ما و مرجع ما و سرشناس شیعیان در خراسان بود؛ و در سال 355 وارد بغداد شد و در حالیکه هنوز جوان بود بزرگان شیعه پای درس او حضور مییافتند.»
النجاشی، رجال النجاشی ص 389 .
و شیخ طوسی نیز میفرماید:
«محمد بن علی بن الحسین بن موسى بن بابویه القمی، جلیل القدر، یکنى أبا جعفر، کان جلیلا، حافظا للأحادیث، بصیرا بالرجال، ناقدا للاخبار، لم یر فی القمیین مثله فی حفظه وکثرة علمه. له نحو من ثلاثمائة مصنف.»
«محمد بن علی ... والا مقام، کنیه اش ابو جعفر است، وی بزرگوار بود و حافظ احادیث، در علم رجال تخصص داشت، و روایات را بررسی می کرد. در اهل قم مثل وی در حفظ (روایت) و کثرت علم دیده نشد. بیش از سیصد تألیف دارد.»
الشیخ الطوسی، الفهرست، ص 237 .
3 . علی بن الحسین بن بابویه :
نجاشی در باره وی میگوید :
«علی بن الحسین بن موسى بن بابویه القمی أبو الحسن، شیخ القمیین فی عصره، ومتقدمهم، وفقیههم، وثقتهم. کان قدم العراق واجتمع مع أبی القاسم الحسین بن روح رحمه الله وسأله مسائل ثم کاتبه بعد ذلک على ید علی بن جعفر بن الأسود، یسأله أن یوصل له رقعة إلى الصاحب علیه السلام ویسأله فیها الولد. فکتب إلیه: قد دعونا الله لک بذلک، وسترزق ولدین ذکرین خیرین. فولد له أبو جعفر وأبو عبد الله من أم ولد. وکان أبو عبد الله الحسین بن عبید الله یقول: سمعت أبا جعفر یقول: أنا ولدت بدعوة صاحب الامر علیه السلام، ویفتخر بذلک.»
«علی بن الحسین ... بزرگ اهل قم در زمان خودش، و پیشوای ایشان و فقیه ایشان و مورد اطمینان ایشان؛ به عراق آمد و با ابو القاسم حسین بن روح نایب خاص سوم حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداه همراه شد، و از او در مورد مسائلی سوال پرسید؛ و سپس توسط علی بن جعفر بن اسود با وی نامه نگاری کرد و از وی می خواست که نامه به دست امام زمان برساند و در آن از حضرت خواسته بود که فرزندی به وی عطا شود. پس به او پاسخ دادند: ما برای تو به آنچه خواستی دعا کردیم و خداوند به تو دو پسر نیکو خواهد داد. پس برای وی ابو جعفر و ابو عبد الله از کنیزی متولد شدند. و ابو عبد الله حسین بن عبید میگفت: از ابا جعفر شنیدم که میگفت: من با دعای صاحب الامر به دنیا آمده ام؛ و به آن افتخار می کرد.»
النجاشی، رجال النجاشی، ص 261 .
و شیخ طوسی میفرماید:
«علی بن الحسین بن موسى بن بابویه القمی رضی الله عنه، کان فقیها جلیلا، ثقة. وله کتب کثیرة.»
الشیخ الطوسی، الفهرست، ص 157 .
4 . محمد بن الحسن بن ولید :
در سند گذشته در باره وی بحث کردیم .
5 . سعد بن عبد الله :
نجاشی در توصیف وی میفرماید :
«سعد بن عبد الله بن أبی خلف الأشعری القمی أبو القاسم، شیخ هذه الطائفة وفقیهها و وجهها.»
«سعد بن عبد الله .... بزرگ، فقیه و سرشناس امامیه بود.»
النجاشی، رجال النجاشی، ص 177 .
شیخ طوسی میفرماید:
«سعد بن عبد الله القمی، یکنى أبا القاسم، جلیل القدر، واسع الاخبار، کثیر التصانیف، ثقة.»
«سعد بن عبد الله قمی، کنیه اش ابو القاسم، انسان عالی مقام، دارای روایات فراوان و تألیفات زیاد و مورد اعتماد بوده است.»
الفهرست ، الشیخ الطوسی ، ص 135 .
6 . احمد بن محمد بن عیسی :
مرحوم نجاشی و شیخ طوسی در باره وی میفرمایند :
«أحمد بن محمد بن عیسى بن عبد الله ... یکنى أبا جعفر، وأول من سکن قم من آبائه سعد بن مالک بن الأحوص ... وأبو جعفر رحمه الله شیخ القمیین، ووجههم، وفقیههم، ...»
«احمد بن محمد بن عیسی ... کنیه اش ابو جعفر است. وی نخستین فردی است که از خاندان سعد بن مالک در قم ماندگار شد. ابو جعفر که خداوند او را مورد رحمتش قرار دهد، بزرگ قمیون، سرشناس و فقیه آنان بود.»
النجاشی، رجال النجاشی، ص 82 ؛ الشیخ الطوسی، الفهرست، ص 68 .
7 . علی بن الحکم :
شیخ طوسی ایشان را ثقه و انسان عالی مقام معرفی کرده است:
«علی بن الحکم الکوفی، ثقة، جلیل القدر.»
الشیخ الطوسی، الفهرست، ص 151 .
پس تا اینجا سند روایت قطعاً تمام و تمامی راویان آن از برترین راویان حدیث شیعه بودهاند .
8 . سیف بن عَمِیره :
وی یکی از دو نفری است که شیخ طوسی سند اصل زیارت عاشورا را از ایشان نقل میکند. در وثاقت او هیچ شک و شبههای نیست؛ چنانچه مرحوم نجاشی در باره وی میگوید:
«سیف بن عمیرة النخعی عربی، کوفی، ثقة، روى عن أبی عبد الله وأبی الحسن علیهما السلام. له کتاب یرویه جماعات من أصحابنا.»
«سیف بن عمیرة نخعی از اهل کوفه و مورد اعتماد است. او از امام صادق و امام کاظم علیهما السلام روایت کرده و کتابی دارد که گروهی از اصحاب ما آن را روایت کرده اند.»
النجاشی، رجال النجاشی، ص 189 .
و مرحوم شیخ طوسی رحمت الله علیه نیز میفرماید :
«[ 333 ] 2 ، سیف بن عمیرة، ثقة، کوفی نخعی عربی. له کتاب، أخبرنا به عدة من أصحابنا، عن محمد بن علی بن الحسین بن بابویه، عن أبیه ومحمد بن الحسن، عن سعد بن عبد الله، عن أحمد بن محمد، عن علی بن الحکم، عن سیف بن عمیرة.»
الفهرست ، الشیخ الطوسی ، ص 140 .
پس با این تفصیل، سند روایت تا این جا صحیح است؛ چون حتی اگر کسی به صالح بن عقبه اشکال کند؛ از آنجایی که در این طبقه سیف بن عمیره نیز وجود دارد، سند روایت تمام و هیچ مشکلی ندارد.
9 . علقمة بن محمد الخضرمی :
در سند قبلی با توجه به روایاتی که نقل کردیم، وثاقت و یا حد اقل حسن حال و عقیده وی را ثابت کردیم.
سند سوّم : سیف بن عمیرة عن صفوان الجمال
شیخ طوسی، زیارت عاشورا با سند دیگر به این صورت نقل میفرماید:
«وروى محمد بن خالد الطیالسی عن سیف بن عمیرة قال: خرجت مع صفوان بن مهران الجمال وعندنا جماعة من أصحابنا إلى الغری بعد ما خرج أبو عبد الله علیه السلام فسرنا من الحیرة إلى المدینة فلما فرغنا من الزیارة صرف صفوان وجهه إلى ناحیة أبی عبد الله الحسین علیه السلام فقال لنا: تزورون الحسین علیه السلام من هذا المکان من عند رأس أمیر المؤمنین علیه السلام من هیهنا أومأ إلیه أبو عبد الله الصادق علیه السلام وأنا معه قال : فدعا صفوان بالزیارة التی رواها علقمة بن محمد الحضرمی عن أبی جعفر علیه السلام فی یوم عاشوراء .»
«محمد بن خالد طیالسی از سیف بن عمیره روایت میکند که گفت: بعد از آنکه امام صادق علیه السلام بیرون رفتند، همراه با صفوان بن مهران شتر دار، به سمت نجف رفتیم و عدهی هم ما را همراهی میکردند. پس از راه حیره به شهر نجف رفتیم. وقتی از زیارت فارغ شدیم صفوان روی خود را به سمت حرم امام حسین علیه السلام کرد و به ما گفت: امام حسین علیه السلام را از اینجا از کنار سر امیر مومنان زیارت میکنید؟ از همین جا امام صادق علیه السلام (به سمت کربلا) اشاره کرد و من همراه او بودم؛ پس صفوان زیارتی را که علقمه آن را از امام باقرعلیه السلام در روز عاشورا روایت کرده بود خواند.»
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن _متوفاى460ق_، مصباح المتهجد، ص 777، ناشر : مؤسسة فقه الشیعة - بیروت – لبنان، چاپ : الأولى، سال چاپ : 1411 - 1991 م
مرحوم شیخ طوسی، این روایت را از کتاب محمد بن خالد الطیالسی نقل میفرماید و طریق خود را تا وی این گونه بیان میفرماید:
«محمد بن خالد الطیالسی. له کتاب، رویناه عن الحسین بن عبید الله، عن أحمد بن محمد بن یحیى، عن أبیه، عن محمد بن علی بن محبوب، عنه.»
پس سند روایت اینگونه خواهد شد :
شیخ طوسی، حسین بن عبید الله الغضائری، احمد بن محمد بن یحیی، محمد بن یحیی العطار، محمد بن علی بن محبوب، محمد بن خالد الطیالسی، سیف بن عمیره، صفوان بن مهران الجمال، امام صادق علیه السلام.
بررسی راویان سند :
1 . حسین بن عبید الله غضائری:
وی از مشایخ مرحوم شیخ طوسی و مرحوم نجاشی بوده است؛ چنانچه مرحوم نجاشی میفرماید:
«الحسین بن عبید الله بن إبراهیم الغضائری أبو عبد الله، شیخنا رحمه الله.»
النجاشی، رجال النجاشی، ص 69 .
و مرحوم شیخ طوسی نیز میفرماید:
«الحسین بن عبید الله الغضائری، یکنى أبا عبد الله، کثیر السماع، عارف بالرجال، وله تصانیف ذکرناها فی الفهرست، سمعنا منه وأجاز لنا بجمیع روایاته، مات سنة أحدی عشره وأربعمائة.»
«حسین بن عبید الله غضائری، کنیه اش ابو عبد الله است. وی بسیار روایت شنیده و به علم رجال آشنا بود. او دارای تألیفاتی است که آنها را در فهرست ذکر کردیم. ما از او روایت شنیده ایم و برای ما نقل تمام روایاتش را اجازه داده است. اودرسال چهار صد وچهارده ازدنیا رفت.»
الشیخ الطوسی، رجال الطوسی، ص 425 .
و همان طور که در ترجمهی ابن أبی جید گفتیم، اساتید و شیوخ مرحوم نجاشی بالإتفاق ثقه هستند و نیازی به توثیق ندارند؛ چنانچه مرحوم آقای خویی رضوان الله تعالی علیه میفرماید:
«أنه شیخ النجاشی وجمیع مشایخه ثقات.»
«وی استاد نجاشی است و تمامی اساتید نجاشی مورد وثوق هستند.»
معجم رجال الحدیث ، السید الخوئی ، ج 7 ، ص 23 .
2 . احمد بن محمد بن یحیی :
برای اثبات وثاقت این شخص، می توان به دلایل ذیل استناد کرد :
اولاً : وی از مشایخ مرحوم صدوق رحمت الله علیه است و شیخ صدوق از او روایات فراوانی را نقل کرده و بعد از نام ایشان از جمله «رضی الله عنه» استفاده کرده که و این دلیل بر این است که وی مورد اعتماد ایشان بوده است. با جستجویی که در برخی از کتابهای شیخ صدوق به عمل آمد، وی در کتابهای مختلف خود بیش از هشتاد بار این جمله را تکرار کردهاند:
«حدثنا أحمد بن محمد بن یحیى العطار رضی الله عنه».
این نشان میدهد که شیخ صدوق به این شخص اعتماد داشته است و گرنه این همه روایت از او نقل نمیکرد و بعد از هر بار نام بردن از او، از جمله «رضی الله عنه» استفاده نمیکرد.
ثانیاً: وی از مشایخ الإجازه بوده است و از نظر علمای رجال، تمام مشایخ الإجازه موثق هستند؛ چنانچه مرحوم بهبهانی از محقق بحرانی در این باره نقل میفرماید:
«وقال المحقق البحرانی: مشایخ الإجازة فی أعلى درجات الوثاقة والجلالة.»
«محقق بحرانی گفته است: مشایخ اجازه در بالاترین مرتبه اطمینان و بزرگی مقام هستند.»
الطباطبایی، السید مهدی بحر العلوم _متوفای 1212ق_، الفوائد الرجالیة، ص 45، تحقیق وتعلیق: محمد صادق بحر العلوم، حسین بحر العلوم، ناشر: مکتبة الصادق - طهران، الطبعة الأولى: 1363 ش
علامه وحید بهبهانی در باره نشانه های وثاقت و مدح مینویسد:
«(منها) کون الرجل من مشایخ الإجازة و المتعارف عدّه من أسباب الحسن، وربما یظهر من جدّی ـ رحمه اللّه ـ دلالته على الوثاقة وکذا من المصنف فی ترجمة الحسن بن علی بن زیاد ..»
«از جملهی امارات وثاقت، که شخصی از مشایخ اجازه باشد. مرسوم این است که شیخ اجازه بودن از اسباب حُسن حدیث است. و از اقوال پدر بزرگم چنین به دست میآید که شیخ اجازه بودن دلالت بر وثاقت او هم دارد. و نیز از اقوال مصنف (میرزا محمد، صاحب منهج المقال) در ترجمهی حسن بن علی بن زیاد همین مطلب استفاده میشود.»
ایشان پس از این که سخن محقق بحرانی را نقل کرده میگوید:
«وما ذکروه لا یخلو عن قرب.»
«آنچه را این بزرگان گفته اند، خالی از قرب نیست؛ یعنی نزدیک به واقع است.»
الوحید البهبهانی، الفوائد الرجالیة، ص 45
مرحوم شهید ثانی رضوان الله تعالی علیه مینویسد:
«لا یحتاج أحد من هؤلاء المشایخ المشهورین إلى تنصیص على تزکیة، ولا بینة على عدالة، لما اشتهر فی کل عصر، من ثقتهم وضبطهم وورعهم، زیادة على العدالة وإنما یتوقف على التزکیة، غیر هؤلاء من الرواة، الذین لم یشتهروا بذلک ککثیر ممن سبق على هؤلاء، وهم طرق الأحادیث المدونة فی الکتب غالبا.»
«هیچ یک از شیوخ مشهور، احتیاج به تصریح به وثاقت و اقامهی دلیل برای اثبات عدالت ندارند؛ زیرا در هر زمانی، علاوه بر عدالت آنها؛ مورد اعتماد بودن، حافظه قوی و ورع آنها مشهور بوده است. و تنها کسانی غیر آنها، احتیاج به تصریح به وثاقت دارد، کسانیکه به این مطلب شهره نیستند. مانند بسیاری از کسانی که گذشت. شیوخ اجازه، طریق آنها به کتاب های روائی بودهاند.»
العاملی، زین الدین بن علی بن أحمد الجبعی العاملی، معروف به شهید ثانی _متوفای965ق_، الرعایة فی علم الدرایة، ص 192 – 193، تحقیق: عبد الحسین محمد علی بقال، ناشر: مکتبة آیة الله العظمى المرعشی النجفی - قم المقدسة، الطبعة الثانیة1408
مرحوم میرداماد نیز مینویسد:
«أن مشیخة المشایخ الذین هم کالأساطین والأرکان أمرهم أجل من الاحتیاج إلى تزکیة مزک، وتوثیق موثق. ولقد کنا أثبتنا ذلک فیما قد أسلفناه بما لا مزید علیه.»
«مشایخ اجازه، همانهایی که از استوانهها و ارکان به شمار میروند، فراتر از آن هستند که احتیاج به تصریح به وثاقت داشته باشند. ما پیش از این، آن را ثابت کردهایم.»
الأستر آبادی میرداماد، محمد باقر الحسینی، _متوفای 1041ق_ الرواشح السماویة، ص 261، تحقیق : غلامحسین قیصریهها ، نعمة الله الجلیلی، ناشر : دار الحدیث للطباعة والنشر، چاپخانه : دار الحدیث، چاپ : الأولى، سال چاپ : 1422-1380ش
ثالثاً : بسیاری از علما حکم به صحت روایت ایشان کرده و او را توثیق کردهاند؛ از جمله مرحوم علامه مجلسی در کتاب «وجیزه» کلامی دارد که مرحوم سید بحر العلوم آن را چنین نقل کرده است:
«وفی (الوجیزة): هو من مشایخ الإجازة، وحکم الأصحاب بصحة حدیثه»
در کتاب وجیزه گفته است: «احمد بن محمد عطار، از مشایخ اجازه است و علما به صحت روایت وی حکم کرده اند.»
الطباطبایی، السید مهدی بحر العلوم _متوفای 1212ق_، الفوائد الرجالیة، ج 2، ص 21، تحقیق وتعلیق: محمد صادق بحر العلوم، حسین بحر العلوم، ناشر: مکتبة الصادق - طهران، الطبعة الأولى: 1363 ش
و همچنین علامهی حلی در فائده هشتم از کتاب خلاصة الأقوال، طریق شیخ صدوق به عبد الرحمن بن أبی نجران و عبد الله بن أبی یعفور را تصحیح میکند؛ در حالی که در هر دو طریق، احمد بن محمد یحیی عطار وجود دارد. این مطلب نشان دهنده آن است که وثاقت این شخص در نزد علامهی حلی محرز بوده است.
و نیز مرحوم شهید ثانی رحمت الله علیه با قاطعیت تمام، حکم به وثاقت این شخص میکند. وی در تمییز روات همنام که ممکن است کسی خیال کند، یک نفر هستند، مینویسد:
«وفائدة معرفته: خشیة أن یظن الشخصان، شخصا واحدا ... منهم، محمد بن یحیى العطار القمی. ومنهم، محمد بن یحیى الخزاز بالخاء المعجمة والزاء قبل الألف وبعدها. ومحمد بن یحیى بن سلیمان الخثعمی الکوفی. والثلاثة ثقاة.»
«و فایده دیگر در شناخت این مطلب است که ممکن است دو نفر را یک نفر گمان کند: از جمله آنها محمد بن یحیی العطار قمی و محمد بن یحیی خزاز و محمد بن یحیی بن سلیمان خثعمی کوفی است که هر سه نفرشان مورد اطمینان هستند.»
العاملی، زین الدین بن علی بن أحمد الجبعی العاملی، معروف به شهید ثانی _متوفای965ق_، الرعایة فی علم الدرایة، ص 371، تحقیق: عبد الحسین محمد علی بقال، ناشر: مکتبة آیة الله العظمى المرعشی النجفی - قم المقدسة، الطبعة الثانیة1408
میرداماد استر آبادی مینویسد :
«ثم إن لمشایخنا الکبراء مشیخة یوقرون ذکرهم، ویکثرون من الروایة عنهم، والاعتناء بشأنهم، ویلتزمون إرداف تسمیتهم بالرضیة عنهم، أو الرحمة لهم ألبتة فأولئک أیضا ثبت فخماء، وأثبات أجلاء، ذکروا فی کتب الرجال أو لم یذکروا، والحدیث من جهتهم صحیح معتمد علیه، نص علیهم بالتزکیة والتوثیق أو لم ینص ...وکأشیاخ الصدوق ابن الصدوق عروة الإسلام أبی جعفر محمد بن علی بن بابویه رضوان الله تعالى علیهما: ... وأحمد بن محمد بن یحیى العطار أحد شیوخ التلعکبری ذکره الشیخ فی کتاب الرجال.»
«برای اساتید بزرگ ما، اساتیدی است که یاد ایشان را گرامی می دارند؛ و بسیار از ایشان روایت میکنند و به مقام ایشان توجه میکنند و هر زمان نام ایشان را می آورند در کنار آن رضی الله عنهم میگویند، یا برای ایشان طلب رحمت میکنند. پس ایشان نیز مورد اطمینان و بزرگ هستند، چه در کتب رجال ذکر شده باشند و چه نشده باشند. و روایت از جهت ایشان درست و مورد اعتماد است؛ چه ایشان را توثیق کرده باشند و چه نکرده باشند ... مانند اساتید شیخ صدوق فرزند راستگو و ریسمان محکم اسلام ، ابو جعفر محمد بن علی ... و احمد بن محمد بن یحیی العطار یکی از اساتید تلعکبری است که شیخ او را در کتاب رجال ذکر کرده است.»
الحسینی الأستر آبادی، میرداماد محمد باقر، الرواشح السماویة ، ص 171 – 172 .
شیخ بهائی نیز میفرماید :
«قد یدخل فی أسانید بعض الأحادیث من لیس له ذکر فی کتب الجرح والتعدیل بمدح ولا قدح غیر أن أعاظم علمائنا المتقدمین قدس الله أرواحهم قد اعتنوا بشأنه وأکثروا الروایة عنه وأعیان مشایخنا المتأخرین طاب ثراهم قد حکموا بصحة روایات هو فی سندها والظاهر أن هذا القدر کاف فی حصول الظن بعدالتهوذلک مثل ... أحمد بن محمد بن یحیى العطار فإن الصدوق یروی عنه کثیرا وهو من مشایخه والواسطة بینه وبین سعد بن عبد الله.»
«گاهی در سند برخی روایات کسی است که از او مدح یا ذمی در کتب جرح و تعدیل نیامده است؛ غیر از اینکه بزرگان علمای ما به مقام ایشان توجه داشته اند و از ایشان بسیار روایت کرده اند؛ و یا بزرگان علمای متاخرین حکم به صحت روایاتی کردهاند که ایشان در سند آن بوده اند. و ظاهر آن است که این مقدار در گمان پیدا کردن به عدالت ایشان کفایت میکند. همانند: ... احمد بن محمد بن یحیی العطار ؛ که صدوق از وی بسیار روایت میکند و او از اساتید صدوق است و او واسطه بین شیخ و سعد بن عبد الله است.»
البهائی العاملی، _متوفای 1031ق_، مشرق الشمسین ، ص 276 ، ناشر : منشورات مکتبة بصیرتی – قم، طبق برنامه مکتبة اهل البیت.
با این تفصیل، هیچ شکی در وثاقت این شخص باقی نمیماند.
3 . محمد بن یحیی العطار :
وی استاد مرحوم شیخ کلینی رضوان الله تعالی علیه است که روایات بسیاری از طریق او نقل کرده است . مرحوم نجاشی در باره او میفرماید :
«محمد بن یحیى أبو جعفر العطار القمی، شیخ أصحابنا فی زمانه، ثقة، عین، کثیر الحدیث.»
«محمد بن یحیی، کنیه اش ابو جعفر و مشهور به عطار قمی، بزرگ امامیه در زمان خودش، مورد اعتماد، بزرگ قوم و دارای روایات فراوان بود.»
النجاشی، رجال النجاشی، ص 353 .
و شیخ طوسی میفرماید :
«محمد بن یحیى العطار، روى عنه الکلینی، قمی، کثیر الروایة.»
الشیخ الطوسی، رجال الطوسی، ص 439 .
4 . محمد بن علی بن محبوب :
مرحوم نجاشی در توصیف او مینویسد:
«محمد بن علی بن محبوب الأشعری القمی أبو جعفر، شیخ القمیین فی زمانه، ثقة، عین، فقیه، صحیح المذهب.»
«محمد بن علی بن محبوب اشعری قمی، کنیه اش ابو جعفر، بزرگ قمیون در زمان خودش، مورد اعتماد، بزرگ قوم، فقیه و درست مذهب بود.»
النجاشی، رجال النجاشی، ص 349 .
5 . محمد بن خالد الطیالسی :
وی از اصحاب امام کاظم علیه السلام بوده است. شیخ طوسی رحمت الله علیه مینویسد:
«محمد بن خالد الطیالسی، روى عنه علی بن الحسن بن فضال وسعد ابن عبد الله.»
«محمد بن خالد طیالسی، علی بن الحسن بن فضال و سعد بن عبد الله، از او روایت نقل کرده اند.»
الشیخ الطوسی، رجال الطوسی، ص 438
در صفحهی دیگر مینویسد:
«محمد بن خالد الطیالسی، یکنى أبا عبد الله، روى عنه حمید أصولا کثیرة.»
«محمد بن خالد طیالسی، کنیه اش ابو عبد الله است. حمید اصول زیادی را از او روایت میکند.»
الشیخ الطوسی، رجال الطوسی، ص 441 .
در عبارات بالا، شیخ طوسی تصریح میکند که سه تن از افراد موثق و برجسته روایان شیعه از او روایت نقل کرده اند؛ علی بن حسن بن فضال، سعد بن عبد الله اشعری و حمید بن زیاد از راویان موثق هستند.
نجاشی در باره علی بن حسن بن فضال مینویسد:
«علی بن الحسن بن علی بن فضال ... کان فقیه أصحابنا بالکوفة، ووجههم، وثقتهم، وعارفهم بالحدیث، والمسموع قوله فیه.»
«علی بن حسن بن علی بن فضال ... فقیه اصحاب ما در کوفه و چهرهی شاخص، موثق و آگاه ترین آنها نسبت به حدیث بوده و سخنش مورد پذیرش است.»
النجاشی، رجال النجاشی، ص 257
نجاشی در باره سعد بن عبد الله اشعری نیز میگوید:
«سعد بن عبد الله بن أبی خلف الأشعری القمی أبو القاسم، شیخ هذه الطائفة وفقیهها و وجهها.»
«سعد بن عبد الله بن ابی خلف اشعری قمی، کنیه اش ابو القاسم، از بزرگان ، فقیهان و سرشناس شیعیان است.»
النجاشی، رجال النجاشی، ص 177
شیخ طوسی در باره حمید بن زیاد مینویسد:
«حمید بن زیاد، من أهل نینوى، قریة إلى جانب الحائر على ساکنه السلام، ثقة، کثیر التصانیف، روى الأصول أکثرها، له کتب کثیرة على عدد کتب الأصول.»
«حمید بن زیاد از اهل نینوا، قریهی به سوی حائر که به ساکنان آنجا سلام باد، مورد اعتماد، دارای تألیف فراوان است. بسیاری از اصول را او نقل کرده و کتابهای بسیار دارد به شمار کتب اصول.»
الشیخ الطوسی، الفهرست، ص 114
این مطلب ثابت میکند که محمد بن خالد طیالسی، یک شخص موثق ومورد اعتماد است؛ چنانچه مرحوم وحید بهبهانی در ترجمهی وی به این نکته تصریح میکند و مینویسد:
«قوله محمد بن خالد الطیالسی اه : روایة الأجلة عنه تشیر إلى الاعتماد علیه ویؤیده قوله روى عنه حمید أصولا کثیرة.»
«این سخن مصنف در باره محمد بن خالد طیالسی ... روایت بزرگان از او، اشاره به این نکته دارد که وی مورد اعتماد علما بوده است. مؤید این سخن، این است که حمید بن زیاد اصول بسیاری را از او نقل کرده است.»
تعلیقة على منهج المقال - الوحید البهبهانی - ص 306
علاوه بر این، ایشان در اسناد روایات کامل الزیارات واقع شده که راویان این کتاب مدح و توثیق عام دارند.
به نقل حضرت آیت الله خویی رحمة الله علیه، علی بن ابراهیم قمی، محمد بن علی بن محبوب، محمد بن یحیى المعاذی، ومعاویة بن حکیم، از افراد موثق دیگری هستند که از وی روایت نقل کرده اند.
السید الخوئی، معجم رجال الحدیث، ج 17، ص 76
با دقت در این نکته ثابت میشود که ایشان از نظر محدثان شیعه مورد اعتماد بوده است.
6 . سیف بن عمیره :
وثاقت او را در سند قبلی بررسی کردیم .
7 . صفوان بن مهران الجمال :
صفوان یکی از اصحاب سرشناس امام صادق علیه السلام بوده است. شیخ طوسی ایشان را در شمار اصحاب آن حضرت ذکر کرده است:
[ 3064 ] 42 - صفوان بن مهران الجمال، أبو محمد الأسدی الکاهلی، مولاهم کوفی .
الشیخ الطوسی، رجال الطوسی، ص 227
نجاشی به وثاقت ایشان تصریح کرده است:
صفوان بن مهران بن المغیرة الأسدی ... ثقة.
النجاشی، رجال النجاشی، ص 198 .
آقای نمازی شاهرودی تصریح میکند که ایشان از اصحاب امام کاظم علیه السلام نیز بوده است:
صفوان بن مهران الجمال الأسدی الکاهلی: من أصحاب الصادق والکاظم صلوات الله علیهما. ثقة جلیل القدر عظیم الشأن قوی الایمان بالاتفاق.
صفوان بن مهران ... از اصحاب امام صادق وکاظم علیهما السلام بوده و به اتفاق علما مورداعتماد، عالی مقام و دارای ایمان قوی بوده است.
الشاهرودی، الشیخ علی النمازی _متوفای1405ق_، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 4، ص 265، ناشر: ابن المؤلف، چاپخانه: شفق – طهران، الأولى1412هـ
نتیجه گیری :
مرحوم شیخ طوسی، در مجموع سه سند را برای زیارت عاشورا ذکر میکند که هر کدام از آنها را به صورت مستقل بررسی کردیم. در مجموع هر سه سند، در هر طبقه بیش از یک نفر وجود دارد :
طبقه اول : علقمة بن محمد الخضرمی و صفوان بن مهران الجمال ؛
طبقه دوم : سیف بن عمیره و صالح بن عقبه؛
طبقه سوم : محمد بن اسماعیل بن بزیع، علی بن الحکم و محمد بن خالد الطیالسی.
حتی اگر وثاقت علقمه در طبقه اول قطعی نشود، با وجود صفوان در این طبقه، سند روایت صحیح خواهد شد. و در طبقه دوم اگر وثاقت صالح بن عقبه ثابت نشود، با وجود سیف بن عمیره، جبران میشود و همچنین در طبقه سوم حتی اگر بر فرض این که محمد بن خالد مجهول باشد، با وجود محمد بن اسماعیل بن بزیع و علی بن الحکم سند روایت صحیح است و هیچ مشکلی ندارد.
ب: اسناد ابن قولویه :
مرحوم ابن قولویه در کتاب «کامل الزیارات» نیز در ثواب زیارت عاشورا مینویسد :
«حَدَّثَنِی حَکِیمُ بْنُ دَاوُدَ بْنِ حَکِیمٍ وَ غَیْرُهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى الْهَمْدَانِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الطَّیَالِسِیِّ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَةَ وَ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ جَمِیعاً عَنْ عَلْقَمَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِیِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ مَالِکٍ الْجُهَنِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ علیه السلام قَالَ مَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ علیه السلام یَوْمَ عَاشُورَاءَ مِنَ الْمُحَرَّمِ، حَتَّى یَظَلَّ عِنْدَهُ بَاکِیاً لَقِیَ اللَّهَ تَعَالَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِثَوَابِ أَلْفَیْ [أَلْفِ] أَلْفِ حِجَّةٍ وَ أَلْفَیْ [أَلْفِ] أَلْفِ عُمْرَةٍ وَ أَلْفَیْ أَلْفِ غَزْوَةٍ وَ ثَوَابُ کُلِّ حِجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ وَ غَزْوَةٍ کَثَوَابِ مَنْ حَجَّ وَ اعْتَمَرَ وَ غَزَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وَ مَعَ الْأَئِمَّةِ الرَّاشِدِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ ... .»
«... از امام باقر علیه السلام که فرمودند: هرکس قبر حسین علیه السلام را در روز عاشورا زیارت کند تا اینکه گریان شود، خداوند را در روز قیامت با ثواب هزار هزار حج و هزار هزار عمره و هزار هزار جهاد و ثواب هر حج و عمره و جهادی مانند کسی است که حج و عمره و جهاد را با رسول خدا و ائمه هدایت گر انجام داده باشد.»
و بعد در سند اصل زیارت عاشورا مینویسد :
«قَالَ صَالِحُ بْنُ عُقْبَةَ الْجُهَنِیُّ وَ سَیْفُ بْنُ عَمِیرَةَ قَالَ عَلْقَمَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِیُّ فَقُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام عَلِّمْنِی دُعَاءً أَدْعُو بِهِ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ إِذَا أَنَا زُرْتُهُ مِنْ قَرِیبٍ وَ دُعَاءً أَدْعُو بِهِ إِذَا لَمْ أَزُرْهُ مِنْ قَرِیبٍ وَ أَوْمَأْتُ إِلَیْهِ مِنْ بُعْدِ الْبِلَادِ وَ مِنْ سَطْحِ دَارِی بِالسَّلَامِ قَالَ فَقَالَ یَا عَلْقَمَةُ إِذَا أَنْتَ صَلَّیْتَ رَکْعَتَیْنِ بَعْدَ أَنْ تُومِئَ إِلَیْهِ بِالسَّلَامِ وَ قُلْتَ عِنْدَ الْإِیمَاءِ إِلَیْهِ وَ مِنْ بَعْدِ الرَّکْعَتَیْنِ هَذَا الْقَوْلَ فَإِنَّکَ إِذَا قُلْتَ ذَلِکَ فَقَدْ دَعَوْتَ بِمَا یَدْعُو بِهِ مَنْ زَارَهُ مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ کَتَبَ اللَّهُ لَکَ بِهَا أَلْفَ أَلْفِ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْکَ أَلْفَ أَلْفِ سَیِّئَةٍ وَ رَفَعَ لَکَ مِائَةَ أَلْفِ [أَلْفِ] دَرَجَةٍ وَ کُنْتَ مِمَّنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ حَتَّى تُشَارِکَهُمْ فِی دَرَجَاتِهِمْ وَ لَا تُعْرَفُ إِلَّا فِی الشُّهَدَاءِ الَّذِینَ اسْتُشْهِدُوا مَعَهُ وَ کَتَبَ لَکَ ثَوَابَ کُلِّ نَبِیٍّ وَ رَسُولٍ وَ زِیَارَةِ مَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ علیه السلام مُنْذُ یَوْمَ قُتِلَ، السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا خِیَرَةَ اللَّهِ وَ ابْنَ خِیَرَتِهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ ابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِین ... .»
«علقمة بن محمّد حضرمى مىگوید: محضر مبارک ابى جعفر (امام باقر) علیه السّلام عرض کردم: دعائى به من تعلیم فرمائید که در آن روز وقتى از نزدیک به زیارت آن حضرت رفتم آن را بخوانم و دعائى یادم دهید که هر گاه از نزدیک به زیارت آن جناب نرفته بلکه از شهرهاى دور و پشت بام به آن حضرت اشاره نمایم سلام بدهم آن را بخوانم .
حضرت فرمودند: اى علقمه ! بعد از آنکه با اشاره به آن حضرت سلام دادى و پس از آن، دو رکعت نماز خواندى و هنگام اشاره و پس از خواندن دو رکعت اگر این دعاء و زیارت را که شرحش را برایت مىگویم خواندى، پس به آنچه فرشتگان زائر آن حضرت دعاء کردهاند تو نیز دعاء نمودهاى و خداوند متعال براى تو هزار هزار حسنه نوشته و هزار هزار گناه محو مىفرماید و صد هزار هزار درجه مقام و مرتبه تو را بالا برده و تو را از کسانى قرار مىدهد که با حضرت حسین بن على علیهما السّلام شهید شدهاند و بدین ترتیب در درجهی ایشان قرارت مىدهد و شناخته نمىشوى مگر در زمرهی شهدائى که با آن حضرت شهید شدهاند و ثواب تمام انبیاء و رسولان و کسانى که زیارت امام حسین علیه السّلام را از زمان شهادتش تا به الآن نمودهاند را برایت مىنویسد .
حضرت سلام اللَّه علیه به علقمه فرمودند: در زیارت ابا عبد اللَّه الحسین روز عاشوراء بگو: سلام بر تو اى ابا عبد اللَّه، سلام بر تو اى فرزند رسول خدا، سلام بر تو اى برگزیده خدا و فرزند برگزیدهاش، سلام بر تو اى فرزند امیر مؤمنان و فرزند سرور جانشینان، سلام بر تو اى پسر فاطمه که سرور بانوان عالم مىباشد ...
القمی، أبی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه _متوفاى367ق_، کامل الزیارات، ص 325 – 328، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، لجنة التحقیق، ناشر: مؤسسة نشر الفقاهة، الطبعة: الأولى1417هـ
پس در حقیقت روایت با سه سند نقل شده است :
الف : حکیم بن داود بن حکیم وغیره، عن محمد بن موسى الهمدانی، عن محمد بن خالد الطیالسی ، عن سیف بن عمیرة عن علقمة بن محمد الحضرمی.
ب : حکیم بن داود بن حکیم وغیره، عن محمد بن موسى الهمدانی، عن محمد بن خالد الطیالسی، عن صالح بن عقبة، عن علقمة بن محمد الحضرمی .
ج : محمد بن إسماعیل، عن صالح بن عقبة، عن مالک الجهنی، عن أبی جعفر الباقر (علیه السلام).
در سند سوم دو احتمال است:
احتمال اول این که محمد بن قولویه، زیارت عاشورا را از کتاب محمد بن اسماعیل نقل کرده باشد؛ چنانچه مرحوم شیخ طوسی نیز از کتاب او نقل کرده بود که در این صورت سند روایت تا محمد بن اسماعیل و بعد از آن صالح بن عقبه درست خواهد شد.
احتمال دوم این که محمد بن اسماعیل نیز به محمد بن خالد الطیالسی عطف باشد که در آن صورت سند این گونه میشود:
حکیم بن داود، محمد بن موسی الهمدانی، محمد بن خالد الطیالسی، محمد بن اسماعیل بن بزیع، صالح بن عقبة، مالک الجهنی.
البته این احتمال بسیار بعید به نظر میرسد؛ چون این احتمال قویتر است که کتاب محمد بن اسماعیل در آن زمان معروف بوده و شیخ طوسی و ابن قولویه هر دو از این کتاب زیارت را نقل کرده باشند .
و از آن جایی که مرحوم ابن قولویه علیه در مقدمه کتاب میفرماید :
«وقد علمنا انا لا نحیط بجمیع ما روی عنهم فی هذا المعنى ولا فی غیره، لکن ما وقع لنا من جهة الثقات من أصحابنا رحمهم الله برحمته، ولا أخرجت فیه حدیثا روی عن الشذاذ من الرجال، یؤثر ذلک عنهم عن المذکورین غیر المعروفین بالروایة المشهورین بالحدیث والعلم.»
«من به تمامی روایاتی که از اهل بیت علیهم السلام در باره زیارت و غیر آن نقل شده است ، احاطه ندارم ؛ ولی هر آن چه را که در این کتاب آوردهام، از طریق افراد موثق از اصحاب ما است و هیچ روایتی را که از افراد مجهول که اخبار ائمه را از راویان غیر معروف در روایات و غیر مشهور در علم و حدیث گرفتهاند ، نقل نکردهام.»
جعفر بن محمد بن قولویه، کامل الزیارات، ص 37 .
بنابراین تمام روات موجود در اسانید کتاب نیز ابن قولویه مورد وثوق هستند؛ چنانچه آقای خویی در این باره میفرمایند :
فإنک ترى أن هذه العبارة واضحة الدلالة على أنه لا یروی فی کتابه روایة عن المعصوم إلا وقد وصلت إلیه من جهة الثقات من أصحابنا رحمهم الله .
معجم رجال الحدیث، السید الخوئی، ج 1، ص 50 .
این عبارت، دلالت روشنی دارد بر این که ابن قولویه روایتی را از معصومین علیهم السلام نقل نکرده است؛ مگر این که از افراد موثق از اصحاب ما باشد.
و شیخ حر عاملی نیز بعد از این که به وثاقت راویان تفسیر علی بن ابراهیم شهادت میدهد ، در باره روات کامل الزیارات میگوید :
«وکذلک جعفر بن محمد بن قولویه فإنه صرح بما هو أبلغ من ذلک فی أول مزاره.»
«و همچنین جعفر بن محمد بن قولویه به وثاقت روات کامل الزیارات شهادت داده است و تصریح او در اول کتاب کامل الزیارات نسبت به تصریح علی بن ابراهیم رساتر است.»
الحر العاملی، محمد بن الحسن _متوفاى1104ق_، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، ج 30 ، ص 202، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة: الثانیة، 1414هـ.
نتیجهی نهایی :
زیارت عاشورا از نظر سندی هیچ مشکلی ندارد و علاوه بر این ، زیارت عاشورا از زیارتهایی است که تمامی علمای شیعه بلا استثنا در طول تاریخ بر خواندن آن تأکید کرده و خود نیز بر قرائت هر روز آن مواظبت میکردند. و روایتی که مورد قبول تمامی علمای شیعه از قدیم الأیام تا کنون بوده است، نیازی به بررسی سندی ندارد ؛ هر چند که ثابت کردیم از نظر سندی هم مشکلی ندارد .
موفق باشید
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)
- ۹۴/۱۱/۱۶