بررسى تاریخى شبهات ضد شیعه 1
مطلبی بسیار جالب و خواندنی . . .
چرا در میان مذاهب اسلامی، شدیدترین هجمهها علیه فرهنگ شیعه است و سایر مذاهب از این تهاجم در امان هستند؟
در اینجا باید گفت: تنها مذهبی که بنای ظلمستیزی دارد و حاضر نیست با ظلم و استبداد، حتی یک لحظه هم روحیه آشتیپذیری داشته باشد، مذهب شیعه است. مذهب شیعه است که شعار رهبرش و امیرالمؤمنین آنها این است :
قبل از ورود به اصل بحث، چند نکته را به عنوان مقدمه عرض میکنم و از عزیزان تقاضا دارم نسبت به این مقدمه که از ذی المقدمه با ارزشتر است، توجه ویژهای داشته باشند.
نکته اول:
چرا در میان مذاهب اسلامی، شدیدترین هجمهها علیه فرهنگ شیعه است و سایر مذاهب از این تهاجم در امان هستند؟
در اینجا باید گفت: تنها مذهبی که بنای ظلمستیزی دارد و حاضر نیست با ظلم و استبداد، حتی یک لحظه هم روحیه آشتیپذیری داشته باشد، مذهب شیعه است. مذهب شیعه است که شعار رهبرش و امیرالمؤمنین آنها این است:
کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا.
نهجالبلاغه، نامه47
شعار دیگر مذاهب با تبعیت از بزرگان و رؤسای خویش، این است:
أطیعوا أمراءکم ما کان، فإنهم یؤجرون علیه و تؤجرون بطاعتکم
السنن الکبرى للبیهقی، ج8، ص159 – مجمع الزوائد للهیثمی، ج5، ص219 – المعجم الکبیر للطبرانی، ج20، ص278
یا:
أسمعوا و أطیعوا - أمراءکم - فإنما علیهم ما حملوا و علیکم ما حملتم
صحیح مسلم، ج6، ص19 - السنن الکبرى للبیهقی، ج8، ص158
چه قدر تفاوت است میان مذهبی که رهبرش – امام حسین (علیه السلام) - فریاد میزند:
فإنی لا أرى الموت إلا سعادة و الحیاة مع الظالمین إلا برما.
تحف العقول لإبن شعبة الحرانی، ص245 - اللهوف فی قتلى الطفوف للسید ابن طاووس، ص48 - شرح الأخبار للقاضی النعمان المغربی، ج3، ص150 - مناقب آل أبی طالب لإبن شهر آشوب، ج3، ص224
شما این عبارت را بگذارید در کنار سخن خلیفه دوم که سوید بن غفله میگوید:
فأطع الإمام و إن کان عبدا حبشیا إن ضربک فاصبر و إن أمرک بأمر فاصبر و إن حرمک فاصبر و إن ظلمک فاصبر و إن أمرک بأمر ینقص دینک فقل سمع و طاعة، دمى دون دینی.
السنن الکبرى للبیهقی، ج8، ص159 - المصنف لإبن أبی شیبة الکوفی، ج7، ص737 – الدر المنثور للسیوطی، ج2، ص177 – کنز العمال للمتقی الهندی، ج5، ص778
این دو شعار، چقدر روحیه ظلمستیزی و ظلمپذیری را در میان پیروان تقویت میکند؟ این را بگذارید کنار سخن امام حسین (علیه السلام) که میفرماید:
من رأى سلطانا جائرا، مستحلا لحرم الله، ناکثا لعهد الله، مخالفا لسنة رسول الله صلى الله علیه و سلم، یعمل فی عباد الله بالاثم و العدوان، فلم یغیر علیه بفعل و لا قول، کان حقا على الله إن یدخله مدخله.
تاریخ الطبری، ج4، ص304 - الکامل فی التاریخ لإبن الأثیر، ج4، ص48 - بحار الأنوار للعلامة المجلسی، ج44، ص382
چقدر تفاوت است؟!
حتی برای اینکه دغدغه حساب قیامت را از پیروان بگیرند و در گوشه و کنار بعضی از کشورهای اسلامی، افرادی به خاطر دغدغه قیامت، به فکر قیام علیه ظلم و استبداد نیفتند، حدیثی را در مجمع الزوائد هیثمی آوردهاند و روایت هم از دیدگاه خودشان صحیح است که میگوید:
فردای قیامت، شما که از أمرای ظالم و مستبد تبعیت میکنید، اگر کسی از شما سوال کرد که چرا این ظلمپذیری را پذیرفتید، عبد در آنجا میگوید:
و استخلفت علینا خلفاء، فأطعناهم بإذنک و أمّرت علینا أمراء، فأطعناهم، فیقول: صدقتم هو علیهم و أنتم منه براء.
خلفائی را بر ما مسلط کردید و ما هم به دستور شما از آنان اطاعت کردیم ... .
مجمع الزوائد للهیثمی، ج5، ص220 - السنن الکبرى للبیهقی، ج8، ص159 – المعجم الکبیر للطبرانی، ج20، ص278
یعنی اگر در زندگی، روحیه ظلمپذیری داشتید و هرگونه فکر قیام علیه استبداد را از سرتان بیرون کردید، دغدغه قیامت را نداشته باشید و بدانید که همه کارها دست خدا بوده است.
این عبارت را با عبارت امام حسین (علیه السلام) مقایسه کنید که میگوید اگر کسی روحیه استبدادزدائی نداشته باشد، فردای قیامت با مستبدان در یک درجه جهنم قرار میگیرد و کسی که با ظالم، ستیز نکند، فردای قیامت با ظالم محشور میشود. این دو فرهنگ و شعار، چقدر با هم تفاوت دارد.
لذا اگر شما مراجعه کنید به کتابهای فقهی و کلامی اهل سنت، میبینید که بالإتفاق فتوا دادند:
هر گونه قیام علیه ظالم و مبارزه با فکر ظلم و ستم، گناه نابخشودنی است.
من فقط تکّهای زیبا را از نووی – از علمای بزرگ و طراز اول اهل سنت – در شرح صحیح مسلم میآورم که میگوید:
و أما الخروج علیهم و قتالهم، فحرام فإجماع المسلمین و إن کانوا فسقة ظالمین.
شرح صحیح مسلم، ج12، ص229
این چیست؟! یعنی این همه مبارزات 23 رسول اکرم (ص) و مبارزات امیرالمؤمنین (علیه السلام) در دوران 5 سال امامت و مبارزات امام حسن (ع) و سایر بزرگان، تماما محکوم به بطلان است!
همچنین این عبارت را تفتازانی در شرح مقاصد، جلد2، صفحه71 و قاضی إیجی در مواقف، جلد8، صفحه349 آوردهاند.
پس، علت اینکه این همه هجمه علیه شیعه است، نه مذاهب دیگر، در یک جمله خلاصه میشود:
به خاطر روحیه ظلمستیزی و آشتینپذیری شیعه با حکومتهای ظلم و استبداد بود و از واپسین روز رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، این حکومتهای ظلم و استبداد، پایهریزی شد.
روزی با یکی از رهبران مبارز فلسطین مصاحبهای داشتیم که گفت:
علت اینکه ما سالهاست مبارزه میکنیم و این همه در زیر چکمههای استبداد صهیونیزم له میشویم و نتیجه نمیگیریم، این است که اجداد ما در برابر ظلم و استبدادی که به حضرت زهراء (سلام الله علیها) شد، سکوت کردند و ما امروز باید کتک آن را بخوریم.
حتی همینها هم الان به این فکر افتادهاند که علت این همه ظلمپذیری آنها و این همه جنایاتی که بر آنها میشود و قدرت دفاع ندارند، به خاطر دوری از مکتب شیعه است.
نکته دوم:
نگاهی گذرا بر تهاجم شیعه در طول تاریخ داشته باشیم.
شما کتابهایی که در فن مناظره نوشته شده را ببینید؛ مخصوصا کتاب 3 جلدی آقای شیخ عبد الله حسن به نام مناظرات فی الإمامة و مناظرات فی العقائد و الأحکام که جامعترین کتابی است که کل مناظرات تاریخ شیعه را جمعآوری کرده است و من توصیه میکنم که حتما این کتاب را مطالعه کنید.
البته الان زمان تهیه کتاب و جزوه تمام شده است. طلبهای که نتواند از کامپیوتر استفاده کند، مانند آدم نابینایی است که یک عصایی به دست گرفته و با یک چراغ موشی، فقط جلوی پای خود را میبیند. لذا من تقاضای عاجزانه از شما دارم که اگر به کامپیوتر مسلط نیستید، بر شماست که در حد نماز واجب، کامپیوتر را آموزش ببینید. مخصوصا استفاده از بعضی از برنامههایی که حوزه علمیه ارائه داده است. شما با در اختیار داشتن یک مجموعه کوچک ـ DVD مکتبة اهل بیت (علیهم السلام) ـ نزدیک به 6 هزار جلدی، میتوانید با زدن یک دکمه، مطلب مورد نظرتان را در 6 هزار جلد کتاب در چند لحظه بیابید. اگر این برنامهها در اختیار شما عزیزان باشد، شما را مستغنی میکند. مخصوصا کتاب 9 جلدی الإنتصار که محصول مناظرات اینترنتی بین بزرگان شیعه و سنی بوده است.
اگر عزیزان مستحضر باشند، در ماه رمضان گذشته، مناظرهای از شبکه ماهوارهای المستقله در لندن پخش شد که از طرف شیعیان، دکتر ابو زهراء – از بزرگان نجف و از اساتید دانشگاه اسلامی لندن – و دکتر تیجانی و از طرف وهابیت هم دکتر بلوشی فراری از ایران – که آدم خیلی گستاخی است – و عبد الرحمن دمشقیه - از عربستان سعودی – و عثمان الخمیس – از کویت – آمده بودند. یعنی جگر پارهها و استوانههای خود را به میدان آورده بودند و 24 شب به مناظره پرداختند.
بنده هم تا آخرین ثانیه از مناظره را مستقیم دنبال میکردم. الان CDهای آن موجود است که مجموع مناظرات، ضبط شده است. خیلی هم مفید است برای شما عزیزان. عمده شبهاتی که وهابیت علیه شیعه داشت را مطرح کردند و چیزی را جا نگذاشتند.
الحمدلله هم دکتر ابو زهراء خوب جلو آمد و هم دکتر تیجانی. گرچه ایدهآل نبود، ولی 75٪ جامع و جالب بود. نتیجه مناظره این بود که در شب 24، دکتر ابو زهراء از طرف شیعه، تقاضای مباهله کرد و آنها هم در ابتداء قبول کردند و گفتند که این مباهله در آخرین شب انجام شود و در آخرین شب هم حدود 5/1 ساعت کشمکش بود میان آن 3 نفر از وهابیت و 2 نفر از شیعه که مباهله انجام بگیرد و اینها هم زیر بار نرفتند و همین زیر بار مباهله نرفتن آنها، با اطلاعاتی که ما از کشورهای آفریقایی داریم توسط برخی از بیوت مراجع عظام تقلید، میگفتند که خیلی از جوانان اهل سنت و وهابیت به طرف مکتب تشیع سرازیر شدند. یعنی اضافه از آنچه که مطالب علمی و حقیقت فرهنگ تشیع در این جلسات مطرح شد، خود وحشت آنها از مباهله، نشانگر عدم اعتماد قاطع آنها به مکتبشان بوده است.
این مناظرات تا حدودی هم خوب بود؛ به استثنای چند مورد که آقای دکتر تیجانی در ابتداء تندی کرد.
امروز در گفتگو با برادران اهل سنت، اگر بخواهیم از موضع پرخاشگری یا اهانت و جسارت جلو بیائیم، نه تنها موفق نمیشویم، بلکه این فاصله را بیشتر خواهیم کرد. یعنی شرط اول سخن گفتن با اهل سنت، احترام به معتقدات آنها و افرادی که برای آنها قابل احترام است، میباشد. کاری نداریم که عقیده ما نسبت به خلفاء چیست.
من در سال گذشته، 2 جلسه 4 ساعته در مکه مکرمه داشتم. یکی با شیخ محمد جمیل زینو از مفتیان طراز اول عربستان سعودی بود که بیش از 70 تألیف دارد و غالب کتابهایی که در مسجد نبوی و بیت الله الحرام به زائرین میدهند و به زبانهای مختلف هم ترجمه شده است، کتابهای ایشان است. در همان لحظات اول جلسه ما، با آن مقام علمی که داشت، در مقابل 2 ، 3 سوالی که کردم، به زانو در آمد.
جلسه دیگری هم با دکتر حمدان از اساتید بزرگ دانشگاه ام القری بود که موقعیتی شبیه شهید مطهری (ره) در آن دانشگاه دارد و شیخ محمد جمیل بن زینو ما را به او حواله داد. حدود 4 ساعت با ایشان بودیم و خیلی ملا و مسلط بود در اعتقادات و رجال و تاریخ. نتیجه بحث این بود که از من خواست مطالب را برای ایشان بنویسم تا او سر فرصت، پاسخهای مناسب و قانعکننده را برای من به ایران ارسال کند. ما هم با همکاری و هماهنگی بعثه مقام معظم رهبری، 2 صفحه مطلب نوشتیم و به ایشان دادیم و ایشان بعد از یک ماه، 11 صفحه برای من از مکه با امضاء خودش فکس کرد که دارای شبهاتی علیه شیعه نیز بود و من هم یک مجموعه 60 صفحهای در جواب برای ایشان فرستادم.
وقتی من این 11 صفحه را خدمت برخی از بزرگان حوزه علمیه، مخصوصا حضرت آیت الله العظمی سبحانی نشان دادم - که در این زمینه، واقعا سینه سپر کرده است و واقعا جلو آمده و فعلا بیشترین کتابها را در دفاع از اهل بیت (علیهم السلام) در حوزه علمیه، ایشان نوشته است – دادم، ایشان خیلی تکان خورد. همچنین خدمت حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی هم بردم و ایشان هم فکس ایشان و پاسخ ما را ملاحظه کردند و تبادل نظر کردیم.
در شب 7 فروردین هم یک جلسه 5/1 ساعته در محضر این دو بزرگوار داشتیم و حضرت آیت الله العظمی زنجانی أمر فرمودند که جواب را به علامه عسگری هم نشان بدهیم تا ایشان هم ملاحظه بفرمانید. وقتی به ایشان ارائه دادیم، خیلی ما را مورد تشویق و بزرگواری خودشان قرار دادند؛ مخصوصا در مورد صحابه، فرمودند که شما نکاتی را در اینجا آوردهاید که نه من آوردهام و نه حضرت آیت الله العظمی سبحانی آورده است. فقط مقداری روی عبارات عربی اشکال داشتند که فرمودند به تعدادی از طلبههای عرب بدهید تا به عربی روز و سلیس تبدیل کنند تا آنها بهانهای نداشته باشند و اشکال ادبی بر شما نگیرند.
غرض این بود که عامل موفقیتها در تمام مباحثات و مناظرات، روحیه سِلْم و اجتناب از هرگونه پرخاشگری و احترام به معتقدات اهل سنت است. حتی عبارت یکی از مراجع بزرگوار را در رادیو معارف مطرح کردم که ایشان فرمودند:
این اهانتها و سبّهایی که در بعضی از مجالس یا در بالای منابر نسبت به خلفاء میشود، قطعا ائمه (علیهم السلام) به این کار راضی نیستند.
اضافه بر اینکه این کار، فاصله ما را با برادران اهل سنت اضافهتر میکند، چهره نورانی شیعه را در نزد طبقه تحصیلکرده مخدوش میکند. وقتی یک جوان ببیند که یک مذهبی با شعار فحش و سبّ و ناسزا و اهانت به افراد مورد احترام دیگر مذاهب جلو میآید، در همان لحظه اول از این مذهب فرار میکند. لذا، الان، مخصوصا برای سخن گفتن با طبقه تحصیلکرده، از ضروریترین مسائل، اجتناب از هرگونه اهانت و پرخاش و جسارت به معتقدات آنها، بلکه احترام به افراد مورد احترام آنهاست تا بتوانیم اینها را به زمین خودمان وارد کنیم و وقتی وارد زمینه شیعه شدند، با کمّ و کیف معتقدات شیعه آشنا خواهند شد.
یکی از بحثهایی که در خدمت شما میخواهم مطرح کنم، سیر تاریخی نسبت به هجمه علیه تشیع و موضعگیری شیعه در این زمینه است.
مقالهای در شماره 6 مجلهٔ تراثنا، موسسهٔ آل البیت، صفحه 32 ، توسط محقق کمنظیر معاصر مرحوم سید عبد العزیز طباطبائی ره تحت عنوان موقف الشیعة من هجمات الخصوم نوشته شده است که عمده این مقاله، نسبت به معرفی کتاب عبقات الأنوار است؛ ولی قبل از ورود، در 7 ، 8 صفحه، سیر تاریخی این هجمه را بحث کرده است.
اولین کتابی که به صورت مدوّن، علیه افکار شیعه میبینیم و در تاریخ ثبت است، کتاب العثمانیة آقای جاحظ - متوفای 255 هجری - است و به خاطر پولی که از حکومت عباسی گرفته بود، این را نوشت و در همان زمان خودش، کتابهایی علیه این کتاب نوشته شد؛ مانند ابو جعفر اسکافی - از علمای اهل سنت - و ابو الجیش بلخی - استاد شیخ مفید (ره) – و دیگر بزرگان که علیه این کتاب، موضع گرفتند و ردّیه نوشتد و خود جاحظ هم مجبور شد علیه کتاب خودش مطلب بنویسد.
مرحوم شیخ مفید (ره) هم کتابی تحت عنوان الرد على العثمانیة نوشت. آماری که بنده دارم این است که در همان قرن 3 و 4، حدود 8 تا 10 کتاب علیه این کتاب نوشته شد.
کتاب دومی که مبسوطتر از کتاب جاحظ است و هجمه گستردهتری علیه شیعه دارد، کتاب المغنی قاضی عبد الجبار معتزلی - متوفای 415 هجری - است که معاصر با سید مرتضی (ره) و شیخ مفید (ره) بود و اخیرا هم در 10 جلد چاپ شده است. در مقابل این کتاب، سید مرتضی (ره) برخاست و کتاب الشافی فی الإمامة را نوشت که اگر ما از سید مرتضی (ره) اجازه داشتیم، نام کتاب را مفتضح کنندهٔ قاضی عبد الجبار مینهادیم.
چون در این کتاب، از نظر علمی، آبرو و حیثیتی برای قاضی عبد الجبار نمانده است؛ به طوریکه دیگر کسی نتوانست به دفاع از قاضی عبد الجبار بپردازند. مرحوم شیخ طوسی (ره) هم با اینکه هجمه علیه شیعه زیاد بود، کتابی به طور مستقل ننوشت و کتاب استاد خود را ملخّص کرد تحت عنوان تلخیص الشافی.
مقداری جلوتر میآییم و میبینیم که شهاب الدین شافعی کتابی دارد به نام بعض فضائح الروافض.
باز مقداری جلوتر میآییم و میبینیم در قرن 7 و 8، عمدهترین هجمهها علیه شیعه، توسط ابنتیمیه بود و إن شاء الله ما بحث مفصّلی روی ابنتیمیه خواهیم داشت.
کتابی نوشته است به نام منهاجالسنة که ردّی است بر کتاب منهاج الکرامة علامه حلی (ره). الان هم وهابیت بعد از قرآن، به کمتر کتابی همانند منهاجالسنة اهتمام میورزند. این کتاب توسط افراد متعددی تلخیص شده است و در دانشگاههای وهابیت، به عنوان متن درسی در حدّ کارشناسی ارشد و دکترا تدریس میشود.
البته این کتاب را وقتی به دست علامه حلی (ره) دادند و مطالعه کرد، فرمود:
اگر میدانستم که ابنتیمیه حرفهای مرا میفهمد، برایش جواب مینوشتم؛ ولی میدانم که حرفهای مرا نمیفهمد.
ابنتیمیه تعابیر تندی نسبت به علامه حلی (ره) دارد. با اینکه علامه حلی (ره) مشهور به ابن المطهّر است، ابنتیمیه تعبیر ابن المنجّس را نسبت به ایشان به کار میبرد. البته من این را در جایی ندیدم، جز در کتاب الدرر الکامنة آقای ابن حجر عسقلانی که در پاورقی به مناسبتی آورده است.
جلوتر میآییم و میبینیم که ابن حجر هیثمی کتابی مینویسد به نام الصواعق المحرقة فی الرد على أهل البدع و الزندقة و در این کتاب، فرهنگ شیعه را به استهزاء میگیرد و مطالبی را علیه شیعه مطرح میکند و مرحوم قاضی نور الله شوشتری (ره) هم کتاب الصوارم المحرقة را مینویسد.
بعد از او هم نوبت میرسد به فضل بن روزبهان که از فُحول علماء اهل سنت است و تسلط خیلی عجیبی به منابع شیعه دارد و نحوه استدلال او حتی از نحوه استدلال ابنتیمیه خیلی قویتر است.
گرچه زبان فحاشیاش بیش از ابنتیمیه است و کتابی دارد به نام إبطال الباطل که در ردّ کتاب نهج الحق و کشف الصدق علامه حلی (ره) است. این کتاب را ندیدم که مستقل در ایران چاپ شده باشد. مرحوم قاضی نور الله شوشتری (ره) هم برخاست و کتاب إحقاق الحق را نوشت و مرحوم شیخ محمد رضا مظفر (ره) هم کتاب دلائل الصدق را نوشت و حرف علامه حلی (ره) و فضل بن روزبهان را به صورت مستقل نقل میکند و بعد هم خودش تحلیل میکند.
اخیرا هم این کتاب توسط برادر عزیزمان و فاضل معاصر حضرت آیت الله سید علی میلانی - که به حق از افتخارات جهان تشیع است - تحقیق شده و تا کنون 2 ، 3 جلد از این کتاب چاپ شده است.
کتاب دلائل الصدق، کتاب خیلی زیبائی است و از کتابهای خیلی ضروری است که عزیزان ببینند و حتی از خود الغدیر، کاربرد بیشتری دارد که با توضیحات و شرح و پاورقی حضرت آیت الله میلانی است.
بعد از او، نوبت میرسد به عبد العزیز دهلوی – متوفای 1239 هجری – که هجمه را به اوج أعلی رسانده است و کتابی دارد به نام التحفة الإثنا عشریة که مرادش این است که این کتاب را در 12 باب تنظیم کرده است و به قول خودش هدیهای است برای نجات شیعیان. مرحوم میر حامد حسین (ره) هم کتابی بینظیر تحت عنوان عبقات الأنوار مینویسد و علامه امینی (ره) میفرماید اگر این کتاب نبود، من نمیتوانستم الغدیر را بنویسم.
مرحوم میر حامد حسین (ره) حدود 25 سال تلاش میکند تا این کتاب را بنویسد.
الان بهترین کتابی که در رابطه با عبقات الأنوار است، کتاب نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار در 20 جلد و با تألیف خود حضرت آیت الله میلانی است و ایشان هم روی این کتاب، بیش از 35 سال تلاش کرده است و شاید مطالبش 5 ، 6 برابر الغدیر، وسعت دارد.
سلطان هند، علمای مذاهب مختلف اهل سنت را جمع میکند و میگوید که باید برای این کتاب، جواب بنویسید. اینها هم مدت زمانی را از سلطان هند فرصت میطلبند.
بعد از او، فردی به نام موسی جار الله ایران آمد و مدتی ماند و کتابی با عنوان الوشیعة نوشت و خلاصهای از شبهات گذشته را در یک جلد 300 صفحهای جمع کرد و مرحوم سید محسن امین (ره) هم کتابی با عنوان نقض الوشیعة نوشت و کتاب خوبی است.
بعد از او مرحوم سید عبد الحسین شرف الدین برخاست و کتاب المراجعات را نوشت که از کتابهای کمنظیر جهان تشیع است و با این حجم کم، مطالب متعددی دارد و من توصیه میکنم که وقت استناد به این کتاب، سپری شده است.
چون مطالبی را که ایشان نوشت، فردی به نام محمود الزعبی در کتاب 2 جلدی البیّنات فی الرد علی أباطیل المراجعات جواب داده است.
لذا، من به عزیزان توصیه میکنم که کتاب تشیید المراجعات و تفنید المکابرات حضرت آیت الله میلانی را که ردّ بر کتاب البینات است را مطالعه کنند.
این کتاب تشیید المراجعات، بیشتر از 3 جلد چاپ نشده است. این کتاب، الحق، خیلی جالب و جامع است.
شما هر بحثی را که بخواهید از الغدیر و المراجعات و احقاق الحق مطرح کنید، طبقههای تحصیلکرده و ورزیدهٔ اهل سنت و وهابیت، یک جوابی دارند. من در ماه رمضان امسال، توفیق داشتم که به مکه مکرمه مشرف شوم. مانند دکتر حمدان را خیلی کم دیدم که هم آدم با اطلاعی است و منصف.
من 4 ساعت با ایشان بحث داشتم و حدود 4 ساعت هم با شیخ محمد جمیل بن زینو. خسته هم نشدم و اگر تا صبح هم ادامه پیدا میکرد، من ناراحت نبودم. ولی در شب 19 ماه رمضان که فردایش عازم ایران بودیم، در بعثهٔ مقام معظم رهبری جلسهای داشتیم که یکی از روحانیون کاروان سازمان حج آمد آنجا و گفت:
یک جوانی از تهران در داخل کاروان ما هست و همین که داخل فرودگاه – عربستان سعودی - شدیم، شروع کرد با حجاج ایرانی بحث کردن و صحبت کردن و اینها را نسبت به شیعه بد بین کردن و از وهابیت تبلیغ کردن.
حتی در هواپیما که نشسته بود، تا رسیدن به جدّه با افراد سمت چپ و راست خود بحث میکرد. من مقداری به او مشکوک شدم و حتی دیدم که در بین صفا و مروه، ایرانیها را گیر میآورد و با آنها صحبت میکند. حتی در آسانسور در آن مدت کم، هر کسی را که گیر بیاورد، با او صحبت میکند. جوانان را هم تحت تأثیر قرار میدهد.
جناب آقای نوّاب - مسئول بعثه مقام معظم رهبری - از ما خواستند که در همین بعثه با او یک جلسهای داشته باشیم. یک جلسهٔ 2 ساعته با ایشان گذاشتیم و خدا را گواه میگیریم! قسم به روح رسول الله! این 2 ساعت برای من بیش از 2 سال زجرآور بود. دیدیم که یک جوان 28 ساله سنّی و مهندس و از شاگردان آقای طباطبائی و وارث برقعی، کلیه حرفهایی که در الغدیر است را از حفظ کرده و تمام آنچه را که میتواند پاتک بزند، آماده دارد. حرفهای المراجعات را از اول تا آخر، مانند حمد و سوره حفظ است و نقض هر کدام را در آستین دارد.
آنچنان در جدل و مغالطه تسلّط دارد که روزی در مدرسه فیضیه گفتم که ای کاش ایشان را میآوردیم در حوزه علمیه در میان طلاب رها میکردیم و این طلاب را مانند گرگی که به گله حمله میکند، مقداری بِدَرَّد و این گله را به فکر پاسخ بیاندازد تا حداقل این جوانان ما ببینند که اینها چطور کار اساسی میکنند.
خدا شاهد است که من سرگیجه گرفتم. در آن چند روزی که در آنجا بود، هممنزلیهای او تحت تأثیر او قرار گرفته بودند و آنها را هم گفتیم که بیایند در این جلسه شرکت کنند. البته به حول و قوهٔ إلهی آن چند بحثی که در آنجا داشتیم، دست و پای ایشان را من بستم.
یکی از بحثهایی که در آنجا داشتیم، در مورد تزویج أم کلثوم و غیره بود و وقتی من قضایا را مطرح کردم، دیدم که هممنزلیهای او همینطور اشک میریزند. بعد از جلسه شروع کردند به بوسیدن دست و پیشانی ما و گفتند که این جوان چیزهایی را به ما گفته بود که ما را به خیلی از قضایا بدبین کرده بود و اگر این صحبتهای شما نبود، معلوم نبود که ما بعد از برگشتن به ایران، چه سرنوشتی خواهیم داشت.
غرض این است که آنها عجیب و حساب شده کار میکنند. اگر ما کتاب 10 ، 20 صفحهای مطالعه کنیم، خیال میکنیم که علامه دهر شدهایم و میتوانیم در هر بحثی فائق شویم.
لذا این کتاب تشیید المراجعات و تفنید المکابرات را دقت کنند و بحثهایی را که حضرت آیت الله میلانی دنبال کرده است را مطالعه کنند.
وقتی وارد قرن 14 و 15 میشویم، تهاجم علیه شیعه، یک حالت ویژهای به خود میگیرد که در طول 14 قرن، این حالت ویژه را نداشت. مثلا میبینید که نوه مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی (ره) دکتر موسی موسوی به خاطر سرزدگی که در حوزههای علمیه دارد یا برخوردهای نامناسبی که ما داریم، برمیگردد کتابی مینویسد به نام الشیعة و التصحیح.
کسی که حدود 30 سال در حوزه علمیه بوده و با مبانی فقهی شیعه و کتابهای فقهی و تاریخی و حدیثی و روائی شیعه آشناست، این دزد چراغ به دست آمده و چه میکند؟ اگر قسم به خورم به لفظ جلاله، قطعا قسم من درست است. سرمایهگذاریای که وهابیها روی این کتاب انجام دادند، هزار برابر کتابهای ابنتیمیه بوده است و به زبانهای مختلف ترجمه کردهاند. اگر این کتاب را در اینترنت جستجو کنید، میبینید که در بیش از 200 سایت فعال وهابیت، هر جایی که بحث تهاجم به شیعه است، این کتاب جزء کتابهای درجه اول یا دوم است.
برای اطلاع از محتوای این کتاب، میتوانید کتاب دکتر علاء الدین سید امیر محمد قزوینی با عنوان مع الدکتور موسى الموسوی فی کتابه الشیعة و التصحیح را مطالعه بفرمائید.
کتاب دومی که در داخل هم بود و ضربه خیلی اساسی به فرهنگ شیعه زد، کتاب احمد الکاتب با عنوان تطور الفکر السیاسی الشیعی من الشورى إلى ولایة الفقیه بود که عمدتا پیرامون حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) است. ایشان قبل از رسیدن بحث به حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه)، قضیه خلافت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را زیر سوال برده است و مشروعیت خلافت شیخین را با استفاده از روایات شیعه تثبیت کرده است.
او 10 ، 20 سال در حوزه علمیه بوده و با مبانی ما و با کتابخانههای ما کاملا آشنا بوده و تحت تأثیر تبلیغ وهابیت و تطمیع و دلارهای نفتی سعودی قرار گرفت. این کتاب را برای چاپ به آمریکا و انگلستان بردند، به خاطر تبعات کتاب آیات شیطانی چاپ نکردند، ولی عربستان سعودی سینه سپر کرد و کتاب را با تیراژ بالا چاپ کرد. جناب آقای سید بدری سامی کتابی را در جواب این کتاب نوشته تحت عنوان الشبهات و الردود و أخیرا هم مجمع جهانی اهل البیت (علیهم السلام) این کتاب را در یک جلد چاپ کرده است.
وقتی وارد قرن 15 میشویم، کتابی را میبینیم از دکتر عبد الله محمد غریب - فارغ التحصیل دانشگاه الأزهر مصر – به نام و جاء دور المجوس.
در حقیقت اضافه بر هجمه علیه تشیع، هجمه علیه انقلاب اسلامی هم هست. اینها باور نمیکردند که زمانی مذهب شیعه بتواند یک حکومت پایدار و محکم 2500 ساله شاهنشاهی را براندازد و حکومت شیعی را تشکیل دهد و این برای اهل سنت و وهابیت، خیلی خطرناک بود. من 2 جمله از این کتاب را نقل میکنم تا:
از این جا پی توان بردن که در دریا چه طوفان است
در همان ابتداء میگوید:
إنّ الثورة الخمینیّة مجوسیّة و لیست إسلامیّة، أعجمیّة و لیست عربیّة، کسرویّة و لیست محمّدیّة.
نهضت (امام) خمینى، یک نهضت مجوسى، عجمى و کسروى است؛ نه نهضت اسلامى، عربى و محمّدى.
و جاء دور المجوس، ص357
نعلم أنّ حکّام طهران أشدّ خطرا على الإسلام من الیهود و لا ننتظر خیرا منهم و ندرک جیّدا أنّهم سیتعاونون مع الیهود فی حرب المسلمین.
مىدانیم که خطر حاکمان تهران بر اسلام، از خطر یهود بر اسلام سختتر است و از آنان هیچ امید خیرى انتظار نمىرود و نیک مىدانیم که آنان به زودى با یهود، همداستان شده و به جنگ مسلمانان خواهند آمد.
و جاء دور المجوس، ص374
اینها با یک چهره جدیدی به جنگ با شیعه آمدهاند. میبینند که امروز فرهنگ شیعه را مورد حمله قرار دادن کافی نیست و پایگاههای فرهنگ شیعه هم باید مورد هجوم قرار بگیرد. البته برادر عزیزمان جناب آقای سید محمد رضی رضوی کتابی دارد تحت عنوان کذبوا علی الشیعة و در آنجا حرفهای دکتر غریب را خیلی عالی و زیبا حلَاجی کرده و جوابهای تهاجمی و شعاری داده است.
نکته دیگری که باید دقت شود و مهم است، این است که بعد از انقلاب، چهرهها عوض شده است و تهاجم، شدت عجیبی گرفته است. بنده در اجلاسیه اساتید سطوح عالی و خارج حوزه علمیه قم که چند هفته قبل بود، حدود 20 دقیقه در همین زمینه صحبت کردیم که دهان همه باز ماند و تعجب کردند. من یک آمار زنده دادم و عرض کردم که بعد از انقلاب اسلامی، یکی از مراکزی که زیر نظر دفتر حضرت آیت الله العظمی سیستانی است به نام مرکز الأبحاث العقائدیة، کلیهٔ کتابهایی که علیه شیعه نوشته شده است را شناسائی و جمعآوری کردند و آماری که مسئول مؤسسه به من داد، این بود که تا کنون 5 هزار جلد کتاب ضد شیعی شناسائی کردهایم و غالبا هم جمعآوری کردهایم.
این 5 هزار جلد کتاب مهم نیست؛ آنچه که مهم است این است که ایشان میفرمود 70٪ این کتابهای بعد از انقلاب اسلامی نوشته شده است. یعنی در ظرف 20 سال، 5/2 برابر 14 قرن، علیه شیعه کتاب نوشته شده است. آیا زمان تنبّه ما نرسیده است که بیدار شویم؟ شبهاتی که مطرح شده را جمعآوری کردند در 12 جلد که حدود 7 هزار شبهه است در 600 عنوان. شاید تا الان پاسخهایی که داده شده، بیش از 200 مورد نباشد و مابقی آنها لا ینحل مانده است. من در آن اجلاسیه گفتم:
آقایان اساتید! مسئولین محترم مرکز مدیریت! شورای عالی! پاسخ به 7 هزار شبهه، کار یک محقق و دو محقق و یک مؤسسه و دو مؤسسه نیست؛ بلکه یک بسیج عمومی اساتید از سطح کشور را میطلبد که با پشتوانه مرکز مدیریت و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران باشد. اگر ما امروز به فکر پاسخ نیفتیم، اولا فردا در برابر نسلهای آینده، مورد مؤاخذه قرار خواهیم گرفت و ثانیا بخواهیم یا نخواهیم، این هجمهها کار خود را میکنند. مرحوم سید عبدالعزیز طباطبائی (ره) در همان مقاله مذکور، تعبیری دارد که میفرماید:
طبق آماری که سفارت ایران داده بود، در سال گذشته – 1406 هجری – فقط در پاکستان، 60 عنوان کتاب علیه شیعه، با 30 میلیون تیراژ نوشته شده است. در 2 سال گذشته، بیش از 200 عنوان کتاب، چاپ و منتشر گردیده است.
ما بعد از انقلاب اسلامی، در چند دهه میتوانیم 30 میلیون تیراژ داشته باشیم؟
این کتابهایی که نوشته شده، در 3 بخش نوشته شده است که یک سری از آنها کتابهایی است که در حدّ دانشگاه و اساتید و بزرگان نوشته شده است. مانند کتابهایی که دکتر غفاری دارد با نام التقریب بین الشیعة و السنة که رساله فوق لیسانس ایشان است و کتاب اصول مذهبالشیعة که رساله دکترای ایشان است. همان موقعیتی که کتاب کفایة در اصول دارد، همان موقعیت را کتاب دکتر قفاری در میان کتابهای ضد شیعه دارد. حتی اگر کسی از من سوال کند که برای اساتید حوزه علمیه، مطالعه این کتاب چه حکمی دارد؟ بنده میگویم که خلاف شرع و حرام بَیّن است. مگر اینکه کسی با مبانی استدلالی شیعه، کاملا آگاه و مسلّط باشد.
اگر شما این کتاب را مطالعه کرده باشید، در کمتر صفحهای است که 10 ، 20 مصدر از مصادر شیعه داده نشده باشد. مشخص است که این مرد آمده است تمام منابع فقهی و روائی و تاریخی ما را زیر و رو کرده است. من که حدود 39 سال است در حوزه علمیه هستم و بیش از 20 سال است بحثهای مختلفی در حوزه علمیه داشتم، خیلی از این کتابها – که به عنوان منبع در این کتاب آمده - به گوش بنده نرسیده است.
من در کتابخانهام بیش از 7 هزار جلد کتاب دارم و مقید هستم که کتابهای شیعه و اهل سنت را که نیاز دارم، جمعآوری کنم. وقتی وارد گود میشود، به قدری مستدلّ و مستند حرف میزند که اگر کسی آگاه نباشد، میگوید که حق با ایشان است. البته اخیرا یکی از برادران بزرگ حوزه علمیه به نام دکتر نجارزادگان، مجموعهای نوشته است بر ردّ بخشی از کتاب اصول مذهب الشیعة که در شُرُف چاپ است.
آقای احسان إلهی ظهیر هم کتابی دارد به نام الشیعة و القرآن، الشیعة و السنة که جزء کتابهای ردهٔ دوم است. الان هم کتابهای ایشان کهنه شده است. چون به این کتاب خیلی جواب دادهاند. حتی مرحوم علامه امینی (ره) در جلد 5 الغدیر، مفصل وارد گود شده است و علامه عسگری (ره) همچنین. کتابهای عثمان الخمیس و عبد الرحمن دمشقیه که بیشترین و پُر تیراژترین کتاب ضد شیعه را دارند، 90٪ مطالبشان از کتابهای احسان إلهی ظهیر است و مطالب جدیدی از خودشان ندارند.
کتابهای احسان إلهی ظهیر از کتابهایی بود که در عصر خودش، جزء کتابهای بینظیر بود. ولی با آمدن دکتر قفاری و عثمان الخمیس و محب الدین خطیب - که کتاب الخطوط العریضة را نوشت و حضرت آیت الله العظمی صافی هم جوابی علیه او نوشت -، حرفهای احسان إلهی ظهیر هم کهنه شده و خیلی کم از او استناد میکنند.
نکته آخر اینکه کتابهای احسان إلهی ظهیر و عبد الرحمن دمشقیه و محب الدین خطیب، در حد سیکل و دیپلم است. اخیرا آمدهاند ترفند جدیدی را به کار بستهاند و چون در مقطع دانشگاه و بالاتر، موفق نبودند، آمدند کارهایی را برای عموم و عوام شیعه انجام میدهند و خیلی هم مجهز به میدان آمدهاند و کار میکنند. اخیرا کتابی را نوشتهاند به نام لله ثم للتاریخ.
این کتاب، همان روشی را دارد که در المراجعات به کار رفته است. البته به ظاهر نوشته است که سید حسین موسوی از فقهاء و مراجع حوزه علمیه نجف بوده است. این کتاب خیلی برای طبقه عوام و جوانانی که اطلاعی از مبانی فکری شیعه ندارند، خطرناک است. به نظر من شاید خواندن این کتاب از مصرف هروئین و تریاک برای جوان خطرناکتر است. این کتاب را با این نام ترجمه کردند: اهل بیت از خود دفاع میکنند. مسئول بعثه مقام معظم رهبری در مدینه برای من نقل میکرد:
وقتی این کتاب آمد، حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی، جناب آقای ریشهری را خواست و این کتاب را پرت کرد و گفت آنها اجازه نمیدهند شما یک جلد مفاتیح به آنجا ببرید. این کتاب چیست که تمام ایران و دانشگاههای ما را پر کرده است؟
ایشان نقل میکرد:
آقای ریشهری که دیدار خصوصی با جناب آقای خاتمی داشتند و این کتاب را با تالی فاسدهای آن مطرح کردند و در سفری که آقای خاتمی در سال گذشته به عربستان سعودی داشتند، یکی از موارد صحبت با آقای امیر عبدالله، همین کتاب بود.
در این کتاب، فرهنگ شیعه مورد هجمه خیلی خطرناک، آن هم با روشهای امروزی قرار گرفته است. کسی روی این کار کرده که هم از رماننویسی خبر دارد و هم از تئاتر نویسی و فنون سینمایی تا بتواند در طرف نفوذ کند و احساسات او را تحریک کند. خیلی عجیب است و من مانند این کتاب را ندیدم. عمدتا هم روایات شیعه را مطرح کرده است و حضرت آیت الله العظمی سبحانی با تعبیری بزرگوارانه فرمودند:
من دوست دارم نسبت به این کتاب، جوابی خوبی نوشته شود و چون بحث رجالی دارد، تنها کسی که میتواند از پس آن بربیاید، شما هستید.
ما هم مفصل، جوابیه آن را نوشتیم. در شب نیمه ماه رمضان که با شیخ محمد جمیل زینو بحث داشتیم، بحث توسل و بحثهای دیگر را پیش کشیدیم و ایشان کم آورد و این کتاب را وسط جلسه آورد و ورق زد و گفت که این حرفها علیه شیعه نوشته شده است و ایشان – سید حسین موسوی با امام خمینی (ره) در نجف ملاقات داشته است و ... . من دیدم که وقت هو کردن است و گفتم:
شیخ! من تعجب میکنم از آن مقام علمی که شما دارید، چطور پناه میبرید به کتابی که مؤلف آن موهوم است و کتابش مملو است از اکاذیب و افترائات.
گفت: یک مورد را شما بگو. گفتم:
در فلان صفحه آورده است که من در هندوستان بودم و با سید دلدار نقوی دیدار داشم و کتاب أساس الإسلام خود را به من داد و در اینجا هم میگوید که من با امام خمینی (ره) ملاقات داشتم. آقایان! همه شاهد باشید که شیخ آقا بزرگ تهرانی از علماء شیعه در الذریعة و خیر الدین زرکلی از وهابیها در الأعلام نوشتهاند که آقای سید دلدار نقوی در سال 1235 هجری از دنیا رفته است و تا الان 220 سال میشود و امام خمینی (ره) هم چند سال پیش از دنیا رفته است. یعنی ایشان علی القاعده باید 240 سال عمر کرده باشد. آیا شما میپذیرید این را که کسی 240 سال عمر کرده باشد و 200 سال قبل با سید دلدار نقوی دیدار کرده باشد و چند سال قبل هم با امام خمینی (ره)؟!
اضافه بر اینکه ایشان 4 روایت در رابطه با متعه از کتاب من لا یحضره الفقیه نقل کرده است. همه شاهد باشید که این دروغ است و کتاب من لا یحضره الفقیه و تهذیب التهذیب و کافی و استبصار و بحار الأنوار و وسائل الشیعة و مستدرک الوسائل این روایات را ندارند.
گفت: چطور؟ گفتم:
شما همگی شاهد باشید که اگر همچنین روایتی که ایشان نقل کرده، در کتب روائی شیعه و کتب اربعه ما پیدا کردید، بنده در همینجا و جلوی شما، از تشیع دست برمیدارم و با شما وهابی میشوم.
به چشم همدیگر نگاه کردند و یکی از دانشجویان گفت: شیخ! ما گفتیم این کتاب را نیاور که آبرویمان میرود.
خدا گواه است! این کتاب را پرت کرد به کنار. بعد از آن، یکی از دانشجویان گفت که مرا ببرند نزد دکتر حمدان که با او بحث کنم. اینجا بود که ایشان، جلوی دانشجویان و علماء یمن مستأصل شد.
من همین کتاب را به یکی از اساتید حوزه علمیه دادم - که حدود 12 سال است در موسسه خودمان در خدمت ایشان هستیم - و ایشان کتاب را خواند و گفت:
خدا گواه است که این کتاب، أثر منفی در روح من گذاشته است. این کتاب با جوانان چه کار میکند؟!
این کتاب را در عربستان سعودی در منطقه أحصاء و قطیف با تیراژ چند صد هزارتایی چاپ کردند. حتی در نانواییها و بقالیها به صورت رایگان به جوانان شیعه میدادند. این کتاب را در کویت چاپ کردند و به صورت رایگان در اختیار بچهشیعهها قرار میدادند. به طوری که آقای مُهری که نماینده امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری در آنجاست، رسما اعلام کرد به دولت کویت و گفت:
اگر میخواهید کویت مثل لبنان نشود، جلوی انتشار این کتاب را بگیرید.
این کتاب در ایران به حدّ وفور منتشر شده است و مدارک مستند داریم که این کتاب در استان خراسان چاپ شده است. کسی که کتاب را ترجمه کرده است، میگوید که هم اسم من مستعار است و هم اسم سید حسین موسوی مستعار است. این کتاب از اول تا آخر، مملوّ از دروغ است. این کتاب را در هر کجا که بروید، مییابید و من در مدینه که با اکثر دانشجویان بحث داشتم، هیچ دانشجویی را ندیدم جز اینکه تمام مطالب این کتاب را مانند حمد و سوره حفظ بود. برای من خیلی عجیب بود. دوستان این را یقین بدانند که اگر به کشورهای دیگر رفتید، یا این کتاب رسیده است و یا خواهد رسید. من در جلسه بعدی خود کتاب و ترجمه آن را میآورم که دوستان حداقل با جلد کتاب آشنا شوند. إن شاء الله اگر فرصت شود، حدود 7 ، 8 دقیقه راجع به نقاط ضعف این کتاب به صورت خلاصه بحث خواهم کرد تا حضور ذهن خوبی داشته باشید.
««« و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته »»»
- ۹۴/۰۴/۱۴