دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

عبدی جلالوندی
دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

مطالب این وبلاگ، مطالبی است که خالصانه و ساده و بی ریا، از اعماق قلبم بیرون می آید .
و امیدوارم که صادقانه، در گوشه ای از دل شما جا بگیرد .
متشکرم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

"بخوان" در سوره علق به چه معناست؟

شنبه, ۷ آذر ۱۳۹۴، ۱۲:۴۱ ب.ظ

پرسش:

در شان نزول سوره علق آمده: جبرئیل در غار حراء به پیامبر اکرم (ص) گفت:

ای محمد بخوان!

پیامبر (ص) می فرمایند: من قرائت کننده نیستم. سوال اینجاست که تکرار کردن حرف نیازی به سواد ندارد.

چرا پیامبر اکرم (ص) فرمودند: من خواننده نیستم؟

پاسخ:


در کتابهای روایی و تاریخی آمده است : جبرئیل نامه ای از حریر بهشتی به حضرت نشان داد که در آن نوشته بود اقرا باسم ربک ... 1

 بنا بر این روایت جبرئیل از حضرت خواست که آیات را از روی نوشته بخواند واو گفت : من قرائت کننده نیستم .

راغب در مفردات مى گوید: کلمه (قرائت ) به معناى ضمیمه کردن حروف و کلمات به یکدیگر در زبان است، و این کلمه را به هر ضمیمه کردنى نمى گویند، مثلا در جمع کردن عده اى را به دور هم نمى گویند: (قراءت القوم )، دلیل این ادعا این است که تکرار یک حرف از حروف الفباء در زبان را هم قرائت نمى گویند.

و به هر حال وقتى گفته مى شود (قرات الکتاب ) معنایش این است که از ضمیمه کردن چند حرف از آن، کلمه در آوردم و از ضمیمه کردن کلمات آن با یکدیگر جمله هایى در آورده، مطالبى استفاده کردم، هر چند که آن حروف و این کلمات را به زبان هم نیاورده باشى پس قرائت، هم شامل مطالعه مى شود، و هم شامل آنجایى که جمع حروف و کلمات را تلفظ بکنى، و هم آنجایى که این عمل را با شنیدن انجام دهى، که اطلاق قرائت بر معناى اخیر تلاوت هم نامیده مى شود، همچنان که خداى تعالى فرموده : (رسول من اللّه یتلوا صحفا مطهره ).

و ظاهر اینکه به طور مطلق فرمود: (اقرا)، این است که منظور از آن معناى اول است، و مراد، امر به تلقى آیاتى از قرآن است که فرشته وحى از ناحیه خدا به آن جناب وحى مى کند، پس جمله مورد بحث امر به قرائت کتاب است، که خود این امر هم از آیات آن است، و این، نظیر گفتار هر نویسنده اى است که در آغاز نامه اى که به دیگرى مى نویسد سفارش مى کند که این نامه مرا بخوان، و به آن عمل کن، پس اینکه مى گوید: (این ) و یا مى گوید (آن ) خودش نیز جزو نامه است.

از این سیاق دو احتمال تأیید مى شود:

اول اینکه : این آیات اولین آیاتى است که از قرآن کریم بر پیامبر اسلام (ص) نازل شده.

دوم اینکه : تقدیر کلام (اقرا القرآن ) و یا چیزى که این معنا را برساند مى باشد.

خلاصه مى خواهیم بگوییم آیه شریفه امر به مطلق قرائت نیست، و نخواسته با چشم پوشى از مفعول، فعل (اقرا) را به طور لازم استعمال کرده باشد، و نیز منظور از این دستور خواندن به مردم نیست و نخواسته با حذف متعلق (مردم ) اقرء را در (اقرا على الناس ) استعمال کرده باشد، هر چند که خواندن بر مردم هم یکى از اغراض نزول وحى است، همچنان که در جاى دیگر فرموده :

(و قرانا فرقناه لتقراه على الناس على مکث و نزلناه تنزیلا)، و نیز کلمه (باسم ربک ) مفعول فعل (اقرا) و حرف (باء) در آن زایده، و تقدیر کلام (اقرا اسم ربک )، یعنى بسم اللّه الرحمن الرحیم نیست.

و جمله (باسم ربک ) تعلق است به کلمه اى تقدیرى، نظیر (اقرا مفتتحا) و یا مبتدئا باسم ربک.

و ممکن هم هست متعلق به خود (اقرا)، و حرف باء براى ملابسه (اتصاف ) باشد، و این منافات ندارد با اینکه بسم اللّه اول سوره سوره باشد، و تکرار آن نیست، چون در بسم اللّه خود خداى تعالى کلام خود را با آن آغاز کرده، و در (اقرا باسم ربک ) دستور مى دهد بندگانش خواندن را به نام او آغاز کنند، هر چند که در جاى دیگر دستور داده هر کارى را که مى خواهند آغاز کنند، با بسم اللّه آغاز کنند، پس در حقیقت آیه مورد بحث دستور العمل است نظیر امر به گفتن ان شاء اللّه در آیه (و لا تقولن لشى ء انى فاعل ذلک غدا الا ان یشاء الله ) - دقت فرمایید.

معناى (قرائت) و مفاد (اقرء باسم ربّک الّذى خلق...) 

و در جمله (ربک الذى خلق ) اشاره شده است به اینکه رب تو تنها و تنها آن کسى است که عالم آفریده، و این همان توحید ربوبیت است که مقتضى است عبادت را در او منحصر کنند، و این خود رد اعتقاد مشرکین است که مى گفتند خداى سبحان تنها خلقت و ایجاد را به عهده دارد، و اما ربوبیت یعنى مالکیت و تدبیر عالم از آن مقربین درگاه او است، و خداى تعالى بعد از ایجاد عالم تدبیر امور آن را به عهده آنان گذاشت، که یا از جنس فرشتگانند، و یا از جنس جن ، و یا افراد برجسته اى از انسان. در آیه مورد بحث اشاره کرده به اینکه خیر، چنین نیست، و تصریح کرده به اینکه ربوبیت هم مانند خلقت مخصوص خداى تعالى است .

و در جمله (خلق الانسان من علق ) منظور از (انسان ) جنس بشر است، که از راه تناسل پدید مى آید، و کلمه (علق ) به معناى خون بسته شده است، یعنى اولین حالتى که منى در رحم به خود مى گیرد.

پس آیه شریفه، به تدبیر الهى وارد بر انسان اشاره دارد، تدبیرش از لحظه اى که به صورت علقه در مى آید، تا وقتى که انسانى تام الخلقه مى شود، و داراى صفاتى عجیب و افعالى محیر العقول مى گردد، پس انسان انسانى تمام و کامل نمى شود، مگر به تدبیر مستمر و پى در پى خداى تعالى که این تدبیر پى در پى چیزى نیست مگر خلقت پى در پى، (پس ممکن نیست خلقت را از خدا و تدبیر را از غیر او بدانیم ) پس خداى تعالى بعین همان دلیل که خالق انسان است مدبر او نیز هست در نتیجه انسان چاره اى جز این ندارد که خداى واحد را رب خود بگیرد. بنا بر این در جمله مورد بحث احتجاجى بر توحید در ربوبیت شده است.

خلاصة المنهجج‏6321ونیز ر.ک الدر المنثور جلالالدین السیوطی ج 6 ص 369

  • عبدی