انجیل ، کتاب مقدس !؟؟
کتاب مقدس مسیحیان شامل دو بخش عهد جدید (new testment) و عهد قدیم (old testment) می باشد ، این اصطلاح را اولین بار پولس مطرح ساخت و دراواسط قرن دوم میلادی از جانب کلیسا پذیرفته شد .
کلیسای مسیحیت مجموعه رسالات کتاب مقدس را بیبل می نامد که از کلمه یونانی بیبلوس ( به معنی کتاب ) گرفته است .
بیبل شامل اطلاعات اعتقادی و مذهبی مسیحیان است که کانن ( در یونانی به معنی مقیاس) نامیده میشود.
انجیل از کلمه یونانی انگلیون ( به معنی بشارت و خبر خوب ) گرفته شده است و برای اولین بار توسط مسیحیان یونانی مطرح شد . ( کلمه انجیل برای اولین بار در مرقس 1:1 بکار رفته است ) .
عهد جدید شامل رسالات زیر می باشد :
انجیل های چهارگانه مرقس ، لوقا ، متی ، یوحنا ( بنا بر باور کلیسا اناجیل متی و یوحنا به نام دو نفر از حواریون عیسی نامیده شده است ، مرقس را عموزاده برنابا همکار نزدیک پطروس و پولس ، رسولان عیسی خوانده اند ، و لوقا را یکی ازپزشکان همراه پاولوس دانسته اند)
اعمال رسولان ( بنا بر باور کلیسا نوشته لوقا می باشد)
نامه های رسولان ( بنا بر نظر کلیسا این نامه ها نوشته تعدادی از حواریون عیسی است که برای هیئت اولیه مسیحی نوشته اند و شامل سه بخش است:
1_ نامه های پولس به رومیان ، قرنطیان ، غلاطیان ، افسسیان ، فیلی پیان ، کولسیان ، تسالونیکیان
2_ نامه های پاستورال
3_ نامه های کاتولیک که عبارتند از :
نامه یعقوب برادر عیسی ، دو نامه پطروس ، سه نامه یوحنا ، نامه یهودا )
مکاشفه یوحنا
زان کریزوستوم یکی از روحانیون کلیسا خود اعتراف کرده که نامهای نویسندگان انجیلها را در پایان قرن دوم میلادی بر آنها نهاده اند و آنها را به اصطلاح شاگردان عیسی نسبت داده اند .
در قرن اول میلادی هیچ سخنی از انجیلها نیست و حتی در نامه های پولس و حتیرساله اعمال رسولان کوچکترین اشاره ای به انجیل نمی شود .
و برای اولین بار سن ژوستن ( 150 سال پس از میلاد مسیح ) از خاطرات حواریون ( آنهم نه انجیل ) نام می برد . و عنوان چهار انجیل برای اولین بار 180 سال پس از میلاد مسیح و توسط ایرنئوس مطرح می شود ، او می نویسد " چهار انجیل وجود دارد ، نه کم نه بیش ، تنها مردم سبک مغز و نادان یا مغروران فرومایه که طبیعت انجیل را تحریف و آنرا غلط تعبیر می کنند ممکن است بر تعداد آنها افزوده و یا از آن بکاهند " جالب است که بدانیم ایرنئوس برای بر گزیدن این چهار انجیل مدعی می شود که از قانون کیهانی الهام گرفته است .
در طول دو قرن پس از تاریخ به اصطلاح میلاد مسیح انجیلهای بسیاری نوشته شد از جمله انجیل پطرس ، انجیل توماس ، انجیل مصریان ، انجیل ژاک ، انجیل نیکودم ،انجیل برنابه ، انجیل عبریان، انجیل آپل ، انجیل فیلیپ ، انجیل سوریان ، تاریخ ولادت مریم ، انجیل اثنی عشر ، انجیل بارتلمی و.....
تا آنجا که نویسنده انجیل لوقا در ابتدای انجیل خود می نویسد « بسیاری دست خود را دراز کردند به سوی تالیف حکایات آن اموری که نزد ما به اتمام رسید » اما هیچ کدام از آنها به جز چهار انجیل معروف به رسمیت شناخته نشدند .
( باید توجه داشت که در همین انجیلها نیز آنقدر افسانه های بی سرو ته وجود دارد که به هبچ عنوان از انجیلهای کنونی کمبودی ندارند ... )
و نکته جالب اینکه معلوم میشود که این انجیل ها هم همزمان با انجیل لوقا نوشته شده اند نه بعدتر !!!!
در حدود سالهای 145 میلادی marcion نامی که بعدها کلیسا او را مرتد کبیرشناخت از میان انجیلهای گوناگون ، تنها ده رساله پولس و انجیل لوقا را مقدس شناخت .
در حدود سالهای 170 میلادی tatien نامی از مسیحیان سوریه از میان انجیلهای مختلف کتابی نوشت به نام « توافق الالحان » که تا دهها سال کتاب مقدس مسیحیان بحساب می رفت ، اما بعدها اسقفی به نام " تئودوره " دستور داد که تمامی نسخه های این کتاب را بسوزانند ، و از اینرو صدها نسخه از این کتاب سوزانده شد.
در سالهای متمادی میان مقدسین بحث بوده که کدام انجیلها را می توان مقدس نامید ، تا آنکه در سال 364 میلادی در شورای laodicee تنها چهار انجیل متی ، مرقس ، یوحنا ، و لوقا به رسمیت شناخته شد و بقیه مردود و غیر اصیل شناخته شد .
اما این پایان کار نبود ، تا آنجا که نشستهای دیگری هم برای این امر برگزار شد ، که می توان از شورای هیپون ( 393) ، شورای کارتاژ( 397) و.... یاد کرد . و انتخاب این چهار انجیل کاملاً قراردادی بوده !!
اختلاف ها به اندازه ای بود که در شورای nicee نیکلا اسقف میر به گوش آریوس اسقف دیگر سیلی محکمی نواخت !! و یا در سال 449 میلادی در نشستی به نامEphese یکی از اسقفان به نام برسوماس ، فلاوین ، را آنقدر به باد کتک گرفت که پس از چندی مرد .
حتی اریگنس شخصیت برجسته کلیسای قدیم که سعی بسیاری در پاسخ دادن به مخالفین مسیحیت کرده می نویسد « واضح است که اکنون اختلافات عمده ای بین نسخه های متعدد وجود دارد که بخشی از آنها در اثر سهل انگاری نویسنده ها و قسمتی در اثر تمایل شماتت بار مومنین که به قصد بهبود این نسخه ها متن آنها را به میل و سلیقه خود اصلاح کرده اند بوجود آمده است«
کلزوس در اواخر قرن دوم میلادی در رساله " خطابه حقیقی " می نویسد :
« بعضی از مومنین مسیحی در حال شبیه مستی سه بار چهار بار و حتی بارها انجیل را تغییر داده اند تا بتوانند آنها را از اتهام و انتقاد مصون بدارند »]
مشخص میشود که چقدر تناقضات و اشتباهات داشته که با وجود اینکه از همان آغاز در حال تصحیحش بودند باز اینقدر اشتباهات مختلف باقی مانده. [و بر همین اساس است که روبرتسون می نویسد « اناجیل هماهنگ برای مطابقت با میتولوژی بارها قطعه قطعه شد و دوباره ترکیب گردید«
کلزوس در جای دیگر در مورد ارباب کلیسا می نویسد : « آنها آشکارا و منافقانه به یکدیگر دشنام هائی نثار می کنند و در هیچ موضوعی اتفاق نظر نداشته اند و همه از یکدیگر نفرت دارند «
در سال 383 کشیشی بنام " هیرونیموس " به دستور " داماسوس " اسقف روم مامور شد دست نوشته هائی که در آنزمان وجود داشته اند گرد آوری کند ، و بنا به گزارشهائی هیرونیموس برای هماهنگ ساختن انجیلها در 3500 محل دست برد و اصلاحات کرد .
سه انجیل مرقس ، لوقا و متی که بیشتر به یکدیگر شباهت دارند را انجیل های هماهنگ یا متواطی ( سینوپتیک ) می نامند . 52% آنچه در انجیل منسوب به متی نقل شده است مشابه با چیزهائی است که در سایر انجیلها نوشته شده است و 48% بقیه اصلاً در بقیه وجود ندارد . در انجیل منسوب به مرقس 7% اطلاعات منقول در سایر انجیلها تطبیق نمی کنند . این نسبت در انجیل منسوب به لوقا به 59% می رسد . بالاخره انجیل منسوب به یوحنا تقریباً اختلاف کلی با سایر انجیلهادارد و فقط 8% از محتویات آن با سایر انجیلها تطبیق دارد . !!
وینگن می نویسد " جای تعجب است مجموعه ای که بصورت یک کنگلومرای غیر متجانس ترکیب شده است در بین مردم به نام یک کتاب که کلام خداست برداشت می شود "
با بررسی انجیلها مشخص می شود که نه تنها این مطالب نوشته نزدیکان عیسی نیست بلکه حتی نویسندگان آنها هیچ اطلاعی نه از تاریخ و نه از جغرافیا داشته اند . برای روشن شدن چند نمونه در اینجا بیان می کنم :
در انجیل مرقس ( باب 7 بند 31 ) آمده است که عیسی از صور به سوی دریاچه ناصره حرکت کرده است و از دیکاپولس عبور کرده است ، این مثل این می ماند که شخصی بخواهد از تهران بسوی اصفهان برود ولی از شیراز عبور کند . جالب است که انجیل نویسان همواره از دریای ناصره نام برده اند ، در صورتی که این دریاچهشیرین کوچکی است و اگر کسی وسط دریاچه باشد همه سواحل را می بیند .
درآن زمان شیر و شغال و گربه وحشی در فلسطین بسیار بوده است ولی انجیل نویسان از گرگ نام می برند که در آن سرزمین بسیار نایاب بوده است .
در انجیلهای متی 13:31 و مرقس 4:30 و لوقا 13:18 از دانه خردل به عنوان درخت بزرگی نام برده شده است ، حال آنکه خردل در فلسطین بوته ای بیش نیست و جالب است که هیچ اشاره ای به زیتون یا بادام و ... نمی کنند .
مرقس که ادعا می کند تمام فلسطین را با پطرس گشته است از گله های خوک شامل 2000 راس سخن می گوید ( مرقس 5:12 ) حال آنکه پروردن و خوردن خوک نزد یهودیان حرام است و دیگر اقوام سامی که در نزدیکی یهودیه زندگی می کردند نیز به پرورش خوک نمی پرداختند .
در مرقس 11:1 به مکانهائی در اطراف اورشلیم اشاره می شود که با واقعیت تطبیق نمی کند ؛ و همچنین در مرقس 7:3 نویسنده حتی با آداب یهودی نیز آشنا نیست .
انجیلها بیان می کنند که عیسی در زمان هیرودیس شاه متولد شده است ( متی 2:1 ( اما واقعیت این است که هیرودیس 4 سال قبل از تولد عیسی ( تاریخ میلاد مسیح ( بدرود حیات گفته است .
در انجیلها آمده است که عیسی در بیت لحم به دنیا آمده است و یوسف و مریم که اهل ناصره بوده اند در زمان کرینیوس که والی سوریه بوده است به خاطر سرشماری مردم ، مجبور شده اند به بیت لحم بروند ( لوقا 5_ 2:1 ) .
حال آنکه در زمان هیرودیس شاه ، کیرینیوس والی سوریه نبوده است و این شاه 10 سال قبل از فرمانداری کرینیوس وفات یافته است و حاکمان سوریه در زمان او "ساتورنینوس" و" واروس " بوده اند . در ضمن در آنزمان هیچ گونه سرشماری صورت نگرفته است و اولین سرشماری هم که صورت گرفته از اموال بوده است و نه افراد آنهم در 7 میلادی ، در ضمن هیچ گاه در اینگونه سرشماری ها افراد مجبور نبوده اند که از جائی که سکونت داشته اند مهاجرت کنند و به زادگاه اصلی خود بروند ( این امر بسیارغیر منطقی است)
همچنین شهر ناصره در قرن اول مسیحی وجود نداشته است و بعد ها بنا شده است در نتیجه والدین عیسی نمی توانسته اند ساکن ناصره بوده باشند .
متی نیز سخن از بازگشت یوسف و مریم از مصر در زمان سلطنت ارکلائوس می کند که باز هم خلاف تاریخ است زیرا او پس از هرود به سلطنت نرسیده است.
ولز می نویسد " نه فرمان سرشماری در زمان اگوستوس و نه فرمانداری کرینیوس در سوریه در دوران هرود ، با مدارک تاریخی تطبیق نمی نماید و هر دو بی اساس است "
روبرتسون می نویسد " توجیه ناصری محتملاً از جانب کسانی که به عبری آشنائی نداشته اند ابداع شده است که مایل بوده اند توجیهی برای نام ناصری بیابند و آنقدر اطلاعشان درباره جغرافیای فلسطین کم بوده است که از یک قریه بی اهمیت شهری ساخته اند "
در انجیل متی می خوانیم که چون هیرودیس شاه از ولادت عیسی آگاه شد تصمیم بقتل وی گرفت ولیکن فرشته ای در خواب بر یوسف ظاهر می شود و به او می گوید که او با مریم و فرزندش به مصر بگریزند و در نتیجه یوسف شبانگاه برخاسته طفل و فرزند را برداشته بسوی مصر روانه شد و تا وفات هیرودیس در آنجا بماند ) متی باب دوم ) در صورتی که در هیچ انجیلی سخن از این سفر مهم نیست و حتی لوقا نقلمی کند که عیسی بدون مشکلی در سرزمین یهودیه باقی ماند .
متی این فرار را به کتاب نبی ارجاع می دهد که منظور او هوشع است که گفته « وقتی اسرائیل جوان بود او را از مصر فرا خواندم ، ولی او به بعل سر فرود آورد و اسیر مرگ گردید و به بت پرستی گرفتار شد » حال چه ربطی می توان بین این موضوع و فرار یوسف و مریم همراه عیسی به مصر می توان پیدا کرد من نمی دانم !!
در ضمن آیا عیسی به بعل سر فرود آورده و بت پرست شده است ؟!!!
متی در نظر داشته است که کشتار را به گفته ارمیا نبی (31:15) در مورد عیسی مسیح ارتباط دهد . بند ارمیا اینگونه است :
« خداوند چنین می گوید آوازی در رامه شنیده شد ماتم و گریه بسیار تلخ که راحیل برای فرزندان خود گریه می کند و برای فرزندان خود تسلی نمی پذیرد زیرا که نیستند. » .
اولاً فرزندان راحیل را نمی توان با یهودیان که از قبیله یهودا هستند! و بنا به کتاب تکوین فرزندان له آ می باشند مشابه دانست .
(مادر یهودا له آ میباشد) ثانیاً صدای گریه در رامه به بیت اللحم ربطی ندارد .
در ضمن این امر از نظر تاریخی بسیار بعید به نظر می رسد ، بطوری که هیچ یک از مورخین به این کشتار اشاره ای نکرده اند و حتی فیلاویوس که بسیاری از جنایات هیرودیس را عنوان کرده ، این امر را ذکر نکرده است ... !
- ۹۴/۱۱/۰۲