دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

عبدی جلالوندی
دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

مطالب این وبلاگ، مطالبی است که خالصانه و ساده و بی ریا، از اعماق قلبم بیرون می آید .
و امیدوارم که صادقانه، در گوشه ای از دل شما جا بگیرد .
متشکرم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

اس ام اس دلشکسته و دلگیر بودن

پنجشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۵، ۰۲:۰۳ ب.ظ

درخت دلتنگ تبر شد وقتی پرنده ها سیمهای برق را به شاخه هایش ترجیح دادند !
.
.
دلم ساعتی میخواهد که مانده باشد روی ساعت های با تو بودن !
.
.
همیشه می گفتند ترک عادت موجب مرض است اما اینبار موجب مرگ میشود ترک عادت با تو بودن !
.
.
مجنون همیشه مرد نیست ؛ گاهی مجنون دخترکی تنهاست که زمانی لیلی کسی بوده !
.
.
فقط غروب جمعه نیست که دلگیر است ؛ کافیست دلت گیر باشد …
.
.
حوصله ام سر رفته است !
کاش میشد جای دست روی دست گذاشتـن دست توی دستت می گذاشتم !!!


همچنان به صدای قدم‌هایی گوش سپرده‌ام که نزدیک می‌شوند و نمی‌رسند ، دور می‌شوند و نمی‌روند …

.
.
این روزها جواب صداقت را با دروغ میدهند !
جواب محبت را با بی محبتی می دهند !
جواب با وفایی را با بی وفایی !
و جواب دوستی را با دشمنی !
چه خوب آرایه “تضاد” را به کار می برند !
.
.
مرگ خبر که نمی کند !
یک روز می بینی نیامدم یعنی که نیستم !
.
.
آدمها فراموش نمیکنند …
فقط دیگر ساکت میشوند … همین !
.
.
برف ببارد یا باران !
برای باور زمستان همین جای نبودنت کافی ست !!!
.
.
غم که نوشتن ندارد …
نفوذ می کند در استخوان هایت ، جاسوس می شود در قلبت و آرام آرام از چشم هایت می ریزد بیرون …
.
.
یه لحظه هایی تو زندگی هست که سرجمع دو دقیقه هم نبوده اما یه عمره یادش داره ما رو داغون میکنه …
.
.
خوش به حالت حوا خودت بودی و آدمت وگرنه آدم تو هم هوایی میشد !
.
.
برای بعضی درد ها نه میتوان گریه کرد نه میتوان فریاد زد
برای بعضی دردها فقط میتوان نگاه کرد و بی صدا شکست
.
.
از کسی که دلش گرفته نپرسید چرا ؟
آدما وقتی نمیتونن دلیل ناراحتی شون رو بگن دلشون بیشتر می گیره …
.
.
به بالشی که زیر سرمون میذاریم میشه دروغ گفت ؟
چی بگیم ؟ بگیم خواب بودیم و خواب بد دیدیم ؟
خر که نیست ! بالشه ! میفهمه !
نه بالش جان ، دلم براش تنگ شده بود !
.
.
چقدر خوب می شد اگر یک بار ، فقط یک بار آسمان به زمین بیاید تا وقتی که اشک می ریزم نگویند مگر آسمان به زمین آمده ؟؟؟
.
.
همیشه وقتی دلتنگ میشوم
باران می بارد
بگذار این بار باران دل تنگ شود و من ببارم !
.
.
تقدیر من این است که با درد بسازم
از این دل نامرد دلی مرد بسازم
انگار قرار است که من داغ دلم را
با گریه ی چشمان خودم سرد بسازم
.
.
بدترین درد ، مردن نیست …
دل بستن به کسیه که کنارت نیست …
.
.
سپید یا سیاه فرقی نمیکند …
بی حضور سبزت سپیدهای عاشقانه ام را با خودکار سیاه مینویسم تا عمری عزادار نبودنت باشند !
.
.
دل اگر بستی ، محکم نبند !
مراقب باش گره کور نزنی …
او میرود و تو میمانی و یک گره کور …
.
.
من زانو هایم را در اغوش کشیده بودم آنگاه که تو برای در آغوش کشیدن دیگری به زانو درآمدی !!!
.
.
چـقدر سخته وقتی همه سراغ کسی رو ازت میگیرن که فقط تو میدونی که دیگـه نیست …
سخت ترش وقتیه که مجبوری لبخند بزنی و بگی : خوبه !
.
.
باید جشن بگیرم ؛ اشکهایم دوباره با من آشتی کرده اند …
.
.
تو رفته ای و من افتاده ام …
تو از دست ، من از پا …
.
.
من انتظار تو را می کشم
تو مرا از انتظارت می کشی
لعنت بر هر چه فتحه و کسره و ضمه …
.
.
دلم به لکنت افتاده
مدام هق هق میکند !!!

.

.

.

نتیجه تصویری

خوشبختی من

پیدا کردنِ تو

از میانِ این همه ضمیر بود.

همه ی خودم را مال تو کرده ام

. چقدر دنیای تو بزرگ است

.

.

.


هنوز از تنهایی سخن می گویی


چقدر کم هستم!

.

.

.

مرا کجا صدقه کرده ای که مدام بلای بی تو بودن سرم میاد !

.

.

.

هوا سرد است اما سرما نمیخورم

تو نگران نباش ، کلاهی که سرم گذاشتی تا گردنم را پوشانده است . . .

.

.

.

چه “شوری” میزند دلم وقتی…

در چشم دیگران

انقدر “شیرین” میشوی !

.

.

.

گویند سلام طلائی ترین کلید برای صعود به تالار آشنائی هاست

پی صمیمی ترین سلام تقدیم تو باد . . .

 

.

.

شاید نشود به گذشته بازگشت و یک آغاز زیبا ساخت ، ولی میشود هم اکنون

آغاز کرد و یک پایان زیبا ساخت . . .

.

.

.

عصری است غروب آسمان دلگیر است ، افسوس برای دل سپردن دیر است

هر بار بهانه ای گرفتیم و گذشت ، عیب از من و توست ، عشق بی تقسیر است

.

.

.

محبوب ترین فرد کسی است که هم خود با نشاط است

هم به دیگران نشاط میبخشد . . .

.

.

.

دور باش اما نزدیک من از نزدیک بودن های دور می ترسم

.

.

.

چقدر پدال دوچرخه دونفره دوستیمون سفت شده ! حالا یا من خسته شدم یا شیب زیاد شده 
یا شایدم تو دیگه رکاب نمیزنی

.

.

.

22nya  12ne

نتونستی بخونیش

نوشتم : تو دنیا یه دونه ای

.

.

.

ترک کردن ِ آدمها هم آدابی دارد ! اگر آداب ِ ماندن نمیدانید لااقل درست ترکشان کنید تا تَرَک برندارند

.

.

.

مردها مثل الکل هستند دیر بجنبی همه شون می پرند ! ستاد یادآوری فرصت ها به بانوان

.

.

.
گویند دنیا خواهی یا دوست ؟ گویم ای بی خبران : دوست من  همه دنیای من است

.

.

.

حاصل عشق مترسک به کلاغ "مرگ یک مزرعه است !"

(دکتر شریعتی)

.

.

.

گفتم:خدایا از همه دلگیرم گفت:حتی من؟ گفتم:خدایا دلم را ربودند! گفت:پیش از من؟ گفتم:خدایا چقدر دوری؟ گفت:تو یا من؟ گفتم:خدایا تنهاترینم! گفت:پس من؟ گفتم:خدایا کمک خواستم. گفت:از غیر من؟ گفتم:خدایا دوستت دارم. گفت:بیش از من؟ گفتم:خدایا انقدر نگو من! گفت:من توام، تو من

.

.

.

میخوام بیام کنار تو ، تا یه کمی لوست کنم. اگه کسی اونجا نبود ، یواشکی بوست کنم

.

.

.

همیشه رو به نور بایست اگر میخواهی تصویر زندگی ات سیاه نیافتد

.

.

.
همه مداد رنگی ها مشغول بودند بجز مداد رنگی سفید هیچکس به او کاری نمی داد همه می گفتند"تو به هیچ دردی نمی خوری" یک شب که مداد رنگی ها تو سیاهی کاغذ گم شده بودن مداد رنگی سفید تا صبح کار کرد ماه کشید مهتاب کشید آنقدر ستاره کشید که کوچک و کوچک تر شد و صبح توی جعبه ی مداد رنگی ها جایش را هیچ رنگی پر نکرد....

.

.

.

گفتی ما به درد هم نمیخوریم ... کاش میدانستی تو را برای دردهایم نمیخوام

.

.

.

مادرم میگفت عاشقی یک شب است و پشیمانی هزار شب است پشیمانم که چرا 
یک شب عاشقی نکرده...  

(دکتر شریعتی)

.

.

.

بیا آبی باش به رنگ آسمان،تا من همیشه سر به هوایت باشم

.

.

.

زندگی یعنی بخند هرچند که غمگینی،ببخش هرچند که مسکینی،فراموش کن هرچند که دلگیری...اینگونه بودن زیباست،هرچند که آسان نیست

.

.

.

مثل ایرانسل خرابتم

مثل ۹۱۹ همراهتم

مثل ۹۱۲ رفیق باکلاستم

.

.

.

خدایا عشق من پاکه،درسته عشقی از خاکه،منم اون عاشق خاکی، که از عشق تو دل چاکه

.

.

.

تقصیر ما نیست بر روی حرف هایمان نمی مانیم. ما در زمینی زندگی میکنیم که روزی دوبار خودش را دور می زند !

.

.

.

اگه دیدی دنیا برات مفهومی نداره تحمل کن شاید خودت دنیای کسی باشی.

.

.

.

با تو بودن برایم عادتی ساخت که بی تو بودن را هرگز نتوانم

.

.

.

هرگاه دلت یاد کسی کرد و فرو ریخت ، آنگاه به یاد آر که من نیز به یاد تو چنینم

نتیجه تصویری

گاه سکوت یک دوست معجزه میکنه ، و تو می آموزی که همیشه ، بودن در فریاد نیست .

.

.

.

بمون بگو چکار کنم ، دنیا پر از درد و غمه / تموم زندگیم توئی ، تو هم که اخمات تو همه !

.

.

.

بلند ترین شاخه درخت ، یک واژه را می فهمد ، و آن هم تنهائیست…

.

.

.

ای اشک ، گرم و آرام ببار بر گونه بیمار من ، ای غم ، تو هم لذت ببر از این همه آزار من

.

.

.

از فراق تو مرا هر نفسی صد آه است ، از تو غافل تیستم ای دوست خدا آگاه است . . .

.

.

.

گوهر دل را نزن بر سنگ هر ناقابلی ، صبر کن پیدا شود گوهر شانس قابلی . . .

.

.

.

شب شکست ، پیمان شکست ، عهدی شکست ، قلبی شکست

از شکست هر شکستی بر دلم آهی نشست . . .

.

.

.

از مردم این شهر دلگیرم ، هیچ کدامشان شکل تو نیستند !

حالا اشکها هم شبیه تو شده اند ، گریه که می کنم نمی آیند !

.

.

.

می کوشم غمهایم را غرق کنم ، اما بی شرف ها یاد گرفته اند ، شنا کنند!

.

.

.

برای قرصهایم لالایی می خوانم تا به خواب روند و فراموش نکنند که، خواب آورند نه یاد آور

.

.

.

ﻣﺘﺮﺳﮏ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺯﺩﻧﺪ ، ﺑﻪ ﺟﺮﻡ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﺑﺎ ﭘﺮﻧﺪﻩ…! ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺗﺎﺭﺍﺝ ﻣﺰﺭﻋﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻮﺳﻪ ﺍﻱ ﻓﺮﻭﺧﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺭﺍﺳﺖ ﻣﻴﮕﻔﺘﻲ ﮐﻪ ﺍﻳﻨﺠﺎ”ﻗﺤﻄﻲ ﻋﺎﻃﻔﻪ”ﻫﺎﺳﺖ

.

.

.

در کودکی در کدام بازی ، راهت ندادند… که امروز ، اینقدر دیوانه وار ،…. تشنه ی “بازی کردن ” با آدم هایی؟؟؟!

.

.

.

خوب هم که باشی ، از بس بَدی دیده اند خوبیهایت را باور نمیکنند. نفرین به شهری که در آن غریبه ها آشناترند

.

.

.

گـاهــی نمـی دانــی از دسـت داده ای .. یـــا از دسـت رفـــتـه ای

.

.

.

ممتد مانده ام ؛ انگار سکون عجیبی ، در شب ، میان ذهن من ؛ جولان می دهد مثل در خواب رفتن یک رویا ، با تصویری تمام سیاه !

.

.

.

آرام در گوشه ای نشسته ام .. کار از چسب و باند و پانسمان گذشته زخم به روحم رسیده

.

.

.

گاهی نیاز است دکتر به جای یک مشت قرص …برایت فریاد تجویز کند

.

.

.

مهربانی ها و دلجویی هایت به کنار! اما عزیزه من … قلبه شکسته با چسب زخم خوب نمی شود!!!

.

.

.

اگر یک روز هیچ مشکلی سر راهم نبود ، میفهمم که راه را اشتباه رفته ام . . .

.

.

.

وقتی از شادی به هوا میپری ، مواظب باش کسی زمین رو از زیر پاهات نکشه . . .

.

.

.

انتخاب با توست ، میتوانی بگوئی : صبح به خیر خدا جان

یا بگوئی : خدا به خیر کنه ، صبح شده . .

نتیجه تصویری

در کنار ساحل دریای غم

قایقی میسازم از دلواپسی

بر دو سوی پرچمش خواهم نوشت

یک مسافر از دیار بی کسی

کدام خیابان را بگردم ؟ کدام کوچه را ؟

بر کوبه ی کدام در بکوبم تا بر چارچوبش ظاهر شوی تو ؟

و بازم بشناسی مرا از من به آغوشم بگیری و نپرسی هرگز که

چه به روزگارم آورده است روزگار بی تو ماندن های بسیار !

امشب شب تولدم من است

ولی چیزی برای ترکاندن ندارم جز بغض !

به مرگ گرفتی مرا تا به تبی راضی شوم

کاش “میفهمیدی” به مرگ راضی بودم وقتی که تب می کردم از ندیدنت !

به من شلیک کن

قبل از آنکه به دیگری بگویی : دوستت دارم !

قلبی خاکی داشتم ، آدما خیسش کردند

گِل شد ، بازی کردند ، خشک شد ، خسته شدند

زدند شکستند ، خاک شد ، پا رویش گذاشتند ، رد شدند…

سخت است بغض داشته باشی

و بغضت را هیچ آهنگی نشکند جز صدای کسی که دیگر نیست !

من نمی دانستم معنیِ هرگز را …

تو چرا بازنگشتی دیگر ؟

درخت احساسم سالهاست خشکیده است

دیگر تشنه ی هیچ محبتی نیست !

من سرم درد میکند برای “دعواهایی” که با هم “نکردیم”

لعنتی ، چقدر مهربان رفتی !

دریا را بی خیال

زمین جواب نمی دهد

دیگر دل به آسمان زده ام !

هرگاه خبر مرگم را شنیدی

در پی مزاری باش که بر سنگش نوشته :

ساده بودم ، باختم !

انگشتان من به گره خوردن با انگشتان تو عادت داشته اند !

نیستی و حالا این قاتلان زنجیره ای شده اند

بختک جان دیوارهای این شهر

سخت است تحمل ثانیه هایی که نمیگذرند

سخت است تحمل شب هایی که صبح نمیشوند

سخت است تحمل زخم زبان هایی که هر روز تلخ تر میشوند

سخت است تحمل آدم هایی که هر روز از خدا دور تر میشوند !

بودنم در حسرت خواستنت تمام شد…

جای خالی نبودنت میکوبـد بر دلم

اگر نیایی همین روزها ویرانه میشوم !

درد دارد به خاطر کسی که با نسیمی میرود

خودت را به طوفان بزنی !

نتیجه تصویری

این روزها مانند گلی شده ام که هر پروانه ای روییش می نشیند

و می رود بی آنکه قصه “عادت” را بفهمد !

ﻫﻨﻮﺯ ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﻧﺖ مثل ﺭﻓﺘﻨﺖ ﺑﺎﺷﺪ

ﺑـــــــــﯽ ﺧـــــــــﺒـــــــــﺮ !

نگران نباش ، حال من خوب است ، بزرگ شده ام

دیگر آنقدر کوچک نیستم که در دلتنگی هایم گم شوم

آموخته ام که این فاصله ی کوتاهِ بین لبخند و اشک نامش زندگیست

آموخته ام که دیگر دلم برای نبودنت تنگ نشود

راستی ، بهتر از قبل دروغ می گویم…

“حال من خوب است” ، خوبِ خوب…

تمام فنجان های قهوه دروغ می گفتند

تو بر نمی گردی !

خیلی بده وقتی داری تایپ میکنی

از کلید های خیس کیبورد بفهمی داری گریه میکنی !

یه آهنگ خاص

یه خاطره ناب

یه یاد کهنه

یه نفر تنها

یه عاشق

یه عکس یادگاری

یه عطر مشترک

یه حس ساده

چه معجونی میشود برای گریه امشب ؟!!!

ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ… ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ… ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ…

ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ !

ﯾﮏ ﺗﮑﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ هیچکس ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺰ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﺪﺍﺭﯼ …

و سکوت چه زیباست

وقتی میدانی همه دروغ می گویند…

هنوز کمی عشق در من مانده است

آنرا به کسی میدهم که دوستم داشته باشد

هنوز کمی دلتنگی در من مانده است

آنرا به کسی میدهم که دوستش داشته باشم

هنوز کمی اندوه در من مانده است

آنرا برای خود نگه میدارم …

شبی دست از سرم بردار

و سر بر شانه ام بگذار لطفا !

عشق کوتاه است

و فراموشی چـــــــــــــــــــقدر طـــــــــــــــــــولانی ؟!

من آدمِ نرفتنم

آدمِ دوست موندن

یا اصلا آدمِ دیر رفتنم ولی خیلی دیر !

اما وقتی برم

دیگه آدمِ برگشتن نیستم

آدمِ مثل قبل شدن نیستم

باور کن !

تو رفتى

اما همه چیز را در آغوش من جا گذاشتى

نتیجه تصویری

دَســــتــــ هــــایــَـــم خــالـــی اَنـــد …
جـایِ خــالــی دَســــتـِـــ تــو را هــــیـــــچ کــَــســ
بــَــرایــَــم پــُــرنــمـــی کــــنــد …
راســــتــــ مــــی گـــُـفــتــــ شـــــامــــلو:
” دَســـــتـــِـــ خـالـی را بـایــَـــد بــَـــر ســَـر کــــوبــیـــد ”
.
.
.
همیشه از این می ترسم که نکند،
جفت من با دیگری جفت شود،
و سهم من فقط جفتک باشد !
.
.
.
اینروزا با دردام رفیــق فاب شــُدم
شــب لحافــ ِ تنهایــیم پـُر میشه از دردَم …
دوره کمــَرَم حلقــه میکنه دستاشـو …
در آغوش میکشــه این جسم ِ بی جونـــ ُ
نتــَرس !
خوشبختــَم باهــاش …
.
.
.
همین که با منت هم هستــی کافیست !
نیستی ات نیست ام می کند . . .
.
.
.
دیشب یهو دلم کودتا کرد…
تو رومیخواست…
سرم رو کردم زیر بالش اروم به دلم گفتم:
خفه شو…!
دوره دموکراسی گذشته میزنم لهت میکنم!
.
.
.
چه میگویند که یکی بود و یکی نبود ؟!
پس چرا برای من فقط یکی نبود مصداق دارد ؟!
.
.
.

یک شب یک غریبه میاد میشه همه کَست …
و
یک شب همه کَست میشه یک غریبه …
.
.
.
حس میکنم گـــم شده ام . . .
امّا تلخ تر اینکه ، کسی دنبالم هم نمی گردد . . .
.
.
.
مَـטּِ بیـچـاره مُـدت هـاست کَـسـ ـے را مُـخـاطب شـعـرهـایـمـ کَـرده امـ کـه
خـیـلـ ـے وقت است غـایب است !
.
.
.
هوای مُردن
بیخ گوش من است
همانجایی که روزی
رد نفسهای تو بود…
.
.
.
گفتم برایت میمیرم
تو خندیدی ولی من،
از همان روز تا کنون دیگر برای خودم زندگی نکردم …
.
.
.
محکم ببار باران نـــــــــــــم نــــــــــم علاج زخمـــــــــهایم نیست…
.
.
.
دل آدم چه زود خر میشه!
با یک “دلخوشی”
با یک ” هستم ”
با یک ” نترس ”
با یک ” نوازش ”
با یک ” آغوش ”
و چه راحت خرد میشه
با یک نگاه “متفاوت ”
با یک حرف ” نامتعارف ”
.
.
.
مثل یک سکوت تلخ چه ساده باختم میان بی توجهی های تو …
.
.
.
این که عادلانه نیست
من ،‌ مدام دست تو را بگیرم
تو ، مدام مرا دست کم بگیری !
.
.
.
.
بگذر بهار ، حالم با تو خوب نمی شود …
پاییز حال مرا خوب می شناسد !
.
.
.
شیشه های خانه ها را دستور دادند دوجداره باشد ،
دیگر وقتی باران می بارد صدایش شنیده نمی شود …
یاد اشکهای بی صدای خودم افتادم !
.
.
.
بدترین حسه دنیا اینه که،
بدونی کسی که دوسش داری همون اندازه یکی دیگه رو دوس داره !
.
.
.
حرفی نزنی طاقت جنجال ندارم
بدجور شکسته ست دلم ، حال ندارم
درهای قفس باز و دلم عاشق پرواز
از حس پریدن ، پرم و بال ندارم
.
.
.
آنقدر جای تو خالیست
که هیچ گزینه ای آن را پر نمیکند حتی تمام موارد . . .
.
.
.
نمی دانی چه دردی دارد وقتی حالم در واژه ها هم نمی گنجد !
.
.
.
میخواهم از درد بگریزم ولی درد بدون من تنها میماند ؛
که این خود درد دیگری است !
.
.
.
تو کور بودی
و من کر و لال
من برایت دست تکان دادم
و تو مرا صدا زدی …
برای همین بود
که ما
هرگز بهم نرسیدیم …!
.
.
.
آلزایمر می‌تواند بهترین بیماری جهان باشد تا هر ثانیه یادم نیفتد که نیستی !
.
.
.
درد می کشم ، درد
هم تلخ است هم ارزان
هم گیراییش بالاست
هم اینکه تابلو نمی شوم و رفیقی که مرا به درد معتاد کرد ناباب نبود ،
اتفاقا باب باب بود فقط نگفته بود که ماندنی نیست ، همین !
.
.
.
بعضی وقت ها چیزی می نویسی از دلت
برای یک نفر !
اما دلت می گیرد ،
چشمانت پر از اشک می شود ،
قلبت خالی می شود ،
وقتی یادت می آید ،
همه آن را می خوانند و می پسندند ،
جز همان یک نفر …!
.
.
.
گوشه نــدارد که یـکـــ گوشه اش بنشینمـــ
و نفسی تــازه کنمـــ …
گــرد گــرد استـــ
این زمین
ایــنــ روزگــــار
.
.
.
تو گفتی دوستت دارم
و من باور کردم
گناه کدام یک از ما
سنگین تر بود؟
.
.
.
می دانی …
پزشکان که هیچ
حتی مامورین بازیافت هم
از قلب شکسته قطع امید کرده اند !
.
.
.
لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم ؛
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست …
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد …
.
.
.
ابتــدا ” شُمــ ـا ” بـــود
بعـــد ” عزیــ ـز دلــ َـﭞ ” شـــد
و امـــروز دوبــاره ” شُمــ ـا ” شـده
درســﭞ مثــل وقتے ﮐﮧ خوابـــ مے بینے و
صبحــ بـــاز مے گردے سر جـــاے ِ اولـــــ ـﭞ …
.
.
.
.
خواستم آرزوهایم را
به رخ روزهایم بکشم
دیدم
تو با روزها دست به یکی کرده ای
آنها خودت را دارند
و من فقط حسرتت را
زبانم بند آمد
.
.
.
نه بهار با هیچ اردیبهشتی
نه تابستان با هیچ شهریوری
و نه زمستان با هیچ اسفندی اندازه پاییز به مذاق خیـابانها خوش نیامد ؛
پائیز مهری داشت که بر دل هر خیابان می نشست !

نتیجه تصویری

همیشه از همان ابتدای آشناییمان در هراس چنین روزی بودم و کابوس خداحافظی را میدیدم .

اکنون شد آنچه نباید میشد … خداحافظ دلیل بودنم خداحافظ

.....................

یک روز فکر میکردم اگر او را با غریبه ای ببینم شهر را به اتش میکشم

اما امروز برای دیدنش حاضر نیستم حتی کبریتی روشن کنم

 دلها جدی جدی میشکنه ،

تو شوخی شوخی لبخند میزنی

ولی من جدی جدی عاشقت میشم

نمیخوای شوخی شوخی به این که من جدی جدی دوست دارم فکر کنی؟؟

.......................

در رفاقت با وفا بودن شرط مردانگیست وگرنه با یک استخوان صد سگ رفیقت میشوند

.....................

دگر حس شقایق را نداری ، هوای قلب عاشق را نداری و از چشمان خونسرد تو پیداست که دیگر حس سابق را نداری…..

....................

یادتوچندیست مهمانم شده ¤ خاطراتت آفت جانم شده ¤ هرچه می گویم سخن ازیادتوست¤درسکوت من فقط فریادتوست

.................

رفتنت آغاز ویرانیست حرفش را نزن ابتدای یک پریشانی است حرفش را نزن …. دوست داری بشکنی قلب پریشان مرا دل شکستن کار آسانیست حرفش را نزن

.................

کاش وقتی آسمان بارانی است ، چشم را با اشک باران تر کنیم
کاش وقتی که تنها میشویم ، لحظه ای را یاد یکدیگر کنیم . . .

-------

الهی یکی پبدابشه رو دلت پا بزاره
هرچی که با من میکنی یه روز به روزت بیاره

------

من از طرز نگاه تو امید مبهمی دارم، نگاهت را مگیر از من…که با آن عالمی دارم!

------

بگذار دیوانه صدایم کنند!

بگذار بگویند مجنون!

فرقی نمی کند!

من تمام هویت خود را

از زمانی که اسمم را دیگر صدا نزدی

از یاد برده ام!

نتیجه تصویری

اگر کسی می گوید که برای تو می میرد دروغ میگوید!!!

حقیقت را کسی میگوید که برای تو زندگی می کند

.................

وقتی که می رفتی، بهار بودتابستان که نیامدی، پاییز شدپاییز که برنگشتی، پاییز ماندزمستان که نیایی، پاییز می ماندتو را به دل پاییزی اتفصلها رابه هم نریز

.....................

ازم پرسید: دوستم داری؟ گفتم آره…گفت چقدر؟ گفتم از اینجا تا خدا…اشک تو چشاش جمع شد و گفت: مگه الان نگفتی که خدا از همه چیز به ما نزدیک تره

................

سخت است وقتی از بغض ، گلو درد میگیری و همه میگویند لباس گرم بپوش .

...................

از من نخواه ببخشمت
هرگز نمیبخشم تورو
حتی اگه ببخشمت
خدا نمیبخشه تورو

.....................

عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه گذاشتن سدی در برابر رودی است که از چشمانت جاری است.

........................

زندگی مثل پیانو است ، دکمه های سیاه برای غم ها و دکمه های سفید برای شادی ها . اما زمانی میتوان آهنگ زیبایی نواخت که دکمه های سفید و سیاه را با هم فشار دهی

...................

دل عشق پر از رنگ و ریا دوست نداشت
یک لحظه تو را زمن جدا دوست نداشت
ای آیینه دار خلوتم باور کن
اندازه ی من کسی تو را دوست نداشت

......................

دل که رنجید از کسی خرسند کردن مشکل است
شیشه بشکسته را پیوند کردن مشکل است

................

یارب تو او را همچو من بر غم گرفتارش مکن
در شهر غربت ای خدا هرگز تو ازارش مکن
هر چند او از رفتنش چشمان من گریان نمود
لیک ای خدای مهربان از غصه پر بارش مکن

.................

از قدیما گفتن کوه هرگز به کوه نمیرسه دل بسوزون ولی بدون آدم به آدم میرسه

نتیجه تصویری

بگذار بگریم چون ابر در بهاران / کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
هر ** درد جدائی چشیده باشد / داند که سخت باشد قطع امیدوارن . . .

....................

گر عاشقانه مردن را بلد نیستیم لااقل عاشقانه زندگی کنیم ….

.....................

به همه لبخند بزن ولی به یک نفر بخند , همه رو دوست داشته باش ولی به یک نفر عشق بورز .. توی قلب همه باش اما قلبت ماله یک نفر باشه …

.........................

که میدانستی با چه اشتیاقی…خودم را قسمت میکنم…پس چرا …زودتر از تکه تکه شدنم…جوابم نکردی…برای
خداحافظی …خیلی دیر بود…خیلی دیر !!

.....................

دوستانم همه نابند ، طلا سیری چند ؟ / درد از همه شان دور ، بلا سیری چند ؟ / بی گل روی عزیزان ، نفسم می گیرد / بی حضور رفقا ، صلح و صفا سیری چند ؟

.................

دلم برای کسی تنگ است
کسی که…
آمد…
نماند…
و رفت…
و پایان داد به هر چه داشتم

...................

دیگر دلم از سنگ حوادث نهراسد/ این کاسه صد بسط به کرات شکسته است

....................

سرمای نبودنت بدتر از سرمای زمستان است ، به لرزه انداخته چهار ستون دلم را .

................

هر آنکه از رفاقت دم میزند / ولی ناخودآگاه از خیانت دم میزند .

نتیجه تصویری

  • عبدی