دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

عبدی جلالوندی
دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

مطالب این وبلاگ، مطالبی است که خالصانه و ساده و بی ریا، از اعماق قلبم بیرون می آید .
و امیدوارم که صادقانه، در گوشه ای از دل شما جا بگیرد .
متشکرم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

ابن تیمیه ... شیخ الاسلام یا شیخ الشیطان

شنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۸، ۰۱:۰۳ ق.ظ

ابن تیمیه که وهابیون او را به نوعی پیامبر ثانی خود میدانند و لقب شیخ الاسلام را به او داده اند از نظر

 علما و فقها و کلام بزرگان اهل سنت به شکل دیگری معرفی میشود.

با استناد به منابع معتبر اهل سنت مطالبی را بیان کنم:

1-اطلاق شیخ الإسلام به ابن تیمیّه کفر است:

 «شَوکانى» از علماء بزرگ اهل سنّت مى گوید:

صرّح محمّد بن محمّد البخارى الحنفىّ المتوفّى سنه 841 بتبدیعه ثمّ تکفیره، ثمّ صار یصرّح فى مجلسه: إنّ من أطلق القول على ابن تیمیّه أنّه شیخ الإسلام فهو بهذا الإطلاق کافر»

(سند: البدر الطالع: 2/ 260)

محمّد بخارى حنفى متوفّاى سال 841 در بدعت گذارى و تکفیر «ابن تیمیّه» بى پرده سخن گفته است، تا آنجا که در مجلس خود تصریح نموده است، که اگر کسى «ابن تیمیّه» را «شیخ الاسلام» بداند، کافر است.

 

2- «ذهبى» دانشمند بلندآوازه عصر «ابن تیمیّه» در نامه اى خطاب به وى مى نویسد:

یا خیبه! من اتّبعک فإنّه معرض للزندقه والإنحلال .. فهل معظم أتباعک إلّا قعید مربوط، خفیف العقل، أو عامىّ، کذّاب، بلید الذهن، أو غریب واجم قوىّ المکر، أو ناشف صالح عدیم الفهم، فإن لم تصدّقنى ففتّشهم وزِنْهم بالعدل ... إلى متى تمدح کلامک بکیفیّه لا تمدح بها واللّه أحادیث الصحیحین، یا لیت أحادیث الصحیحین تسلم منک، بل فى کلّ وقت تغیر علیها بالتضعیف والإهدار أو بالتأویل والإنکار، أما آن لک أن ترعوى؟ أما حان لک أن تتوب وتُنیب؟ أما أنت فى عشر السبعین وقد قرب الرحیل، بلى واللّه ما أذکر أنّک تذکر الموت، بل تزدرى بمن یذکر الموت، فما أظنّک تقبل على قولى وتصغى إلى وعظى، فإذا کان هذا حالک عندى وأنا الشفوق المحبّ الوادّ، فکیف حالک عند أعدائک، وأعداؤک واللّه فیهم صلحاء وعقلاء وفضلاء کما أنّ أولیاءک فیهم فجره کذبه جهله

 (سند: الإعلان بالتوبیخ: 77. تکمله السیف الصقیل، ردّ ابن زفیل: 218)

اى بى چاره، آنان که از تو متابعت مى کنند در پرتگاه زندقه و کفر و نابودى قرار دارند، نه این است که عمده پیروان تو عقب مانده، گوشه گیر، سبک عقل، عوام، دروغگو، کودن، بیگانه، فرومایه، مکّار، خشک، ظاهر الصلاح، و فاقد فهم هستند. اگر چنانچه سخن مرا قبول ندارى آنان را امتحان کن، و با مقیاس عدالت بسنج....

 

3- ابن حجر عسقلانى و نسبت نفاق به ابن تیمیّه:

و إفترق الناس فیه شیعاً، فمنهم من نسبه إلى التّجسیم، لما ذکر فى العقیده الحمویّه والواسطیّه وغیرهما من ذلک کقوله: إنّ الید والقدم والساق والوجه صفات حقیقیّه للّه، وأنّه مستو على العرش بذاته.

- إلى أن قال-: ومنهم من ینسبه إلى الزندقه، لقوله: النبىّ (صلّى اللّه علیه وسلّم) لا یستغاث به، وأنّ فى ذلک تنقیصاً و منعاً من تعظیم النبىّ (صلّى اللّه علیه وسلّم)

- إلى أن قال-: ومنهم من ینسبه إلى النفاق، لقوله فى علىّ ما تقدّم- أى أنّه أخطأ فى سبعه عشر شیئاً- ولقوله: إنّه- أى علىّ- کان مخذولًا حیثما توجّه، وأنّه حاول الخلافه مراراً فلم ینلها، وإنّما قاتل للرئاسه لا للدیانه، ولقوله: إنّه کان یحبّ الرئاسه، ولقوله: أسلم أبو بکر شیخاً یدرى ما یقول، وعلىّ أسلم صبیّاً، والصبىّ لا یصحّ إسلامه، وبکلامه فى قصّه خطبه بنت أبى جهل ... فإنّه شنع فى ذلک، فألزموه بالنفاق، لقوله صلّى اللّه علیه وسلّم: ولا یبغضک إلّا منافق»

(سند: الدرر الکامنه فى أعیان المائه الثامنه: 1/ 155)

بزرگان اهل سنّت در رابطه با «ابن تیمیّه» نظریّه هاى مختلفى دارند، بعضى معتقدند که وى قائل به تجسیم است، زیرا او در کتاب «العقیده الحمویّه» براى خداوند تعالى دست و پا، ساق پا و صورت، تصوّر کرده است. و بعضى به سبب مخالفت او با توسّل و استغاثه به رسول اکرم (ص)، که این نیز تنقیص مقام نبوّت، و مخالفت با عظمت حضرت به حساب مى آید، وى را زندیق و بى دین دانسته اند.

و بعضى بجهت سخنان زشتى که در باره امیر مؤمنان (ع) بیان داشته وى را منافق دانسته اند...تمامى این سخنان نشانه نفاق اوست، چون پیامبر گرامى (ص) به على (ع) فرموده است: جز منافق کسى تو را دشمن نمى دارد.

 

4- سُبْکى، ابن تیمیّه را بدعت گذار مى داند

سُبکى متوفّاى سال 756 هجرى، از دانشمندان بلند آوازه اهل سنّت و معاصر «ابن تیمیّه» مى نویسد:

لمّا أحدث ابن تیمیّه ما أحدث فى أصول العقائد، ونقض من دعائم الإسلام الأرکان والمعاقد، بعد أن کان مستتراً بتبعیّه الکتاب والسنّه، مظهراً أنّه داع إلى الحقّ، هاد إلى الجنّه، فخرج عن الاتّباع إلى الابتداع، وشذّ عن جماعه المسلمین بمخالفه الإجماع، وقال بما یقتضى الجسمیّه والترکیب فى الذات المقدّسه، وأنّ الافتقار إلى الجزء لیس بمحال، وقال بحلول الحوادث بذات اللّه تعالى ... فلم یدخل فى فرقه من الفرق الثلاثه والسبعین التى افترقت علیها الأمّه، ولا وقفت به مع أمّه من الأمم همّه»

 (سند: الدرّه المضیئه: 5)

او در پوشش پیروى از کتاب و سنّت، در عقاید اسلامى بدعت گذاشت، و ارکان اسلام را درهم شکست، او با اتّفاق مسلمانان به مخالفت بر خاست، و سخنى گفت که لازمه آن جسمانى بودن خدا و مرکّب بودن ذات اوست، تا آنجا که ازلى بودن عالم را ملتزم شد و با این سخنان حتى از 73 فرقه نیز بیرون رفت.

 

5- ابن حجر مکّى، ابن تیمیّه را گمراه و گمراه گر مى شمارد:

 «ابن حجر مکّى» از دانشمندان بزرگ اهل سنّت و مورد قبول وهّابیّت در باره «ابن تیمیّه» مى نویسد:

ابن تیمیّه عبد خذله اللّه، وأضلّه وأعماه، وأصمّه وأذلّه، وبذلک صرّح الأئمّه الذین بیّنوا فساد أحواله وکذب أقواله ... وأهل عصرهم وغیرهم من الشافعیّه والمالکیّه والحنفیّه، ولم یقتصر اعتراضه على متأخّرى الصوفیّه، بل اعترض على مثل عمر بن الخطّاب وعلىّ بن أبى طالب رضى اللّه عنهما.

والحاصل أنّه لا یقام لکلامه وزن بل یرمى فى کلّ وعر وحزن، ویعتقد فیه أنّه مبتدع، ضالّ، مضلّ، غال، عاملها اللّه بعدله، و أجارنا من مثل طریقته»

(سند: الفتاوى الحدیثه: 86)

خدا اورا خوار و گمراه و کور و کر کرده است، و پیشوایان اهل سنّت و معاصرین وى از شافعیها، و مالکیها، و حنفیها، بر فساد افکار واقوال او تصریح دارند، اعتراض وى حتى عمر بن خطاب و على بن أبى طالب (ع) را نیز در بر گرفته است ... سخنان «ابن تیمیّه» فاقد ارزش بوده، واو فردى بدعت گذار، گمراه، و گمراهگر و غیر معتدل است، خداوند با او به عدالت خود رفتار نماید، و ما را از شرّ عقیده و راه و رسم وى حفظ نماید.

  • عبدی