دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

عبدی جلالوندی
دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

مطالب این وبلاگ، مطالبی است که خالصانه و ساده و بی ریا، از اعماق قلبم بیرون می آید .
و امیدوارم که صادقانه، در گوشه ای از دل شما جا بگیرد .
متشکرم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

آیا دوست داشتن خدا از روی ترس است ؟

پنجشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۲۴ ب.ظ
نتیجه تصویری برای آیا باید از خدا ترسید
هم‌دوشى و معیّت ترس و امید، و در مواردى محبّت، نسبت به خداى متعال جاى تعجبى ندارد؛ زیرا این امر به نحوى سراسر زندگى ما را پر کرده است، لکن از شدت وضوح از آن غافلیم.
باید توجه داشت که حتى راه رفتن ما ثمره ترس و امید و محبت است؛ زیرا تا امیدى نباشد راه نمی‌رویم و اگر راه نرویم به مقصد نمی‌رسیم و تا نترسیم در راه رفتن احتیاط نکرده و آسیب دیده و باز هم از مقصد می‌مانیم.
این امر در استفاده از وسایل نقلیه، وسایل برقى یا آتش‌زا و... نمود بیشترى دارد؛ زیرا ما مشتاقانه از آنها استفاده می‌کنیم لکن اگر استفاده ما از آنها همراه با ترس و احتیاط بعد از آن نباشد، نزدیک شدن به آنها سبب هلاکت و نابودى ما است.
پس باید گفت: هم باید از خدا ترسید و هم باید به او عشق و امید داشت؛ زیرا عشق و محبت و امید به او، مثمر همرنگى از یکسو و تحرک و تلاش و سبقت هر چه بیشتر در کسب عوامل خشنودى او و در نهایت رسیدن به فیوضات و الطاف و نعمات دنیوى و اخروى او از سوى دیگر می‌گردد و ترس از او سبب خضوع و خشوع و اطاعت هر چه بیشتر و ترک معاصى و سایر عواملى که موجبات قهر و غضب و عذاب او را فراهم می‌کنند، می‌شود.

این معیت بیم و امید در دنیا براى افراد متوسط، سبب آرامش خالى از هرگونه بیم و ناراحتى در آخرت می‌گردد؛ دنیایى که جاى کشت و فعالیت است و کشت و فعالیت او نیازمند حراست و حفاظت از آفات می‌باشد تا به مصرف اُخروى برسد و در آن‌جا نیازى به حراست نیست، چنان‌که جاى کشت و فعالیت نیست.

ترسِ فقط، سبب ناامیدى و یاس و دل‌مردگى و افسردگى می‌شود و امید و محبتِ فقط، سبب فریب نفس و تجرى و ارتکاب معاصى می‌گردد و این هر دو مذموم‌اند و نامطلوب.
پاسخ تفصیلی
ترس و امید و محبت امورى وجدانى و بی نیاز از تعریف هستند. انسان در مقابل امورى چند ممکن است دچار ترس و هراس گردد، مثل: الف. احساس خطر و آسیب بر جان، مال، عرض و... خود؛ ب. درک عظمت و هیبت امرى یا چیزى؛ ج. جهل به عواقب و تبعات کارى و یا سرانجام خویش؛ و...، هرچند ممکن است نسبت به امرى برخى از این عوامل با هم همراه گردند.

احساس محبت و علاقه نیز در پى امورى چند حاصل می‌آید:

الف. یافتن جذبه‌ها و زیبایی‌هایى در محبوب و گرایش و علاقه به او به جهت علاقه و گرایش به آن زیبایی‌ها، و شاعر این عشق را در پى رنگ و سرانجام آن‌را ننگ می‌داند، لکن این امر کلیت ندارد بلکه اگر این زیبایی‌ها، زیبایی‌هاى گذرا و فانى و صورى باشند این امر صحیح است لکن اگر این جمال و کمال، ارزش‌هاى اخلاقى یا جمال و کمال وجودى و حقیقى باشند، این عشق در پى رنگ نبوده و عاقبتش ننگ نیست بلکه سرانجام آن همرنگى است.

ب. احساس وابستگى و نیاز به محبوب و انتظار استفاده از محبوب در راه رسیدن به مقاصد خویش. این محّب، محبوب را براى خود می‌خواهد نه به جهت خودش.

ج. محبتى که در پى احساس شکرگزارى به ولى نعمت حاصل می‌گردد و محّب از آن جهت شیفته محبوب گشته است که موهبت و بذل و عطیه‌اى را از جانب محبوب دریافت کرده و رهین منّت او گشته است.

د. محبوب، طالب محبت محّب و جذب او به سوى خویش، براى دستگیرى از او وزیر بال و پر گرفتن او است و...، و ممکن است نسبت به یک محبوب عواملى چند با یکدیگر همراه شوند.

اگر دقت کنیم در تمامى عملکردها و عکس العمل‌هاى ما به نوعى ترس و محبت و امید به هم آمیخته‌اند.
گرچه ممکن است در مواردى یکى بر دیگرى غالب باشد و همیشه موازنه برقرار نباشد، لکن این معیت ترس و امید [و محبت] امرى اجتناب‌ناپذیر است، بله، این امر از امورى است که از شدت وضوح آن، از آن غافلیم و این دو بر عملکردهاى ما تاثیر می‌نهند. امید و محبت، سبب تحریک ما به سوى کارهاى روزمره و حتى کارهاى خطیر می‌گردد و ترس، سبب احتیاط و دقت و ارزیابى و سنجش تبعات آن و تهیه مقدمات آن می‌گردد.
اگر امید و محبتِ فقط می‌بود، احتیاط کنار رفته و خیلى زود به هلاکت مبتلا می‌شدیم و اگر ترس فقط می‌بود، اقدام بر هیچ کارى حتى نوشیدن و خوردن نمی‌کردیم؛ زیرا ممکن است قطره‌اى وارد ریه ما گشته یا لقمه‌اى گلوگیرمان شود و سبب مرگمان گردد!
بنابراین، اظهار تعجب از معیت ترس و امید و محبت نسبت به خدا، جاى تعجب دارد؛ زیرا نشانه غفلت ما از شناخت خود و حالات خود است.

توضیح این‌که:
ترس و امید و محبت به خداوند، در افراد مختلف بر حسب میزان شناخت آنها از خدا و صفات جمالیه و جلالیه او و سایر معارف دین از یکسو و عملکرد گذشته آنها از سویى، و اطمینان یا عدم اطمینان آنها از آینده خویش از سوى دیگر متفاوت است؛ آنها که مجذوب هیبت و عظمت و جلالت حق گشته و یا در گذشته خویش مرتکب عصیان شده و رعایت محضر ربوبى را نکرده‌اند، ترسشان بر محبت و امیدشان غالب است و برعکس، آنها که مجذوب جمال و رحمت حق تعالى گردیده و عنایات و الطاف او را تجربه کرده و در گذشته خویش جانب احتیاط را نگه داشته و ادب محضر ربوبى را رعایت کرده‌اند و اگر لغزیده‌اند، باب توبه و مغفرت حق را گشوده یافته و توبه نصوح نموده‌اند؛ محبّت و امیدشان بر ترسشان غالب است و دیگران که بینابین عمل کرده و از عملکرد گذشته خود و قبولى آنها مطمئن نبوده و نیز از سرانجام عدم رهایى خود از قهر و عذاب خدا بیمناکند و در عین حال امید به عفو وجود و کرمش دارند، بین ترس و امید و محبتشان موازنه برقرار است.
اما مهم این است که در اغلب افراد، ترس و محبتشان برخاسته از حب نفس و غریزه جلب منفعت و دفع ضرر است؛ یعنى اغلب افراد از روى ترس از عِقاب خدا در آخرت و محرومیت از فیوضات حق تعالى و نیافتن نعمات و خوشی‌هاى بهشتى و حور و قصور، به خداوند اظهار محبت و امید می‌کنند، لکن آنها که شیفته جمال و کمال حق و مبهوت جلال و عزّ و عظمت حق متعال، و یا هر دو هستند بسیار اندک‌اند و غیر از انبیا و اوصیا(ع) کمتر افرادى به این مقام، بار یافته‌اند.

امام على(ع) در حکمت جاودانه خویش این سه گروه را این‌گونه ترسیم می‌نمایند:
«گروهى خدا را به امید بخشش [و عطایا] پرستش کردند، که این پرستش بازرگانان است و گروهى او را از روى ترس عبادت کردند، که این عبادت بردگان است و گروهى خدا را از روى سپاسگزارى پرستیدند و پرستش آزادگان [از خویش و خودپرستى] است».[1]

و بدین جهت است که برخى بزرگان می‌گویند: یکى از مبانى مهم تعلیم و تربیت در اسلام، «محبت» است. قرآن کریم که معلم و مربى اخلاق است، مهم‌ترین محور فضایل اخلاقى را محبت می‌داند و امام صادق(ع) می‌فرماید: «خداى سبحان پیامبر خود را با محبت الهى تادیب و تربیت کرده است».[2]

مسئله تخویف(ترساندن) و تبشیر(تشویق کردن) در قرآن و روایات اهل بیت(ع) ‏فراوان است اما نسبت به افراد ضعیف «مرحله نهایى» و نسبت به افراد متوسط، «مقدمه و وسیله» است تا انسان در اوایل از راه تنبیه و تشویق و کم کم بر اساس تحبیب حرکت کند.[3]

بنابراین، نباید از معیت ترس و محبت نسبت به خداوند تعجب کرد، بلکه این معیت ترس و امید براى تربیت و تعالى و ترقى انسان لازم است؛ زیرا با ترس، از معاصى و مهالک و اسباب غضب و قهر و عذاب خدا می‌پرهیزد و خضوع و خشوع و اطاعتش از حق تعالى بیشتر می‌گردد؛ و از روى محبت به انجام مشتاقانه واحبات و نوافل و سبقت به سوى امورى که موجب جلب الطاف و رحمت و نعمات اله می‌گردد، روى می‌آورد.
به عبارت خلاصه؛ ثمره بیم و امید او، سبق به خیرات و تحلیه به فضایل و پرهیز از شرور و معاصى و تخلیه رذایل است و این همان کمال مطلوبى است که خداوند از آفرینش او داشته است؛ یعنى گرفتن رنگ اله و رسیدن به مقام خلیفه اللهى و آرمیدن در نعمات اخروى و رهایى از هرگونه نگرانى و ناراحتى، چنان‌که به این ثمره بارها اشاره نموده است:
«کسى که به خدا و روز دیگر (معاد) ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، بر ایشان اجرشان نزد خداوند محفوظ است و هیچ‌گونه ترس و ناراحتى بر ایشان نخواهد بود»،[4] و الا، ترس فقط باعث دل مردگى، افسردگى، ناامیدى، و ترک توبه و غرق شدن در گناهان و معاصى و... و بالاخره گرفتارى در نقمات دنیوى و اخروى، و محبتِ فقط نیز سبب تجرّى و ارتکاب معاصى، به امید توفیق توبه در آخر عمر، و طمع بیجا به رحمت و کرم و لطف حق می‌گردد، در حالی که وقتى به دنبال کسب اسباب جلب رافت و رحمت حق نبوده، نمی‌تواند از رحمت و لطف او طرفى ببندد! و نظر به این امر است که امام حسین(ع) در دعاى عرفه می‌فرماید:
«کور باد چشمى که تو را بر خود مراقب نمی‌بیند و سرمایه را می‌بازد آن‌که از براى او نصیبى از محبت قرار نداده‌اى». پس خوشه‌چینى از این ترس و محبت در آخرت صورت می‌گیرد و آن‌جا یا جایگاه عذاب و نقمت خالص براى کسانى است که این نعمت را حفظ نکرده و یا ناامید گشته و غرق معاصى شده‌اند و یا فریب خورده و توشه برنداشته‌اند، و یا جایگاه نعمت و آسایش خالص بدون نگرانى و ترس است براى کسانى که با حفظ توازن بین بیم و امید، هم از معاصى اجتناب کرده‌اند و هم بر توشه‌گیرى از خیرات براى آخرتشان سبقت گرفته‌اند.

براى مطالعه بیشتر به کتب اخلاقى، بحث «خوف و رجا» یا «محبت» و «ولایت» مراجعه کنید، به عنوان نمونه:

1. مراحل اخلاق در قرآن، آیت الله جوادى آملى، ص 279 - 340.
2. شرح چهل حدیث، امام خمینى (قدّس سره)، ص 221 - 233 و 481 - 484.
3. اخلاق در قرآن، محمد تقى مصباح یزدى، بحث خوف و رجاء.
 

[1]. دشتى، محمد، ترجمه نهج البلاغه، حکمت 237، ص 678.
[2]. بحار الانوار، ج 17، ص 3.
[3]. جوادى آملى، عبدالله، مراحل اخلاق در قرآن، ص 330 - 332.
[4]. بقره، 62؛ مائده، 65.
http://www.islamquest.net/
  • عبدی