دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

عبدی جلالوندی
دوستت دارم ... اگر لطف کنی یا نکنی .

مطالب این وبلاگ، مطالبی است که خالصانه و ساده و بی ریا، از اعماق قلبم بیرون می آید .
و امیدوارم که صادقانه، در گوشه ای از دل شما جا بگیرد .
متشکرم

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

آیا توسل به پیامبر شرک است؟

يكشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۳۴ ب.ظ

مطلب جامعی از مرحوم علامه عسکری در خصوص توسل به پیامبر اکرم (ص) از دیدگاه اهل سنت:

برخى از مسلمانان در بحث از صفات انبیاء علیهم السلام گویند: تبرک جستن به آثار انبیاء علیهم السلام و عبادتگاه گرفتن محل قبر ایشان شرک است . مجلس بزرگداشت تولد ایشان و تولد اولیاء معصیت و بدعت حرام است . و در یک کلام ، توسل به خدا به وسیله غیر خدا، در حد شرک است . و وسیله قرار دادن رسول خدا صلى الله علیه و آله پس از وفات آن حضرت ، مخالف شرع اسلام است . مخالفان این گروه در پاسخ چنین استدلال مى کنند که : ‏

الف - تبرک جستن به آثار پیامبر صلى الله علیه و آله : در همه کتب حدیثى با نقل متواتر آمده است که : صحابه رسول خدا صلى الله علیه و آله در زمان حیات ایشان با مباشرت و خواسته خود آن حضرت به آثار او تبرک مى جستند. چنان که پس از وفات ایشان نیز، این روش را ادامه دادند. برخى از دلایل ایشان چنین است

: تبرک جستن به آب دهان پیامبر صلى الله علیه و آله در صحیح بخارى (1) از سهیل بن سعد روایت کند که رسول خدا صلى الله علیه و آله در جنگ خیبر فرمود: فردا این پرچم را به دست کسى خواهم داد که خداوند خیبر را به دست او مى گشاید، او دوستدار خدا و رسول خداست و خدا و رسول خدا صلى الله علیه و آله دوستدار اویند. راوى گوید: مردم آن شب را به سختى سپرى کردند تا بدانند پرچم به دست کدامین آنها داده خواهد شد. بامدادان همگى به نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمدند و هر یک امید آن داشت که پرچم به او داده شود که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: على کجاست ؟ گفته شد: یا رسول خدا صلى الله علیه و آله او از درد چشمانش مى نالد. پیامبر به دنبال او فرستاد تا حاضر شد، و دو چشم او را با آب دهان شفا بخشید، بگونه اى که گویا دردى وجود نداشته است ... تا آخر حدیث .(2) این روایت در صحیح مسلم از قول سلمه بن اکوع چنین است : گوید: نزد على آمدم و او را که دچار درد چشم بود با خود مى کشیدم تا نزد رسول خدا خدایش آوردم . آن حضرت با آب دهان چشمانش را شفا بخشید و پرچم را به دست او داد.(3)

تبرک جستن به وضوى رسول خدا صلى لله علیه و آله : در صحیح بخارى از انس بن مالک روایت کند که گفت : وقت نماز عصر فرا رسید و مردم براى وضو به جستجوى آب پرداختند و آن را نیافتند. پیامبر صلى الله علیه و آله با ظرف وضو سررسید و دست خود را در آن نهاد و به مردم فرمود وضو بگیرند. ناگهان دیدم آب از سر انگشتان آن حضرت همچون چشمه مى جوشید و مردم تا آخرین نفر از آن وضو گرفتند. (4) و در روایت دیگرى از جابر بن عبدالله گوید:من با پیامبر صلى الله علیه و آله بودم که وقت نماز عصر فرا رسید و ما جز اندکى آب نداشتیم . آن را در ظرفى ریختند و نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آوردند. ایشان دست خود را در آن فرو بردند و انگشتان خود را باز کردند و فرمودند: وضو گیرندگان بشتابند که خداوند برکت افزاید. ناگهان دیدم آب از میان انگشتان آن حضرت مى جوشید تا آنگاه که مردم وضو گرفتند و نوشیدند، و این معجزه چنان در من اثر کرد که دیگر دچار تردید نگشتم و دانستم که این عین برکت است . به جابر گفتند: شما در آن روز چند نفر بودید؟ گفت : یک هزار و چهارصد نفر! و در روایت دیگرى ، پانصد نفر.(5)

تبرک جستن به موى پیامبر صلى الله علیه و آله :مسلم در صحیح خود روایت مى کند که : رسول خدا صلى الله علیه و آله به منى آمد و پس از رمى جمرات و قربانى کردن ، سر خود را تراشید و آن را به مردمان داد. و در روایت دیگرى گوید: آن حضرت سرتراش را فرا خواند و پس از تراشیدن موها، آنها را به اباطلحه داد. رواى گوید: او نیز آنها را میان مردم تقسیم کرد. (6)و نیز از انس بن مالک روایت کند که گفت :رسول خدا صلى الله علیه و آله را دیدم که سر مى تراشید و صحابه آن حضرت دور او را گرفته بودند تا هر مویى که فروافتد در دست یکى از آنان قرار گیرد. (7)و در کتاب اسد الغابه در شرح حال خالد بن ولید گوید:خالد بن ولید که در نبرد با ایرانیان و رومیان نقش ویژه و برجسته اى داشت به هنگام فتح دمشق در شب کلاه ى که با آن مى جنگید، تار مویى از رسول خدا صلى الله علیه و آله از رسول خدا صلى الله علیه و آله را قرار داده بود که به برکت آن فتح و ظفر مى جست و همیشه پیروز بود.همچنین در شرح حال او در اصابه و مستدرک حاکم گویند:خالد بن ولید در نبرد یرموک شب کلاه خویش را گم کرد و دستور داد آن را بجویند. ابتدا آن را نیافتند، ولى دوباره جستجو کردند و آن را یافتند و دیدند شب کلاهى کهنه و مندرس است . خالد گفت : رسول خدا صلى الله علیه و آله در سالى عمره به جاى آورد و سر تراشید. مردمان به جمع آورى موهاى آن حضرت پرداختند و من در گرفتند موى پیشانى بر آنان سبقت گرفتم و آن را در این شب کلاه نهادم و اکنون در هیچ نبردى حاضر نمى شوم که این شب کلاه با من باشد مگر آنکه پیروزى نصیب من مى گردد. (8)و در صحیح بخارى روایت کند که : تارهاى از موى پیامبر صلى الله علیه و آله نزد ام سلمه زوجه رسول خدا صلى الله علیه و آله بود که هرگاه کسى را چشم زخمى مى رسید ظرف آبى خدمت ایشان مى فرستاد تا آن موها را در آن فرو کند و آسیب دیده را شفا بخشد.(9)عبیده گوید: اگر یک تار موى پیامبر نزد من باشد از همه دنیا و هر چه در آن است نزد من محبوب تر است . (10)

تبرک جستن به لباس پیامبر صلى الله علیه و آله : عبدالله خادم اسماء دختر ابوبکر گوید: بانوى من اسماء جبه و روپوش ‍ بلندى با نشان هاى سبز به من نشان داد و گفت : این جبه را رسول خدا صلى الله علیه و آله مى پوشید و ما آن را مى شوییم و از آن شفا مى گیریم . (11)و در صحیح مسلم گوید: این جبه رسول خدا صلى الله علیه و آله است . سپس جبه اى بلند و خسروانه بیرون آورد که جادکمه ها و چاکهاى آن از حریر و دیباج بود و گفت : این جبه نزد عایشه بود تا از دنیا رفت و پس از او به من رسید. پیامبر صلى الله علیه و آله آن را مى پوشید و ما آن را مى شوییم تا بیماران به وسیله آن بهبود یابند.(12)

تبرک جستن به تیر و پیکان پیامبر صلى الله علیه و آله :بخارى درباره صلح حدیبیه روایت کرده و گوید:رسول خدا صلى الله علیه و آله با سپاهیان خود در انتهاى حدیبیه بر سر چاهى کم آب فرود آمدند مردم به سوى آن شتافتند و با سرعت آب آن را کشیدند و اندکى بعد از تشنگى به رسول خدا صلى الله علیه و آله شکوه کردند. پیامبر صلى الله علیه و آله تیرى از تیردان خود بیرون کشید و فرمود تا آن را در درون چاه قرار دهند. پس به خدا سوگند پیوسته جوشید و آنان را سیراب کرد تا از آنجا کوچ کردند.(13)

تبرک جستن به جاى دست پیامبر صلى الله علیه و آله : در کتاب اصابه و مسند احمد در شرح حال حنظله روایتى است که فشرده آن چنین است :حنظله گوید: جد من مرا خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله برد و گفت : من پسرانى بزرگ و کوچک دارم که این کوچکترین آنهاست . براى او دعا بفرمایید. پیامبر صلى الله علیه و آله دستى بر سر او کشید و فرمود: خداوند سعادتت افزاید. یا: او سعادتمند است . راوى گوید:با چشم خود دیدم که بیماران صورت باد کرده یا حیوانات پستان ورم کرده از نزد حنظله مى آوردند و او بر دست خود آب دهان مى زد و با بسم الله آن را به سر خود مى کشید و مى گفت : این جاى دست رسول خدا صلى الله علیه و آله است . سپس محل ورم کرده را مسح مى کرد و به گفته راوى ، ورم برطرف مى شد.(14) و در عبارت اصابه آمده است :حنظله بسم الله مى گفت و دستش را بر سر خود که جاى دست رسول خدا صلى الله علیه و آله بود مى نهاد و آن را مسح مى کرد و سپس ‍ بر محل ورم کرده مى کشید و آماس آن بر طرف مى شد.

بارى ، برکت و فرخندگى همچون نور خورشید و عطر شکوفه از رسول خدا صلى الله علیه و آله به اطراف او پراکنده مى شد؛ و در کودکى و بزرگى ، در سفر و حضر، در شب و روز، هیچ گاه از آن حضرت جدا نگردید. چه آنگاه که در خیمه حلیمه سعدیه مادر رضاى خود بود، و چه در سفر شام براى تجارت ، یا در خیمه ام معبد در حال هجرت ، یا در مدینه در کسوت قیادت و رهبرى و حکومت . و بدیهى است که آنچه را ما در اینجا آوردیم نمونه اى از انواع است و ما هرگز درصدد آمار و احصاء نبوده ایم . زیرا، احصاى همه در توان هیچ پژوهشگرى نگنجد. و آنچه بیان شد براى دارندگان قلب سلیم و گوش شنوا و دل آگاه بسنده باشد.در بخش بعد موضوع شفاعت خواهى و وسیله قرار دادن پیامبر صلى الله علیه و آله به درگاه خداى متعال را بررسى کرده و سپس - به یارى خدا - به منشاء اختلاف درباره ویژگیها و امتیازات رسول خدا صلى الله علیه و آله بر سایر مردمان مى پردازیم .

ب - وسیله قرار دادن پیامبر صلى الله علیه و آله نزد خدا وتوسل به آن حضرت : معتقدان به جواز و مشروعیت توسل به رسول خدا صلى الله علیه و آله و وسیله قرار دادن آن حضرت به درگاه خداوند متعال در همه دورانها، مى گویند:این گونه توسل پیش از خلقت رسول خدا صلى الله علیه و آله و در زمان حیات و بعد از وفات آن حضرت با رضاى الهى انجام گرفته است و همچنان تا روز قیامت نیز، به دلایل زیر، ادامه مى یابد:

نخست - توسل به رسول خدا صلى الله علیه و آله قبل از خلقت : گروهى از راویان حدیث از جمله حاکم نیشابورى در کتاب مستدرک خود از قول عمر بن خطاب روایت کنند که ، آدم هنگامى که دچار آن لغزش گردید، عرض کرد: پروردگار! از تو مى خواهم که به حق محمد و آل محمد مرا ببخشى . خداوند سبحان فرمود: اى آدم ! تو محمد را چگونه شناختى در حالى که من هنوز او را نیافریده ام ؟عرض کرد: پروردگارا! هنگامى که مرا به دست قدرت خود آفریدى ، و از روح خودت در من دمیدى ، سر که برداشتم دیدم بر ستونهاى عرش نوشته شده : الا الله الا الله محمد رسول خدا الله . پس دانستم که تو نام کسى جز محبوب ترین آفریده ات را کنار نام خود قرار نمى دهى خداوند فرمود: راست گفتى اى آدم ! او محبوب ترین آفریده هاى من است . مرا به حق او بخوان که تو را بخشیدم . و اگر محمد نبود تو را نمى آفریدم .این حدیث را طبرانى نیز در کتاب خود آورده و بر آن افزوده : و او آخرین پیامبر نسل توست .(15)و در تفسیر این آیه شریفه :و لما جاء هم کتاب من عندالله مصدق لما معهم و کانوا من قبل یستفتحون على الذین کفروا فلما جاء هم ما عرفوا کفروا به فلعنه الله على الکافرین (16)و هنگامى که از سوى خدا کتابى به سویشان آمد که تصدیق کننده کتاب آنان است ، و آنها خود پیش از این - به نام آورنده آن - بر کفار پیروزى مى جستند. حال که همان شناساى ایشان به سویشان آمده به آن کافر شدند. پس لعنت خدا بر کافران باد.محدثان و مفسران در تفسیر این آیه روایت کرده اند که : یهود مدینه و خیبر پیش از بعثت هرگاه با همسایگان عرب و مشرک خود از قبیله اوس و خزرج و غیر ایشان ، مى جنگیدند، به نام رسول خدا صلى الله علیه و آله که در تورات یافته بودند بر آنان پیروزى مى جستند و پیروز مى شدند و علیه کفار دعا مى کردند و مى گفتند: پروردگارا! به حق نبى امى از تو مى خواهیم که ما را بر آنها پیروز گردانى . یا مى گفتند: پروردگارا! به نام نبى خودت ما را بر آنها پیروز گردان . (17)اما هنگامى که کتاب خداوندى ، قرآن کریم و تصدیق کننده تورات و انجیل به وسیله کسى که او را به خوبى و بى تردید مى شناختند، یعنى محمد، به سویشان آمد، بدان کافر شدند، زیرا او از بنى اسرائیل نبود.(18)

دوم - توسل به پیامبر صلى الله علیه و آله در حال حیات : احمد بن حنبل ، ترمذى ، ابن ماجه و بیهقى از عثمان بن حنیف روایت کنند که :مردى نابینا خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد و عرض کرد: از خدا بخواه مرا بهبود بخشد. پیامبر صلى الله علیه و آله به او فرمود: اگر خواستى دعا مى کنم ، و اگر بخواهى صبر مى کنى که براى تو بهتر است .عرض کرد: دعا بفرمایید. پیامبر صلى الله علیه و آله به او فرمود: وضو بگیر، وضوى نیکو و این دعا را بخوان :اللهم انى اسالک و اتوجه الیک بنبیک محمد نبى الرحمه . یا محمد انى توجهت بک الى ربى فى جاجتى لتقضى لى . اللهم شفعه فى . پروردگارا! من به وسیله پیامبرت محمد پیامبر رحمت ، به سوى تو مى آیم و از تو درخواست مى کنم . اى محمد! من براى درخواست جاجتم از خداوند نزد تو آمدم و تو را وسیله قرار دادم تا خواسته ام برآورده گردد. خداوندا! او را شفیع و وسیله من قرار ده . (19)این روایت را بیهقى و ترمذى صحیح السند دانسته اند.

سوم - توسل به پیامبر صلى الله علیه و آله بعد از وفات : طبرانى در معجم الکبیر از عثمان بن حنیف روایت کند که :مردى براى نیاز خویش نزد عثمان بن عفان آمد و شد مى کرد ولى عثمان به او و خواسته او توجهى نشان نمى داد. آن مرد ابن حنیف را دید و از وضع موجود شکوه کرد.عثمان بن حنیف به او گفت : به وضو خانه برو وضو بگیر. سپس به مسجد در آى و دو رکعت نماز بگزار و بگو:اللهم انى اسالک و اتوجه الیک بنبینا محمد نبى الرحمه . یا محمد انى اتوجه بک الى ربى لتقضى جاجتى . و تذکر حاجتک . پروردگارا! من به وسیله پیامبرمان محمد پیامبر رحمت ، به سوى تو مى آیم و از تو درخواست مى کنم . اى محمد! من براى رفتن به سوى خدا نزد تو آمدم و تو را وسیله قرار دادم تا حاجتم برآورده گردد. سپس ‍ خواسته ات را یادآور مى شوى . آن مرد رفت و آنچه به او گفته بود انجام داد. سپس به در خانه عثمان بن عفان آمد که ناگهان دربان خانه نزد او آمد و دستش را گرفت و وارد مجلس عثمان کرد. او نیز وى را روى زیرانداز کنار خود نشانید و گفت : خواسته ات چیست ؟ او خواسته اش را بیان کرد و وى آن را برآورده ساخت .سپس به او گفت : تو تا این ساعت نیازت را یادآور نشده بودى . و گفت : هر نیاز و حاجت دیگرى که دارى بیان کن . (20)

ج - توسل به قبر پیامبر صلى الله علیه و آله : در سنن دارمى و وفاء الوفاء سمهودى از اوس بن عبدالله روایت کنند که گفت :مردم مدینه دچار قحطى شدید شدند و به عایشه شکوه کردند. عایشه گفت : به سوى قبر پیامبر صلى الله علیه و آله بروید و دریچه اى از آن به سوى آسمان باز کنید تا میان قبر و آسمان سقفى نباشد.راوى گوید: چنین کردند. پس از آن ، چنان بارانى بر ما بارید که گیاهان روییدند و شتران فربه شدند.(21)

د - توسل به عباس عموى پیامبر صلى الله علیه و آله : در صحیح بخارى است که :عمر بن خطاب هر گاه قحطى مى شد عباس بن عبدالمطلب را شفیع و وسیله قرار مى داد و مى گفت :اللهم انا کنا نتوسل الیک بنبینا فتسقینا، و انا نتوسل الیک بعم نبینا فاسقنا قال فیسقون . پروردگارا! ما در گذشته با توسل به پیامبرمان به سوى تو مى آمدیم و تو بارانمان مى دادى و سیرابمان مى کردى . و اکنون با توسل به عموى پیامبرمان به سوى تو مى آییم . پس ، بارانمان ده و سیرابمان کن .راوى گوید: پس از آن باران مى بارید و سیراب مى شدند. (22)

ه - توسل به لباس پیامبر صلى الله علیه و آله براى کاستن از فشار قبر: در کنز العمال ، استیعاب ، اسدالغابه و اصابه در شرح حال فاطمه بنت اسد از ابن عباس روایت کنند که گفت : هنگامى که فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤ منین علیه السلام ، على بن ابى طالب - علیه السلام - وفات کرد، رسول خدا صلى الله علیه و آله پیراهن خود را بر او پوشانید و در قبر وى در کنار او خوابید.حاضران با تعجب گفتند: آنچه را که با این جنازه انجام دادى ، تا به حال از شما ندیده بودیم ! فرمود: این براى آن است که هیچ کس - بعد از ابى طالب - نسبت به من نیکوکارتر از او نبوده است . من پیراهن خود را بر او پوشاندم تا او از جامه هاى بهشتى بپوشد، و در قبر با او خوابیدم تا از فشار قبر در امان باشد. (23)و در طبقات ابن سعد از سهل بن سعد روایت کند که گفت : زنى با عبایى بافته شده حاشیه دار خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله رسید و گفت : یا رسول خدا صلى الله علیه و آله ! من این عبا را با دست خود بافته و آن را آورده ام که بر شما بپوشانم . راوى گوید: رسول خدا صلى الله علیه و آله که بدان نیاز داشت ، آن را پذیرفت و پوشش خود قرار داد و روزى که با آن در جمع ما آمده بود، فلان بن فلان آن را برانداز کرد و گفت : یا رسول الله صلى الله علیه و آله ! این عبا چقدر نیکوست ! آن را بر من بپوشان ! فرمود: باشد. پس ، تا آنجا که خدا خواست در آن مجلس نشست و سپس مراجعت فرمود و چون به منزل رسید، آن را پیچید و نزد او فرستاد. مردم به او گفتند: کار خوبى نکردى ، رسول خدا صلى الله علیه و آله چون به آن نیاز داشت آن پذیرفت و تو که مى دانستى پیامبر هیچ سائلى را رد نمى کند آن را از او درخواست کردى ! آن مرد گفت : به خدا سوگند، آن را براى پوشیدن بر خود نخواستم ، بلکه او را از پیامبر صلى الله علیه و آله درخواست کردم تا کفن روز مرگم باشد. سهل گوید: آن عبا روز مرگ کفن او بود.(24)

  • عبدی