زندگی چقدر کوتاه است .
بقدری که باورش برای هرکسی که لحظه مرگش فرا میرسد بسیار سخت است و باید برود .
دوستی میگفت زندگی ما فاصله بین اذان و اقامه ای است که در گوشمان در لحظه تولد میگویند تا نمازی که در لحظه دفن مان در قبرستان بر جنازه مان میخوانند .
فاصله بین یک اذان و اقامه تا اقتدای نمازمان . همین .........!!!!!
حال در این فرصت کم چقدر که کارهایمان را به امروز فردا نمی اندازیم . چقدر که ظلم در حق در خودمان و دیگران انجام نمیدهیم .
چقدر که به خودمان وعده نمیدهیم از فردا این کار رو انجام میدهم یا فلان کار رو انجام نخواهم داد.
ولی ناگهان دیگر فردایی نیست. ...
چقدر که خداوند فرصت برای جبران مافات و اشتباهات قبلی پیش روی ما قرار نمیدهد و ما انگار نه انگار. اعتقادم اینگونه است و وقتی فرصتی ناگهانی پیش رویت قرار میگیرد ان را پیش پا افتاده نبینش خداوند عالم کون ومکاناین فرصت را برایت فراهم کرده تا بتوانی شاید اشتباهات گذشته را جبران کنی .
حال این فرصت شاید برای تو فوق العاده معمولی باشد .
مادری که شبهای زیادی منتظر امدن فرزند دلبندش هست ولی ... پدری که نیاز به یک هم صحبت دارد مثل پسرش که در کنار سفره انها بنشیند تا انها رو خوشحال می بیند .
کمک کردن به حیوانی زخم خورده . غذا دادن به حیوانی گرسنه. انجام دادن کار ارباب رجوع .
شنیدن حرف دل کسی . بخشیدن ظلمی که در حقت روا شده . پیرزنی جوراب فروش که از تو تقاضای خرید یک جفت جوراب را دارد . شخصی که که در افتاب داغ تابستان و یا در سرمای سخت زمستان منتظر تاکسی هست ولی هیچ خبری از ان نیست و تو میتوانی او را تا مقدش برسانی.
مستمندی که برای یک تکه نان شب محتاج است و ابرویش اجازه نمیدهد که دستش را پیش روی کسی دراز کند.
صرف نظر کردن از قسمتی از ثروتت برای انجام امور خیریه . اینها قسمت بسیار کوچکی از فرصت هایی است که خداوند در پیش راه من و شما قرار میدهد و در ان لحظه فرصت کمی است که بفهمیم این یک محبت الاهیست در حق ما ولی کاش این فرصت ها را قدر بدانیم .
زمان کمی داریم . وقت تنگ است . ازخواندن اقامه تا ادای یک نماز . همین .