ارضاع کبیر یا همان « شیر خوردن مردان بزرگسال از یک زن »، از مباحثى است که از صدر اسلام تا کنون جریان داشته است . تعدادى از آن طرفدارى و عدهاى مخالفت کردهاند .
عائشه، همسر رسول گرامى اسلام (ص)، یکى از کسانى است که طرفدار شدید تحقق رضاع از این طریق بوده است ؛ اما سایر امهات المؤمنین، با این قضیه مخالفت کردهاند.
آبان دخت : دخترآبان ، نام زن داریوش سوم
آبتین : نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی
آتوسا : قدرت و توانمندی - دختر کورش وزن داریوش اول
آفر : آتش - ماه نهم سال شمسی
آفره دخت : دختر آتش - دختری که در ماه آذر به دنیا آمده است .
آذرنوش: شیرین و دل انگیز
آذین : زیور، طاق نصرة، تزئین ، آرایش
نمونه دیگر نادانی عمر ازحکم سنگسار
زنی را نزد عمر آوردند که چنین ماجرایی داشت: در بیابان به شدت تشنه شده بود، ولی آبی برای نوشیدن نیافته بود. گذارش به کنار مرد چوپانی افتاده و از او درخواست آب کرده بود، ولی چوپان تنها در صورتی حاضر به سیراب کردن او شده بود که زن بدن خود را در اختیار وی قرار دهد. زن به این کار تن داده و به این وسیله از مردن بر اثر تشنگی نجات یافته بود.
عمر درباره سنگسار این زن به جرم زنا، با مردم مشورت کرد.
علی (علیه السلام) گفت: به نظر من چون این زن برای نجات از مرگ این کار را کرده و مجبور بوده، باید آزاد باشد و سنگسار نشود. عمر نیز این کار را کرد.(۱)
خداوند متعال در قرآن تصریح می فرماید که اگر کارحرامی از روی ناچاری و اضطرار انجام گیرد، گناهی در پی ندارد:« آن کس که مجبور شود، در صورتی که ستمگر ومتجاوز نباشد، گناهی براونیست ». (۲)
اسناد:۱- منابع:الف- سنن بیهقی، جلد8، صفحه 236ب- کنزالعمال، متقی هندی، جلد 3، صفحه 96ج- مناقب العشرة، علامه نقشبندی، صفحه 25، مخطوط د- وسیلة المآل، حضرمی، صفحه 126، خطوط ۲ -سوره بقره، آیه 173 و سوره انعام، آیه 145
خاطره ای خواندنی از زندگی علامه جعفری
از علامه جعفری میپرسند چی شد که به این کمالات رسیدی؟!
ایشان در جواب خاطرهای از دوران طلبگی تعریف و اظهار میکنند که هرچه دارند از کراماتی است که به دنبال این امتحان الهی نصیبشان شده است:
«ما در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم. خیلی مقید بودیم، در جشنها و ایام سرور، مجالس جشن بگیریم و ایام سوگواری را هم، سوگواری میگرفتیم. شبی مصادف شده بود با ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) اول شب نماز مغرب و عشا میخواندیم و شربتی میخوردیم. آن گاه با فکاهیاتی مجلس جشن و سرور ترتیب میدادیم.
بازی با کلمات کار هر روز من است !
من ، پایان ، غم ، تو ، اشک ، تنهایی ...
چه باید کرد ؟
با کلماتی که جز جدایی حرفی ندارند .
و باز همان جمله همیشگی ...
می نویسم که تو بخوانی
اما حیف !!!
دیگران عاشقانه های من را میخوانند
و به یاد عشق خودشان می افتند
تو حتی نگاه هم نمیکنی ...
پس نوشتن چه فایده ... میخوام دیگر ننویسم !
و . . . .